تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
هشتمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی سنایی به «مهمترین مضامین عرفانی ـ تعلیمی در اشعار سنایی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر محمودرضا اسفندیار چهارشنبه ۲۲ آذر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
محمودرضا اسفندیار با بیان اینکه سنایی آغازگر ادبیات منظوم عرفانی است، گفت: شعر تعلیمی، ظرف تبیین جهانبینی و اندیشههای اجتماعی، اخلاقی، دینی، عرفانی و فلسفی است. شعر تعلیمی صوفیانه که سنایی پیشتاز و پیشوای آن است، هم جنبهی اخلاقی دارد و هم جنبهی سیر و سلوکی. عمدهی دیوان سنایی قصاید است که بخش قابل توجه آن شعر تعلیمی است. حدیقه یا الهینامه سنایی را نیز باید منبع اصلی اشعار تعلیمی صوفیه دانست. قرنها پیش از آنکه مفاهیم و مضامین عرفانی و تعلیمی به ادبیات منظوم فارسی راه پیدا کند، در متون عرفانی منثور فارسی پرورده و پخته شده بود.
سنایی در زمینه قصاید هم پیشتاز است
سنایی مثل دیگر ابعاد ادبیات عرفانی، مثل قلندریات که در آن پیشتاز است، در زمینه قصاید هم پیشتاز است و بخش عمده قصاید او دارای مضامین تعلیمی ـ عرفانی است. مهمترین اثر او یعنی «حدیقهالحقیقه» الهامبخش ادبیات تعلیمی ـ عرفانی است و شاید بیراه نباشد، اگر بگوییم ظهور مثنوی به این دلیل بود که شاگردان مولانا از او درخواست کردند همچنان که حدیقه سنایی در محفل عارفان و مجلس تصوف بسیار جایگاه بلندی دارد، خوب است که مولانای بزرگ هم در همین سنت به نظم سخن بگوید و تعلیم دهد. ارائه سخن، پند و تعلیم عارفانه به نظم، به خاطر تأثیرگذاری بیشتر آن است، چون وقتی که سخن عرفانی و تعلیمی با طنین و آهنگ آمیخته میشود، تأثیر آن و امکان به خاطر سپردن آن بیشتر میشود و میتوان آن اشعار را در محافل عرفانی خواند یا به تعبیر اهل تصوف آن را درگرفت و اینها مجموعه دلایلی بود که بزرگان و عارفان میکوشیدند تا مضامین تعلیمی را در قالب نظم بیان کنند.
قصه و تمثیل از ابزارهای مهمی است که در اختیار عارفان بوده است. در مثنوی، مولانا از این ابزار بسیار سود برده است. ما وقتی میخواهیم کسی را پند یا تعلیم دهیم، بهتر است در قالب داستان باشد که در این صورت تعلیم ما به طور ضمنی صورت میگیرد که این کار ادبیات تعلیمی است و ادبیات تعلیمی یا منبری همان سبکی است که مولانا در مثنوی در پیش گرفته است که البته پیشتر از او، سنایی را باید پیشگام این طریق دانست. مفاهیم عرفانی در آثار عارفان متقدم پیش از سنایی طرح، پرورده و پخته شده است. آثار عرفانی متقدم مثل «قوت القلوب» ابوطالب مکی، «کشفالمحجوب» هجویری یا «اللمع فیالتصوف» از سراج طوسی و آثار عارفان دیگر مثل «رساله قشیریه» از امام قشیری و حتی آثار امام محمد غزالی، همه، مفاهیم عرفانی را ورز داده و به کمال رسانده بودند. از آغاز جریان و جنبش عرفان که با زهد آغاز میشود تا قرن پنجم که عصر سنایی است، این مفاهیم به بلوغ رسیده بودند، اما کسی که از این مضامین و مفاهیم عرفانی در بیان منظوم به خوبی بهره برده بود، بیتردید سنایی بود.
سنایی بر قله ادبیات تعلیمی نشسته است
سنایی زمانی به اینکه این مفاهیم را در قالب نظم بازگو کند، دست یازید، یک منبع بسیار بزرگی در اختیار او بود که این منبع عظیم، به علاوه اطلاع سنایی از سنت عرفانی، نبوغ او، اشرافی که به مضامین آیات قرآن، احادیث و دیگر علوم وابسته داشت، او را به شخصیتی ممتاز و یگانه برای انجام این کار بزرگ تبدیل کرد و اگر میبینیم که سنایی بر قله ادبیات تعلیمی نشسته است، به این دلایل است. او بهخوبی توانسته بود از آنچه که در فرهنگ عرفانی ایران تولید شده، استفاده کند و این مضامین را در قالب نظم بیان کند. ادبیات تعلیمی ـ عرفانی در اندیشه سنایی، طیفی از مضامین از شعر زهدی و اعتراضی گرفته تا قلمرو شعر قلندری را در خود جای داده است. قدرت شعر سنایی که به ادبیات وعظ و تحقیق هم مشهور است، بسیار زیاد بوده و سنایی به دلیل استفاده بسیار خوب و مناسب از ادبیات عرفانی، توانسته از خاقانی هم عبور کند. مضامین مهمی در اندیشه سنایی مطرح شدهاند که بر عارفان بعد از او هم بسیار مؤثر بوده است، از جمله این مفاهیم که در اندیشه عرفانی جایگاه بسیار مهمی دارد، موضوع «اخلاص» است. اخلاص در نزد اهل عرفان و تصوف به معنی خالص کردن دل از غیر حق و روی دل با حق داشتن است. اخلاص در حقیقت یکی از مهمترین گامهایی است که سالک باید برای وصول به حقیقت بردارد.
سنایی قافلهسالار شعر و ادبیات عرفانی ـ تعلیمی است
سه راه نجات در آیین هندو است، یکی روش «عمل» که معمولاً مردم و عوام به آن متوسل میشوند، روش دیگر «معرفت» است و به تعبیری اندیشهورزان از این سلوک بهره میگیرند و روش سوم که یکی از روشهای مهم نجات در آیین هندو بگهتی یوگع است که در جایی به محبت تعبیر شده است اما اهل تحقیق اخلاص را معادل بگهتی در آیین هندو میبینند و اوج تبیین اخلاص را در مثنوی و در توصیف حضرت امیر میبینند. اگر میخواهید بدانید که موضوع اخلاص در ادبیات منظوم ما، جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده، حتماً باید به سنایی قافلهسالار شعر و ادبیات عرفانی ـ تعلیمی مراجعه کنیم و ببینیم او چه بحثی را در باب اخلاص طرح کرده است. یکی از مفاهیم عرفانی دیگر موضوع «تحقیق» است که یک معنی رایج دارد و ما امروزه به پژوهش آن را تعبیر میکنیم، اما تحقیق در نزد اهل عرفان، کوشش و رنج برای دریافت حقیقت و عبارت است از آنچه که در دل از مشاهدات عرفانی، استقرار پیدا میکند؛ یعنی سالک در حقیقت از مقام تلوین عبور میکند، به مقام تکوین میرسد و زمانی به مقام تکوین رسید، آن حقایق حاصل شده از شهود در دل او تثبیت میشوند. از نظر سنایی علم تقلیدی به کار سالک نمیآید و سالک باید اهل نقد بوده و اهل نسیه نباشد و طبیتا راهی به جز تحقیق برای او باقی نمیماند.
«تجلی» در لغت به معنی کشفشدن و هویدا شدن است و در اصطلاح صوفیان آنچه که از انوار غیبی بر دل آشکار میشود را تجلی میگویند که البته سنایی این مفاهیم را در اختیار داشته است. مفهوم دیگر «تسلیم» است که در لغت به معنی گردن نهادن و به حکم قضا راضی بودن و در اصطلاح صوفیان به استقبال قضا رفتن و رضا و خشنودی از قضای الهی داشتن است که اهل تصوف تسلیم را بیش از تفویض و توکل گرامی داشته و ابراهیم خلیل را دارای مقام تسلیم میدانند که البته در اصطلاح تسلیم به اسلام هم اشاره است که اسلام حقیقی، طبیعتاً به تسلیم خدا شدن منجر میشود. یکی از مهمترین اصطلاحاتی که اهل عرفان و تصوف به آن توجه کردهاند، موضوع «توبه» است. توبه در نزد عارفان مراتب، مراحل و اشکالی دارد که اهل عرفان مفصل درمورد آن سخن گفتهاند و عالیترین مرتبه توبه را توبه از وجود میدانند، چرا که بزرگترین گناه در نزد اهل تصوف و عرفان وجود و اظهار وجود است، به این صورت که در واقع ما توهم وجود داریم و کسی که در مراحل سلوک قدم برمیدارد، از توهم وجود نجات پیدا میکند و میفهمد که وجود او اعتباری است. این مفهوم بزرگ و مهم در اندیشه عارفان بزرگ ما، تعابیر دیگری مثل انقطاع و بریدن سالک از ماسوی الله هم دارد و معمولاً جزئی مراحل آغازین سیر و سلوک تلقی میشود.
داستانهای لطیفی در حدیقه سنایی وجود دارد
ادبیات تعلیمی از داستان و تمثیل بهره میبرد که در حدیقه این داستانها به کرات دیده میشود. تمام مکاتب عرفانی در همه ادیان دیگر از تمثیل بیشترین بهره را بردهاند و برخلاف آنچه که در مکتب ابن عربی است، که عرفان به زبان فلسفه و استدلال بیان میشود، سنت ادیان این بوده است که با تمثیل سخن بگویند که استفاده از داستان هم در قرآن و هم در کتابهای مقدس دیگر، دیده میشود، چون داستان جنبه تعلیمی دارد. داستانهای لطیفی در حدیقه سنایی وجود دارد. هزل هم یک ابزار تعلیم است، حتی گاهی اوقات بعضی داستانها که ممکن است رکیک به نظر برسند، هم تعلیمی هستند. مولانا در مثنوی از همه ابزارهای تعلیمی استفاده کرده است، مولانا معلم است و حتی از داستان هزلی که عوام در قالب هزلیات بیان میکردند و در ادبیات عامه وجود داشت که گاهی پنهانی و گاهی برملا آن داستانها را تعریف میکردند و شاید به نظر ما رکیک هم بیاید، استفاده میکند که این در واقع همان روش ادبیات تعلیمی است. برخلاف بعضی از محققان که از آن ایراد گرفتهاند، به نظر من یک نقطه قوت است و کار ادبیات تعلیمی این است که برای اینکه آن مفاهیم و مضامین را بیان کند، باید از همه ابزار موجود مثل هزل، داستانهای عوامپسند، ضربالمثل و همه استفاده کند.
«توکل» موضوعی بسیار معروف و مشهور است. توکل در لغت به معنی وکیل گرفتن و بر کسی اعتماد کردن و در اصطلاح اهل عرفان هم، ترک اختیار در همه امور است و اینکه انسان امر خودش را به خدا تفویض میکند. توکل نکته مهمی در سیر و سلوک است و معمولاً هم برای اوایل کار و بیشتر به مبتدیان اختصاص دارد که البته مراتبی دارد و در مراتب بالاتر معنای دیگری پیدا میکند. مفهوم توکل در شعر عرفانی، اولین بار توسط سنایی بیان شد، چنانکه یک بخش کوتاه در حدیقه با عنوان «فی توکل» یعنی در باب توکل است. سنایی اولین کسی است که در ادبیات عرفانی، شعری در رثای امام حسین (ع) سروده است. یکی از ویژگیهای ادبیات تعلیمی این است که برای اینکه انسان بتواند با آن داستان ارتباط برقرار کند، قهرمانهای داستانهای دینی را معادل یکی از کیفیتهای وجودی انسان میگیرد، که کار مولانا در مثنوی همین است، در واقع مولانا میخواهد سخن از تأویل وجودی قرآن بگوید. سنایی آغازگر این مسیر است و از تلمیح، تمثیل، آیات قرآن و تأویل وجودی استفاده کرده است.
توحید موضوعی مهم در ادبیات تعلیمی و عرفانی
موضوع مهم دیگر در ادبیات تعلیمی و عرفانی، موضوع «توحید» است که یک توحید عوام و یک توحید خواص داریم که توحید عوام، توحید نوعی است، یعنی از نوع خداوند یکی بیشتر نیست اما توحید خواص این است که غیر از حق چیزی نیست. توحید اهل عرفان نه توحید نوعی و نه توحید عددی، بلکه توحید وجودی است. واقعیت این است که توحید ورای کفر و دین است که در شعر سنایی هم آمده است. مضمون دیگری که در ادبیات عرفانی ما بسیار پررنگ از آن سخن گفته شده، مفهوم «حیرت» است که در لغت به معنی سرگردانی است اما در اصطلاح صوفیان امری ناگهانی است که هنگام تأمل، حضور و تفکر در دل وارد میشود و عارف را به حیرت وامیدارد. حیرت در مراتب سلوک عطار و در منازل سیر و سلوک عرفانی او مقام بلندی دارد و یک مرحله پیش از پایان راه است. سنایی پیشتاز طرح موضوع حیرت در ادب عرفانی است که بعدها بیشتر پرورده شد و هم عطار به خوبی در منطقالطیر سخن گفته و هم مولانا در مثنوی.
پیر مهمترین رکن سلوک در نزد اهل تصوف است
«پیر» موضوع مهم دیگر در ادبیات عرفانی و تعلیمی است. پیر و استاد مهمترین رکن سلوک در نزد اهل تصوف است، یعنی بیاستاد و بدون پیر نمیتوان در این راه قدم برداشت که این تعلیم مهم عرفانی یعنی پیر و استاد در نزد سنایی و در ادبیات تعلیمی او جایگاه بسیار مهمی دارد، به همین خاطر است که تعبیری که اهل عرفان درباره وجود و نیاز به پیر و ولی دارند، بسیار روشن است و برای اینکه همه تأکید مولانا بر همین معنا و بر تبعیت از پیر و استاد است، برخی مثنوی را که در همین نسبت سروده شده است، «ولینامه» یا «ولایتنامه» میدانند. پیر در عرفان مانند عقل در معارف به دو قسم ظاهری و باطنی است که عارفان نام پیر باطن را «درد» گذاشتهاند. مفهوم «رضا» که با مفهوم تسلیم بسیار با هم نزدیکند موضوع دیگر در این بحث است. نزد اهل سلوک رضا یعنی لذت بردن در بلا و در واقع رضا مقامی است که سالک باید از ضربه و دردی که از جانب مولا به او اعطا میشود، لذت ببرد.
مفهوم دیگری که در اینجا قابل بحث است، مفهوم صوفی است که از همان آغاز متشبهان به تصوف هم وجود داشتهاند، چون هر کالای گرانقدری گرفتار آفاتی میشود و کسانی خود را متشبه و متلبس به آن لباس میکنند تا از آن لباس بهرهای ببرند، به همین دلیل است که عارفان و بزرگان عرفان همواره سعی میکردند که تصوف را تعریف کنند. در مثنوی این امر مفصل صورت گرفته است و یکی از مهمترین ناقدان تصوف خود مولاناست که در واقع ناقد تصوف غیر اصیل در برابر آن تصوف حقیقی است و سنایی هم بسیار زیاد این نکته را بیان کرده است.
بنابراین آنگاه که سنایی به عنوان آغازگر ادبیات منظوم عرفانی به طرح مباحث صوفیانه در اشعار خود دست یازید، گنجینهای غنی از مفاهیم، مضامین و اصطلاحات عرفانی و تعلیمی را در اختیار داشت. در اشعار وی، مضامین و اصطلاحات عرفانی ـ تعلیمی از قبیل زهد، توبه، اخلاص، بندگی، تبعیت از پیر و راهنما، ریاضت، تجرید، تجلی، قناعت، صبر و شکر و... را میتوان مشاهده کرد. از آغاز جریان و جنبش عرفان که با زهد آغاز میشود تا قرن پنجم که عصر سنایی است، مفاهیم عرفانی به بلوغ رسیده بودند، اما کسی که از این مضامین و مفاهیم عرفانی در بیان منظوم به خوبی بهره برده بود، بیتردید سنایی بود.