تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 24 مرداد 1397 کد مطلب:14306
گروه: تازه‌های کتاب

تفسیر روبنایی مارکسیسم

نگاهی به کتاب «برگزیده نوشته‌های فرهنگی آنتونیو گرامشی»

عباس میلانی در مقدمه‌اش بر ترجمه کتاب «دولت و جامعه مدنی» آنتونیو گرامشی (۱۳۷۷) از این‌که «آثار چندانی از او به زبان فارسی منتشر نشده است» اظهار تأسف می‌کند، زیرا معتقد است علاوه بر آن‌که گرامشی «یکی از درخشان‌ترین چهره‌ها و بزرگ‌ترین متفکرین قرن بیستم است ... این حقیقت که متفکرین جدّی و پراهمیتی چون پولانزاس، بتلهایم، کلّتی و آلتوسر عمیقاً از تفکر گرامشی تأثیر پذیرفته‌اند، بر حساسیت و جذابیت او می‌افزاید» و این را وقتی با این سخن جان هافمن: «در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ به او لقب پدر کمونیسم اروپا دادند» می‌سنجیم، بیشتر به اهمیت گرامشی پی خواهیم برد.

اظهار تأسف میلانی وقتی معنادارتر می‌شود که دریابیم امروزه کمتر متن قابل‌تأملی می‌تواند درباره موضوعی نظیر «جامعه مدنی» نگاشته شود، بی‌آن‌که نسبت خود را با اندیشه‌های گرامشی در این حوزه مشخص سازد. بااین‌همه نه در آن دوران که لفظ جامعه مدنی ورد زبان همه بود و نه در دهه هشتاد، ترجمه نوشته‌های گرامشی رونق چندانی نیافته و لااقل قابل مقایسه با اقبال مستعجلی که در سال‌های نخست انقلاب ۱۳۵۷ به آثار او شد نبوده است. در اوایل انقلاب ایران آثاری از گرامشی با این عناوین به بازار کتاب عرضه شد: «شوراهای کارگری»، «درباره تعلیم و تربیت و فرهنگ»، «تزهایی درباره تاکتیک‌های حزب کمونیست ایتالیا»، «ستم‌بران و ستمگران»، «گزیده‌ای از آثار آنتونیو گرامشی»، «نامه‌های زندان» و «دولت و جامعه مدنی».

در دهه‌های هفتاد و هشتاد، اما به جز ترجمه اثر مهم «شهریار جدید» گرامشی چند اثر نه از او، بلکه درباره او چاپ شد: «آنتونیو گرامشی؛ فراسوی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم» نوشته رناته هالوب، «معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی» نوشته پری آندرسون، «گرامشی» نوشته جیمز جول و «نظریه عام مارکسیسم» نوشته لئوناردو پگی. در دهه نود اما ترجمه گرامشی رونقی دوباره یافته است و در کنار ترجمه مهم محمد مالجو از کتاب «مارکسیسم جامعه‌شناسانه: هم‌گرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی» نوشته مایکل بوراوی، ترجمه متن‌هایی چون «سوسیالیسم، فاشیسم و انقلاب»، «موش و کوهستان»، «علیه فاشیسم» و مهم‌تر از همه «برگزیده نوشته‌های فرهنگی آنتونیو گرامشی» منتشر شده‌اند.

گرامشی در دوران موسولینی و درحالی‌که در پارلمان ایتالیا عضو حزب کمونیست بود، در سال ۱۹۲۶ با نقض مصونیت پارلمانی‌اش دستگیر و پس از دادگاهی طولانی که بیش از یک سال به طول انجامید، در ۱۹۲۸ به بیست‌سال زندان محکوم شد. اگرچه این حکم در سال ۱۹۳۲ به دوازده سال کاهش یافت و در سال ۱۹۳۷ به پایان رسید، اما عمر گرامشی به جهان نبود و او یک هفته پس از آزادی درگذشت. در همین دوران محکومیت بود که ۳۳ دفترچه حاوی ۲۸۴۸ صفحه یادداشت به جا گذاشت که البته در لفافه استعاره و با نوعی غموض و خودسانسوری برای رهایی از سین‌جیم‌های متداول زندان نوشته شده بودند. این نوشته‌ها مخفیانه از ایتالیا به شوروی رفتند، عموماً در دوران پس از جنگ جهانی دوم در سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱ با نام «یادداشت‌های زندان» منتشر شدند و به‌خصوص در دهه ۱۹۶۰ مورد توجه ویژه محافل روشنفکری قرار گرفتند و در دهه ۱۹۷۰ بخش اعظم آن‌ها به انگلیسی ترجمه شدند.

گرامشی را می‌توان نخستین منادی اعتنا به مقوله فرهنگ و ربط وثیق آن با اقتصاد و سیاست در سنت مارکسیستی دانست. گرامشی در نقد نگرش اقتصادزده غالب بر مارکسیست‌های معاصرش، در یادداشت‌های خود این نکته مهم را مطرح می‌کند که پذیرش وجود زیربنا/ روبنا به‌معنای بی‌اهمیت و تبعی دانستن روبنا نیست، بلکه هر تحلیل عمیق مارکسیستی باید اولاً تاثیرات روبنا (فرهنگ و سیاست) بر زیربنا (اقتصاد) را به رسمیت بشناسد و ثانیاً آن‌ها را تبیین کند. از همین منظر است که گرامشی خود توجهی خاص به پدیدارهای فرهنگی ایتالیا نظیر آموزش و پرورش، زبان‌شناسی، ادبیات و تئاتر مبذول می‌دارد و می‌کوشد مضمون و فرم آثار فرهنگی را در نسبت با سیاست و اقتصاد توضیح دهد.

بعدی دیگر از اهمیت گرامشی نیز این‌جا خود را نمایان می‌کند، زیرا گرامشی تمایز میان فرهنگ والا و فرهنگ توده‌ای را لااقل در حوزه تحلیل مارکسیستی معلق می‌کند و از قضا با توجه به ظهور فاشیسم، در پاسخ به بحران فراروی تحلیل مارکسیستی این پرسش را پیش می‌کشد که چگونه مردمانی که گویی مقرر بود طبقه خودآگاه شوند به توده‌هایی مطیع افکار فاشیستی درآمدند؟ در این موضع، تحلیل گرامشی از اقتصاد سیاسی به فرهنگ‌سیاست سوق پیدا می‌کند تا بتواند به‌واسطه مفهوم «هژمونی» نشان دهد که اولاً میان سلطه نظامی و زور قضایی با استیلای فکری و سرکردگی ایدئولوژیک تفاوت وجود دارد و ثانیاً نظام سرمایه‌داری بر هر دو مورد، تکیه دارد و بنابراین دولت مساوی است با جامعه سیاسی + جامعه مدنی. هژمونی را باید در حوزه سیاست‌فرهنگ فهمید و این راهی بود که بعدها در اندیشه آلتوسر به اوج خود رسید؛ درحالی‌که لزوم توجه به فرهنگ توده‌ای راه را بر حوزه‌ای دیگر از تحلیل اجتماعی گشود که امروزه «مطالعات فرهنگی» نامیده می‌شود و استوارت هال از شاخص‌ترین نظریه‌پردازان آن است.

جان هافمن در توضیح دلایل ایجاد گرایش‌های متمایز از قرائت‌های روسی مارکسیستی نزد گرامشی که خود از جمله عوامل مهم در برجسته‌شدن افکار او برای مارکسیست‌های اروپایی نیز بود، به تأثیرپذیری او از مفاهیم سیاسی و اخلاقی متفکر هگلیست ایتالیایی، بنه‌دوتو کروچه (Benedetto Croce) اشاره می‌کند. به‌زعم هافمن گرامشی برای رهایی از اشکال کلبی‌مسلکانه مارکسیسم، از بحث‌های کروچه در حوزه‌های اخلاق، آزادی و فرهنگ و ایده‌آلیسم لیبرالی او الهام گرفته است و برای مثال به این نکته اشاره می‌کند که «تفاوتی را که گرامشی بین سرکردگی (هژمونی) و دیکتاتوری، یا جامعه مدنی و جامعه سیاسی، گذاشت آشکارا از کروچه گرفته بود، و از تفاوت‌گذاری کروچه در برابر استدلال اقتدارگرایانه جنتیله، که زور و رضایت را از یکدیگر جدایی‌ناپذیر می‌دانست، دفاع کرد.» گویی به تعبیر بشیریه، گرامشی مترصد آن بود که مانند مارکس که فلسفه هگل را وارونه کرده بود، فلسفه کروچه را واژگون کند و از این راه به ماتریالیسم واقعی دست یابد.

اگرچه گرامشی مورد حمایت کمینترن و مسکو بود اما درعین‌حال بر لزوم رسیدن به فرمول‌هایی بومی بر اساس ویژگی‌های خاص محلی و منطقه‌ای و ملی تأکید داشت و بنابراین او حتی در نزاع استالین ـ تروتسکی، به‌صراحت طرف هیچ‌کدام از آن‌ها نایستاد. او از سویی با موج ستایش از استالین همراهی نکرد و از سوی دیگر ایده‌های انترناسیونالیستی تروتسکی را که منکر اهمیت عوامل ملی و فرهنگی بودند، قبول نداشت. به همین دلیل نیز بود که او با آمادیو بوریگا چهره مسلط بر حزب کمونیست ایتالیا در اوان فعالیتش، مخالفت می‌ورزید.

بخشی از جذابیت گرامشی برای مارکسیست‌های اروپایی به همین تناقض‌ها و پیچ‌وتاب‌هایی برمی‌گردد که گرامشی در آن‌ها سیر می‌کرد و به مارکسیسم او کیفیتی کمیاب می‌بخشید: «این‌که یک‌پیش‌کسوت کمینترن چه‌طور توانست آفریننده جنبشی به‌طور نسبی لیبرال مانند کمونیسم اروپا باشد» هرچند این امر مانع از ظهور پارادوکس‌هایی جدی در اندیشه او نشد: «وفاداری به مارکسیسم، گرامشی را به زیر بار مفاهیم اقتدارگرایانه‌ای که او کوشید با ایده‌آلیسم کروچه‌ای کم‌رنگ کند، فرو برد» و او سرانجام موفق نشد «مفاهیم ضروری برای پیشبرد جهانی خودحکومتگر را جای نهادهای سلسله‌مراتبی و سرکوبگرانه دولت قرار دهد.»

منابع:

بشیریه، حسین. ۱۳۸۳. تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم: اندیشه‌های مارکسیستی. تهران: نی

گرامشی، آنتونیو. ۱۳۷۷. دولت و جامعه مدنی. ترجمه عباس میلانی. تهران: اختران

هافمن، جان.۱۳۸۰.آنتونیو گرامشی: یادداشت‌های زندان. در کتاب نقد و بررسی آثار بزرگ سیاسی سده بیستم. ویراسته موری فورسیت و موریس کینز ـ ساپر. ترجمه عبدالرحمن عالم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران

 

برگزیده نوشته‌های فرهنگی آنتونیو گرامشی، نوشته آنتونیو گرامشی، ترجمه و تصحیح حسن مرتضوی، اکبر معصوم‌بیگی، احمد شایگان، محمود متحد و فیروزه مهاجر،نشر آگاه، ۵۹۲ صفحه، ۴۰۰۰۰ تومان.

 

 

 

http://www.bookcity.org/detail/14306