تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 4 دی 1396 کد مطلب:11663
گروه: درس‌گفتارها

سنایی در طنزآوری شعر پیشگام است

نهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ سنایی به «تأملی بر هزل و طنز در اشعار سنایی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر اسماعیل امینی چهارشنبه ۲۹ آذر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

 

نهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ سنایی به «تأملی بر هزل و طنز در اشعار سنایی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر اسماعیل امینی چهارشنبه ۲۹ آذر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

امینی در آغاز سخنانش گفت: گونه‌های شوخ‌طبعی در شعر سنایی، اعم از هزل و هجو و فکاهه، بیش از آن که جنبه‌ شخصی یا تفننی داشته باشد، در خدمت نقد اجتماعی و اخلاقی است و کارکرد تعلیمی دارد. همین ویژگی یعنی خدمتِ هزل و هجو و فکاهه به اندیشه، موجب جدیت آنها و آفرینش طنز است. سنایی غزنوی، همان‌طور که در بیان تجربه‌های سیروسلوک عرفانی در شعر فارسی آغازگر است، در طنزآوری در شعر نیز پیشگام است. چنان‌که طنز در شعر بزرگانی چون عطار و مولوی و سعدی و عبید و حافظ، در سایه‌ی رهاوردهای ارزشمند طنزآوری در شعر سنایی است.

«هزل» روبه‌روی «جد» بوده است

امینی با بیان اینکه «هر کسی که صحبتی درباره طنز می‌کند با اصطلاحات هزل، هجو، فکاهه یا اصطلاحات جدیدتر سروکار دارد.» یادآور شد: در پیشینه ادب ما این خیلی مرسوم نبوده که اصطلاحات حوزه نقد را دقیق به کار ببرند، چون که موضع نقد ادبی بیشتر بر مطالبات مربوط به بدیع و بیان، یعنی شاخه‌های علم بلاغت متکی بوده و کمتر مطالعات و نقدهای زبانی می‌شده است؛ به همین دلیل هم اصطلاحات، اصطلاحات سیالی است و این روزگار جدید است که منتقدان ادبی را ناگزیر کرده اصطلاحات را دقیق به کار ببرند؛ در واقع زبان ادبی بسیار به خود زبان ادبی نزدیک بوده که زبان سیالی است، یعنی دلالت‌های آن دلالت‌های مطابقه نیست، بلکه دلالت‌های تضمن و التزام است که موجب می‌شود اصطلاحات معادل دقیق معنایی نداشته باشند، چنان‌که هنوز مرسوم است و دست‌کم در نقد ادبی دانشگاهی ما هنوز سایه آن هست که ما از اصطلاحاتی استفاده می‌کنیم که خیلی سیال و گاه حتی عاطفی است؛ اصطلاحاتی که معنای دقیق علمی ندارند و کمّی و قابل ارزیابی هم نیست.

یک نکته دیگری هم هست که بعضی از این اصطلاحات در طول زمان تغییر کرده‌اند. فرض کنید در روزگار ما، وقتی از گونه‌های شوخ‌طبعی صحبت می‌کنیم و از هزل می‌گوییم، مقصود بیشتر گونه‌ای از شوخ‌طبعی است که در آن حوزه خط قرمزها و حریم مربوط به مسائل جنسی است و این تابوی همیشگی فرهنگ شرقی وقتی که به بیانی که هنری و خنده‌آور است، وارد می‌شود، به آن هزل می‌گوید؛ در حالی‌که در گذشته هزل لزوماً به این معنا نبوده است، اگرچه که این معنا را دربرمی‌گرفته، اما «هزل» غالباً روبه‌روی «جد» بوده است، یعنی هزل بیشتر به معنی غیر جد بوده است و در ابیات هم، چه در ابیات سنایی و چه ابیات دیگر شاعران هم غالباً این تقابل دیده می‌شود.

درباره اینکه چرا هزل جدی نیست و کجا جدی نیست، کمتر صحبت شده است. به این دلیل گفته شده هزل جدی نیست که غالباً خیال کرده‌اند چون هزل به حوزه‌هایی وارد می‌شود که حوزه‌های مباحث جدی نبوده یا اینکه وارد حریم‌های ممنوعه می‌شود؛ درحالی که این‌طور نیست. هزل به لحاظ مقصود بسیار جدی است، دست کم از سنایی به بعد جدی می‌شود، چنان که پیش از او شعر هم همین‌گونه بوده.، شعر هم چندان جدی نبوده و دست‌آویز خیلی چیزها بوده است، شاعرها حاشیه مجالس شادخواری و عیاشی بودند، شاعرها را خیلی جدی نمی‌گرفتند و شاعرها زنگ تفریح مجالس عیاشی بودند. سنایی آغازگر وارد کردن اندیشه و تفکر، نه‌فقط لزوماً تفکر عرفانی، بلکه اندیشه و تفکر و نظام اندیشه به شعر است. در شعر پیش از سنایی، اندیشه هست اما نظام اندیشه در آن نیست، شعر بیشتر دستاویز کارهای روزمره است. شاعرها و دست کم شاعرهای بزرگ و خلاق دستگاه فکری دارند، هزل هم زمانی که وارد این دستگاه فکری می‌شود، جدی می‌شود. مثل استاد یا معلمی است که درس می‌دهد، بنابراین اگر لطیفه یا طنزی به کار می‌برد، برای هدف ادب تعلیمی است، اما اینکه هزل در کجا جدی نیست، نکته‌ای است که به لحاظ زبان‌شناسی می‌‌توان روی آن تامل کرد.

هزل در اشعار سنایی، یعنی در کار تعلیم است

امینی افزود: به نظر من دو نقطه است که هزل و طنز را ـ نه به لحاظ اهداف ـ از جدیت درمی‌آورد. یکی در مسئله دلالت است، یعنی تطبیق لفظ یا کلام با معنای آن و همان چیزی که در بلاغت صورت فشرده شده آن را کلمات یا جملات تهکمی می‌گویند، یعنی چیزی بگوییم و چیزدیگری، غالبا ضد معنای اصلی ارائه کنیم که این، در زمان معمول ما هم رایج است. جای دیگری که هزل، جدی نیست در فضای متعلق به تعلیم، عرفان و انتقال معارف است که در آن فضا، استفاده از این گونه تمثیلات و فرهنگ، چون غیرمنتظره و با آن فضایی که با مقتضای دینی سازگار است و ماجرا را از جدیت می‌اندازد، والا در اهدافش کاملاً جدی است. در تطبیق هزل با فضای تعلیم و عرفان جدیت وجود ندارد، اما در اهدافش بسیار جدی است، به‌خصوص وقتی که هزل در کار سنایی، یعنی در کار تعلیم است.

نکته مهم دیگری که هست و هیچ‌کدام از کسانی که درباره گونه‌های شوخ‌طبعی تحقیق کرده‌اند، درباره آن چیزی نگفته‌اند، این است که هزل، هجو، فکاهه و هرنوع دیگری از شوخ‌طبعی، هنگامی که در خدمت یک نظام اندیشه و یک دستگاه فکری باشند، جزو طنز حساب می‌شوند و ابزار طنزپرداز هستند. از آنجا که کسانی که کار پژوهش طنز می‌کنند به این نکته ساده توجه نکردند، غالباً در تحلیل آثار سنایی یا مولانا با این مشکل مواجه شدند که از متفکر بزرگی مثل سنایی یا مولانا بعید است که این قصه‌های رکیک و شنیع در آثار او باشد، از او بعید است که این‌گونه به کسانی که با آن‌ها مخالف است، تهاجم کند و این القاب را نسبت دهد، درحالی که وقتی که کسی کار اندیشه و تعلیم می‌کند، دستگاه فکری دارد و برای انتقال مقصود خود از همه ابزارها استفاده می‌کند و تفاوت آن با هجو و هزل شخصی در این است که آن‌جا مفاهیم نمایانگر خودشان نیستند، بلکه نمایانگر مفاهیم عام هستند.

سنایی چه چیزهایی را دستاویز ریشخند خود قرار می‌دهد؟

وی با بیان اینکه «سنایی در جایی که چیزی را هجو می‌کند یا دستمایه تمسخر قرار می‌دهد، مصداق یک مفهوم عام‌تر و نمادین است، یعنی در آن غرض شخصی نیست.» تصریح کرد: البته سنایی در بسیاری از موارد اسامی افراد را هم آورده است، اما به‌گونه‌ای موضوع را تعمیم داده است که بر مصادیق او در همه دوران‌ها تطبیق می‌شود. نکته‌ای جواد مجابی در مقاله‌ای درباره طنز سنایی دارد و خیلی قابل تامل است. می‌گوید آن قصاید فاخری که سنایی برای ستایش حاکمان، امیران و... ساخته و به لحاظ ادبی هم واقعا باشکوه بوده است، امروز به هیچ کار غیر از اینکه در کلاس‌های ادبیات، دانشجوها را با آنها سرگرم کنیم، نمی‌آید و اتفاقا این بخش سنایی، یعنی آن بخش‌هایی که در آن روزگار جدی به‌نظر نمی‌آمده و حاشیه کار او به حساب می‌آمده است، می‌بینیم که تا همین روزگار و تا آینده، جدیت و کارآمدی خود را حفظ کرده و همیشه به کار زندگی خواهد آمد، چراکه آن‌ها نمونه‌هایی است که سنایی از وضعیت جامعه، انسان، روابط میان انسان‌ها، روابط میان حاکمان و محکومان ترسیم می‌کند و دستاویز ریشخند خود قرار می‌دهد.
 
بلاغت تطبیق کلام با مقتضای حال است. کسانی که درباره بلاغت پژوهش کرده، تاکید کرده‌اند که بلاغت مربوط به سخن است و چون در روزگار گذشته این مرسوم بوده است که لفظ را از معنا جدا می‌کردند، گمان می‌کردند که لفظ ظرف معنا است و بزرگانی که متوجه این بودند که میان لفظ و معنا، سخن و اندیشه هیچ جدایی نیست، معدود بودند. زبان خانه تفکر و اندیشه است، به همین دلیل، وقتی که مطالعه بلاغی می‌کنند، اگرچه بیشتر به کلمات، جملات، صرف‌ونحو، به شیوایی و رسایی توجه می‌کنند، اما بخش مهم بحث بلاغت تطبیق کلام، ابتدا با حال مخاطب، دوم با حال موضوع و سوم با حال خود کلام است که در بلاغت کمتر کسی به تطبیق کلام با حال خود کلام توجه کرده است، یعنی زبان باید به‌گونه‌ای باشد که با اجزای خودش هم دارای سازگاری باشد و اگر در زبان به لحاظ اجزا ناسازگاری باشد، رسایی از بین می‌رود.

 دیوان سنایی دلنشین‌تر از حدیقه است

امینی در ادامه افزود: طنزپرداز از نظر ادبی با ابتذال مقابله می‌کند، یعنی اینکه از نظر طنزپردازها آنچه ادیبان رسمی به‌عنوان زبان ادبی، شعر و ادیبانه به کار می‌برند و شکوهمندی، فخامت و فصاحتی دارد، به دو لحاظ، یکی به لحاظ تکراری بودن و خلاقیت نداشتن، و دیگری به خاطر پوچ بودن، یعنی منطبق نبودن با محتوا و گسست ارتباط با مفاهیم مبتذل است. طنزپرداز مقابل ابتذال، دست‌فرسودگی زبان، کهنه شدن و از بین رفتن لفظ و معنا می‌ایستد و با آن مقابله می‌کند و همچنین طنزپرداز رویاروی فریب که کمتر به آن توجه کرده‌ایم ولی در نظریه‌های غربی وجود دارد، می‌ایستد. در خود عرفان و تصوف هم همین است، یعنی عرفان و تصوف که قرار بود ترک تعلقات، ترک گرایش به صورت و پرداختن به جان جهان و جان انسان باشد، بعدها به مراتب، خرقه و آداب و رسوم تبدیل شده است که طنزپرداز روبه‌روی این می‌ایستد.
 
دیوان سنایی برای من دلنشین‌تر از حدیقه است، چون دیوان خیلی متنوع است، مثل کوچه و بازار است، یک عالم دیگری دارد و غیر از حدیقه است ولی حدیقه یک سامانه تعلیمی دارد و مانند کتاب درسی است. از منظر، جا و فرازی که بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا به عالم نگاه می‌کردند، هیچ تفاوتی میان مقدس و جدی‌ترین کارها مثل عبادات و سست و پلیدترین کارها نیست، در نهایت آن چیزی که مقصود آفرینش انسان است در هیچ‌کدام اینها دیده نمی‌شود. سنایی در خیلی از زمینه‌ها اول است. غزل عاشقانه پیش از او خیلی مرسوم نبوده است، در واقع شاعران به تفنن کار می‌کردند، اما آغازگر جدا شدن غزل از قصیده و اختصاص دادن غزل به شعر عاشقانه، تقریبا سنایی است، همان‌طور که رها کردن قصیده از مدح صرف و آغازگر قصیده تعلیمی گفتن نیز سنایی است، اما زمانی که کار طنز می‌کند، از مقدمه‌ای جدی شروع می‌کند، بعد نتایجی از آن می‌گیرد یا تمثیل‌هایی می‌آورد که آدمی منتظر آن نیست و حیرت می‌کند.

سنایی ردیف‌های طولانی را در شعر فارسی باب کرد

وی در ادامه افزود: زبان، ادب و فرهنگ رسمی که در هر دوره‌ای، چهره‌ای بسیار جدی از خود نشان داده‌ و فکر کرده‌ که هرچه بیرون از چارچوب این زبان، ادب و فرهنگ رسمی است، ارزش ندارد، همواره از طرف کسانی که به لحاظ فکری، هنری و زبانی خلاق بوده‌اند، نقض شده است و اساسا آن‌ها هستند که راه تفکر، ادبیات، هنر و کمال زبان را  هموار کرده‌اند و کسانی که در چارچوب مانده‌اند، نتوانسته‌اند چیزی به گنجینه تفکر، هنر و زبان انسان بیفزایند. در روزگار سنایی و پس از او هنجار و فرهنگ رسمی، بسیاری از کلمات، عبارات، تعابیر و حتی بسیاری از طبقات جامعه را به رسمیت نمی‌شناخته و بیرون از جایگاه خودش قرار داده بوده است. اتفاقا آن‌هایی که متفکر و خلاق بوده‌اند، وارد حیطه فرهنگ، زبان و اندیشه غیررسمی شده‌اند و از طریق آفریدن هنجار نوین و برتر به فرا رفتن اندیشه، زبان، گسترش امکانات زبانی و آوردن امکانات برای بیان شاعرانه خدمت کرده‌اند.

در شعر سنایی علاوه بر قالب‌های معمولی که رایج بوده است، شیوه‌های دیگری آمده که بعدها دیگران هم از آن استفاده کرده‌اند، از جمله تعداد زیادی شعر و غزل دارد که این غزل‌ها فقط با ردیف است و قافیه ندارد، یا ردیف‌هایی که برگرفته از زبان عامه است و اتفاقا طنزهای بسیار زیادی ایجاد کرده است. این حرف درستی است اگر بگوییم سنایی اولین کسی است که اولا ردیف‌های طولانی را در شعر فارسی باب کرده است، ثانیا ردیف‌هایی برگرفته از تمثیلات زبان عامه، وارد غزل کرده است و آن مجموعه‌ای از غزل‌ها که به این صورت آفریده است، بسیار خواندنی است و این است که غزل‌های سنایی در سایه قصاید و کارهای تعلیمی مثل حدیقه کمتر دیده شده است و من دوستانی را که اهل طنز هستند، به این توجه می‌دهم که حتما به غزل‌ها توجه کنند.

نتیجه‌گیری هزل و طنز در اشعار سنایی

امینی در پایان با تأکید بر این نکته که «بزرگانی چون سنایی دارای هجویه‌هایی بودند که باید دانست این هجوها و حتی هزل‌ها در آن روزگار چندان که امروز به نظر می‌آید، زشت و قبیح نبوده است چه بسیاری از شاعران قادر بودند هجویه‌ها را از آثار خود بزدایند اما این کار را نکردند.» گفت: هجویه‌ها بخشی دیگر از درونمایه‌های شعر وی را به خود اختصاص داده است. هجوهای موجود در دیوان گاهی با مراعات عفت قلم و در لفافه‌ای از کنایات و استعارات بیان شده و زمانی چنان با صراحت لهجه که نقل آن به هیچ عنوان امکان‌پذیر نیست. هر چند این بخش از اشعار او بسیار محدود است، به هر حال بخشی از درونمایه شعر سنایی است. بخش دیگری از اشعار سنایی هزلیات اوست. این گونه مضامین در جای‌جای آثار او پراکنده‌اند؛ گاهی در قصاید، زمانی در غزلیات و همچنین در دیگر قالب‌های شعری دیوان آمده است. با این تفاوت که برخی جاها محملی غیر از هزل برای اشعار او نمی‌توان تصور کرد، شاید آنجا که درباره‌ اعمال منافی عفت خود با صراحت لهجه سخن می‌گوید و در مواردی هست که می‌توان مضامین هزلی را به معانی تاویلی (با عنایت به زبان تاویل پذیر غزل فارسی) تعبیر کرد؛ آنجا که درباره‌ زیبا پسر قصاب شعر می‌سراید. در هر صورت، این قسم اشعار، از حیث کمیت در آثار او بسیار محدود و انگشت‌شمار است. بر این اساس، ما با شاعری روبه‌رو هستیم که هم اهل عرفان عابدانه است و هم عرفان عاشقانه، هم واعظ منبری است و هم قلندر ملامتی، هم مداح است و هم عارف، هم اهل جد و انتقاد است و هم هزل و هجو. البته نسبت میان این مضامین در شعر و اندیشه وی یکسان نبوده است.

http://www.bookcity.org/detail/11663