تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
روز سهشنبه، ۲۶ دیماه، هفتمین دورهی اهدای جایزهی استاد فتحالله مجتبایی با معرفی دو رسالهی برگزیده و یک رسالهی تشویقی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. این جایزه هر سال به برترین رسالههای نوشته شده در زمینههای زبان و ادبیات فارسی و ادیان و عرفان اهدا میشود.
در این دوره از جایزه، رسالههای «نقش تقابلها در ساختار، بلاغت و زیباییشناسی مثنوی (با تکیه بر دفتر اول و دوم)» نوشتهی لاله معرفت از دانشگاه خوارزمی و «بررسی ساختار اسطورهای حماسههای پهلوانان خاندان سام» نوشتهی لیلا حقپرست از دانشگاه فردوسی مشهد برگزیده شدند. همچنین از رسالهی «ریشهیابی اقوال صوفیه در نوبت ثالثهی کشفالاسرار میبدی» نوشتهی بهدخت نژادحقیقی از دانشگاه شهیدبهشتی تقدیر شد.
در آغاز نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، ضمن تبریک به استاد مجتبایی به دلیل آغاز نودمین سال زندگیاش، گفت: رسالههایی که در سال ۱۳۹۵ دفاع شده بودند در این دوره بررسی شدند. هیأت داوران این دوره عبارت بودند از: فتحالله مجتبایی، ضیا موحد، حسین معصومیهمدانی، شهرام پازوکی، محمود فتوحی، نسرین فقیه ملکمرزبان، ابوالفضل حری و غلامرضا خاکی.
وی در ادامه افزود: امسال سیوسه رساله به دبیرخانهی جایزه رسید که از این میان ۲۲ رساله، یعنی هفتاد درصد رسالهها به قلم زنان نوشته شده بود که رسالههای برگزیده و تشویقی نیز به سه تن از زنان پژوهشگر تعلق گرفت. در بین رسالهها ۲۱ رساله در حوزهی ادبیات کلاسیک نوشته شده بود که بیشترشان شاهنامه را موضوع پژوهش قرار داده بودند. هشت رساله دربارهی ادبیات معاصر، از مشروطه بدینسو، نوشته شده بود و هفت رساله دربارهی اسطوره و شاهنامه.
تقی پورنامداریان، استاد راهنمای رسالهی «نقش تقابلها در ساختار، بلاغت و زیباییشناسی مثنوی (با تکیه بر دفتر اول و دوم)» نوشتهی لاله معرفت از دانشگاه خوارزمی، در سخنانش به نقد فضای حاکم بر جلسههای دفاع پرداخت و گفت: گوشیهای هوشمند به ذهن منفصل ما بدل شده است و دانشجویان فکر میکنند هرکس سریعتر واژه، بیت یا موضوع مورد بحث را در اینترنت گوشیاش جستوجو کند، فاضلتر است. گوشیهای هوشمند در فرآیند فکرکردن و استفاده از ذهن اخلال ایجاد کردهاند.
وی در ادامه به نقد جلسههای دفاع پرداخت و تصریح کرد: متاسفانه نظام اخلاقی و اجتماعی ما در طول تاریخ و بهخصوص در دورهای که دورههای دکتری بسیار گسترش یافته است، به گونهای است که ملاحظات عاطفی و دادوستدهای دوستانه، چنان با قضاوتهای حقجویانهی ما آمیخته است که گویی حق بدون رنگ و لعاب عاطفی اصلا حق نیست. ارزش نهایی رساله را با همهی عیب و ایرادها و البته تعارفهای ضروری، سرانجام معیارهای عاطفی و دادوستدهای دوستانه و ملاحظات ناشی از احترام به همکار و آیندهنگریهای محتاطانه تعیین میکند. معمولا در بعضی از جلسههای دفاع، استاد راهنما در نقش یک سوفسطایی آشنا به فن خطابه، در عین آنکه قائل به هیچ حقیقتی نیست با استفاده از امکانات و اقتضای وقت، حقهای زیادی برای دانشجو اثبات میکند. در این حال هر چهقدر هم رساله بهفرض محال بد باشد، نه میشود ردش کرد و نه میشود نمرهی کمتر از بیست به آن داد. فقر، استیصال دانشجو، بیماری پدر و مادر، رفت و آمدهای مصیبتبار از شهرستان به تهران و بالعکس، مقایسهی رسالهی دانشجو با رسالهای از همکلاسیهایاش که یک ماه پیش با نمرهی بیست پذیرفته شده و زحمت زیادی که در نوشتن رساله کشیده است، همهی اینها و نیز بیشتر از اینها دلایل بطلانناپذیری است تا هم رساله پذیرفته شود و هم حتیالمقدور کمتر از بیست نگیرد. خوب مگر میشود جرات کرد و اینها را حق ندانست بهخصوص وقتی که مجلس دفاع هم پر از کس و کار دانشجو باشد؟
محمدجعفر یاحقی، استاد راهنمای رسالهی «بررسی ساختار اسطورهای حماسههای پهلوانان خاندان سام» نوشتهی لیلا حقپرست از دانشگاه فردوسی مشهد، با اشاره به اینکه این جایزه توانسته موجی را در زمینهی رسالهنویسی ایجاد کند و شوقی را در نویسندگان رسالهها پدید بیاورد، گفت: همچنان که گفته شد امسال چند رسالهی خوب دربارهی فردوسی به این جایزه ارسال شده است. به گمان من یک موج فردوسیگرایی و فردوسیخواهی در ایران دارد ایجاد میشود؛ نه فقط در سطح رسالهها و در دانشگاهها که در سطح جامعه هم علاقهی خاصی به این موضوع پیدا شده است. در گوشهوکنار شاهد جلسههای شاهنامهخوانی و نشستهای توجه به شاهنامه و ارزشهای ملی هستیم. مقالههای زیادی هم در این باره نوشته میشود. کمتر نشریهای را بین نشریههای دانشگاهی میتوان دید که مقالهای دربارهی فردوسی نداشته باشد. گاه حتی به نظر میرسد اکثر مقالههای برخی نشریهها دربارهی فردوسی است. این وضعیت از نیازی برآمده است و امیدوارم در این زمینه در آینده به نتایج بهتری برسیم. البته رسالهی لیلا حقپرست تحت تأثیر این موج نبوده و او پنج سال پیش موضوعاش را انتخاب کرده است.
یاحقی با اشاره به اینکه «ما به ضرورت خودمان در دانشگاه فرودسی و در قطب علمی فردوسیپژوهی، خودبهخود بیشتر به فردوسی میپردازیم.» خاطرنشان کرد: موجی دیگر در عرصهی شاهنامهپژوهی به وجود آمده و آن مربوط به بررسی تأثیرات شاهنامه روی آثار پس از خود است. این آثار پیشتر اهمیتی نداشتند و مهجور بودند؛ اما همین آثار که قبلاً در اصل شفاهی بودند و بعدتر مکتوب شدند، امروز قلمرو تازهی مطالعات شاهنامهشناسی را تشکیل میدهند. در واقع شاهنامهشناسی پس از شاهنامه زمینهی مهم مطالعاتیای است که بهتازگی اهمیت آن روشن شده است. رو شدن نسخههای خطی کتابخانهها و آمدنشان روی اینترنت باعث شده حجم اطلاعات زیادی ناگهان در اختیار ما قرار بگیرد و از این جهت موضوعها و زمینههای تازهای در برابر محققان گشوده شده است.
مریم مشرف، استاد راهنمای رسالهی «ریشهیابی اقوال صوفیه در نوبت ثالثهی کشفالاسرار میبدی» نوشتهی بهدخت نژادحقیقی از دانشگاه شهیدبهشتی گفت: باید از نظریه درست استفاده شود؛ ولی اگر هدف، فضلفروشی و مرعوب کردن مخاطب فارسیزبان باشد، استفاده از نظریه هیچ ارزشی ندارد. این رساله دنبال یک نظریهی مهم بوده و آن اینکه مصالح آن آجرها و سنگهایی که در بنای تفسیر عرفانی به کار رفته، چیست؟ نظریه این است که این مصالح از کلام عارفان پیشین گرفته شده با برخی دخلوتصرفهایی. بنابراین باید مثل یک باستانشناس که با نوک قلمو به کشف آثار باستانی میپردازد، در درون متون کهن صوفیه هم پژوهش شود تا صورت باستانی متن جلوه کند.
مشرف با اشاره به اهمیت کار بر روی تفاسیر عرفانی قرآن از منظر زبان و ادب فارسی، یادآور شد: همهی کسانی که با شعر و نثر فارسی سروکار داشتند، اهمیت کشفالاسرار را میدانند. از مولوی تا شاملو، همه بهنوعی تحت تأثیر کشفالاسرار بودهاند، از نحو، الفاظ و درونمایه. بسیار از تعابیری که در زبان عرفانی ما آمده، نخست در کشفالاسرار به کار رفته است. اما آیا میبدی خودش مبتکر این الفاظ و معانی بوده یا اینها را از جایی دیگر گرفته است؟ اگر از جای دیگری گرفته، از کجا گرفته؟ اگر در آنها تغییر داده، تغییر تا چه حد بوده؟ از عارفان پیشین مثل حلاج، بایزید، کتانی، تستری، معروف کرخی و تفسیر به جا مانده از امام جعفرصادق چه چیزهایی را گرفته است؟ اینها چرا برای ما مهم است؟ ما که متن کشفالاسرار را داریم. اینکه میبدی با جملات پیشینیان چه کرده، چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ گاه یک جملهی صوفیانه منسوب به حلاج شده و همان کلام در کتابی دیگر منسوب به بایزید. کشفالاسرار باید تصحیح شود و تصحیح این اثر ده جلدی کار یک نفر نیست. اما چه کسی در جملهها تغییر داده؟ اولین قدم ریشهیابی سخنان صوفیه است. بدون ریشهیابی، تمام کارهای دیگر باطل است. بنابراین اولین قدم، چه برای تصحیح کشفالاسرار و چه برای درک صحتوسقم کلامی که منسوب شده به عارفان، انجام چنین پژوهی است. فایدهی این تحقیق فقط به کشفالاسرار نمیرسد، بلکه در سایر زمینهها هم مفید خواهد بود.
مشرف در پایان با انتقاد از رویکرد مدیریت دانشگاهها در قبال فارغالتحصیلان زن، تصریح کرد: وقتی زنان بیشترین و بهترین رسالهها را نوشتهاند، چرا نباید جزو هیأت علمی دانشگاهها باشند؟ کسانی که اینهمه زحمت میکشند، چرا با ترفندهایی کنار گذاشته میشوند؟ شغل و کار برای این دانشجویان مهم است و مسئولان هم باید به آینده و زندگی این پژوهشگران، توجه جدی نشان بدهند.
فتحالله مجتبایی در سخنانی کوتاه با اشاره به اهمیت فرهنگ و تاریخ ایران گفت: اگر ما در دنیا چیزی داشته باشیم که مایهی سربلندیمان باشد، تاریخ و فرهنگ ما است و هرچه در این زمینه کار کنیم، باز کم است. ما نفت داریم. این نفت تا کنون بیش از اینکه مایهی رفاه ما باشد، مایهی زحمت بوده است و قرار هم است که تمام شود. آنچه میماند هویت ملی ما است؛ مفاخر تاریخی ما است و فرهنگ ما است که در دنیا ما را سرفراز کرده است. همین تاریخ و فرهنگ موجب میشود که کارهایی را که با دیگران میکنند، با ما نمیکنند. با ایران شوخی کردن کار آسانی نیست. هرکس در زمینهی فرهنگ و تاریخ ایران خدمتی کند، کار پرارجی انجام داده است و تاریخ ایران و روح ایرانی از او سپاسگزار خواهد بود.
مجتبایی افزود: پیشتر کارهای علمی روی تصحیح متنها متمرکز بود و پژوهشگر در نهایت میگفت که این بیت یا سخن، ناظر به کدام شعر، حدیث یا آیه است. اینها از چارچوب تاریخی ایران خارج نمیشدند؛ اما در رسالههای نو از این حدود فراتر رفته و پای موضوعات و نظریههای جهانی به میان کشیده شده است. تحقیقات ایرانی تا چند دهه پیش محدود بود به آنچه در ایران و در حدود فرهنگ ایرانی و اسلامی است. در این رسالههایی که آمده، نگاهها، فراجغرافیایی است. گاه جنبهی تطبیقی و گاه جنبههای پدیدارشناسی در این پژوهشها رخ مینماید و اینها خیلی مبارک است.
لاله معرفت از دانشگاه خوارزمی، نویسندهی یکی از دو رسالهی برگزیدهی جایزه گفت: دغدغههای ما در این انتخاب تازگی و دوری از تکرار بود. در مطالعاتی که پیشتر داشتم، تأثیر بلاغی تقابل در برخی متون توجهام را جلب کرده بود. تقابل یکی از فصول مشترک فقهاللغه، فلسفه، کلام، منطق، زیباییشناسی و زبانشناسی است. این اصطلاح مسیری پرفراز و نشیب را از یونان به ایران و سرزمینهای عرب و از آنجا به غرب پیموده است و در این مسیر دستخوش دگرگونیهایی در تعریف و انواع آن شده است. تقابل در متون ادبی جایگاهی ویژه دارد، زیرا بلاغت و زیباییشناسی سخن از راه تقابل حاصل میشود و میتوان گفت تقابل ابزاری برای کشف اسرار متن است. یافتن بستری مناسب در متون که ظرفیت مطالعهی این عنصر ادبی را داشته باشد نیز نیازمند دقت بود. مثنوی مولانا متن کهنی است که تا کنون به معانی بلند آن توجه بسیار شده، ولی عناصر زیباییشناسی آن در زیر لایههای معانی والایش پنهان مانده است. دغدغهی پژوهشگران بیش از هر چیز این بوده است که مولوی چه میگوید و اینکه مولوی چگونه میگوید در زیر سیطرهی انبوه معانی مستور مانده است. این رساله در پی یافتن یکی از این عناصر بلاغی، هنری و پنهانیهای آن شکل گرفت. دامنهی بسامدی این کار را به دفتر اول و دوم مثنوی محدود کردیم تا از عنوانهای کلان بیرمق پرهیز کنیم و گرفتار برخی عناوین بیانتها و موضوعهای عظیم با کارهای کوچک نشویم. در محور عمودی ابیات رد پای تقابلها را پی گرفتیم. عناصر متقابل مثنوی اغلب ساختار زنجیرهای دارند و این ساختار بر اساس تداعی شکل میگیرد و تداعیها بیشتر بر عناصر روایی استوارند تا فراروایی. بازگشتهای تداعیوار مولانا نظم پریشان مثنوی را توجیه میکند و این امر موید انسجام ذهن مولانا است.
لیلا حقپرست از دانشگاه فردوسی مشهد، نویسندهی دیگر رسالهی برگزیده گفت: اگر جوانان را میبینیم که در زمینههای علمی رشد کردهاند، این وضعیت ثمرهی بسترهای مناسبی است که پیشتر بزرگان فراهم کردهاند. من یکی از فارغالتحصیلان دبیرستانهای فرهنگ هستم. این دبیرستانها با هدف بازگرداندن اعتبار علوم انسانی و احیای این علوم در ایران تأسیس شدند.
او سپس با پرداختن به رسالهاش یادآور شد: سعی کردم فراتر از پژوهشهای پیشینیان دربارهی شباهتهای میان شخصیتهای حماسی و مشخصا پهلوانان خاندان سام و بزرگان سیستان، به عنوان پهلوانان ملی ما، کارم را پیش ببرم. پیشتر شباهتهای اینها بررسی شده و بهصرف دیدن این شباهتها بعضا احکامی صادر و اینهمانیهایی اعلام شده است. برای برخی از شخصیتها پیشینهی تاریخی قائل شدهاند و برخی را دارای هویتی اساطیری یا دینی دانستهاند. احساس کردم به روشی نیاز داریم تا گامی به اثبات آنچه میخواهیم نزدیک شویم. بنابراین ساختار حماسهها را در تمام زمینهها بررسی و با هم مقایسه کردیم و از مسیر این مقایسهها به شباهتهایی رسیدیم. میشد به این نتیجه رسید که گویا با ساختاری واحد روبهرو هستیم. این تکرارها را زیربنای ساختمان این روایتها دربارهی هر کدام از پهلوانان این خاندان در نظر گرفتیم. در گام اول شباهت بین روایتهای متعدد دربارهی یک پهلوان بود و در گام دوم پهلوانان متعدد را با هم سنجیدیم و در نهایت نتیجه گرفتیم که تمام این پهلوانان علیرغم نام متفاوت و متنوعی که دارند و بعضا ویژگیهای زندگی و کنشهای پهلوانیای که مستقل به نظر میرسد، ساختار یکسانی دارند و اسطورهبنها، پایهها و سازههای اسطورهای این کنشهای متعدد همه یکسان است و همه را تحت نام الگوی زندگی جهانپهلوان ایرانی معرفی کردیم.
بهدخت نژادحقیقی از دانشگاه شهیدبهشتی، نویسندهی رسالهی تشویقی جایزه هم گفت: من با شک زیادی در این جایزه شرکت کردم و کارم را در آخرین لحظهها فرستادم؛ اما الان خوشحالم؛ بهاین خاطر که در این فضای ظاهراً آکادمیک پوشالی، در جایزهای شرکت کردم که با انگیزهی شخصی یک استاد بزرگ و با دلسوزی بسیار شکل گرفته است و داورانی دارد که همه اهل فن هستند و متخصص. خوشحالم که کارم را حداقل این داوران متخصص خوانده و دیدهاند. خوشحالم که چنین جایزهای هست که این کارها را میبیند، کارهایی که احتمالاً ممکن است که در قفسههای کتابخانههای دانشگاهها سالها خاک بخورد و در بهترین حالت ممکن است در مقالهها یا رسالهها یا پایاننامههای دیگری از آنها نقل شود و گاهی بدون ذکر مرجع.
نژادحقیقی در پایان ابراز امیدواری کرد «چنین جایزهای بتواند در طولانیمدت مبارزهای پنهان با محیطی آکادمیکی داشته باشد که بهرغم شعارها، در برابر حضور زنان در دانشگاهها مقاومت نشان میدهد» و افزود: امیدوارم این جایزهها ظلمی را که دانشگاه مشخصا در علوم انسانی در حق دانشجویان زحمتکش میکند جبران کند. دانشگاه جلوی پای دانشجوی پژوهشگر سنگاندازی نمیکند، بلکه از پیش سنگهایی را در مسیر چنین دانشجویانی طراحی کرده و قرار داده است.