تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 21 خرداد 1396 کد مطلب:10280
گروه: یک استکان شعر

یک استکان شعر

شعری از عرفی شیرازی

 

بزم وصلت دیده‌ام، آن زهر در جام است و بس

می‌شنیدم شربت لطفی، همین نام است و بس

دانه می‌ریزد، تغافل می‌کن و می‌بین نهان

شیوه‌ی صیاد پی افکندن دام است و بس

جلوه‌ی ناز از هزاران شیوه‌ی خوبی یکیست

خوبی قامت نه رعنایی اندام است و بس

تا نیابی رهبری گام طلب در ره منه

کز در دیر مغان تا کعبه یک گام است و بس

شرم دار ای مدعی، بشناس گوهر از سفال

لب فروبندیم اگر مقصود ابرام است و بس

عالم مهر و محبت را طلوع مهر نیست

کس نشان ندهد ز صبح آن جا، همین شام است و بس

در غمت هر ذره‌ام صد غوطه در لذت زند

زین ثمر نی صاحب لذت همین کام است و بس

عرفی انجام غمت از رهروان دل مجوی

آن چه در این ره نخواهی دید سرانجام است و بس

 

عرفی شیرازی

 

 

 

 

http://www.bookcity.org/detail/10280