تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
شرق: امروز وقتی پژوهندگان و
نویسندگان در محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی تمام تلاش خود را به جمعآوری منابع و
دادههای مناسب برای تدوین یک اثر درباره صرفاً یک دهه تاریخ هنر معطوف میکنند،
ده سال یا بیشتر وقت میگیرد، ولی پس از پایان کار باز هم اثر کامل و بیعیبونقصی
ارائه نمیشود. حال تصور کنید کسی یا کسانی در پی آن برآیند، تا کتابی در مورد
تاریخ هنر جهان از بیستوهشتهزار سال قبل از میلاد تا دهه یک یا دو سده بیستویکم
تألیف کنند، متحمل چه مشکلات و زحماتی خواهند شد؟
در حقیقت نویسندگان این اثر، سی هزار سال هنر جهان را در
یک مجلد پرحجم جمعآوری و تدوین کردهاند و انتشارات جهانی «فایدن» این اثر را پس
از سالها فعالیت، در سال ۲۰۰۸ به بازار عرضه کرد. ویراستار این اثر
محقق معروف خانم «امندا رِنشا» از سال ۱۹۹۳ فعالیتهای
پژوهشی خود را در رشتهی هنرهای تجسمی آغاز کرد و ضمن همکاری با بزرگانی چون ارنست
گامبریج، رابرت من گولد، مدتی هم در موسسه معروف کریستی در لندن و پاریس با
هنرمندان معروف جهان در تعیین برندگان جایزه کریستی همکاری کرد. درواقع باید گفت مؤلف
اصلی کتاب «سی هزار سال هنر» امندا رنشا است. انسان وقتی این اثر گرانسنگ را تورق
میکند گویی در راهروها و اتاقهای یک موزه جهانی به سیر و سلوک میپردازد. خانم
رنشا برای تدوین این اثر با چهل متخصص تاریخ هنر از سراسر جهان همکاری کرده است.
بهطورکلی ویراستاران کتاب هزار اثر برجسته هنری را گردآوری کرده و این آثار را
چنان کنار هم چیدهاند که به نحو شایسته تلاش هنری هنرمندان سراسر جهان، از روزگار
پیشاتاریخ تا عصر حاضر را بازتاب دهند. این آثار به ترتیب تاریخ آنها تدوین شده و
توضیحاتی هرچند اجمالی اما دقیق در مورد این آثار ارائه شده است.اولین تصویر این
کتاب به «مرد شیرنمای هولشتاین آشتادل» اختصاص دارد که در جنوب آلمان یافته شده و
از عاج ماموت ساخته شده است. این اثر به حدود بیست و هشت هزار سال قبل از میلاد
تعلق دارد. در مقابل این اثر ونوس ویلندورف ساختهشده از سنگ آهکی قرار دارد که هماکنون
در موزه وین، پایتخت اتریش سکنی گزیده است.
آخرین اثر در این مجموعه متضمن خلاقیت جیمز تورل است. او
در سال ۱۹۷۷ محلی را در حاشیه صحرای رنگین در بیابانهای شمال ایالت
آریزونا، درست مجاور پارک ملی گراند کنیون و جنوب شرقی پارک ملی جنگل سنگرا
خریداری کرد و یک سلسله رصدخانه در میان انبوه خاکسترهای ناشی از آتشفشان گذشتههای
دور در مکان مذکور ایجاد کرد. این رصدخانه دارای چهار اطاق است که در زیرزمین این رصدخانه
رو به چهار جهت احداث شده و از طریق یک فضای بیضیشکل به صورت محوری، به هم وصل میشوند.
این یکی از آثاری است که در متن طبیعت ایجاد شده است. در حقیقت جیمز تورل تنها یکی
از سیزده هنرمند زندهایست که کار او کتاب «سی هزار سال هنر» را به پایان میرساند.
گفتنی است که جیمز تورل در فعالیت هنری اخیر خود به هنر اینستالیشن علاقهمند بوده
است. در کتاب «سی هزار سال هنر» آثار هنرمندان حدود ۹۰ کشور
جهان از استرالیا تا زیمبابوه در آفریقا بازتاب پیدا کرده است. همینطور از رشتههای
مختلف هنری یعنی از پیکرتراشی تا ویدئوآرت در این مجموعه گردآوری شده است. از دستکشهای
مربوط به آیین و مراسم تدفین تا شطرنج ساختهشده از عاج فیل دریایی و نیز صورتکهای
رعبانگیز ازتک.
یکی از مهمترین ویژگیهای «سی هزار سال هنر» جمعآوری
انواع و اقسام آثار غیرمتداول هنری از اقصی نقاط عالم است، برای مثال، «تمثال دیسک
پران برنزی» (۴۷۰-۴۴۰ ق.م) اثر مورون در فیلم معروف «لنی ریفنشتال» در سکانس یک در باب المپیک
برلین بازسازی شده است. در همین زمان یک هنرمند ناشناس در شمال نیجریه (حدود سال ۴۵۰ ق.م) سر «مرد سوکو توبی» را بهصورتی جذاب و خیرهکننده بر سنگ تراشیده
است. در سال ۱۶۵۶ در اسپانیا هنرمند معروف باروک، تابلوی معروف «ندیمهها» را
کشید، درست در همین زمان یک هنرمند ناشناس هندی در دوران امپراتوری مغولها، جام
شراب زیبایی را از سنگ یشم سفید به وجود آورد چراکه در این کشور مردم اعتقاد
داشتند که سنگ یشم از سوءهاضمه و مسمومیت جلوگیری میکند.
تراوش و نفوذ فرهنگی اقوام و ملل گوناگون یکی از جلوههای
ویژه آثار هنری مندرج در این کتاب تاریخ هنر محسوب میشود؛ از جمله ژاک لویی
داوید، «ناپلئون» را در گذار از آلپ به تصویر کشیده است (۱۸۰۰) و در
صفحه مقابل، تمثال «فتحعلیشاه قاجار» است که مهرعلیخان به صورت رنگروغن او را
با دردستداشتن عصای سلطنتی و یک شانهبهسر بر روی آن عصا، تصویر کرده است. در اساطیر دینی
آمده است که شانهبهسر پرنده مورد توجه حضرت سلیمان بوده است، گفته میشود که
نقاش ایرانی از آثار ژاک لویی داوید تأثیر پذیرفته است.
خانم اماندا رنشا خود صریحاً اعلام کرده که در تألیف و
تدوین این اثر کوشیده تا تفسیر و تحلیل را به حداقل برساند و بیشتر به خود اثر
تاکید کند. به گفته او اغلب کتابهای تاریخ هنر قسمت اعظم متن را به تفسیر و تحلیل
اثر تخصیص میدهند، تا خود اثر و این امر باعث میشود که خوانندگان از اصل آثار هنری
غافل بمانند.
ویژگیهای روششناختی اثر
در این بخش به ویژگیهای روششناختی اثر میپردازم اما
پیش از آن اندکی دربارهی روششناسی در تاریخ هنر خواهم گفت. بهطورکلی چهار الی
پنج متن در تاریخ هنر به زبان فارسی ترجمه شده که عبارتند از:
تاریخ هنر جانسون، تاریخ هنر هلن گاردنر، تاریخ هنر
فردریک هارت، تاریخ هنر ارنست گامبریج.
روششناسی بهطور کلی ابزاری خاص را در اختیار پژوهنده
قرار میدهد تا متن و یا آثار هنری را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. یکی از نخستین
پژوهندگان و نظریهپردازان اروپایی جورجیو وازاری ایتالیایی (۱۵۷۴-۱۵۱۱) اثر مهمی را در تاریخ هنر تدوین کرده که «زندگانی نقاشان،
پیکرتراشان و معماران نام دارد»
و در نیمه قرن شانزده در ایتالیا منتشر شد. این کتاب از
لحاظ روششناسی ترکیبی از شرح حال هنرمندان و جنبههای فرمالیستی کار آنها بود. در
اواسط قرن نوزده و اوایل قرن بیست هانریش ولفلین در کتاب «مبانی تاریخ هنر» (۱۹۴۵-۱۸۶۴) روش خاصی را در
تدوین تاریخ هنر مطرح کرد که مبتنی بود بر نظریههای فرم، سبک و نظریات کارشناسی،
قبل از او در قرن هجده با ظهور فلسفه روشنگری، وینکلمان، بنیانگذار مبانی جدید
تاریخ هنر، روششناسی مدرن تدوین تاریخ هنر را در اولین کتاب معروف خود «تاملاتی
در باب نقاشی و پیکرتراشی یونانیها» (۱۷۵۵) و نیز «تاریخ
هنر در عهد باستان» (۱۷۶۴) مطرح کرده، و در این دو اثر مبانی فرمی و سبکی آثار باستانی
را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. او کوشیده تا میان هنر و مفاهیم و ارزشهای
زمانی ارتباطی دیالکتیکی برقرار کند. یکی دیگر از چهرههای برجسته نظریهپرداز در عرصه
تاریخ هنر پژوهنده اتریشی به نام «الوئیس ریگل» (۱۹۰۵-۱۸۵۸) بود. او نظریه جدید موسوم به
hunstwollen یا انگیزه و اراده هنری را مبنای پژوهشهای
تاریخی خود قرار داد. این انگیختار هنری تعیینکننده ایدهها، کارکرد و سبک هنری
بود، و بیشتر به مبانی فرهنگی شکلگیری هنر توجه میکرد. به زعم وی هنر بیانکننده جهانبینی
جامعه و فرهنگ یک دوران بهشمار میرفت. بعدها ویلم وارینگو
(۱۹۶۲-۱۸۸۱) راه الوئیس ریگل را دنبال کرد اما مدعی شد که هنرهای هندسی و واجد
سبک ریاضی خود پاسخی بود از خود بیگانه به محیط اطراف، اما در فرهنگ یونان و روم،
برعکس به علت هماهنگی و همدلی میان مردمان این دو سرزمین ما با هنری متفاوت با
سرزمینهای دیگر روبهرو هستیم. این رویکرد زمینه مطالعات تطبیقی در هنر را هموار
کرد. بدین جهت ولفلین وجه تقابل دوتایی را در هنر دنبال کرد و فرم باز را در تقابل
با فرم بسته و وحدت را در مقابل کثرت و شفافیت منطق را در برابر شفافیت نسبی و نقشهای
خطی را در برابر نقشهای نقاشانه قرار داد. هلن گاردنر، جانسون و هارت هر سه روش
فرمالیستی را با روش ویلیم وارینگر ترکیب نموده و تاریخ هنر خود را شکل دادند.
تاریخ هنر در تبعید
با ظهور و گسترش نازیسم و ناسیونال سوسیالیسم در اروپا استعدادهای
برجسته و نوابغ هنر ناگزیر به سراسر کشورهای خارج از نفوذ ناسیونالسوسیالیسم مهاجرت
کردند. معروفترین این محققین عبارت بودند از والتر فریدلندر (۱۹۶۶-۱۸۷۳) ارنست
گامبریج (۲۰۰۱-۱۹۰۰) آروین پانوفسکی، کارل پوپر، وابی واربورگ. آنها که به مکتب
مارکسیسم تعلق داشتند نیز بهناچار به تبعید رفتند، مهمترین آنها که در حوزه
تاریخ هنر صاحب تالیفاتی بودند عبارتند از فردریک آنتال (۱۹۵۴-۱۸۸۷) تاریخ هنرنویس مجارستانی، که مدتی مسئول کارشناسی در موزه هنرهای زیبای
بوداپست بود، به گفته او سبکهای هنر خود فرانمود اصلی صورتی از ایدئولوژی است.
فرد دیگر آرنولد هاوزر مجار بود (۱۹۷۸-۱۸۹۲) که «تاریخ اجتماعی هنر» را تألیف کرد. از دیگر تالیفات او «فلسفه تاریخ هنر»
نام دارد که متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است و سرانجام میر شاپیرو (۱۹۹۶-۱۹۰۴) متولد لیتوانی و شهروند آمریکا که روش جدیدی را در تاریخ هنر
ابداع کرد و مدعی شد که در مطالعه و تدوین تاریخ هنر باید از رشتههای علمی و
اجتماعی بهره گرفت و یادآور شد که دورههای تاریخ هنر و جنبشها با توجه به عوامل
اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد، او سالها در دانشگاه کلمبیا تاریخ هنر درس
داد. یکی از مهمترین دستاوردهای او نقدی است که به برداشت هایدگر در زمینه «کفشهای
روستایی» وانگوگ وارد نمود و ثابت کرد که این کفشها به دخترک روستایی تعلق نداشت.
نقد تاریخهای رسمی هنر
بدیهی است که رویکردها و روشهای مختلف در مطالعه و
تدوین تاریخ هنر شیوه نگرش به آثار هنری را دگرگون میسازد. مجموعه روشهای سنتی
که ریشه در تحلیل فرمی، سبک و عناصر توصیفی دارد راه را به یکسونگری و رهیافت تکساحتی
در مطالعه تاریخ هنر میکشاند. امروزه نگاههای سرگذشت پژوهانه به تاریخ هنر دیگر
گفتمان مسلط در پژوهش تاریخ هنر نیست. بهویژه تحقیقات اخیر ادوارد سعید در کتاب
معروف «شرقشناسی» روشهای رسمی تاریخ هنر را به چالش گرفته است. ادوارد سعید در
دهه هفتاد یادآور شد که هنر واژهایست ارزشمحور که از کاربردهای فرهنگی جامعه
غربی و قراردادهای حاکم بر فلسفه روشنگری ناشی شده است. خاستگاه برداشتهای غربی
در مورد هنرهای زیبا ریشه در پیشفرضها، ارزش داوریها و منویات موزههای فلسفه
روشنگری دارد. گفته میشود که نهادهای فرهنگی، روشنگری تا زمان حال و جنبش
پسامدرنیته براساس هژمونی اروپا و آمریکا شکل گرفته و تکامل یافته است. بدین معنا
که شرقشناسی بهعنوان نهاد فرهنگی و علمی مسلط غرب کارکردها و دستاوردهای هنری و
زیباشناسی جوامع و هنرمندان غیرغربی را همواره به حاشیه رانده و هنرهای جوامع تحت
سلطه از سوی مورخین هنر غرب نادیده گرفته شده است، هرچند بهطور کلی هنرمندان
غربی، جوانب خاصی از فرهنگ شرقی و بهخصوص در غرب آسیا و آفریقای شمالی را به
تصویر کشیدند. ازجمله «زنان الجزایری»
(۱۸۳۴) اثر اوژن دلاکروا و یا «حمامترکی» اثر دومینیک انگر و یا
تابلوی «سلطان محمد دو» (۱۴۸۰) اثر ژنیتله بلینی و تابلوی «خیابان
مصر» اثر ویلیام هولمن هانت (۱۸۵۴) و نظایر آن. به قول سعید، غرب در
چارچوب نهادهای فرهنگی و زبانشناختی و هنری خود جهان شرق را گستره جهل، بیخردی، انفعال
و غرب را نقطه کانونی تمدن و فرهنگ، تحرک و خلق و ابداع و اکتشاف و بهطور کلی ساخت
معیار تلقی کرد. بدین اعتبار اندیشمندان اروپایی مناطق دیگر جهان را با نامهای
«خاور دور»، «خاورمیانه» و «خاور نزدیک» به مثابه سرزمینها و جوامع واقع در شرق
در تقابل با غرب یعنی نقطه ثابت نامگذاری نمودند. «شرقشناسی»بهطور کلی نگرشی
سیاسی به واقعیت را تعریف کرد که در آن گفتمان تفاوت و مغایرت میان خودی (اروپا،
غرب، ما) و سرزمینهای غریبه، دیگری، نقشی محوری را ایفا کرد. در حقیقت اروپا با
تبدیل فرهنگ خودی به کانون و سوژهی نیوشا و شناسا کوشید کل سرزمینهای غیرغربی را
به ابژه یا متعلق معرفت، علم، دانش و ارزش تبدیل کند و به قول فوکو با تکیه بر این
طیف سوژه و ابژه سلطه و قدرت خودش را بر آن اعمال کند. حتی مارکسِ پیشرو و مترقی
هم، در متنهایی دربارهی استعمار انگلستان در هند میگفت که شرقیان بهطور کلی
فاقد تاریخ متحولاند و باید آنها را در جوامع ایستا تلقی کرد. خودکامگی از
ناحیه نیروهای غربی در سرزمینهای تحت سلطه موجه و خاکساری و فرودستی و فرومایگی
درخور و شایسته جوامع غیرغربی تلقی میشد. بههمین جهت در دهههای شصت و هفتاد
جنبشهای پسااستعماری و ضدشرقشناسانه در پاسخ به این رویکرد مسلط غربی رفتهرفته
شکوفا شد و بهدنبال نگاهی برابر به دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی، جوامع
شرقی نظام نظری جدید را در حوزههای ادب و هنر تدوین کرد. نقدهای مارکسیستی،
فمنیستی، رویکرد چندفرهنگی و نظایر آنها راه را برای ورود هنرمندان غیرغربی چون
آنیش کاپور، موناهاتوم فلسطینی، غلام شیخ، نالینی مالانی و مصطفی دیمه به تاریخ
هنر معاصر گشود.کتاب «سی هزار سال هنر» نیز محصول رویکردهای مترقی امروز و چالش در
برابر شرقشناسی هنری و بر پایه نقدهای زنانه و پسااستعماری از ناحیه خانم امندا
رنشاو و سایر متخصصین شرکتکننده در این پژوهش بزرگ است. باید عرض کنم که کار ترجمه و نشر این
اثر متجاوز از پنج سال بهطول انجامیده است و خانمها گلناز صالحکریمی و منیره
پنجتنی در تمام این مدت با کوشش شبانهروزی، وسواس و دقت، حاصل این اثر را به
فارسی پاکیزه و قابل فهم و دسترس برای علاقهمندان برگرداندهاند. توفیق آنها در
تداول این تلاش در جهت عرضه آثار برجسته هنری و فلسفی به علاقهمندان در این
سرزمین را از خداوند بزرگ خواستارم.