تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
دکتر حجابی قیرلانغیچ، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آنکارا، بهمن ماه ۱۳۹۶ به دعوت مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب و برای رونمایی از ترجمهی ترکی مثنوی معنوی به تهران آمد. یادداشت ذیل حاصل سفر چهارروزهی اوست که در اختیار خوانندگان قرار میگیرد:
مثنوی دکّان وحدت است.
مولانا
در ابتدا باید بگویم این سفر برای من که هر سال یکی دو بار به ایران سفر میکنم متفاوت از بقیهی سفرهایم بود. چرا که این بار حامل مثنوی بودم!
همایش یک روزهای با حضور «انتشارات هجه»، «دانشگاه ییلدیریم بایزید»، «موسسه شهر کتاب» و «دانشگاه الزهرا» از سوی دو کشور ترکیه و ایران در آنکارا برگزار شد. در جریان این همایش و در پی صحبت با جناب محمدخانی مدیر فرهنگی موسسه شهر کتاب، برنامه سفر به ایران طرحریزی شد.
محور اصلی سفر به ایران مثنوی مولانا بود. قرار بر این شد تا در تهران یک جلسه رونمایی از ترجمه منظوم مثنوی به ترکی که توسط انتشارات هجه چاپ شده، برگزار شود.
با «عمر فاروق ارگهزن» صاحب امتیاز انتشارات و مجلهی هجه راهی ایران شدیم. می گویند برای شناخت یک انسان، کافیست با او تجارت کنی یا همسفر شوی و یا همسفرهاش شوی. با عمر فاروق قبلاً چند بار همسفره شدهام. در محل کارش نیز نان و نمکش را خوردهام. حتی در زمانها و مکانهای مختلف از او پذیرایی نیز کردهام. به عبارتی تجارت متقابل را هم تجربه کردهایم؛ در واقع به نوعی داد و ستد کردهایم. اما برای اولین بار با وی همسفر شدم و خدا را شکر یک همسفر خوب پیدا کردم، اگر اینطور نبود، لزومی به توضیحات بالا نیز نبود.
حوالی ظهر وارد تهران شدیم. اگر بگویم در سطح شهر احتیاج چندانی به زبان فارسی نداشتیم، اغراق نکردهام. با به خرج دادن اندکی دقت و توجه، میشد با مردم کوچه و بازار که به زبان ترکی آذربایجانی حرف میزدند، ارتباط برقرار کرد. اکثر رانندههای تاکسی که مسافرشان شدیم، ترک بودند. یکی از آنها هم که مسلط به زبان ترکی بود، در جواب سوالم که پرسیدم، ترک هستید؟ گفت: خیر، همسرم ترک هستند.
فردای آن روز حوالی ساعت ۱۰ صبح به طرف موسسه شهر کتاب راه افتادیم. جناب محمدخانی از اینکه به علت سرماخوردگی شدید نتوانسته بود به استقبال ما بیاید، عذرخواهی کرد. باهم به صرف چای ایرانی نشستیم و کلی صحبت کردیم. جلسه اصلی فردای آن روز (سه شنبه ۶ فوریه ۲۰۱۸) بود، بنابراین آن روز زمان کافی برای برنامههای جانبی داشتیم.
شهر کتاب یک موسسهی فرهنگی غیرانتفاعی است؛ این موسسه به عنوان موسسهی مادر، فروشگاههای زنجیرهای شهر کتاب و شرکت نشر کتاب را در زیرمجموعه خود دارد. همچنین در داخل و خارج کشور برنامههای فرهنگی متنوعی با همکاری کشورهای مختلف برگزار میکند. به عنوان مثال اقدام به ترتیب همایش سعدی میکند، در این همایش نام یکی از شعرای همتراز سعدی در کشور میزبان، در کنار نام این شاعر بزرگ قرار میگیرد و همایشی به نام هر دو شخصیت ترتیب داده میشود. در یکی از این همایشها که با همکاری انیستیتوی یونس امره در تهران برگزار شد، من نیز به همراه شاعر « مصطفی آیدوغان» و استاد « مصطفی تاتچی» شرکت کرده بودم. آن همایش با عنوان «سعدی و یونس امره» برگزار شد که این دو نام واقعاً برازنده هم بودند و چه زیبا در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
نشر کتاب هِرمِس؛ این انتشارات وابسته به مؤسسه شهر کتاب است. این مرکز نشر، فعالیت گستردهای در زمینه نشر آثار فلسفی، ادبیات، آلبومهای موسیقی و حتی کتاب کودکان دارد. از این جهت نقاط مشترکی با انتشارات هجه دارند. طی دیداری که با لطفالله ساغروانی، مدیر نشر هرمس داشتیم، به عنوان نمایندگان نشر دو کشور در مورد کارهای مشترک به گفتگو نشستیم. در واقع بنده مترجم این گفتگو بودم. محور اصلی گفتگو انجام مطالعاتی در مورد پیدا کردن آشنایان جدید و تبدیل کردن این آشناییها به دوستیها بود. در خاتمه هم یک پروتکل همکاری پنج ساله بین طرفین به امضاء رسید که البته بیشترِ مادههای این پروتکل مربوط به معرفی ادبیات دو کشور بود.
و اما جلسه رونمایی مثنوی
ساعت ۱۶روز ششم آوریل به محض رسیدن به جلسه رونمایی در محل موسسه شهر کتاب از سوی دوستان و اساتید آشنا از جمله «دکتر اسدالله واحد» استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز که مدتی چند افتخار همکاری با ایشان را در دانشکده زبان- تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا داشتم و «دکتر تورقای شفق» مدیر موسسه یونس امره در تهران، مورد استقبال قرار گرفتیم. پس از چند دقیقه یکی از سخنرانان پانل «استاد دکتر توفیق سبحانی» و دقیقهای بعد هم«استاد دکتر محمدعلی موحد» تشریف آوردند. دکتر سبحانی محقق ارزشمندی است که با مطالعات ارزندهاش در زمینه مولانا پژوهی و نشر مجدد مثنوی و دیوان کبیر با استناد به نسخه قونیه، شناخته میشود. مرتب به ترکیه سفر میکند و در هر سفر، با کتاب جدیدی که کشف کرده به ایران بازمی گردد و حتی برخی از این کتابها را به فارسی هم ترجمه میکند. و اما استاد موحد؛ دانشمندی که نود سال را پشت سر گذاشته است. آخرین تصحیحِ مثنوی معنویِ مولانا مزین به قلم دکتر محمدعلی موحد میباشد.
آلودگی هوای تهران به اندازه ترافیک و شلوغیاش مشهور است و ما نیز طی این سفر به خوبی آن را حس کردیم. هرچند به عنوان یک ترک تحمل هر نوع شرایط آب و هوایی را داریم اما این آلودگی هوا نزدیک بود در برنامه سفر ما خلل وارد کند. به ما گفته شد: استاد موحد به علت آلودگی هوا برای شرکت در جلسه مردد هستند. توانایی و قابلیتهای جناب محمدخانی در اینجا هم تأثیر خود را نشان داد؛ قرار بود استاد موحد فقط برای مدت کوتاهی در جلسه حضور یابند و پس از ایراد سخنرانی محل جلسه را ترک کنند، اما آقای محمدخانی موفق شد ایشان را تا آخر برنامه نگهدارد. من، دکتر سبحانی و استاد موحد به عنوان پانلیستها سخنرانی کوتاهی انجام دادیم و در خاتمه نیز عمر فاروق ارگهزن به عنوان آخرین سخنران صحبت کردند.
پس از رد و بدل کردن مثنوی معنوی (ما ترجمه ترکی مثنوی را به اساتید گرانقدر هدیه کردیم و آنها نیز مثنوی معنوی به تصحیح دکتر موحد را به ما هدیه دادند) و تقدیم هدایای زیبا از سوی عمر فاروق ارگهزن جلسه پایان پذیرفت.
فردای آن روز به قصد دیدار از برج طغرل راه ری را پیش گرفتیم. شهر ری، همجوار تهران و تقریباً چسبیده به این شهر بزرگ است. بدین دلیل نیز در خیلی موارد نادیده گرفته میشود. حداقل من که این کار را انجام دادهام و تا به امروز از کنار این شهر بدون توجه به آن رد شده بودم.
اما این بار مقصد اصلی ما شهر ری بود. راننده آدرس برج طغرل را نمیدانست، پس از کمی جستجو به برج طغرل رسیدیم. یکی از دوستان موقع خروج از هتل به خاطر مورد بی مهری قرار گرفتن این برج گله کرده بود. اگر بگویم موقع رسیدن به برج از دست دوستمان عصبانی شدم، دروغ نگفتهام، چرا که این برج به شکلی زیبا، استوار و باشکوه مقابلمان قد برافراشته بود. علاوه بر این، یک جانباز جنگی به شکلی داوطلبانه و مسئولانه اداره این برج را برعهده گرفته بود. در سایه راهنماییهای این فرد،۲۴کنگرهای که به عنوان نماد ۲۴ ساعت شبانه روز بر بدنهی خارجی برج ایجاد شده بود و در قدیم به عنوان ساعت استفاده میشد را به صورت کامل از نزدیک دیدیم. با خودم گفتم: به راستی که از این مکان یک مستند زیبا میتوان ساخت. آقای ارگهزن هم خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودند. من نگران بودم که نکند این گردش ایشان را خسته کند، اما به نظر ایشان مفیدترین بخش این سفر، بازدید از این مکان بود. آقای ارگهزن همانجا گفتند: حالا بهتر میتوان درک کرد که معمار سینان چگونه تربیت یافته و به یک معمار بزرگ و مشهور تبدیل شده است.
برج طغرل را گشتیم اما هنوز مزار طغرل را ندیده بودیم. از مسئول آنجا سراغ مزار طغرل را گرفتم، گفت: گفته میشود، پشت این کتیبه بالایی دفن شده است. اما اطلاعات دقیقی در دست نیست!
در واقع شهر ری آرامگاه شخصیتهای تاریخی زیادی است. در این شهر شخصیتهای بزرگی پرورش یافتهاند. برخی از این افراد در این شهر آرمیدهاند. برخی نیز با علم و دانش خود خدمات ارزندهای به سرزمینهای اسلامی ارائه کردهاند. شخصیتهایی را که به "رازی" معروف هستند در نظر بگیرید؛ تعداد این افراد شایان توجه است!
در دامنه کوه مقبرهای به چشم میخورد که در اسناد تاریخی به اسم بقعهی شهربانو، همسر امام حسین، دختر یزگرد سوم، پادشاه ساسانی و مادر امام زین العابدین ثبت شده است. باید بگویم این سؤال به ذهنم رسید که چگونه تا اینجا آمده؟ دوستان ایرانی هم با من همفکر بودند. شاید این اطلاعات موثق نباشند، اما به احتمال خیلی کم، صحت هم میتواند داشته باشد. به بقعهی شهربانو هم رفتیم. ایرانیها میگفتند باید اینجا چای "بی بی شهربانو" بانوی مؤمنین را بخورید، اما چای ساز خراب شده بود و جدیداً آن را تعمیر کرده بودند. آب گرم شد، اما نجوشید!
در این گردش یک چیز توجه مرا به خود جلب کرد که میخواهم به آن اشاره کنم: با وجود افزایش میزان علاقه به ادبیات ترکیه در سالهای اخیر، تعداد ترجمههای شایان تقدیر کم است. به عنوان مثال، مجموعه اشعار ترکی که برگزیده اشعار شعرای صد سال اخیر ترکیه در آن جمع آوری شده بود، توجهمان را به خود جلب کرد، اما شعرا بدون مطالعه و دقت انتخاب شده بودند. مثلاً در کنار نام شاعران نامآوری چون نجیب فاضل، سزائی کاراکوچ (قره قوچ) و ایلحان برک، نام شاعرانی چون یوسف خیالاوغلو و احمد سلجوق ایلکان نیز به چشم میخورد، حتی نام عصمت اوزل و جاهد ظریفاوغلو نیز در آن کتاب نبود! همچنین در آن مجموعهی شعر، رسم الخط اسامی بسیار تأسف آور بود. انگار که هیچ نقطهی مشترک فرهنگی بین دو کشور وجود ندارد و یا این اسمها در فارسی وجود ندارند. در حالی که حفظ نقاط مشترک تاریخی زبان فارسی و ترکی، فرصتی است برای هرچه نزدیکتر ساختن مردم دو کشور به یکدیگر، به نظر میرسد افرادی سعی در دور کردن این دو کشور از همدیگر دارند. بنابراین همکاری فرهیختگان دو کشور در این زمینه امری اجتناب ناپذیر است. در واقع میتوان گفت پروتکلها هم با این هدف و اندیشه امضا شدند.
خلاصه، این سفر کوتاه و چند روزه به تهران، سفری پربار برای ما بود، امیدوارم برای طرف ایران نیز اینطور باشد. به ویژه برای بنده خیلی مفید بود. این بار نیز مانند سفرهای قبلی با کوله باری پر از کتاب ایران را به مقصد ترکیه ترک کردم.