تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
مهر: رمان «بن سای» که ترجمه فارسی اش چندی پیش بهعنوان هفتاد و پنجمین کتاب مجموعه پلیسی نقاب منتشر شد، یکی دیگر از آثار پی یر بوالو و توماس نارسژاک است که نسخه اصلی اش در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است.
این رمان از این منظر با دیگر آثار این دو نویسنده متفاوت است که حجم زیادی از صفحاتش به سخنان و اصطلاحا روده درازی شخصیت های مختلف داستان اختصاص دارد. کلیت رمان حالتی گزارش گونه با لحن سوم شخص و زمان مضارع دارد و شاید برای مخاطبانی که به خواندن آثار بوالو و نارسژاک عادت دارند، خسته کننده به نظر بیاید. این خسته کنندگی به این خاطر است که از ابتدا تا پایان دوسوم حجم کتاب، شخصیت ها مشغول داستان سرایی و بیان روایت خود از اتفاقات هستند و موضوع اصلی اتفاق هم تا حدودی مبهم است.
روال سابقی که از آثار بوالو-نارسژاک سراغ داریم این است که راوی دانای کل یا اول شخص، قصه و ماجراها را روایت میکرد و پس از ایجاد گره، روند شکل گیری وقایع شتاب قابل توجهی به خود میگرفت. در این میان انگیزه های درونی، درگیری های فکری و وجدانی و کاوش ذهن شخصیت اصلی از جمله مولفه هایی بودند که روبرو شدن با آن ها در رمان های دو نویسنده مذکور برایمان عادت شده بود. اما در رمان «بن سای» این کاوش درونی و عمقی، در یک سوم پایانی کتاب انجام میشود. یعنی درونیات شخصیت سربازرس بیشتر در این بخش پایانی رمان است که شکل گرفته و میتوان تا حدودی شگرد کاری او را درک کرد.
با در نظر گرفتن مسائل مورد اشاره، به این موضوع هم اشاره کنیم که شاید از نظر موضوع و مکان شکل گیری داستان هم این رمان جذابیت دیگر نوشته های بوالو و نارسژاک را نداشته باشد. محل وقوع اتفاقات، یک کلینیک کاهش درد و ساخت پروتزهای طبی برای معلولان نقص عضو شده در شهر بایو است. به همین دلیل و با روایت و فضاسازیای که ارائه میشود و همچنین تردیدی که از طرف روایت کننده داستان تزریق میشود، مخاطب تا صفحات پایانی نمیداند قضیه چقدر جدی است و اصلا آیا قضیه ای وجود دارد یا خیر!
شخصیت سربازرسِ این داستان میتوانست پرداخت بهتری داشته و کامل تر توصیف شود. نویسندگان اثر حتی از توصیف ظاهر و طریقه لباس پوشیدن سربازرس این داستان، دانسته یا نادانسته چشم پوشی کرده اند و تصویر مبهمیاز او، از ابتدا تا انتهای داستان در ذهن مخاطب شکل میگیرد. سربازرس از آغاز تا همان یک سوم پایانی کتاب که اشاره شد، شخصیت منفعلی دارد و رفتارش رفتار یک سربازرس نیست. بلکه بیشتر اخلاقیات یک بازرس را از خود بروز میدهد. راوی داستان هم چیزی از گذشته یا خلقیات او نمیگوید؛ غیر از این که میدانیم او از مسائل پزشکی اصلا سر در نمیآورد و نیازمند توضیح متخصصان است و در چند فراز هم بین گفتگوها این جملات «ایست!» و «بذارید کامل کنم!» را بیان میکند.
اما فارغ از پرداخت و داستان پردازی نویسندگان، در این رمان، مسائل فرهنگی و فلسفی جالبی مطرح میشود. از جمله مسائل فرهنگی موجود در رمان میتوان به تقابل فرهنگی آمریکایی و اروپایی اشاره کرد که نمونه اش را در رمان «مرد خیابان» نوشته فردریک دار هم شاهد بودیم. در «بن سای» هم عموم مردم و شهروندان فرانسوی که حضور دارند، دید خوبی نسبت به آمریکایی ها ندارد و این نگاه با فراز و فرودهای داستان، تقویت هم میشود. اما از منظر موضوعات فلسفی، مسائلی چون درد، رنج، مرگ و اتانازی در داستان نهفته اند. محل شکل گیری اتفاقات، کلینیکی است که مدیرش یک مرد آمریکایی است و قرار است در آن بیماران معلول، نقص عضو شده و محتضرانی که رو به موت هستند، با پرداخت مبالغ بالا بهترین خدمات را دریافت کنند. معاون و دست راست مدیر کلینیک که دوست فرانسوی اوست، در پی یافتن اکسیری است که همه دردهای فیزیکی بشر را تسکین بدهد. نکته جالب در این میان، درگیری ذهنی سربازرس با خودش و نکاتی است که در گزارشش برای مافوق خود به آن ها اشاره میکند؛ به عنوان نمونه این جمله که «وحشت، شکل کهیرگونه درد است.» در زمینه مسائل تاریخی هم، رمان «بن سای» اشاراتی به واقعه عملیات ششم ژوئن و پیاده شدن نیروهای متفقین در سواحل نورماندی فرانسه است. باقی موضوعات هم که در زمان حالِ داستان شکل میگیرند. اما اشاره به عملیات ششم ژوئن فقط برای ساختن فضای شهر بایو که سرگرم تدارک سالگرد این حادثه است و همچنین دوستی دیرینه مدیرکلینیک و دکتر آرگو (معاونش).
درباره نام کتاب هم باید گفت که بن سای یک واژه مرکب ژاپنی و به معنی درختچه های مینیاتوری است. این واژه مرکب از دو بخش بن و سای به معنی گلدان و گیاه روئیدنی است. در طول رمان هم یکی از شخصیت های اصلی علاقه به نگهداری این گونه درختچه های تزئینی دارد. سربازرس هم در یکی از واگویه های گزارش گونه اش از کندوکاو درونی اش ریشه میگیرند، میگوید: «اگر به عمق مسائل فرو رویم، بن سای آیا درختی نیست که به فضا و روشنایی نه میگوید و در حقیقت، هم از خود و هم از هرچه کوتوله، بی قواره و تحقیرشده نیست، شرم دارد! افراد فوق العاده حساس اند که پیش از دیگران میتوانند آن چیزی را که از آن ها پنهان میکنیم، حدس بزنند!»
پس از پایان رمان، مخاطب متوجه ساده بودن داستان میشود و ممکن است کمیدر ذوقش بخورد. در آثار دیگر بوالو و نارسژاک وضع همین گونه است. در «بن سای» واقعیت، بسیار ساده تر از کلاف سردرگمیاست که راوی برای مخاطب عرضه میکند. در مجموع این رمان هم مانند دیگر آثار پلیسی بوالو و نارسژاک سرگرم کننده و اثری تحلیلی است اما یک سر و گردن پایین تر از آن ها قرار میگیرد. با این حال نباید از زحمت مترجم اثر در بازگردانی و وقتی که به دلیل مسائل پزشکی و تخصصی صرف کرده، به راحتی گذشت.