تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 2 اردیبهشت 1397 کد مطلب:12397
گروه: یادداشت و مقاله

سعدی برای منِ داستان‌نویس چه ارمغانی دارد؟

سخنرانی فرشته نوبخت در همایش «سعدی و پترارک»

سوای نکته سنجی‌ها و طنازی‌ها و ایجازی که در کلام سعدی نهفته است، سعدی برای من در قدرت تخیل و آفرینش ادبی معنا پیدا می‌کند. بسیاری از سخنان سعدی که در قالب گلستان و بوستان و در قالب داستان‌های حکیمانه روایت شده‌اند و در قالب واقعیت بازتاب داده شده‌اند، چیزی نیست جز تخیلِ شاعرانه‌ای که به سخن آمده است. سعدی با ابزار زبان و خیال، اندیشه‌هایش را در مرز شگفت‌آوری میان واقعیت و تخیل آفریده است. اصلاً خودِ زندگی سعدی چنان با مبالغه آمیخته که شکستن این مرز را ناممکن می‌کند. کسی نمی‌داند سخنان جکیمانه و سفرها و روایت‌هایی که او بیان می‌دارد، چقدر واقعیت و چقدربرآمده از خیالِ شاعر است. مهم این است که آن‌چه واقعیت است که هست و آنچه نیست، آنقدر حقیقی روایت شده که هرگز نمی‌توان در واقعی بودن آن تردیدی روا داشت. به نظر من سعدی یکی از بزرگترین داستان نویس‌های کلاسیک ما بوده استکه با همین شیوه دقیق‌ترین گزارش‌های ادبی را در باره‌ی جامعه‌ی زمان خود ثبت کرده است و ثابت کرده که ادبیات آینه‌ای تمام‌نما از جامعه‌ی روز است و هر داستان‌نویسی که در مرحله‌ای از زندگی‌اش با او در رابطه بوده، به نوعی وامدار سخن و تخیل او است. سعدی زمان و مکان را در وقت نوشتن از آنِ خود کرده و این بزرگ‌ترین رؤیایی است که می‌تواندبرای یک داستان‌نویس به حقیقت بپیوندد، چنان‌که مخاطب ما را باور کند، همچنان‌که در همه‌ی تاریخ، سعدی را باور کرده است. سعدی خیال‌ورزانه، زمان را و واقعیت‌های عینی در روایت‌هایش را به بندِ کلمه کشیده است و مادامی که داستان‌نویس بتواند به چنین مرتبه‌ای برسد و خیال‌ورزانه و عاشقانه بنویسد، می‌تواند ایمان داشته باشد که کارش را به درستی به انجام رسانیده است. او بخش مهمی از داستانِ سفرهایش را می‌سازد. چرا که مهم سفری است که ذاتِ نوشتن و شاعری‌کردن است. من هم در این مسیر، دانش‌آموخته‌ی سعدی‌ام و تخیلِ نابِ او میراثی جادویی است که قدرش را می‌دانم.

نکته‌ی دیگر: فروتنی و نگرشی برآمده از ادبِ تعلیمی در وجود سعدی است که اندیشه‌های بی بدیل فراوانی را برای کمالِ انسان در قالب داستان‌های حکیمانه بیان می‌دارد. سعدی به ما اخلاق و انسانیت را یادآوری می‌کند. او همواره از صلح، عشق و از ضرورتِ عاشقی در همه‌ی ابعاد و جنبه‌های انسانی می‌گوید.

 اما از منظرِ نثرنویسی، شعر و قصه‌گویی آن‌چه اهمیت دارد نلغزیدنِ سعدی در دامِ شعارزدگی به رغمِ بیان وجوهِ اخلاقی و نکته‌سنجی‌ها است. نلغزیدنِ او در ورطه‌ی پندواندرزگوییِ سطحی و در کنار همه‌ی این هنرها، ایجاز در کلام که به زیباییِ هرچه تمام‌تر، مفاهیمِ انسانی، اخلاقی و حکیمانه را در قالب روایت‌هایی ساخته و پرداخته کرده است. سعدی هوشمندانه این‌کار را به لطایف‌الحیل به کار می‌بندد. طنزی که سعدی در اشعار و حکایت‌هایش به کار می‌برد یک تکنیک عالی برای پرداخت‌ِ داستانی است.

اما مهم‌ترین میراثی که سعدی برای ما داستان‌نویسان به ارمغان گذاشته است، زبانِ سلیس و روان و قدرتِ بیان است. محمدعلی فروغی در مقدمه‌ای که بر گلستان آورده می‌نویسد همه‌گان تصور می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروز ما سخن می‌گفته است، حال آن‌که این ما هستیم که امروز به زبان سعدی سخن می‌گوییم چرا که میراثی درخشان و پربار برای ما ودیعه گذاشته است.

واقعیت این است که ادبیات کلاسیک، حلقه‌ی مفقوده‌ی ادبیات معاصر ما است و مادامی که این حقیقت را باور نکنیم، دچار خسران و فقدان خواهیم بود. سعدی به ما می‌گوید برای شناختِ خود، باید از خود بیرون بیایید و به جهان بنگرید؛ با همه‌ی شکوه و عظمتش.

ترکیبِ سعدی با بزرگانی همچون حافظ و مولانا و عطار و نظامی، در بسترِ غنیِ ادبیات کلاسیکِ ایران، چشمه‌ای جوشان و بی‌پایان برای خیال‌ورزی و داستان‌گویی و شاه‌کلیدِ بیانِ ادبی است. حافظه‌ی جمعیِ ما ایرانیان با این گنجِ بی‌بدیل سرشار است. سرشت ما با قصه و حکایت آمیخته است. به عنوان یک داستان‌نویس ایرانی وقتی به مقایسه‌ی این بزرگان با همتایانِ دیگرشان در جهان می‌نگرم، سرشار از غرور می‌شوم. اما می‌دانم که به قدر کفایت از این چشمه ننوشیده‌ام.

اهمیتِ سعدی در مقایسه با دیگر بزرگان ادبیات کلاسیک ما در این است که واقع‌گرایانه و زمینی‌تر به مسائلِ جهان می‌نگرد. بسیاری از ادیبان ما تحتِ تأثیر اندیشه‌های هندوایرانی، در جستجویِ حقیقت در ورای زمین بوده‌اند. مولانا به ما می‌گوید حقیقت در پسِ نظمِ علیت است و برای دست یافتن به آن باید زنجیرِ زمان و مکان را گسست. حافظ به نوعی دیگر ما را به درون ارجاع می‌دهد و مسیری دیگر برای دست‌یافتن به حقیقت، نشان می‌دهد. اما سعدی، با فاصله‌ای معرف‌شناسانه از همتایان خود، نگرشی دیگر به جهان دارد. سعدی می‌گوید حقیقت اتفاقاً در بطنِ علیت است. او پای ما را روی زمین محکم می‌کند و به نرمی وادارمان می‌کند به تأمل. سعدی این‌کار را از طریق توجه به جزئیاتِ مهم در عملِ انسانی انجام می‌دهد. حکمتِ عملیِ سعدی، ایجازِ او در سخن، قدرت ترکیبِ نظم و نثر و بیانِ رسای او در انتقال مفاهیم، یک آکادمیِ بزرگ است که بهره‌مندی از آن برای هر داستان‌نویسی غنیمت است.

و همین مسئله، برگزاریِ چنین همایش‌هایی، ضرورت و اهمیتِ مقایسه‌ها و توجهِ ما داستان‌نویسان را به ادبیات کهن و تطبیقِ آن با جهان یادآور می‌شود.

 

 

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

بلای غمزه نامهربان خون خوارت

چه خون که در دل یاران مهربان انداخت

ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم

که روزگار حدیث تو در میان انداخت

نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو

برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت

تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار

که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت

به چشم‌های تو کان چشم کز تو برگیرند

دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت

همین حکایت روزی به دوستان برسد

که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت

 

 

http://www.bookcity.org/detail/12397