تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 5 دی 1396 کد مطلب:11668
گروه: قاب فرهنگ

حالا برویم یقه چه کسی را بگیریم؟!

انتقاد لیلی گلستان از وضعیت بلاتکلیف مجوز کتاب‌هایش

اعتماد: «نمی‌دانم قاه قاه بخندم یا زار زار گریه کنم!» جمله‌ای است کوتاه که لیلی گلستان درباره وضعیت تجدید چاپ کتاب‌هایش می‌گوید؛ جمله‌ای که با همه کوتاهی‌اش، بیانگر حکایت‌هایی دور و دراز است.
دیگر هیچ غریب نیست متن نمایشی که قبلا با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در یکی از سالن‌های رسمی کشور برای عموم تماشاگران اجرا شده است، مجوز انتشار نگیرد یا فیلمی که پیش‌تر در جشنواره فجر به نمایش درآمده، در اکران عمومی ناکام بماند اما از همه عجیب‌تر شاید حکایت تجدید چاپ کتاب‌هایی باشد که قبلا با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده و مورد استقبال هم قرار گرفته‌اند اما برای تجدید چاپ با اما و اگرهایی حیرت‌انگیز روبه‌رو شده‌اند و حالا مدت‌هاست در کشوهای وزارت عریض و طویل فرهنگ و ارشاد اسلامی منتظر مانده‌اند تا شاید روزی بخت‌شان باز شود و در قفسه کتابفروشی‌ها جان بگیرند.
لیلی گلستان هم یکی از مترجمانی است که آثار ترجمه شده‌اش به این وضعیت گرفتار شده‌اند. او هم مانند بسیاری دیگر از همکاران قلم به دستش در انتظار صدور دوباره آثاری است که قبلا با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده‌اند و مورد استقبال خوانندگان کتاب هم قرار گرفته‌اند اما برای تجدید چاپ با مشکل صدور مجوز رو به رو شده‌اند.
دو کتاب «زندگی در پیش رو» نوشته رومن گاری و «میرا» اثر کریستوفر فرانک از جمله این آثار ترجمه شده لیلی گلستان هستند که مدتی است برای تجدید چاپ در ارشاد منتظر مانده‌اند.
گلستان در پاسخ به این پرسش که در این مدت تغییری در وضعیت این دو کتاب رخ داده است، به «اعتماد» می‌گوید: «وضعیت همچنان ادامه دارد و تغییری نکرده است. «زندگی در پیش رو» دارد تند تند افست می‌شود. قبلا در بساطی‌های روبه‌روی دانشگاه دیده می‌شد، اما الان کار به جایی رسیده که در کتابفروشی‌ها هم دارند می‌فروشند!!! واقعا باعث تاسف است که هیچکس نیست از حقوق مولف و مترجم دفاع کند. وزارت ارشاد هم که در خواب است! کاش این خواب را موقع بررسی و ممیزی کتاب می‌کردند!
وقتی کتابی یا هر اثر هنری دیگری در دریافت مجوز با مانعی روبه‌رو می‌شود، انتظار طبیعی این است که به آن هنرمند توضیحاتی درباره مشکلات و موانع صدور مجوز داده شود. البته از دیرباز شنیده‌ایم که بسیاری از نویسندگان گله داشتند که این توضیحات هرگز به صورت مکتوب به آنان ارایه نمی‌شود و توضیح شفاهی هم نمی‌تواند به عنوان مدرکی مستند تلقی شود. گلستان در پاسخ به این پرسش که آیا به شما هیچ توضیحی ندادند که چرا کتابی که قبلا با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده است، برای تجدید چاپ با مانع رو به رو می‌شود، می‌گوید: «قبلا می‌توانستی با ممیز یا بررس کتابت وارد گفت‌وگوهای توجیهی شوی ولی زمان احمدی‌نژاد دیگر بررس‌ها مخفی ماندند. حالا هم که شنیده‌ام همه‌چیز از طریق اینترنت انجام می‌شود. حالا باید برویم یقه چه کسی را بگیریم؟ و چه کسی را توجیه کنیم و با چه کسی چانه بزنیم؟»
نگاه‌های سلیقه‌ای دیگری، مشکلی است که در بحث ممیزی یا همان سانسور وجود دارد. به همین دلیل است که می‌بینیم گاه کتابی که سال‌ها در انتظار مجوز بوده، بدون هیچ اصلاحیه‌ای مجوز می‌گیرد و بعد از انتشارش هم هیچ مشکل و مساله‌ای به وجود نمی‌آید. نبود قانون مشخصی برای سانسور، مشکل بزرگی است که همچنان پیش‌روی نویسندگان و مترجمان ما است.
گلستان نیز با تایید سلیقه‌ای بودن ممیزی ادامه می‌دهد: «همیشه ممیزی سلیقه‌ای بوده و قانون مدونی ندارد. کمااینکه «زندگی در پیش رو» و «میرا» بعد از ۱۲ سال توقیف از نو چاپ شدند و بعد باز توقیف شدند یا مثل «تیستوی سبز انگشتی» یا «زندگی، جنگ و دیگر هیچ » اینقدر همه‌چیز غیرمنطقی و متشتت است که واقعا نمی‌دانیم باید چه کار کنیم.»
او سپس به چند نمونه از ممیزی‌های عجیبی اشاره می‌کند که از او خواسته‌اند در ترجمه‌هایش مورد توجه قرار دهد: «گفتند بچه «زندگی در پیش رو» را ادب کن تا حرف‌های بد بد نزند! گفتند در «تیستوی سبز انگشتی» تیستو می‌گوید: جنگ مال آدم‌های احمق است! این تیستو می‌خواهد بگوید ما احمقیم؟ گفتند در کتاب «قصه‌ها و افسانه‌ها» این لئوناردو داوینچی شما دارد کار یاد مجاهدین می‌دهد! گفتند کتاب «زندگی با پیکاسو» نمی‌تواند تجدید چاپ شود چون این زنی که کتاب را نوشته، زن عقدی پیکاسو نبوده! نمی‌دانم قاه‌قاه بخندم یا زار زار گریه کنم.»
برخی از نویسندگان معتقدند مجوز کتاب‌های ترجمه شده راحت‌تر از کتاب‌های تالیفی صادر می‌شود و حساسیت کمتری درباره این آثار وجود دارد. نظر لیلی گلستان را در این زمینه جویا می‌شویم و او پاسخ می‌دهد: «نظر من قرار است چه چیزی را عوض کند؟ مگر اصلا نظر من مهم است؟ پس هیچ نظری ندارم.»
او همچنین بر این باور است که وضعیت انتشار کتاب در دولت فعلی در مقایسه با دولت قبلی هیچ تغییری نکرده و همچنان سلیقه‌ای باقی مانده است.
کسی که کارش نوشتن باشد، با وجود همه مشکلات، ناگزیر از نوشتن یا ترجمه است و با همین دیدگاه از گلستان می‌خواهیم خبرهایی درباره کارهای آینده‌اش بدهد و او می‌گوید: «راستش را بخواهید حالم از هرچه آینده است به هم می‌خورد. کدام آینده؟ حال را دریابیم آینده پیشکش همه‌مان. حالا هم نشسته‌ایم به تماشای وزیر جدید تا ببینیم چه گلی به سرمان می‌زند، امیدوارم از آن گل‌های محمدی خوش‌رنگ و خوش‌بو باشد که بویش از صد متری احساس می‌شود.
راستش را بخواهید آن قدر خسته و نا امید شده‌ام که نگو و نپرس. خدا به دادم برسد که تنها فریادرس من او است ولاغیر.»

 

 

http://www.bookcity.org/detail/11668