تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 16 مرداد 1397 کد مطلب:14235
گروه: یادداشت و مقاله

حسین پناهی، طنازی تمام عیار

پناهی٬ سفارشی نوشتن و سفارشی زندگی کردن را تاب نمی‌آورد.

اگر جوهر طنز را عصیان بدانیم (خواه در قالب اثر هنری یا در نگاه٬ یا در برخورد با هنجارها و باورهای رایج) حسین پناهی شاعر٬ نویسنده٬ کارگردان و بازیگر بزرگ و صاحب نام روزگار ما٬ یک طناز تمام عیار بود. بازی‌اش٬ نوشته‌هایش٬ زندگی‌اش و حتی مرگش٬ آیینه شخصیت طنزآلوده‌ی او بود. غرابتی در نگاه٬ بازی٬ رفتار و نوشتار. تحیری مثال زدنی در رویارویی با پدیده‌هایی که تکرار هرروزه‌شان زنگار عادت را بر رخ آنها می‌کشد. تو گویی پناهی این زنگار را می‌تراشید٬ با نگاهی سودایی به کشفی دوباره می‌پرداخت و مخاطب را به مکاشفه‌ای طنزآلود می‌کشاند؛ طنزی که در عمق خود٬ به تلخی‌ای ژرف و جانکاه می‌رسید٬ می‌گزید و بهت و حیرت می‌آفرید و مخاطب عادی را وامی‌داشت که حاصل پریشان‌احوالی‌اش بخواند.
آثار او٬ تجلی نگاه هنرمندانه‌ی کسی بود که کودکی‌اش را در غوغای شهر جا گذاشته و یک عمر است که کودک صمیمی٬ صادق و ساده‌ی درونش٬ در پی گمشده٬ بی‌تابی می‌کند و بر روزمرگی‌ای برمی‌آشوبد که زندگی‌اش می‌نامیم و لحظه به لحظه چون باتلاقی در آن فرو می‌رویم.
در سال‌های دور٬ وقتی برای صفحه‌ی طنز «در حاشیه ـ در متن» زن روز می‌نوشت و «سیاه» می‌نوشت٬ روزی از او خواستم که «روشن» بنویسد٬ جمله‌ای گفت که برای همیشه در ذهنم حک شده... گفت که برای دلش می‌نویسد و جز این نمی‌تواند بنویسد ... و این٬ درست زمانی بود که می‌دانستم چقدر به ذره ذره دستمزدی که می‌گیرد نیاز دارد... پناهی٬ سفارشی نوشتن و سفارشی زندگی کردن را تاب نمی‌آورد. خودش را می‌نوشت و بازی می‌کرد٬ حتی در اوج تنگدستی... و این٬ در روزگار ما٬ خود طنزی غریب است.

 

http://www.bookcity.org/detail/14235