تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 30 خرداد 1397 کد مطلب:12881
گروه: درس‌گفتارها

سنایی، اندیشمندی دین‌شناس

درس‌گفتار «تلقی سنایی از دین و دینداری» با سخنرانی دکتر ایرج شهبازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

بیست‌وششمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی به «تلقی سنایی از دین و دینداری» اختصاص داشت که چهارشنبه ۲۳ خرداد با سخنرانی دکتر ایرج شهبازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

ایرج شهبازی در نشست درس‌گفتارهایی درباره سنایی گفت: بررسی سخنان حکیم سنایی غزنوی نشان می‌دهد که ذهن او عمیقاً درگیر مساله‌ی دین و دین‌داری بوده است و از چشم‌اندازهای گوناگون به این موضوع مهم نگریسته است. بخش قابل ملاحظه‌ای از اشعار سنایی در باب دین است به گونه‌ای که می‌توان او را اندیشمندی دین‌شناس به شمار آورد. بسیاری از تاملات سنایی در زمینه‌ی دین‌شناسی برای انسان زمانه ما همچنان درس‌آموز و سودمند است. هر منتقد یا مصلح اجتماعی دست روی نقاط و مسائل خاصی از اجتماع می‌گذارد و بخش‌های خاصی را نقد می‌کند. بخش اعظم انتقادهای اجتماعی سنایی متوجه مسائل دینی است. او دائماً از اصناف و انواع دینداران انتقاد می‌کند و راهکارهایی هم که برای اصلاح جامعه ایرانی ارائه می‌کند، از درون متون و اصول دینی است.

دین یک واقعیت انکارناپذیر در جامعه و حیات است

بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد کشور ما هیچ وقت از دین تهی نبوده و در همه دوره‌های تاریخی پیش و پس از اسلام نیز همین‌طور است. دین یکی از تاثیرگذارترین عوامل در حیات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور ما بوده است. در بعضی دوره‌ها مثل دوره فعلی، دین قطعاً تاثیرگذارترین عامل در تمام مسائل زندگی اجتماعی بوده و در همه جا تأثیر و نفوذ داشته است. به همین سبب حتی در دوره‌هایی که حکومت‌ها چندان به دین کاری نداشتند، خود مردم از درون چنان گرفتار بحث دین بوده‌اند که دین به صورت خیلی مشهودی تمام بخش‌های اجتماعی زندگی مردم را مدیریت می‌کرده است و علی‌رغم تمام حمله‌هایی که به دین شده، از خود دفاع کرده و همچنان تاثیرگذار باقی مانده است و به عنوان عامل قدرتمند خود را نشان داده است حتی در خارج از کشور در دنیای غرب علیرغم کارهایی که انجام شده مانند ساخت فیلم و سریال و نوشتن کتاب علیه دین اما تحقیقات نشان می‌دهد که دین در جامعه غرب هم حضوری فعال داشته و کم نیستند کسانی که با دین دمخور و به آن پایبند هستند. به اعتقاد من اگر بیطرفانه نگاه کنیم، می‌بینیم که دین یک واقعیت انکارناپذیر در جامعه و حیات ما است.

دین همواره در جامعه ما یک مؤلفه مهم بوده و قابل انکار نیست. نکته دیگر این است که به نظر من دین خالص وجود ندارد. دین در مواجهه با انسان‌ها از صافی ذهن و ضمیر آن‌ها عبور می‌کند و طبیعتاً رنگ، بو و شکل آن‌ها را به خود می‌گیرد، بنابراین آن چیزی که در عالم واقع دیده می‌شود، نه یک دین خالص بلکه دینی است که از صافی ذهن انسان‌ها عبور کرده و رنگ و بوی آن‌ها را گرفته است. ما با دین خالص سروکار نداریم، بلکه با فهم‌ها و تفسیرهایی که انسان‌ها از دین می‌کنند، سروکار داریم. سرچشمه این تفاوت فهم‌ها هم در تفاوت یگانگی شخصیت‌ها و انسان‌هاست، چون هیچ دو انسانی وجود ندارند که به همه چیز نگاه یکسانی داشته باشند و هر انسان یک شخصیت منحصر به فرد است. گذشته از این عوامل اجتماعی هم در تفاوت فهم از دین، بی‌تأثیر نیست. یعنی مردم یک ملت هنگام پذیرش یک دین جدید، برداشت‌های خود از دین قبلی را در این دین جدید وارد می‌کنند.

دین‌شناسی مساوی با خودشناسی و جامعه‌شناسی است

اگر ما این مسئله را بپذیریم که ما فقط با فهم‌های خودمان از دین سروکار داریم نه یک دین واقعی، نتایج بسیار مهمی به دست می‌آید. نخستین نتیجه این است که دین‌شناسی یعنی خودشناسی یعنی وقتی که ما پذیرفتیم هر انسانی مجموعه ویژگی‌های شخصیتی خودش را روی مفهومی به نام دین فرافکنی می‌کند و دین را به رنگ و بوی شخصیت خودش درمی‌آورد، بنابراین ما با شناختن دین هر کسی می‌توانیم ویژگی‌های شخصیتی آن فرد را بشناسیم. از این جهت دین‌شناسی یعنی خودشناسی و یکی از منابع  مهم برای شناختن شخصیت هر انسانی بررسی تفسیری است که او از دین خود دارد. از همین رو یکی از راه‌های مهم شناخت سنایی این است که دین را از نظر سنایی بشناسیم. اگر دین را از نگاه سنایی با دین از نگاه فردوسی، عطار و خیام مقایسه کنید، متوجه می‌شوید که این چهار بزرگوار ویژگی‌های شخصیتی خود را وارد تفسیری که از دین داشته، کرده‌اند. از این جهت بررسی دین‌شناسی سنایی کلیدهای مهمی برای شناختن شخصیت خود سنایی به ما می‌دهد. دین‌شناسی و جامعه‌شناسی رابطه‌های نزدیکی با هم دارند. دین‌شناسی نه تنها مساوی با خودشناسی که با جامعه‌شناسی هم مساوی است. طبق این بیان که هر جامعه‌ای، تفسیر جداگانه‌ای از دین به دست می‌دهد، می‌توانیم بگوییم با شناختن دین هر جامعه و تفسیری که از دین به‌دست می‌دهد، می‌توان آن جامعه را بهتر شناخت.

دین به عشق تشبیه شده است

بنابراین دین هر کشوری یک منبع بسیار مهم برای بررسی ساختار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن کشور است. دین به عشق تشبیه شده است. عشق مستقل و به ذات نیست و زمانی وجود دارد که عاشق و معشوقی وجود داشته باشد. خود عشق یک پدیده ذهنی و انتزاعی است و ما در قالب عاشق و معشوق است که می‌توانیم عشق را ببینیم. دین هم اصالتاً و مستقلاً وجود ندارد و در انسان‌های دیندار وجود دارد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که جنگی بین ادیان وجود ندارد. اگر جنگی هست بین دینداران و پیروان هر دین و دریافت و سهمی است که دینداران از هر دین دارند. یعنی چیزی به نام جنگ ادیان وجود ندارد، بلکه جنگ قرائت‌ها و فهم‌های دینی است. از همه این‌ها می‌توان نتیجه گرفت که اگر می‌خواهیم از جنگ‌های ادیان جلوگیری کنیم، باید اخلاق انسانی را بر دینداری مقدم بدانیم. اگر کسی قبل از اینکه دیندار شود، به درجه‌ای از اخلاق نرسیده باشد، احتمالاً دینداری او به انحصارطلبی، خودخواهی و انواع رذایل اخلاقی، آلوده خواهد شد.
 
دین اسلام هم تنها متن قرآن نیست بلکه شامل تمام اتفاقاتی است که از ۱۴۰۰ سال پیش تا به حال بر آن گذشته و شرح و تفاسیری که بر آن نوشته شده است. امروزه دین اسلام دینی است که از مسامحت مسلمانان در دوره‌های مختلف با یکدیگر به دست آمده و از همین رو کسی مثل سنایی یکی از کوشاترین مسامحت‌کنندگانی است که در به وجود آمدن سنت اسلامی تأثیر داشته است. سنایی گذشته از اینکه تاملات دقیقی در دین اسلام داشته، دین‌شناسی دیگر شاعران نظیر خاقانی، عطار، مولانا و ... را هم تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین نمی‌توان گفت که ما می‌خواهیم دین اسلام را بشناسیم اما مساعی مسلمانان در دوره‌های مختلف را نادیده بگیریم. ما ناگزیریم برای شناخت سنت عظیم اسلامی به تمام کسانی که برای فهم، تحویل و دعوت به این سنت تلاش کرده‌اند، وقت بگذاریم و آن‌ها را هم بشناسیم.
 
سنایی دیندار و منتقد و مصلح اجتماعی بزرگ است

سنایی تعریف‌هایی درباره دین، کارکرد دین در جامعه و نقش دین در زندگی انسان، آثار و نتایج دینداری و ویژگی‌های دیندار واقعی دارد. اگر کسی به صورت حتی سرسری آثار سنایی را بخواند، بدون شک متوجه می‌شود که با یک آدم دین‌دار روبه‌رو است. سنایی عمیقاً به دین اسلام اعتقاد راسخ دارد و آن‌طور که از سخنان او برمی‌آید، التزام عملی هم دارد. اعتقاد سنایی به دین آنقدر زیاد است که به نظر او می‌رسد که اصلاً جهان برای دین ساخته شده است. به نظر سنایی افتخار، عظمت و شوکت واقعی آن است که با دین به دست می‌آید. در جایی هم می‌گوید که اگر خواهان بقا و جاودانگی هستید باید به سراغ دین بروید و دین است که به انسان جاودانگی می‌دهد. سنایی نه تنها دیندار بلکه یکی از ستایندگان بزرگ دینداری است. نکته دیگر این است که بدون شک سنایی یک دیندار و بدون شک هم یک منتقد و مصلح اجتماعی بزرگ است که از این حیث سنایی با حافظ قابل مقایسه است و بخش عظیمی از ابیات او در قصاید و حدیقه به انتقادات اجتماعی او تعلق دارد. نکته حائز اهمیت این است که هر منتقد یا مصلح اجتماعی دست روی نقاط و مسائل خاصی از اجتماع می‌گذارد و بخش‌های خاصی را نقد می‌کند. بخش اعظم انتقادهای اجتماعی سنایی متوجه مسائل دینی است  او دائماً از اصناف و انواع دینداران انتقاد می‌کند و راهکارهایی هم که برای اصلاح جامعه ایرانی ارائه می‌کند، از درون متون و اصول دینی است.
 
سنایی از گروه‌های مختلف مسلمان و دیندار انتقاد کرده است. سنایی واقعاً تازیانه انتقاد خود را بی‌رحمانه بر گرده تک تک دینداران جامعه فرود می‌آورد و در مسائل مختلف نقد می‌کند. اینکه بخش اعظم انتقادات سنایی در نقد اجتماعی به دین اختصاص دارد نشانه توجه فراوان او به دین و دینداری است. یعنی او دغدغه اصلاح دینی دارد، می‌خواهد جامعه را اصلاح کند و جالب این است که او راه اصلاح جامعه را بازگشت به قرآن و سنت می‌داند و می‌گوید راهی جز این برای اصلاح اجتماعی وجود ندارد. 
تجدید نظر کردن دائم در ایمان یکی از نکات کلیدی فکر سنایی در دین است. یک رکن مهم سنایی، درد دین است و درد دین از کلمات کلیدی منظومه فکری سنایی است و معتقد است که درد دین انسان را زنده می‌کند. بنابراین دین از نگاه سنایی کار آدم‌های بی‌درد، خیال راحت نیست، بلکه دین کار انسان‌های بیقرار و طالب رسیدن به مقصود است و دین با خودخواهی در یک جا قابل جمع نیست. مولفه‌های اصلی دینداری از نگاه سنایی قرآن و سنت به شرط ترک خودپرستی و خودبینی، با داشتن درد دین و تبدیل نکردن دین به هدف است. راه دیگری که بتوانیم حقیقت دین را از نگاه سنایی بفهمیم این است که انواع دینداری را از نگاه سنایی بررسی کنیم و ببینیم که سنایی در مورد انواع دینداری چه می‌گوید. در نگاه اول چهار نوع دین فقهی، فلسفی و کلامی، اخلاقی و عرفانی به نظر می‌رسد و قابل تقسیم‌بندی است که باید این چهار نوع دین را بررسی کرد و دید در میان آن‌ها سنایی دنبال کدام یک است.
 
فقه خطرناک و بستر مناسبی برای جاه‌طلبی انسان‌هاست

سنایی مجموعاً با فقه موافق نیست و دائماً سعی می‌کند از چشم‌اندازهای مختلف فقه را مورد نقادی قرار دهد که البته این نوع نقادی‌ها در عین احترام گذاشتن به فقه در جایگاه خودش است. یکی از اظهارنظرهای عجیب سنایی درمورد فقه این است که فقه بیشتر نتیجه حرص و شهوت است. یعنی اگر انسان‌ها شهوت و حرص نداشتند، اصلاً دانشی به نام فقه به وجود نمی‌آمد و این کارهایی که در فقه صورت می‌گیرد بیشتر برای جلوگیری و مهار شهوت و حرص آدمیان است. اظهار نظر عجیب دیگری دارد که تا وقتی که در بند صفات بشری داری، به فقه نیاز داری و چون از این صفات رها شوی، دیگر ذره‌ای به فقه نیاز نخواهی داشت. سنایی دین فقهی و فلسفی را قبول ندارد اما دین اخلاقی و عرفانی را کاملاً قبول دارد.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/12881