تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
«مادربزرگ من» نوشتهی «فتحیه چَتین»، وکیل و فعال حقوق بشر اهل ترکیه، کتابی است غمبار و متأثرکننده. این کتاب اثری است روزنامهنگارانه و مبتنی بر واقعیت که نویسنده در آن به بیان سرگذشت مادربزرگ خود میپردازد؛ مادربزرگی که در جریان کشتار ارامنه در آخرین سالهای حکمرانی سلسلهی عثمانی، در دورهی میدانداری ترکان جوان، به همراه خانوادهاش بیخانمان میشود؛ بهاجبار در «کاروان مرگ» گام در راهی بیبازگشت میگذارد؛ در نیمهی راه خانوادهای مسلمان، برخلاف خواستهی دختر و مادرش، سرپرستی او را بر عهده میگیرد؛ «سحر» نامیده میشود؛ بزرگ میشود؛ ازدواج میکند؛ صاحب فرزندان و نوهها و نتیجهها میشود و دربارهی کیستی ارمنیاش، بهرغم آگاهی کسانی از این موضوع، سخنی بهروشنی گفته نمیشود.
«مادربزرگ من» به ترکی نوشته شده و ترجمهی فارسی آن از روی دو برگردان ارمنی، با نگاهی به ترجمهی انگلیسی کتاب انجام شده است. مترجم، ادوارد هاروطونیانس، در گفتار آغازین کتاب مینویسد: مادربزرگ من روایت زندگی زنی است که سراسر عمر را در کسوت یک زن متدین ترک در محیطی زیسته که بیان حقیقت و آنچه بر سر او، افراد خانواده، بستگان، همتباران و همکیشانش آمده است، بهشدت منع میشد. چه بسا اگر امید یافتن بازماندگان خانوادهاش او را وادار به سخن گفتن نمیکرد، هرگز در این باره سخنی بر زبان نمیآورد...
اگرچه تبعیضها علیه ارامنه در تمام دوران حکمفرمایی سلسلهی عثمانی وجود داشته، سیوچهارمین سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم (حک: ۱۲۹۳- ۱۳۲۷ ق.) به قصد از میان برداشتن آنچه «مسألهی ارمنی» نامیده میشد، دست به کشتار گستردهی ارمنیان زد، چندانکه به سلطان سرخ شهرت یافت.
مترجم در بخشی دیگر از یادداشتاش میافزاید: در انقلاب ترکان جوان در ۱۹۰۸ م. حزب اتحاد و ترقی با شعار آزادی و برابری زمام امور را در دست گرفت و از سلطان سلب قدرت کرد؛ اما بهزودی دولت ترکان جوان نقاب از چهره برگرفت و با کشتار ارمنیان در اورفه که سیهزار قربانی داشت، سیمای واقعی خود را نشان داد... هنگامهی جنگ جهانی اول بود و دولت به بهانهی فراخواندن مردان به خدمت نظام، مناطق ارمنینشین را از نیرویی که یارای مقاومت داشت تهی کرد و این افراد را نه در جبههها که در جادهسازی و مانند آن به کار گمارد و بهتدریج آنها را معدوم کرد. همزمان، با توسل به زور، بازماندگانِ ارمنیان روستاها و شهرها را که کودکان و زنان و سالمندان بودند، از خانه و کاشانه بیرون کشید و در راههایی بلند به سمت مناطق جنوبی کشور راند. مقصد، بیابانهای سوزان سوریه و بینالنهرین بود. شمار اندکی توانستند رنج ماهها آوارگی، گرسنگی، تشنگی، تعرض اشرار و دیگر ستمها را تاب بیاورند... در جریان این آوارگی دههاهزار کودک ارمنی به خانههای ساکنان بومی نواحی اطراف مسیر عبور آوارگان راه یافتند و زندگی ناگزیری را با هویت و دیانتی دیگر آغاز کردند. «هرانوش»، مادربزرگ نویسندهی این کتاب نیز یکی از کودکانی بود که در ده سالگی، بهزور و ناخواسته، از دامن مادر جدا شد و در محیط و خانوادهای دیگر، با زبان، آداب، رسوم و شرایطی دیگر زندگی تازهای را آغاز کرد.
مادربزرگ، سحر یا هرانوش (۱۹۰۵ ـ ۲۰۰۰ م.) چند سالی پیش از مرگ، داستان زندگی خود را با نوهاش، فتحیه چتین، در میان میگذارد. نوه که داستان تلخ زندگی مادربزرگ را میدانست، پس از مرگ او آگهی درگذشتی را در نشریهی «آگوس» ترکیه، نشریهی ارمنیان این کشور، به چاپ میرساند. در آن زمان سردبیری این جریده را «هراند دینک» بر عهده داشت. دینک در سال ۲۰۰۷ به دست یکی از ترکان نژادپرست، روبهروی دفتر نشریهاش به قتل رسید. متن آگهی فوت به شرح زیر بود: نام او هرانوش بود. نوهی هرابت گاداریان بود، تنها دختر اوسگوهی و اوانس گاداریان. در آبادی هاباب، نزدیک پالو تا کلاس چهارم کودکی خوشی را گذرانده بود. یکباره اوقات پر از مصائبی فرا رسید که او دربارهی آنها میگفت: آن روزها بروند، دیگر برنگردند. هرانوش تمامی خانواده را گم کرد و با آنها دیگر نتوانست روبهرو شود. خانوادهای تازه و نامی تازه نصیب او شد. در سراسر عمر از همهی اینها شکایتی نکرد، اما نام آبادی، مادر، پدر، پدربزرگ و نزدیکانش را هرگز فراموش نکرد. به امید آنکه روزی با آنها روبهرو شود، آنها را به آغوش بگیرد، ۹۵ سال زندگی کرد. شاید با این امید عمرش چنین طولانی شد. حواساش را تا آخرین روزها از دست نداد. مادربزرگم هرانوش هفتهی پیش درگذشت و او را به سوی ابدیت روانه کردیم. خویشاوندانش (خویشاوندانمان) را که در دورهی حیاتش نتوانستیم بیابیم؛ امیدواریم به وسیلهی این آگهی پیدایشان کنیم و اندوهمان را با آنان در میان بگذاریم و بگوییم: آن روزها بروند، دیگر برنگردند.
پس از انتشار متن بالا در جریدهی آگوس، نشریهی ارمنی «هاراچ» در فرانسه، آن را دستمایهی متنی خبریتحلیلی میکند و آن متن توجه اسقف اعظم، مسروپ آشچیان را که متولد آبادی هاباب بود، جلب میکند. وی که خویشاوندی دوری نیز با خانوادهی گاداریان (کاتاریان) داشته، برآن میشود تا خانوادهی هرانوش را که پس از ماجراهای بسیار در آمریکا ساکن شده بودند بیابد. اسقف اعظم موفق میشود خواهر کوچکتر هرانوش، مارگارت، را که در آمریکا متولد شده بود، بیابد. هرانوش در ترکیه صاحب بچهها، نوهها و نتیجههایی شده بود با نامهای اسلامی و ترکی و مارگارت صاحب فرزندان و نوههایی با نامهای آمریکایی. مسروپ آشچیان در مقالهای در هاراچ نوشته بود: خدایا این چه سرنوشت تلخی بود. ما اینجا ریچارد، دبوراه، نانسی، سیلویا و ویرجینیا شدهایم، او هم آنجا فتحیه شده، محمود شده...
از آنجا که کتاب نه از متن اصلی که از روی برگردانهای ارمنی با نظر به برگردان انگلیسی به فارسی ترجمه شده، در زمینهی برخی نامها اشتباههایی در آن روی داده است؛ از جمله در نوشتن اصطلاح «توْروُنتاهت». بهتر بود این اصطلاح «تورونتخت» نوشت میشد؛ زیرا واژهی فارسی تخت در ترکیه Taht نوشته میشود. در چندین جای کتاب از واژهی «تورکو» (Türkü) استفاده شده. تورکو در ترکیه به گونهای از ترانههای محلی اطلاق میشود. نمونه را در صفحهی ۴۷ میخوانیم: «داییمسعود تورکویِ ... را یاد گرفته بود» یا در صفحهی ۱۱۲ آمده است: «از هالوک خواست یک تورکو بخواند...» مترجم میتوانست تعبیر تورکو را در پانوشت توضیح دهد و در همهجا از معادل روشن و فارسی ترانه یا ترانهی محلی استفاده کند. در ترکیه کسره و فتحه با حرف e نشان داده میشود. اگرچه در گویشهای امروزین ترکیه، خاصه در بخشهای غربی، کاربرد کسره بر فتحه فزونی یافته و در واقع در تلفظها، در بسیاری موارد فتحه جای خود را به کسره داده، الزاماً نمیشود گفت در سراسر ترکیه این اتفاق افتاده است. به هر روی، در ایران لزومی ندارد که مثلاً نامی مثل اسما را، همچنانکه در صفحهی ۸۶ آمده است، اِسما ثبت کنیم یا نام فارسی نرمین را بهصرف ثبت شدن آن در ترکی به صورت Nermin، نِرمین بنویسیم (ص ۱۰۸). مترجم اگر اصراری بر حرکتگذاری نداشت، این دو اشتباه روی نمیداد.
نیاز به ویرایش نهایی نیز در متن فارسی احساس میشود. برای نمونه در صفحهی ۳۴ نوشته شده است: «هر وقت مادر نسبت به ما عصبانی میشد...» یا در صفحهی ۴۴ میخوانیم: «عصبانیام کنی تو را چنگال میگیرم.»
مادربزرگ من، داستان زندگی خالهسحر یا همان هرانوش را روایت میکند. این کتاب سال ۲۰۰۴ در ترکیه با نام ANNEANNEM منتشر شده است. کتاب را ادوارد هاروطونیانس به فارسی برگردانده و نشر ثالث آن را در ۱۵۸ صفحه و به قیمت ۱۲۵۰۰ تومان منتشر کرده است.