تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
محمد جوادی متولد سال ۱۳۵۹ و دانشآموختهی مترجمی زبان فرانسه است. در سال ۱۳۹۳ به عنوان مترجم آثار جوزف بویدن در ایران، از سوی «مرکز بینالمللی ترجمهی ادبی بنف» کانادا انتخاب شد تا ضمن دیدار با این نویسنده کانادایی ـ ایرلندی تبار به همراه چهارده مترجم دیگر از سراسر جهان؛ در نشستی درباره آخرین اثر بویدن و ادبیات داستانی و مسائل آن حضور یابد.
محمد جوادی تاکنون کتابهای بسیاری ترجمه کرده است که از معروفترینهای آن میتوان به رمان «اتاق» اثر اما داناهیو نشر افراز، «اورندا» اثر جوزف بویدن نشر مروارید، «زندانی در گهواره» اثر کریستینبوبن نشر رادمهر و سه گانهی «گذرگاه» اثر جاستین کرونین نشر کتابسرایتندیس اشاره کرد.به مناسبت چاپ سومین جلد رمان گذرگاه با نام «شهر آینهها» گفتوگویی کردیم با مترجم اثر دربارهی داستانهای تخیلی و جایگاه آن میان ایرانیان، تبلیغات در بازار نشر و مهمتر از همه شاهکار جاستین کرونین که با وجود ترجمه شدن جلد سوم آن، همچنان برای مخاطبین ناشناخته مانده است.
به عنوان مقدمه کمی در مورد جاستین کرونین برای ما بگویید.
جاستین کرونین در سال ۱۹۶۲ در نیواینگلَند آمریکا بهدنیا آمد. او دورهی کارشناسیاش را در دانشگاه هاروارد در رشتهی ادبیات انگلیسی گذراند و پس از آن برای ادامهی تحصیل وارد رشتهی نویسندگی در دانشگاه آیووا شد. او هماکنون استاد دانشگاه رایس (Rice) در تگزاس است. کرونین در بیستوشش سال فعالیتش مجموعاً پنج رمان و یک رمان کوتاه نوشته و جوایزی نظیر جایزهی هِمینگوی را بهدست آورده است. حجیمترین و مطرحترین کتاب این نویسنده سهگانهی گذرگاه نام دارد که نگارش آن ده سال طول کشیده است. بخشهای اول و دوم با نامهای گذرگاه و دوازده در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ منتشر شد. این مجموعه، در فهرست پرفروشترین کتابهای جهان قرار گرفته و تحسین نویسندگان در ژانر وحشت و تخیلی از جمله استیون کینگ را برانگیخته و از آن به عنوان یکی از موفقترین مجموعهآثار فانتزیتخیلی یاد میکند. این مجموعه را که پرفروشترین سهگانهی نیویورک تایمز است در ایران نیز توسط انتشارات کتابسرای تندیس، در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ بهچاپ رسید و با استقبال مخاطبان مواجه شد. رمان شهر آینهها بخش سوم از سهگانهی گذرگاه است که سال ۲۰۱۶ منتشر شد و همزمان انتشارات کتابسرای تندیس منتشر کرد.
چگونه با این نویسنده آشنا شدید؟ و آیا ایدهی ترجمه اثری از او پیشنهاد خودتان بود؟
از آنجا که معمولاً کارهای سفارسی برای ناشران انجام نمیدهم و باید با کتاب و موضوع آن ارتباط برقرار کنم رمانها را خودم برای ترجمه انتخاب میکنم. رمان گذرگاه را در سال ۱۳۸۹ در وبسایتهای معتبر کتاب دیدم. پس از بررسی اثر وسبک خاص آن، علاقهمند شدم تا ترجمه آن را آغاز کنم.
خودتان چقدر طرفدار داستانهای تخیلی و فانتزی هستید؟ چقدر آنها را پی گیری میکنید؟ نام چند تا از بهترینهایی که خواندید را بگویید.
به جز چند مجموعه، کارهای فانتزی را چه برای نظر ترجمه و چه برای خواندن خیلی دنبال نمیکنم و ترجیح میدهم فیلم یا سریال آنها را ببینم. در این میان میتوانم به مجموعه بینظیر ارباب حلقهها اشاره کنم. همچنین سریال واکینگ دِد را نام ببرم. البته معتقدم آثار فانتزی و تخیلی شاخههای متعددی دارد که به نسبت میزان تخیلی بودن و فضاسازی آنها درجهبندی میشوند. ارباب حلقهها جزو فانتزیهای با موضوعیت اساطیری و نبرد خیر و شر است که به زیبایی به آن پرداخت شده است. در مورد سهگانهی گذرگاه نیز باید بگویم که ژانر ترکیبی دارد و صرفا فانتزی نیست.
چرا این نویسنده اینقدر برای مخاطب ایرانی ناآشناست؟ این مساله چقدر مرتبط است به اینکه ایرانیان داستانهای علمی- تخیلی کم میخوانند؟
نکته مهمی که بنده به عنوان مترجم آثار ادبی در ۱۴ سال فعالیتم به آن رسیدهام این است که مطرح شدن یک اثر ادبی در ایران در هر ژانری تابع هیچ قانونی نیست. گاه یک رمان چنان مطرح میشود که به چاپهای متعدد میرسد و از سوی دیگر خیلی مواقع بسیاری از آثار پرکشش و جذاب از صحنه دور میمانند.
البته در یک سال اخیر تاثیر تبلیغات در فضای کتاب به شکل مضاعفی افزایش پیدا کرده است. امروز بعد از تبلیغ دهان به دهان که مردم اطمینان خاصی به آن دارند، روشهای دیگری وجود دارد که میتواند یک اثر را به مخاطب بشناساند؛ و بر همین اساس بسیاری از ناشران تازهکار با تکیه بر فاکتور تبلیغ و پخش قوی و ارتباطات موثر توانستهاند رمانهای خود را به خوبی به بازار معرفی کنند. این طرز فکر تعدادی از ناشران مبنی بر این که کتاب راه خود را پیدا میکند در فضای امروز به دلیل تعدد مترجم و آثار ترجمهشده جوابگو نیست. متاسفانه مترجم و مولف بعد از چاپ کتاب درگیر فعالیتهای حاشیهای در زمینه تبلیغات اثر میشوند که تمرکز آنها را از ترجمه و تالیف دور میکند درحالیکه اینگونه فعالیتها را ناشر باید انجام دهد. مخاطب هیچوقت از چاپ شدن اثری مطلع نخواهد شد مگر اینکه فعالیتهای تبلیغاتی وسیعی صورت بگیرد که از زمان پخش کتاب آغاز میشود تا زمانی که به کتابفروشی برسد.
با توجه به دلایلی که گفتم سهگانه گذرگاه آنطور که باید به خوبی معرفی نشده است. در جواب سؤال شما باید بگویم که آثار فانتزی مخاطبان خاص خود را دارد اما سهگانه گذرگاه فاتزی صرف نیست و طیف وسیعی از مخاطب را شامل میشود. چندی قبل در ملاقاتی که با جناب شهسواری مدرس و سبکشناس ژانرهای ادبی داشتم وی اظهار تعجب میکرد که با توجه به ظرفیت بالقوه این سهگانه، در این مورد تبلیغاتی کم صورت گرفته است.
جاستین کرونین تا کنون پنج رمان نوشته است که سه گانی گذرگاه آخرین کارهایش است. دو رمان قبلی نیز فضایی فانتزی و علمی تخیلی دارند و یا کاملا متفاوتند؟
دو اثر قبلی کرونین فضای عاطفی و خانوادگی دارند و با سهگانه او کاملا متفاوت هستند. کرونین سهگانه گذرگاه را سال ۲۰۰۶ به درخواست دخترش مبنی بر اینکه دختری دنیا را نجات میدهد آغاز کرد.
آیا دو رمان قبلی نویسنده نیز پرفروش بودهاند؟
رمانهای قبلی او جزو رمانهای مطرح هستند که جوایز ادبی گرفتهاند اما از نظر فروش در مقایسه با سهگانه گذرگاه قابل قیاس نیستند.
نویسنده در کشور خودش بیشتر به چه ویژگیهایی معروف است؟
جاستین کرونین بعد از نگارش سهگانه گذرگاه خود را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان رمانهای ترسناک مطرح کرد طوریکه تحسین استیون کینگ نویسنده مطرح آمریکایی در این حوزه را برانگیخت.
به نظرتان مفهوم مرگ در این کتاب چیزی فراتر از نگاه عادی ما به مرگ است؟ از آن جهت میپرسم که میبینیم شخصیت ولگاست که در کتاب اول مرده بود در کتاب دوم به کمک امی میآید؛ و همینطور زنی که کارتر به ظاهر قتل رسانده بود با تصویر فوق العادهای که نویسنده نشانمان میدهد مرتب سرش را از آب استخر بیرون میآورد.
ما به زندگی پس از مرگ و روح اعتقاد داریم. این موضوع در این سهگانه مشاهده میشود. مواردی که شما اشاره کردید در ارتباط با همین موضوع است. نویسنده در قالبی دیگر آن را بیان کرده است.
داستان هم پر اتفاق است و هم پر شخصیت. شخصیتهایی که خوب پرداخته شدهاند با گذشتههایی باور نکردنی که نویسنده هر چه بیشتر در موردشان می گوید ما بیشتر آنها را باور می کنیم. خودتان بیشتر با کدام یک از شخصیتهای کتاب همراه بودید و چرا؟
من شخصیت دانشمند تیم فانینگ را دوست دارم که بعد از تبدیل شدن، به اسم مورد صفر شناخته میشود؛ و این علاقه پس از ترجمه بخش سوم رمان با نام شهر آینهها به این شخصیت به وجود آمد. دلیلش هم برمیگردد به بخش دوم کتاب شهر آینهها که درباره این شخصیت است. فصلی که با این جمله آغاز میشود: پشت هر نفرت عمیقی داستانی عاشقانه وجود دارد.
گویا قرار است سریالی نیز از این کتاب ساخته شود؟ در مورد آن اطلاعی دارید؟ به نظرتان مانند سریال بازی تاج و تخت با استقبال مواجه میشود؟
شرکت فیلمسازی فاکس ۲۰۰۰، امتیازِ ساخت فیلم براساس این سهگانه را پیش از انتشار کتاب اول خریداری کرده است؛ اما به گفته نویسنده به دلیل وجود شخصیتها و فضاهای متعدد، تصمیم گرفته شده سریالی در چند فصل تهیه شود که میتواند جذابیت بیشتری را نسبت به فیلم ایجاد نماید. مطمئن هستم باتوجه به موضوع آن، با سریالهای مشابه، تمایز دارد و از طرفی کارگردان بزرگی همچون ریدلی اسکات امتیاز آن را خریده که بیشک سریال پرطرفداری خواهد شد.
میدانیم بیشتر داستانهای علمی تخیلی همین موضوعات را دنبال میکنند علمی که بالاخره باعث نابودی بشر میشود و قهرمانمحورند و بالاخره شخصی یا اشخاصی از نژاد بشر پیدا میشود که نقش نجاتدهنده را ایفا میکند. با وجود این همه تکرار در این ژانر چه چیزی در کار جاستین کرونین هست که میشود یک نفس این حجم از کتاب را خواند و حتی از جا تکان هم نخورد؟
شاید رمان گذرگاه مانند دیگر رمانهایی از این سبک مثل مجموعه ارباب حلقهها رگههایی از وجه حماسی دارد و شخصیتی که برای نجات بشریت باید ایثار کند؛ اما وجه تمایز این اثر حجیم را میتوان استفادهی نویسنده از تکنیکهای روایی دانست؛ وجود جریان سیال ذهن، تکگویی، فلاشبک و فلاشفورواردهایی که در مسیری منطقی جریان دارند. این چرخشهای زمانی بهویژه در بخش سوم کتاب دیده میشود. خواننده نیز در مسیری هموار با راوی در بطن داستان و سفرهای زمانی قرار میگیرد بدون اینکه متوجه شود و همین سبب میشود که با علاقه ماجرا را دنبال کند بدون اینکه احساس کسالت داشته باشد.
تمایز دیگر این مجموعه، تعدد شخصیتها است. در مجموع، هماهنگی میان روایتها، شخصیتها و فضاها در چرخشهای زمانی و ایجاد جریانی خطی در عین سیال ذهن است که سبب سبکی متفاوت از ژانز فانتزی و ترسناک شده که به واقعیت گرایش دارد. این واقعیت که: آیندهی بشر جاهطلب که مایل است بر همهچیز سلطه داشته باشد به کجا میرسد!
جاستین کرونین هیچگاه داستان کوتاه نویس نبوده است؟ آیا نویسندگی را به طور حرفهای با همان رماننویسی آغاز کرده است یا خیر؟
کرونین اولین کار خود را با داستانی ۹۱ صفحهای در سال ۱۹۹۵ آغاز کرده که در حقیقت اولین کار او و رمان کوتاه است؛ و تا جایی که اطلاع دارم داستان کوتاه ننوشته است. اگر این رمان کوتاه او را درنظر بگیریم در حقیقت شش رمان نوشته است.
این کار حجیم با توجه به اینکه ترجمهی بسیار پاکیزه و یکدستی هم دارد، چقدر از وقت شما را گرفته است؟ روزی چند ساعت روی آن کار میکردید؟
از سال ۱۳۹۰ کار ترجمه بخش اول را آغاز کردم. پس از ترجمه بخش دوم با عنوان دوازده وقفهای در انتشار بخش سوم ایجاد شد که علتش عدم انتشار آن توسط ناشر آمریکایی بود.
اما در مورد ترجمه به طور کلی باید بگویم از آنجا که فرایندی ذهنی و نیازمند تمرکز بالایی است بستگی به حال و هوای خودم دارد. از روزی دو یا سه ساعت تا پنج ساعت. گاهی هم اتفاق میافتد که به دلیل دغدغه ذهنی مدتی کار را کنار میگذارم.
از نظر منتقدان کدام جلد از کتاب قویتر بوده است از لحاظ داستانپردازی و تخیل؟
بخش اول با استقبال خوبی مواجه شده چون داستان در دو زمان حال و آینده اتفاق میافتد. البته بخش سوم مدت کوتاهی است منتشر شده اما در همین مدت کم بازخورد خوبی داشته است.
ودر آخر اینکه آیا کار جدیدی در دست دارید؟
در حال حاضر مشغول ترجمه سهگانه فانتزی با عنوان سایههای جادو هستم. بخش اول با عنوان تاریکتر از جادو منتشر شد و بخش دوم نیز با عنوان اتحاد سایهها منتظر مجوز چاپ است. بخش سوم نیز پس از اتمام ترجمه وارد بازار میشود. وی. ای. شواب نویسنده این مجموعه فانتزی است. وی. ای. شواب نویسندهی ژانر فانتزی در حوزهی نوجوان و بزرگسال است. نگارش چهارده رمان به صورت مجموعههای دو و سهجلدی و خرید امتیاز ساخت فیلم از این مجموعهها از طرف شرکتهای بزرگ و مطرح فیلمسازی، وی.ای.شواب را به یکی از نویسندگان مطرح فانتزی تبدیل کرده است. شرکت فیلمسازی سونی امتیاز ساخت این مجموعه را خریده است. نسلی از جادوگران در حال انقراض به نام آنتاری که قابلیت سفر در میان دنیاهای موازی را دارند، دستمایهی نگارش وی.ای.شواب نویسنده در این سهگانه بوده است.