تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
پانزدهمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی با موضوع «شرطهای حکیم سنایی» با سخنرانی محمدسرور مولایی چهارشنبه ۱۱ بهمنماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
مولایی درباره ابیاتی در اشعار سنایی سخن گفت که وی در آنها از کلمه «شرط» استفاده کرده یا امری را مشروط بر امری دیگر دانسته است؛ سپس ادامه داد: شرط معانی مختلف دارد. میتواند به معنی نشان، علامت، لزوم و امثال این معانی باشد. در حکمت، شرط را نوعی دلالت میدانند. یک ابزار است برای رسیدن به امری دیگر. در فقه و اصول شرط امری خارجی از شیء است که در صورت عدم وجود آن شیء از ارزش امر اول کم نمیشود. به طور مثال وضو شرط نماز است و نماز بدون وضو باطل است، ولی همچنان ارزش دارد. در اشعار سنایی آگاهی و بیداری وجود دارد. اشعار او نشان از دردمندی آگاهانه و پایبندی به اصول اخلاقی و اندیشه میدهد.
کلمه «شرط» به معنای لغوی، فقهی، کلامی، فلسفی و حکمی است. آنچه ما
امروز مطرح میکنیم، بعضی از مفاهیم در دیوان سنایی است که چه شرط آنها تحقق پیدا
کند و چه نکند، به ذات خود ارزشمندند؛ منتهی سنایی در این حد نمیماند که این شرط
تحقق پیدا نکند، بلکه وارد قلمرو انتقادی، اعتقادی، حکمی و فلسفی میشود، یعنی به
من، شما و هر کس دیگری که قائل به وجود ارزشهایی در فرهنگ، اخلاق، جامعه، باور،
کردار و رفتار هستیم، هشدار میدهد تا زمانی که شما شرط لازم این ارزش را نداشته
باشید، با شما سر دعوا دارم.
صفت بیداری و آگاهی در سنایی بیشتر از شاعران
مولایی در ادامه خاطرنشان کرد: در واقع نقد سنایی یک نقد ارزشی است. از
نظر سنایی ایمان، صداقت، راستی و درستی شرایطی دارد که اگر آن شرط محقق نشود، باید
در ادعای مدعی شک کرد؛ پس در جمعبندی سادهتر میتوانیم بگوییم که شرط در ارتباط
با موضوع مورد نظر این است که آن موضوع، شیء یا امر بهذات وجود دارد و ارزشمند
است، اما تحقق عملی آن بر وجود
شرط یا شرایطی متوقف است؛ یعنی آن امر یا شیء تحقق عملی پیدا نمیکند تا شرط یا شرایط
لازم آن عمل نشود، البته اگر هم نشود، چیزی از ارزش ذاتی آن شیء کاسته نمیشود. کسی
تا به حال به دلیل فقدان اسناد یا احیانا با اینکه اسناد هم بسیار در دست است،
تمامی شاعران و گویندگان زبان فارسی را از زمان ظهور زبان فارسی نو یا فارسی دری تا امروز احصا نکرده است. توجه
ما بیشتر به بزرگان شعر فارسی بوده که در زمان گذشته هم تجربههای تاریخی و
اجتماعی ما نگذاشته است که به حیطه فراموشی گذاشته شوند، ولی باز هم در این جمع که
شمار آنها از دههزار نفر هم بیشتر است، سنایی در شمار آن تعداد شاعرانی است که
در او صفت بیداری، آگاهی، دردمندی و پایبندی به ارزشهای اخلاقی، علمی، فرهنگی،
اجتماعی و مدنی بسیار بیشتر از دیگران است، به همین سبب هر قدر این ارزشها در
جامعه عمیقتر باشد و در ساختار اجتماعی دخالت بیشتری داشته باشد، پایداری و
استمرار آن ارزشها میتواند مورد بحث قرار گیرد.
این پایداری درست متناسب با آن پایداری، نام، آوازه و دمخوری ما با
شاعران است، یعنی هر چقدر مسائل عمیقتر، جدیتر، بنیادیتر و شامل حال انسانها
در دورههای مختلف اجتماعی میشود، آن شاعر اگر چه صدها سال پیش از ما زیسته باشد،
شاعر زمان ما هم هست، مثل خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی. آنچه که حافظ را برای
ما محبوب کرده، این است که عمدهترین، عمیقترین و ژرفترین مسائل انسانی را در
باب مسائل مختلف مطرح کرده است. حافظ زمانی که وارد مسائل و قضایا میشود، آنها
را بنیادیتر مطرح میکند، یعنی به طریقی طرح میکند که شامل همه دورهها شود و از
آن هم باز نتایج بسیار جدی میگیرد، به طوری که ما خودمان را ۸۰۰ یا ۹۰۰ سال پس از
زمان حافظ، درست در فضای فکری حافظ و در مسائلی که مبتلا به ذهن این بزرگمرد بود،
میبینیم. به نظر من امیدوارترین و خوشبینترین شاعر جهان، حافظ است و در هیچ
حالی در دیوان این شاعر بزرگ نومیدی وجود ندارد.
هنوز شعر سنایی برای ما هم پیام دارد
مولایی با تاکید بر اینکه «سنایی بیدار، هوشیار، بسیار دردمند ومنادیگرارزشهای
اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی واعتقادی است» افزود: به همین دلیل هم تا وقتی آن
اعتقادات پایدار و استوارند و آن باورهای فرهنگی که ماندگارند، وجود داشته باشند،
هنوز شعر سنایی برای ما، هم پیام دارد و هم میتواند دستگیر ما برای ادامه زندگی و
درستتر رفتار کردن باشد. به هر حال پایبندی حکیم سنایی به این ارزشها موجب شده
که سنایی از یک طرف به وارونگی ارزشها بیندیشد و متاثر شود، از طرف دیگر ارزش سر
جای خودش هست ولی با آن بازی شده و به کلام، زبان و شعار تبدیل میشود و در عمل
وجود ندارد که در اینجا یکی مثل حکیم سنایی با این اقتدار پیش میآید، یقه من و
دیگری را میگیرد و انگشت روی تمام ادعاها میگذارد.
امام غزالی یکی از متفکران بزرگ تمدن اسلامی است. وی طبقات جامعه
اسلامی را در تاریخ به پنج دسته تقسیم میکند. گروه عام که تعداشان کثیر و بیشمار
و نامشان مسلمین است. بعد از آن مومن است و بعد موقن و تا مرحله پنجم میرسد. در
بین مسلمانان تعداد مومنان اینقدر اندک است که در بین موقنان تعداد مومنان. در یکی دیگر از این اشعار به شرط انسانیت و اخلاق برای
نزدیکتر شدن به خداوند دلالت شده است. در قدیم سفر به خانه خدا با کاروان صورت میگرفت
و توقف بسیار بود. در این شعر سنایی به منزلت و اخلاق انسانی اشاره میکند و میگوید
که منزلگاه اصلی تو عرش است و در بالای زمین است. اگر میدانی که از آنجا آمدهای
آن را در زمین پیدا نمیکنی و جهت حرکت تو باید به سمت دیگری باشد. در واقع منظور
او اصلاح شخص است. بدون اصلاح، به خداوند نزدیکتر نمیشوی، هرچند سفری پرمشقت را
طی کنی. کلمه شرط محدود به زبان عربی نمیشود. در زبان فارسی کلمه «تا» را داریم
که همان معنی شرط را میدهد.
زبان سنایی خشن و زبان یک شورشی است
مولایی با بیان اینکه در بیت «دوش مرغی به صبح مینالید/ عقل و صبرم
ببرد و طاقت و هوش» از شیخ اجل سعدی، شرط به کار رفته است و شرطهای سنایی هم از
همین قبیل است، تصریح کرد: منتهی زبان سنایی، زبان سعدی نیست، چون زبان سعدی، نرم،
لطیف و هموار است و آنجایی هم که ایراد میگیرد و انتقاد میکند، بسیار با لطافت
تذکر میدهد؛ اما زبان سنایی خشن و زبان یک شورشی است، چون دوره او دورهای است که
زبان هنوز به لطافت سبک عراقی نرسیده است؛ اگرچه این قضیه در غزلهای سنایی آغاز
میشود. در باب غزل عاشقانه همتایی برای سعدی وجود ندارد. آنقدر این شاعر جزییات
عشق را دیده که حد ندارد.
پذیرش یک ارزش، باور، کار و امثال اینها در مجموع یک موضوع نظری است،
چون نظری، قولی، زبانی و شعاری است. مرحله دشوار آن تمیز میان باورمند حقیقی و
راستین با غیرواقعی، کاذب و دروغین را دشوار میکند، ناچار برای تشخیص صادق از
کاذب باید معیار و ملاکهایی در کار باشد که این معیار و ملاکها در واقع جزء تحقق
عینی و عملی شرایط هر باور، ارزش و ادعا میتواند باشد، به سخنی دیگر، آن امور
ذهنی و نظری وقتی به عینیت میرسد که مدعی در عمل آن را اثبات کند و به شرایط آن
پایبند باشد. به هر پیمانهای که شرایط باریکتر باشد، ممیزهها ظریفتر و کار
دشوارتر میشود، تا جایی که کوچکترین نقص در جزء کوچکی از این شرایط، بسیار بزرگ
و جبرانناپذیر به شمار میآید.
غزل سنایی با ردیف «شرط نیست» در قصاید هم آمده است. شرطها در زبان
فارسی فقط محدود به کد کلمه «شرط» عربی و مثالهایی که ما خواندیم نمیشود بلکه در
زبان فارسی یک حرف اضافه به اسم «تای شرط» داریم که تمام این «تا»ها در همه شعر
فارسی، مفهوم همین شرطی را دارد که گفته شد.
مولایی در انتها نمونههایی از ابیاتی را که «تا»ی شرطی در آنها وجود دارد برای حاضران خواند و گفت که سنایی از این شیوه بسیار استفاده کرده است. سپس به تحلیل اشعاری که در آنها واژه «شرط» به کار رفته پرداخت. در یکی از اشعار به چوگان و گوی اشاره شده است. معنای این شعر این بود که انسان باید مانند گوی باشد تا بتواند در جهان با ضربات چوگان حرکت کند.