تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
خانم کارِن آرمسترانگ متولد ۱۹۴۴ م در انگلستان است. او در ۱۷ سالگی به صومعه پیوست، اما هفت سال بعد بهواسطه آنچه او رنجهای روحیروانی و جسمانی تحمیلی آن محیط میخواند، از صومعه جدا شد و به تحصیل در رشته ادبیات دانشگاه آکسفورد پرداخت. در کنار این تخصص دانشگاهی، او دلمشغول مباحث دینی نیز بود و بههمینواسطه کتابهای فراوانی در حوزه ادیان و دینشناسی تطبیقی نوشته است. نخستین کتاب او با نام «Through the Narrow Gate» (از میان دروازه باریک) در سال ۱۹۸۲ به چاپ رسید و او را مشهور کرد. دیگر کتاب او که بسیار مورد استقبال گرفت، «A History of God» (تاریخ خدا) بود که در سال ۱۹۹۳ به چاپ رسید و به بررسی سه سنت بزرگ دینی: یهودیت، مسیحیت و اسلام و تحلیل ایدههایی چون «مرگ خدا» و «خدا در جهان پستمدرن» میپرداخت و حاوی تکریم ادیان و تأسف از تحریف آنها است. در این فاصله از او آثار دیگری چون «نخستین مسیحی: تأثیر سنپل بر مسیحیت»، «آغاز جهان»، «جنگ مقدس: تأثیر جنگهای صلیبی بر جهان امروز»، «عارفان انگلیسی قرن چهاردهم» و ... به چاپ رسید. او در طی قریب به چهار دهه اخیر قریب به بیستوپنج کتاب نوشته است که محور مشترک اکثر آنها دین در دنیای مدرن و دینشناسی تطبیقی است و با توجه به دفاعی که او از نقش دین در جهان جدید میکند، بیمناسبت نیست که بر نظر پاول الی که آرمسترانگ را «وکیل مدافع دین» نامیده است، صحه گذاشته شود.
از جمله کتابهای خانم آرمسترانگ که به زبان فارسی ترجمه شدهاند میتوان به این آثار اشاره کرد: «محمد (ص): زندگینامه پیامبر اسلام»، «تاریخچه مختصر اسطوره»، «محمد (ص): پیامبری برای زمانه ما»، «تاریخ خداباوری» و «خداشناسی از ابراهیم تاکنون» و «فرازی بر ادیان» (سه ترجمه از کتاب A History of God)، «در دفاع از خداوند»، «از دل تو تا دل من»، «تاریخچه مختصر اسلام»، «دگرگونی بزرگ» و «در دفاع از خداوند».
آرمسترانگ در سال ۱۹۹۱ زندگینامه حضرت محمد (ص) را نگاشت، اما بعدها در سال ۲۰۰۶ بار دیگر به زندگی رسول اسلام پرداخت و این بار او را «پیامبری برای زمانه ما» نامید. کتاب اخیر در سال ۱۳۹۶ به خامه علیرضا رضایت و بههمت انتشارات «حکمت» به دست علاقهمندان به مطالعات دینی رسیده است.
عطف اعتنای آرمسترانگ به زیست و آیین پیامبر، تنها برآمده از دلمشغولیهای آکادمیک و پرسهگردیهای محققانه نبوده است. او خود در مقدمه کتاب خاطرنشان میسازد که قلمچرخانی او درباره شخصیت محمد (ص)، بهواسطه دو واقعه مهم تاریخی بوده است. بار نخست، فتوای آیتالله خمینی علیه سلمان رشدی، نویسنده کتاب «آیات شیطانی» و بار دیگر وقوع حادثه یازده سپتامبر.
او درباره ماجرای سلمان رشدی مینویسد: «من از این فتوا ناراحت شدم و بر این باور بودم که رشدی حق دارد هر چه میخواهد منتشر کند، اما در عین حال، از برخی هواداران لیبرال رشدی نیز رنجیدم که به خاطر این فتوا خود اسلام را زیر سؤال بردند، در حالی که اسلام هیچ ربطی به این وقایع نداشت. دفاع از یک اصل لیبرالی از طریق احیای تعصبی قرون وسطایی کاری نادرست است.» (ص۱۶) آرمسترانگ با ذکر فاجعه دهه ۱۹۳۰ و افکار متعصبانه هیتلرکه منجر به مرگ میلیونها یهودی شد، نگرشهای رایج در جهان غرب که دین بهطور اعم و دیناسلام بهطور اخص را چیزی جز خشونت نمیدانند و با ترویج این ایده در پی تخفیف و استهزای آشکار دینداران و مسلمانان هستند، جزمی و خطرناک میداند و بر ضرورت بازنگری در شناخت شخصیتهای دینی چون حضرت محمد (ص) در جهان غرب اصرار میورزد. نگرانیهای آرمسترانگ در آن زمان به نگارش کتاب «محمد (ص): زندگینامه پیامبر اسلام» انجامید. بار دیگر، اما پس از حادثه انفجار برجهای دوقلو و موج اسلامستیزی در جهان غرب که اسلام را در القاعده خلاصه میکرد و میکوشید جنگ آمریکا و طالبان را به جنگهای صلیبی شباهت دهد، آرمسترانگ در کتاب جدیدش درباره پیامبر اسلام، تصویر چهرهای صلحطلب و شخصیتی فرازمانی از او ترسیم میکند و در ردّ اتهامهایی چون ابتنای اسلام بر بنیاد زور سرنیزه و اتصاف صفاتی چون شهوتپرستی و فساد و زنبارگی به پیامبر اسلام که اشاعه آنها در کلام راهبان مسیحی قرن دوازدهم میلادی در اروپا، به توجیه لشکرکشی مسیحیان و جنگهای صلیبی منجر شد، اسلامهراسی را نیازمند قرائتی تحریفشده از اسلام و محمد (ص) میداند و بههمین دلیل بر بازخوانی منصفانه و وفادار به تاریخ و بری از برخوردهای ایدئولوژیک تأکید میکند. بهزعم آرمسترانگ: «محمد (ص) بهمثابه یک شخصیت الگو درسهای مهمی نهتنها برای مسلمانان بلکه برای غربیها نیز دارد... محمد (ص) دقیقاً نسیم صلحی بود که بر جزیرهالعرب خسته از جنگ و جدال وزید و ما امروزه به افرادی نیاز داریم که آماده ایفای چنین نقشی باشند. حیات او مبارزهای خستگیناپذیر علیه حرص و طمع، بیعدالتی و استکبار بود. او دریافت که جزیرهالعرب در نقطه عطفی قرار گرفته و شیوه تفکر سنتی دیگر پاسخگو نیست ... محمد (ص) درصدد تحمیل راستکیشی دینی به مردم نبود (و البته چندان علاقهای نیز به فلسفه و متافیزیک نداشت)، بلکه میخواست ذهن و ضمیر مردم را تغییر دهد ... محمد (ص) اصطلاح جاهلیت را نه برای اشاره به یک دوره تاریخی، بلکه برای اشاره به ذهنیتی به کار میبرد که موجب پیدایش خشونت و وحشت در قرن نخست هجری در جزیرهالعرب بود» و پیشفرض بنیادین آرمسترانگ همینجا رونمایی میشود: «من معتقدم که جاهلیت در غرب امروز نیز دقیقاً همانند جهان اسلام بهوضوح وجود دارد.» (ص ۱۷)
آرمسترانگ همسخن با ویلفرد کنتول اسمیت، متفکر کانادایی معتقد است اسلامی کارکردگرایانه چندین قرن به مسلمانان کمک کرده است ارزشهایی مطلوب پدید آورند و این ارزشها با هنجارهای مورد پذیرش غرب نیز شباهتهایی جدی دارند، زیرا هر دو برآمده از سنتی مشترک هستند. اینک اما در نزاع تندروهای مسلمان و سکولارهای دوآتشه غربی، راه گفتگو و تفاهم بر سر ارزشهای مشترک مسدود شده است. راهحل اسمیت آن است که مسلمانان به شناسایی سنتها و نهادهای غربی بپردازند و همزمان غربیها نیز فراموش نکنند که «جهان نه از آنِ آنها و فرودستان، بلکه از آنِ آنها و افرادی است که با آنها برابرند.» (ص ۱۸۷)
چنین امری نیازمند تساهل و تسامح نظری و عملی است و سیر رخدادهای جهان معاصر نشان میدهد نیل به آن، کاری بسیار دشوار است. با این همه، بهنظر آرمسترانگ: «بهترین سرآغاز برای این مقصود شخص محمد (ص) است: انسانی ذوابعاد که در بهترین دستهبندیهای ایدئولوژیک و سطحی ایستاد و گاهی کارهایی میکرد که پذیرش آن برای ما غیرممکن یا دشوار است، در عین حال، او از هوش و نبوغ سرشاری برخوردار بود و دین و سنتی فرهنگی بنیان نهاد که بر شمشیر مبتنی نبود، بلکه همانطور که از نامش، «اسلام» برمیآید، بر صلح و آشتی دلالت میکرد.» (ص ۱۸۸)
محمد (ص): پیامبری برای زمانه ما ـ نوشته کارِن آرمسترانگ ـ ترجمه علیرضا رضایت ـ نشر حکمت ـ ۲۱۰ صفحه