تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 کد مطلب:10227
گروه: یک استکان شعر

یک استکان شعر

شعری از صائب تبریزی

 

عاشق سلسله‌ی زلف گرهگیرم من

روزگاری است که دیوانه‌ی زنجیرم من

نکنم چشم به هر نقش سبکسیر سیاه

محو یک نقش چو آیینه‌ی تصویرم من

مرغ بی‌پر به چه امید قفس را شکند؟

ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من

نشود دیده‌ی من باز چو بادام به سنگ

بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من

هست با مردم دیوانه سر و کار مرا

دل همان طفل مزاج است اگر پیرم من

بهر آزادی من شب همه شب می‌نالد

بس که از بی‌گنهی بار به زنجیرم من

گر چه صائب شود از من گره عالم باز

عاجز قوت سرپنجه‌ی تقدیرم من

 

شعری از صائب

 

http://www.bookcity.org/detail/10227