تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته در این کار هست تا دانی
هزار سلطنت دلبری بدان نرسد
که در دلی به هنر خویش را بگنجانی
جمع کوچکی در شهرکتاب، سالهاست به کاری بزرگ دمِ همت گماشتهاند که به راستی بر دل فرهیختگان نشسته و اصحابِ فرهنگ بدان دل بستهاند. درخت مبارکی که اصلش ثابت و شاخههایش سر بر آسمان دارد که از جملهی میوههایش، هزار نشست و درسگفتار فرهنگی و ادبی و فلسفی در طول یازده سال اخیر بوده است. امروز جمعی از اساتید و اهلِ اندیشه در محل این نشستها گردهم میآیند تا این همت بلند را بزرگ بدارند و در روشنایی مواجِ این هزار شمعِ بر افروخته، به بزم ادب بنشینند. در این حال و هوا، دو بیت بالا از حافظ، راوی دو نکتهاند: اول آنکه با این هزار زیور، امروز شهر کتاب به حق میتواند دلبری کند، و دوم آنکه، احرازِ این شایستگی رازهایی دارد، «هزار نکته در این کار هست تا دانی»!
*****
برای راهاندازی و سامان دهیِ یک حرکت فرهنگی و آموزشی، یکی از این دو راه را میتوان انتخاب کرد: اول همان راه معمول! یعنی اینکه ابتدا بودجهای و ساختمانی و دم و دستگاهی از دولت طلب کنیم، رئیس و معاون و مدیر و کارمند و ماشین و راننده استخدام شوند، تابلویی نصب و مراسم افتتاحی با پیامی از بزرگان تدارک گردد و مصاحبهای ترتیب یابد و در اخبار هم بیاید، و سپس گروههای کاری تشکیل بدهیم و گرداگردِ میز بزرگی مزین به گُل و لپ تابها و میکروفنهای دلربا جلساتی بگذاریم و مصوبههای پی در پی بگذرانیم که حالا چه باید کرد؟! نمونههای عملِ به این روش را تا بخواهی دیدهایم. نام نمیبرم. کافی است به همین دور و برمان نگاهی بیندازیم! دوم، راه خردورزانِ دلسوز است و آن اینکه هسته کوچکی از آدمهای با انگیزه و کاردان، قبل از آنکه از لزوم بودجه و ساختمان و مبلمان بگویند، با استفاده از امکانات جاری و جنبی موجود در گوشهی یک موسسهی مستعد، به نیروی انسانی و به ذخیرههای ملی و آماده برای همکاری میاندیشند و به جلب احترام و اعتماد و فعال کردن این سرمایهها و همافزایی انگیزههای فرهنگی اهتمام میکنند. فضا را از جلوههای ریایی میپیرایند. از تصنع میگریزند. چشم به حواشی ندارند و به اصل کار میپردازند. آنگاه، به تناسبِ پیشرفت واقعی، به تمهید و جذب امکانات بیشتر و گسترش فعالیت اقدام میکنند. و نه بالعکس. یعنی عطری میسازند که خود میبوید بی آنکه عطار بگوید!
تجربه در کشور ما نشان داده است که عرضه و حتی نهادینه شدنِ خدمات بزرگ فرهنگی، معمولاً از مسیر دوم آغاز شده و کمکم رشد کرده و شکل گرفته است. یکی از نمونههای بسیار موفق آن همین است که امروز هزارگانش را جشن میگیریم. بنده در این روزگار، در کمتر جایی سراغ دارم که یک نهاد کوچک با معدودی همکار و بدون بودجهای قابل ذکر توانسته باشد به این سرعت و سلامت به یک میعادگاه سالم و پرنشاط و یک منبعِ زاینده و فزاینده برای علاقمندان فرهنگ و اندیشه و ادب تبدیل شود بهطوری که نه تنها یک فعالیت که یک سنت فرهنگی و یک حال و هوای معرفتی از آن برآمده باشد. سالهاست که مشتاقان جایی را میشناسند که هر هفته و همواره میتوانند در آنجا، در حلقهای از زلف دراز و پر پیچ و تاب فرهنگ و ادب این سرزمین دستی بزنند و حظی ببرند و مشامی معطر بسازند و چشمی روشن کنند و نیز از باغ آثار فرهنگی و فکری ملل دیگر گلی بچینند. کثیری از اصحاب فرهنگ و نویسندگان به این سلسله متصلاند یا در آن در آویختهاند و فضایی از همدلی فرهنگی ایجاد کردهاند که هم زنده است و هم جذاب. جایی که سلیقههای گوناگون از سنتی تا پست مدرن و از حوزه تا دانشگاه همه کنار هم مینشینند و به گفتگو و نقد و تحلیل اثار ادبی و فلسفی مطرح میپردازند. خیل جوانان علاقهمند، استعدادهایشان را در این فضای صمیمی باز میشناسند و یاران و همدلان ادبی و فرهنگی و اندیشگی پیدا میکنند.
در این میان، دهها ابتکار و فعالیتِ دیگر هم مطرح شده و راه خود را باز کرده است که هر کدام در حد خود مولد یا مکمل یا مشوق سنتهای فرهنگی ماندگار و بایستهای در این سرزمین خواهند بود، از ارتباط نزدیک و رو در روی جوانان با اساتید گرفته تا قدرشناسی بزرگان و خادمان فرهنگ یا مقدمات و برگزاری مراسم جایزه و نشان شادروان استاد ابوالحسن نجفی برای بهترین ترجمه رمان سال، جایزه دکتر داوریاردکانی برای بهترین پایاننامه دکتری فلسفه، و جایزه دکترفتحالله مجتبایی برای بهترین پایاننامه دکتری حوزه زبان و ادبیات فارسی و ادیان و عرفان.
*****
مهندس فیروزان، مدیرعامل فهیم و فرهنگی شهر کتاب، این مجموعه ارجمند را با متانت و سعهی صدر حمایت میکند. همه میدانیم که در این کار کارستان، علی اصغر محمد خانی سلسله جنبان است. او فقط با چهار کارمند جوان، با کاردانی و درایت و تواضع و پشتکار توانسته سامانی یگانه فراهم کند که با نمونههای بسیار موفق از نوع خود در دنیای ما پهلو می زند؛ با امکاناتی بسیار کمتر و تاثیری بسیار بیشتر، و نظم و نسق و ضبط و ربطی کم سابقه در ایران از جهت دسترسی روشمند به حاصل صوتی یا تصویری یا نوشتاری برنامهها و نیز ارتباط فعال این مجموعه با شبکهها و فعالیتهای همجنس در ایران و نیز سایر نقاط جهان.
یکی از دست آوردهایِ ضرب آهنگ و تنوع کار نشستهای شهر کتاب آن است که تنه کهن درخت فرهنگ و ادب ایران را چنان معرفی میکند که نوآوران یا نوخواهان بتوانند و تشویق بشوند جوانههای تازه بر شاخههایش پیوند بزنند تا هم میوههای نو به بار بیاید و هم از ریشههای کهن چنان تغذیه کند که در خشک سالی و سرما و گرما و باد و طوفان حوادث دوام بیاورد. اگر بخواهم از زاویه کارم در یونسکو نگاه کنم، این هزار نشست، و این روند و سنت که ایجاد شده، بستری است برای پیوند دادن زندگی فرهنکی امروز به میراث فرهنگی ملموس و ناملموس و نیز میراث مکتوب ایران که در ضمن راهی را میگشاید برای ارتباط و هم اندیشی و اشتراک با مواریث ارجمند فرهنگی از ملل دیگر که یا هم سنخند یا مکمل یا قابل مطالعهی تطبیقی.
*****
در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی)، با تصویب قطع نامهای در یونسکو، هشتصدمین سال ولادت مولانا در مجموعه ملل متحد گرامی داشته شد. دکتر محمدخانی همان سال تصمیم گرفت برای معرفی و بازخوانی و نقد و تحلیل ادبیات کلاسیک فارسی برنامه بیست سالهای طراحی شودکه هر چهارشنبه و در همه طول سال، صاحبنظران درباره شاعران و نام آوران ادب پارسی سخن بگویند. طی یک سال، نه تنها ۶۰ جلسه درباره مولانا برگزار شد که شهر کتاب حلقهی وصلی شد برای پیوند خوردن همه فعالیتها در دانشگاهها و مراکز فرهنگی ما که نمودش را در گردهمآیی تالار وحدت در پایان سال ۲۰۰۷ دیدیم. اکنون ده سال است که بهطور پیوسته درسگفتارها در بابِ مولوی، فردوسی، سعدی، نظامی، عطار، بیهقی، حافظ ، ناصرخسرو و خاقانی برگزار شده و این روزها هم نوبت به خواجوی کرمانی رسیده است. فقط یک قلم از حاصل کارِ این جمع کوچک اما مصمم و دلداده و بیادعا همی که حدود پانصد درسگفتار را فقط شبکه چهار سیما ضبط و پخش کرده است. این کاری است که میباید دانشگاههای ما میکردند. در باب همکاری با محافل فرهنگی و ادبی و فلسفی دیگر کشورها هم، شهر کتاب کاری را دارد پیش میبرد که در واقع از وظایفِ نهادهای دیگری است با بودجهها و امکانات و ید بیضائی که در شکل مادی خود اصلاً قابل مقایسه با گوشه درویشانه بساط فرهنگی محمدخانی و همکارانش نیست.
*****
در نظر داشتم در قالبِ یک جمع بندی، شرحی از ابعاد این حرکت سالم و با صفا و بیحاشیه بنویسم اما دیدم خوشبختانه پیش از من، در روزهای اخیر، اساتید و دوستان عزیز گزارشهای جامعی از برکاتش نوشتهاند. به تکرار آن مطالب نیازی نبود ولی جا داشت از زاویه دیگری، به سهمِ خود، ادای دینی کنم و از راهِ دورِ غربت، شادمانه در این جشن فرهنگی سهیم شوم. این هزارگان مبارک، و یکش هزار بادا. عرایضم را با حافظ آغاز کردم و هم با بیتی از همان قصیده به پایان میبرم:
همیشه تا به بهاران هوا به صفحه باغ/ هزار نقش نگارد ز خط ریحانی
پاریس، سهشنبه دهم مرداد ماه ۱۳۹۶