تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آناهید خزیر: سومین مجموعه درسگفتارهایی درباره عطار به بررسی تاثیر فرهنگ ایران باستان در آثار عطار اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور عصر چهارشنبه (۱۲ مرداد) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. هدف از برگزاری این درس گفتار شناخت تاثیرپذیریهای عطار از آثار پیشین بود که یکی از محورهای مهم عطارشناسی بهشمار میرود.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور در ادامه سخنانش گفت: عطار در آثار خود از نامهای ایران باستان و شاهنامهای استفاده میکند تا آراء خود را بیان کند. در واقع، عطار از مضامین ایران باستان برداشتهای عرفانی میکند و چندان در پی آن نیست که ریشههای باستانی آن را جستجو کند. برخلاف سهروردی که کاملا تحت تاثیر ایران باستان است، عطار تنها میخواهد درونمایهها را بگیرد و از آنها حکایتهای اخلاقی بسازد.
آنچه من میخواهم بر آن تاکید کنم، تاثیرات حکمت هرمسی بر اندیشههای عطار است. این موضوع مهمی است که کمتر بدان پرداخته شده است. حکمت هرمسی ریشه در دوران باستان دارد و عطار تحت تاثیر چنین مشربی بوده است. عطار بر مضمون «تجلی» تاکید میکند. این نشان میدهد که او فکر هرمسی داشته است؛ چون «تجلی» یکی از مضامین مهم هرمسیان است. حتی حافظ، آنجایی که میگوید: «در ازل پرتو حُسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»، در حقیقت یک مضمون هرمسی را بیان میکند. اکنون باید دید که «هرمس» کیست و اندیشهی هرمسی چیست؟
بازتاب اندیشههای «هرمسی» در آثار عطار
«هرمس» در اصل یکی از حکمای مصری بوده است که شخصیت اسطورهای پیدا میکند. نوشتههایی به او منسوب است که به آن «هرمتیکا» میگویند. یونانیان این حکیم فرزانهی مصری را با «هرمس» یکی گرفتهاند و او را خدای ارواح درگذشتگان دانستهاند. به همین دلیل است که این شخصیت تاریخی هالهای اساطیری به خود گرفته است. در قرنهای دوم و سوم میلادی آثار هرمسی گردآوری میشود و بعدها مسلمانان تحت تاثیر آن قرار میگیرند. فهرست مضامینی هرمس افزون بر مفهوم «تجلی»، چنین است: دیدار بیواسطه، نورالانوار (که اصطلاحی هرمسی است و هرمس میگفت که نورالانوار را دیده است)، کشفالشهود، اشراق، وحدت وجود. اینها جزو مباحث مهم هرمسی است. اتفاقا در «مصیبت نامه» عطار بسیاری از این بُن مایهها را میتوان دید. وقتی عطار میگوید: «در تجلی جمالت آرزوست/ پای تا سر دیده شو در پیش دوست» همان مضمون «دیدار بیواسطه» را بیان میکند.
کسانی از بزرگان اندیشه و دانش، از اندیشههای هرمسی اثر گرفتهاند. در قرن دوم هجری «جابر بن حیان» آثار هرمسی را میشناخت. او در جای جای کتابهایش از هرمس نام میبرد. بعد از او در قرن سوم «ذوالنون مصری» که از بزرگان صوفیه است، به آراء هرمسی اعتقاد داشت و او را با ادریس پیامبر یکی میدانست. «صائبین» هم هرمسیاند. بسیاری از صوفیان «اخوان الصفا» در قرنهای چهارم و پنجم اندیشههای هرمسی را میشناختند و بدان باور داشتند. اخوان الصفا چون ایرانی بودند، میگفتند که هرمسیان همان فیلسوفان ایران باستان هستند.
میدانیم که عطار به مجدالدین بغدادی ارادت بسیار داشت. اندیشههای مجدالدین نیز هرمسی است. چون او خود را به نجمالدین کبری وصل میکرد. تاثیر آراء هرمسی بر نجمالدین کبری آشکار است. یکی از هم عصران عطار، به نام بابا افضل کاشانی هم کتابهای هرمسی را ترجمه کرده است. پس در قرن ششم، آراء هرمسی کاملا شناخته شده بوده است. شهرستانی هم در کتاب «ملل و نحل» از هرمسیان یاد کرده است. با این حساب میتوان گفت که تاریخ کهن تحت تاثیر احوال هرمسی بوده است.
«حکمت الاشراق» یک کتاب هرمسی است
ادامه دهندهی خط هرمسی بعد از اخوان الصفا، سهروردی است. یکی از اتهامات او هم گرایش به افکار هرمسی است. سهروردی در «حکمت الاشراق» مینویسد که من وارث هرمس هستم و اندیشهی او از دو راه به من رسیده است: یکی از راه کیومرث و فریدون؛ و دیگری از طریق فیثاغورث و افلاطون و ذوالنون مصری. پس «حکمت الاشراق» یک کتاب هرمسی است.
هرمس بانی نظریه نورالانوار است. این نظریه در عرفان بسیار رواج دارد. عطار آن را «نور یقین» مینامد و میگوید: «هر ذات که در تصرف دوران است/ اندر طلب نور یقین حیران است». عطار یک مضمون دیگر هرمسیان را که حکمت یا آگاهی بیواسطه است، «بیخودی» یا «بیخویشی» مینامد و میگوید که از این راه نور حقیقت بر دلم زد. خود هرمس گفته بود که فرشتهای را دیدم و از او پرسیدم. او همه چیز را به من گفت. عطار هم میگوید که به حقیقت ازلی از طریق بیخودی دست یافتم: «گر میخواهی که باز یابی این راز/ بیخود شو و با بیخودی خویش ساز». از سویی دیگر، هرمس معتقد بود که حقیقت را باید دید و کشف کرد؛ این حقیقت از راه خواندن به دست نمیآید. عطار هم میگوید: «عاشقان از خویشتن بیگانهاند/ وز شراب بیخودی دیوانهاند؛ گر چه مستند از شراب بیخودی/ بیمیو بیساقی و پیمانهاند».
اشارههای دیگر عطار به ایران باستان
عطار از چهرههای ایران باستان، مانند: جمشید و آرش کمانگیر و رستم و زال نام میبرد و حکایتهایی از آنها میآورد. او هر جا بخواند که به پیر اشاره کند، زال را مثال میزند. زال نماد خرد است و صرفا یک شخصیت زمینی نیست و چهرهای ماوراءالطبیعی دارد. عطار چنین درونمایههایی را میگیرد و از آنها حکایتهایی اخلاقی میسازد. دو حکایت هم در «مصیبت نامه» هست که دربارهی انوشیروان است.
«الهی نامه» هم که از آثار شاخص عطار است، مضامین ایران باستانی دارد. در این کتاب دربارهی کیخسرو حکایتهایی آمده و گفته شده است که مانند جمشید، جام جهانبین است. این در حقیقت یک جام اساطیری است که بُعد عرفانی یافته است و در نزد عرفا ابزار کشف و شهود است. تمام هفت اقلیم را در اینجام میشد دید. کیخسرو همه چیز را در آنجام میدید، جز خود جام را. عطار این معنا را میگیرد و از آن یک مضمون عرفانی میسازد. میدانیم که در روایات ایران باستان، کیخسرو جاودان است. عطار از چنین سخنی برداشتی عارفانه میکند و میگوید با فنا شدن در حق، میتوان به جاودانگی رسید. حکایت بزرگمهر حکیم هم در «الهی نامه» عطار آمده است و از سرگذشت او، و هم چنین سرگذشت اردشیر و اسکندر، نتیجه گیریهای اخلاقی شده است.