تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 4 آذر 1396 کد مطلب:11429
گروه: یادداشت و مقاله

شریعتی؛ نیازمند تکمیل، افزودن و کاستن

مساله انکار گذشته نیست، مساله معنایی است که این گذشته برای من می‌یابد. من چه معنایی به آن می‌دهم. اینجاست که شریعتی به کار ما می‌آید.

اعتماد: بحث از سنت و مدرنیته در زمانه ما مد شده است درحالی‌که در روزگار شریعتی اصلا باب نبود. در آن زمان بحث رایج جامعه سرمایه‌داری و فرارفتن از آن بود. اما بعد از مد شدن دوگانه سنت- مدرنیته، در سی- چهل سال اخیر در جامعه‌شناسی، فلسفه و سایر علوم انسانی با این کلمات ور می‌رویم و به هیچ جایی نرسیدیم. با اینکه در این زمینه ده‌ها تز و کتاب نوشته و ترجمه شده است، اتفاقا در غرب هم به هیچ‌جا نرسیده‌اند. من نمی‌خواهم از سوسیالیسم دفاع کنم، اما در غرب وقتی شروع کردند به جای جامعه سرمایه‌داری از جامعه غیرسرمایه‌داری بحث کردند، به هیچ‌جا نرسیدند. ما هم که به تقلید از آنها شروع کردیم راجع به سنت و مدرنیته صحبت کردیم، به هیچ جا نرسیدیم. اتفاقا به نظر من باید به واژگان دکتر شریعتی بازگردیم. دکتر شریعتی در این گفتار با زمانه خودش، یعنی با کسانی که دیدگاه انتقادی داشتند، کاملا در سازگاری بود.
۸۴ سال (بعد از تولد شریعتی) و ۴۰ سال (بعد از درگذشت شریعتی) تاریخی است که ما الان با آن مواجه هستیم. وضعیت جهان به مراتب وخیم‌تر و بدتر شده است، فقر بیشتر شده و فاشیسم دم در ایستاده است. درست است که آن زمان استعمار از جمله در الجزایر و لیبی حضور داشت، اما الان تغییر صورت داده و دولت‌های به اصطلاح ملی، خودشان دست به کار شده‌اند و کار استعمار فرانسه و... را انجام می‌دهند. وضعیت پیچیده‌تر شده است، اما شریعتی راهنمای ماست. شریعتی راهنمای ما است که بفهمیم در طول این مدت چه شد و ما چگونه باید بیندیشیم.
شریعتی از تعابیری چون سرمایه‌داری و سوسیالیسم استفاده می‌کرد، اما درباره سوسیالیسم الان باید خیلی صحبت کرد و چندان مشخص نیست، یکی از دلایلی که مشخص نیست، این است که همین طور محکوم شده است، به خصوص در ایران. جناح نئولیبرال در ایران همین طور این واژه را کوبیده و محکوم کرده و آن را به دولتی شدن منتسب کرده‌اند. بنابراین ما باید مجددا راجع به آن بیندیشیم و دکتر شریعتی نیز راهنمای بسیار بزرگی برای این کار است.  در دوران شاه دو جریان حضور داشت که به‌طور رسمی فکر می‌کرد. یکی جریان شریعتی و آل‌احمد و نیروهای چپ بود که در دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ به راه افتادند و می‌خواستند راهی برای مشکلات ایران پیدا کنند. این باعث شد که یک نیروی منتقدی نیز از بالا به وجود بیاید، تحت عنوان بازگشت به خویش. کاری به این بازگشت به خویشی‌ها ندارم. امثال احسان نراقی، هانری کربن را آوردند، نصر و کسانی دیگر خیلی جاها واژگان (vocabulary) آل احمد و دکتر شریعتی را دزدیدند و فکر کردند حالا که مردم اقبال نشان می‌دهند، باید این تعابیر را بدزدند و حرف بزنند. اتفاقا بعد از انقلاب این واژگان به یک معنایی حاکم شد.
بین کربن و شریعتی مقایسه می‌کنم. از نظر دکتر شریعتی شیعه اصلا به قوم یا مذهب خاصی اطلاق نمی‌شود، هر چند می‌شود، اما محدود به او نیست. شیعه یعنی کسی دنبال عدالت و آزادی است. به همین علت است که تهمت‌هایی که دکتر نصر به شریعتی می‌زد و می‌گفت ایشان طرفدار چه گوارا و... بود، تهمت است. زیرا دکتر شریعتی گمان می‌کرد، کسی که شیعه است به دنبال آزادی و عدالت است و افراد دیگری در جهان بدون اینکه شیعه را بشناسند، زمانی که در راه آزادی و عدالت قدم بر می‌دارند، در واقع به شیعه کمک می‌کنند. دعوا سر این بود. حالا تهمت می‌زنند که ایشان طرفدار چه‌گوارا بوده یا چپی بوده و... غلط نیست. اتفاقا آقای دکتر نصر خوب می‌داند که شریعتی چه می‌گوید. همین الان هم مغلطه می‌کند و کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، مغلطه می‌کنند. دکتر شریعتی دنبال این بود که شیعه آزادیخواهی حسینی و عدالت علوی. در همه جای جهان اگر افراد به دنبال آزادی و عدالت باشند، در واقع به این امر تحقق می‌دهند. من راجع به مفهوم ثار و برداشت شریعتی از تاریخ در کلاس‌هایم صحبت کرده‌ام و این بحث مفصلی است. بنابراین شریعتی از عدالتخواهی و آزادیخواهی در سراسر جهان استقبال می‌کرد.
مارکس می‌گفت پرولتاریا و دکتر شریعتی می‌گفت شیعه. بنابراین گمانش این بود که اگر کسانی در دنیا در راه آزادی و عدالت می‌کوشند، در واقع شیعه هستند و می‌کوشید شیعه را جوری سامان دهد و تفسیر کند و با آن جوری مواجه شود که به معنای جست‌وجوی آزادی و عدالت برای همه جهانیان باشد، نه فقط خود شیعیان. درک این مساله بسیار مهم است.  
اینکه اقتباسی که کربن از تاریخ کرده یا خیر، قابل بحث است. اما تاریخ برای شریعتی جایی بود که امیرالمومنین(ع) و سیدالشهدا(ع) شهید شده‌اند، تاریخی که ما از آن خبر داریم. تاریخ ازوتریک (esoteric) پنهان عجیب و غریب دور از چشم شیعیان نبود. تاریخی بود که به روی توده‌ها و مردم باز بود. تاریخی که مردم می‌توانند راجع به آن صحبت کنند، زیرا مردم می‌دانند آزادی و عدالت چیست. نکته جالب برای من این است که بعد از انقلاب گفتمان کربن بود که ادامه پیدا کرد و نه گفتمان شریعتی. ما میراث‌خوار تاریخی هستیم. این میراثی که به ارث بردیم، تاریخی دارد. به قول کنفوسیوس عدالت چیزی است که هر چیزی را به نام خودش می‌کند. با این نگاه تفاوت شریعتی با امثال کربن و فردید مشخص می‌شود. شریعتی دنبال شیعه به معنای آزادیخواهی و عدالتخواهی در سطح جهانی بود، نه آزادیخواهی برای عده خاصی که گویا از رمز و رازی با خبرند. از نظر شریعتی اولیاءالله هر چه دارند با مردم و ناس در میان می‌گذارند.
بحث را از منظر دیگری ادامه می‌دهم و به وضعیت فعلی جهان و منطقه می‌پردازم. میزس یکی از طرفداران نولیبرالیسم کتابی راجع به ناسیونالیسم دارد و در آن می‌گوید ناسیونالیسم غلط است و دولت- ملت (nation-state) وجود ندارد و برای اقوام با زبان‌ها و مذاهب مختلف استقلال قائل است. این را به نحوی آقای قوچانی گفته‌اند، نه با این شکل. گفته که نولیبرالیسم هم طرفدار اقوام است و هم طرفدار ناسیونالیسم. این طور نیست. میزس معتقد است که زمانی که بازار جهانی تشکیل شد، اقوام یا گروه‌های خاص می‌توانند اعلام استقلال کنند. ماجرا فقط گفته میزس نیست، بلکه یک واقعیت است. اسکاتلند یا کاتالونیا چرا می‌خواهند جدا شوند؟ زیرا یک واحد بزرگی به اسم بازار جهانی به وجود آمده است و اسکاتلند و کاتالونیا می‌خواهند جدا شوند. هر جایی که مخالفت قومی وجود دارد می‌خواهد جدا شود. اینجاست که تفاوت شریعتی با کسانی که همین الان وظیفه خود می‌دانند به شریعتی حمله کنند، روشن و مشخص می‌شود، اکیپ قوچانی و نئولیبرال‌های داخلی و... ماجرا این است که با رشد نئولیبرالیسم اقوام نه به شکل ذهنی (subjective) بلکه به شکل عینی میل به جدا شدن دارند. یکی از دلایلی که سوریه به این روز افتاد این بود که دولت برنامه نئولیبرالی را پیاده کرد. این چیزی است که گفته نمی‌شود. در نتیجه گروه‌های متفاوتی که در آن جامعه بودند، میل به جدایی پیدا کردند و جنگ داخلی رخ داد.  الان ماجرا در داخل ایران این است. یعنی مساله سر چیز ذهنی نیست که من با تبلیغات و حرف و... بگویم. زمانی که سیاست‌های نئولیبرالی انجام می‌شود، اقوام به این فکر می‌افتند که یک واحد بزرگ‌تر و امن‌تری به اسم بازار جهانی وجود دارد و بهتر است ما به عنوان یک قوم جدا شویم و به این بازار جهانی بپیوندیم. این کاری است که اقلیم کردستان کرد. من این را به نقل از منتقدان کرد می‌گویم، دکتر عباس ولی خودش کرد است اما اتهامی که به دولت اقلیم کردستان می‌زند این است که شما کردستان را «دوبیئیزه» (dubization) کرده‌اید. یعنی کردستان مثل دوبی شده است، یعنی سرمایه مالی می‌آیدو با ساختن «مال» و تشویق سرمایه مالی باعث شود که توده‌های مردم کوچ کنند. این اتهامی است که دکتر عباس ولی کرد به اقلیم کردستان می‌زند. این ماجرایی است که سیاست نئولیبرالی همه جا انجام می‌دهد. بنابراین مساله ۱ درصد و ۹۹ درصد جهانی است. وضعیت ما نسبت به زمان دکتر شریعتی پیچیده‌تر شده و ما باید شریعتی را بسط دهیم و به همین خاطر است که از نوشریعتی صحبت می‌شود. آن زمان یک کشور فرانسه و یک الجزایر وجود داشت. اما مساله الان این است که هیات حاکمه فرانسه و هیات حاکمه الجزایر یکی شده‌اند. آن تقسیم‌بندی قبلی که میان استعمار و مستعمره‌ها بر هم خورده است، الان در کشورهای جهان سوم اقلیتی وجود دارند که منافع‌شان در گروی بازار جهانی است. به همین دلیل است که با جهانی به مراتب پیچیده‌تر از زمان دکتر شریعتی مواجه هستیم. اگر بناست بیندیشیم به شریعتی باید فکر کنیم که چه می‌توانیم بکنیم.
البته همه کارها را فقط با دکتر شریعتی نمی‌توانیم انجام دهیم. جهان تغییر کرده و جلو رفته و خود دکتر شریعتی نیز نیازمند تکمیل و افزودن و کاستن است و باید انتقاد به او نیز داشته باشیم. اما چیزی که او می‌گفت در جای خودش هست: مردم! مردم باید سرنوشت خودشان را به دست بگیرند و تصمیم بگیرند و به طرف عدالت و آزادی بروند. جریانی که در خاورمیانه رخ داد این بود که عده‌ای در مصر گفتند که آیا دشمن بیرونی یعنی امریکا و امپریالیسم مهم است یا دشمن درونی مثلا رژیم مبارک؟ این دعوا ادامه پیدا کرد و در ادامه گروهی مثل القاعده به وجود آمد که قصدشان ضربه زدن به دشمن دور یعنی امریکا بود. بعد از اینکه یازده سپتامبر رخ داد، غربی‌ها که بیکار ننشستند و فکر کردند. کاری که بوش در منطقه کرد این بود که درگیری را از داخل کشورهای اروپایی به خاورمیانه منتقل کنند. من طرفدار تئوری توطئه نیستم، اما مهم‌ترین چیزی که از این ماجرا بعد از حمله بوش‌زاده شد، جنگ میان شیعه و سنی بود. جنگ میان شیعه و سنی چیزی است که غربی‌ها به دنبالش هستند. بنابراین ما درست باید از این جنگ اجتناب کنیم، آن هم مفهومش این است که به قول شریعتی شیعه همانقدر که به فقرا و محرومان شیعه اهمیت می‌دهد، به محرومان هر قوم دیگری هم اهمیت می‌دهد. بنابراین الان وظیفه من شیعه این نیست که در منطقه با سنی‌ها بجنگم، جنگی که اروپا و امریکا به‌شدت آن را دامن می‌زنند، زیرا این عملیات امثال داعش را در غرب قطع کنند و به خود خاورمیانه منتقل کنند و اسراییل به‌شدت از این قضیه منتفع خواهد شد. مساله سر این است که راه‌حل شریعتی این است که من باید به محرومان همه اقوام کمک کنم. من باید در جهت اجرای عدالت و آزادی برای همه محرومان این منطقه اعم از سنی، ایزدی، مسیحی و هر کس دیگری اقدام کنم. در این صورت است که شیعه برنده است، وگرنه این سناریویی که در اثر وقایع ساخته شد که گویا شیعه و سنی باید با هم بجنگند، خواست شریعتی نیست. این، نوع جهان‌بینی شریعتی نیست. این چیزی است که عربستان سعودی و اسراییل و امریکا به دنبال آن هستند و ما باید از آن اجتناب کنیم. منتها لازمه این اجتناب کردن این است که من به خاورمیانه به خاک و خون کشیده شده به عنوان منبع سرمایه‌گذاری نگاه نکنم، نگاهی که نئولیبرال‌ها دارند. سوریه و عراق نیازمند دید شریعتی‌وار یعنی آزادی و عدالت است، نه محلی برای سرمایه‌گذاری.  این سخنان خلاصه بود و می‌توان آنها را بسط و گسترش داد. شریعتی در دوران جدید مظلوم‌تر شده است، زیرا دیسکورس نصر و کربن و امثال اینها باب شد و شریعتی را به کنج راند و این محل اندیشه و تفکر بسیاری است. من قصد تهمت زدن به کسی را ندارم و می‌دانم کسانی هستند که دنبال اینها هستند و برای‌شان احترام قائلم و با ایشان دوستم. مساله بر سر انتقاد یا تذکر این نکته است که میان افرادی مثل شریعتی و کربن تفاوت بسیار زیاد است و ما باید سر این تفاوت‌ها صحبت کنیم و بیندیشیم و راه چاره پیدا کنیم، زیرا وضعیت جهان بسیار دهشتناک است. فاشیسم دم در ایستاده است. ایرانشهرگرایی و... فاشیسم است. فاشیسم در امریکا به شکل تانک بیرون می‌زند و در لهستان دو- سه هفته پیش صد هزار فاشیست بیرون ریختند. در داخل ایران هم در ماجرای ایرانشهری خود را نشان می‌دهد و جالب است که در هیات حاکمه هم وجود دارد. مساله انکار گذشته نیست، مساله معنایی است که این گذشته برای من می‌یابد. من چه معنایی به آن می‌دهم. اینجاست که شریعتی به کار ما می‌آید. امیدوارم این حرف‌ها اگر از روی حقیقت است، مورد توجه قرار گیرد.

 

 

 

http://www.bookcity.org/detail/11429