تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 12 تیر 1397 کد مطلب:12988
گروه: گفت‌وگو

ضد کمونیسم، ضد روشنفکری

گفت‌وگو با اسدالله امرایی

مهر: اواخر پاییز سال ۹۶ بود که رمان «عشق‌های زودگذر ماندگار» نوشته آندری سرگیویچ مَکین با ترجمه اسدالله امرایی منتشر و راهی بازار نشر شد. این نویسنده متولد سال ۱۹۵۷ در کرانسویارسک سیبری در شوروی است. مکین مادربزرگی فرانسوی‌تبار داشت که مدتی را پیش او زندگی کرد و مدتی را هم در یک پرورشگاه گذراند. او اولین قصه‌های زندگی‌اش را به زبان فرانسوی نوشت و سال‌ها بعد وقتی از شوروی به فرانسه مهاجرت کرد، داستان‌های خود را به فرانسوی نوشت.

کتاب‌های «موسیقی یک زندگی»، «وصیت نامه فرانسوی» و «زنی که منتظر بود» عنوان کتاب‌هایی هستند که پیش‌تر از این نویسنده به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. رمان «عشق‌های زودگذر ماندگار» اثری نسبتا کم‌حجم و درباره دوران کمونیستی شوروی و پس از فروپاشی حکومت کمونیست‌هاست. اقلیت ناچیز، زنی که از دام نماد رهایی‌ام داد، زنی که لنین را دیده بود، اندیشه جاویدان، عاشقانه در شبی طوفانی، موهبت الاهی، اسیران باغ عدن، شاعری که در عشق به یاری خدا آمد عناوین فصل‌های این رمان هستند.

یکی از نکاتی که درباره این کتاب وجود دارد و در گفتگو با مترجمش نیز به آن اشاره می‌شود، این است که برخی از واقعیات زندگی مَکین در تار و پود داستان تنیده شده‌اند و شخصیت اصلی داستان در برخی فرازها با همان اتفاقاتی که نویسنده از سر گذرانده، روبرو می‌شود.

درباره این کتاب با اسدالله امرایی مترجمش گفتگویی داشته‌ایم که مشروح آن در ادامه می‌آید:

* آقای امرایی، به نظر می‌رسد رمان «عشق‌های زودگذر ماندگار» یک رمان ایدئولوژیک و ضدکمونیستی باشد!

ببینید، این رمان ایدئولوژیک نیست. به هر حال، خودِ نویسنده در آن فضاهایی که در رمان وجود دارد، رشد کرده است. او فارغ از همه مسائلی که وجود داشته‌اند، اگر کاستی‌ها را دیده، نقاط قوت را هم دیده است. بنابراین به نظرم «عشق‌های زودگذر ماندگار» یک رمان واقع‌گرایانه است که نویسنده‌اش سعی کرده اتفاقات و حوادثش واقعی باشند.

* البته به غیر از واقع‌گرایانه بودن، رگه‌های شاعرانه هم دارد!

خب بله؛ این ویژگی را هم دارد. اصلا عنوان کتاب همین‌گونه است و اشاره به عشق‌های زودگذری دارد که ماندگار می‌شوند. البته مثل باقی عشق‌های زودگذر، ناکام هم هستند و به وصال نمی‌رسند. شما در این رمان، خط عشق را از اولین فصل تا به آخر داستان می‌بینید. نویسنده یا در واقع راوی داستان، شخصیتی است که سال‌ها در آن فضا بزرگ شده و ظاهرسازی‌ها را به چشم، دیده است. بخشی از روایت او، مربوط به همین ظاهرسازی‌هاست اما رفته و پشت پرده را هم دیده است. یعنی به شکل ظاهری قضیه بسنده نکرده و باطنش را هم جستجو کرده است. به نظرم، همین مولفه است که «عشق‌های زودگذر ماندگار» را واقعی‌تر می‌کند. شاید بتوان چنین مثالی برای این رفتار زد که مانند زن خانه‌دار شلخته‌ای است که فرش را جارو می‌زند اما به جای دور ریختن زباله‌ها، آن‌ها را زیر فرش می‌ریزد. به نظرم مکین، این نگاه را دیده و درباره‌اش نوشته است؛ البته با یک فاصله زمانی. یعنی «عشق‌های زودگذر ماندگار» رمانی نیست که در زمان حضور نویسنده در شوروی نوشته شده باشد. زمان و مکان و راوی داستان، مربوط به آن دوره است اما در شوروی نوشته نشده است.

* چه شد که سراغ ترجمه این کتاب رفتید؟ به شما معرفی شد یا آن را در جایی دیدید؟

این نویسنده را از پیش می‌شناختم و آثار دیگرش را خوانده بودم. نمونه‌اش «موسیقی زندگی» با ترجمه ساسان تبسمی است. وقتی این کتاب را گرفتم، اول آن را مطالعه کردم. یعنی به قصد خواندن با آن مواجه شدم. بعد دیدم که قصه‌اش خیلی دردناک است و درباره مسائل و موضوعات انسانی است. به همین دلیل سراغ ترجمه‌اش رفتم.

* اتفاقاتی که در رمان روایت می‌شوند، واقعا رخ داده‌اند یا مکین، تخیل کرده است؟

باید این‌طور بگویم که این اثر، تاریخ نیست یعنی دربرگیرنده تاریخِ صرف نیست. بلکه یک اثر داستانی است و مثل هر داستان دیگر، در آن از صنایع ادبی چون اغراق و... استفاده شده است. اما بیْس و اساس آن،‌ واقعی است. یعنی در این کتاب با یک آدم روبرو هستیم که در زمان و مکان حکومت کمونیست‌ها بزرگ شده است. خود نویسنده هم چند سالی را در یتیم‌خانه یا پرورشگاه زندگی کرده و به عنوان یکی از نیروهای نظامی شوروی هم در جنگ افغانستان شرکت کرده که هلی‌کوپتر حاملش دچار سانحه و سقوط می‌شود. این مساله که پشت و کمر شخصیت اصلی به دلیل سقوط هلی‌کوپتر سوخته هم وام‌گرفته از زندگی شخصی خود مکین است. او از این حادثه، به طرز معجزه‌آسایی جان سالم به در برده است. «عشق‌های زودگذر ماندگار» این‌چنین است ولی یک اثر تاریخی نیست. به بیان ساده و خلاصه‌، می‌توانم بگویم که روایت داستانی‌اش بر مبنای واقعیت است.

* از طرفی این رمان، یک اثر ضدروشنفکری هم هست؛ منظور روشنفکران و نویسندگان طرفدار غرب است. یعنی مکین در کتاب پیش‌رو همان‌طور که کمونیست‌ها را محکوم می‌کند، به جماعت روشنفکر و طرفدار امپریالیسم غربی نیز می‌تازد.

یکی از موارد جذابیت و جالب بودن این رمان، برای من همین بود. یعنی اگر به سمتش جذب شدم، به خاطر روایت ضدکمونیستی‌اش نبود. بلکه روایت انسانی ماجرا بود. اگر دقت کنید، هر دو طرف ماجرا سعی دارند، با آن بروکراسی و دیوان‌سالاری مورد نظرشان که روی کار می‌آورند، و وعده‌هایی که برای بهبود وضع معیشت بشر می‌دهند، راه را برای خود باز کنند. و شمای خواننده در این رمان با فضایی روبرو می‌شوید که بروکراسی کار را به سطح نازلی کشانده است؛ یک پوسته ظاهری شعارگونه که عفونت بروکراسی را در خود دارد.

مکین این نگاه را هم به کمونیست‌ها دارد هم به روشنفکران خلوت‌نشینی که دور هم جمع می‌شوند؛ یا غر می‌زنند یا در خیال خودشان نقشه می‌کشند و در تخیل صدها مرتبه حکومت را سرنگون می‌کنند. یعنی انتهای مسیر نگاه آن‌ها هم یک لیبرالیسم بیهوده و بی‌ثمر است.

* از عبارت شاعرانه که استفاده کردیم، می‌شود این رمان را عاشقانه هم دانست؟

بله. چون شما در این رمان، با انواع عشق روبرو هستید. هم عشق کودکی، هم نوجوانی، عشق به میهن و حتی عشق کهن‌سالی.

* منظورتان از عشق کهن‌سالی، عشق پیرمرد و پیرزن ایستگاه قطار است؟

بله.

* داستان پیرزنی که لنین را دیده بود و در رمان به آن پرداخته می‌شود، واقعی است؟

بله. این قضیه واقعیت داشته اما مکین واقعیت را گرفته و داستانش را گفته است. در واقعیت چنین شخصیتی وجود داشته که البته پس از دوران لنین و رسیدن زمان استالین، حکومت شوروی سعی کرد او را به حاشیه رانده و چندان تحویلش نگیرند. رهبری حزب کمونیست از زمان استالین به بعد، تلاش کردند آن شخصیت کاریزماتیک لنین را کمرنگ جلوه بدهند. و از آرمان‌های انقلابی او فاصله گرفتند. آن‌ها سعی کردند این زن را که عاشق لنین بوده، از صحنه دور نگه دارند.

در همین زمینه، بحث خاطرات ساختگی هم در رمان وجود دارد. یعنی افرادی می‌آمدند و خاطراتی تعریف می‌کردند که در واقع، آن خاطرات به آن‌ها نمی‌خورد. به عبارت ساده‌تر به آن‌ها نمی‌آمد که اهل این حرف‌ها باشند.

 

http://www.bookcity.org/detail/12988