تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 26 شهریور 1397 کد مطلب:14554
گروه: گفت‌وگو

جهانی که تاب خلاقیت نوابغ را ندارد

گفت‌وگو با رویا دستغیب

رویا دستغیب، نویسنده و منتقد ادبی، متولد ۱۳۳۸ است. علاقه‌مندی وی به ترسیم فضاهای سوررئال و ارجاعات فلسفی در آثارش، مخاطبان او را  ویژه و خاص کرده است. تاکنون دو رمان «مجمع‌الجزایر اوریون» و «تراتوم» از دستغیب منتشر شده است. او با دقت و سعه‌ی صدر همیشگی، پاسخگوی پرسش‌های ما درباره‌ی علاقه‌مندی‌های کتاب‌خوانی‌اش بود که دستاورد آن در پی خواهد آمد:

 آن‌چه در حال خواندنش هستید؟

این روزها در حال خواندن کتاب «نوشتار و تفاوت» نوشته‌ی ژاک دریدا با ترجمه‌ی عبدالکریم رشیدیان هستم که مرا خط به خط شگفت زده به دنبال می‌کشاند و این کلمات کتاب در سرم می‌پیچد: «از یاد مبر که تو هسته‌ی یک گسستی.» و هم‌زمان داستان بلند «حکم مرگ» اثر موریس بلانشو با ترجمه‌ی احمد پرهیزی را هم می‌خوانم، داستانی از آنِ یک فیلسوف با کلماتی که در مواجهه با مرگ و خلا پشت آن به صدا در می‌آیند.

کتابی که زندگی‌تان را تغییر داد یا بسیار تاثیرگذار بود؟

بخش مهمی از زندگی من با کتاب گذشته پس چگونه می‌توانم یکی از آن‌ها را جدا کنم و از آن نام ببرم. متن‌هایی که کلماتشان نه تنها در ذهنم بلکه در پوست و گوشت و استخوانم تنیده شده‌اند. اما اگر باید از میان آن‌ها انتخاب کنم می‌توانم بگویم: «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست با ترجمه مهدی سحابی، «دیالکتیک روشنگری» نوشته آدرنو و هورکهایمر با ترجمه فرهادپور و مهرگان، «دن کیشوت» سر وانتس با ترجمه محمد قاضی. «خشم و هیاهو» ویلیام فاکنر با ترجمه صالح حسینی. دیگر بهتر است ادامه ندهم و اسم‌های بسیاری را از قلم بیاندازم.

 کتابی که آرزو داشتید می‌نوشتید؟

اگر می‌توانستم کتابی به قدرت «محاکمه» کافکا بنویسم که روح زمانه‌ام را به این اعجاب‌انگیزی نشان دهد یا مثل بورخس، داستان‌های کوتاه با معماری چنان دقیقی خلق می‌کردم، یا مانند فاکنر شخصیتی به اسم بنجی در رمان خشم و هیاهو می‌آفریدم که سی ساله، سه ساله است. یا ویرجینا وولف بودم و رمان «به سوی فانوس دریایی» را نوشته بودم یا چنان خلاقیتی داشتم که مانند جیمز جویس «چهره‌ مرد هنرمند در جوانی» را خلق می‌کردم، این زمانه‌ی پر‌آشوب، حتما تاب توان نبوغ مرا نمی‌آورد و تا حال مرا مانند شیطان طرد کرده بود. باید قبول کنیم ما جهانی ساخته‌ایم که دیگر تاب تحمل خلاقیت‌های شگفتِ نوابغ را ندارد.

 شخصی که روی نویسندگی شما اثر گذاشته است؟

 هر کسی که چیزی به من آموخت مرا در این راه یاری کرد. اما اگر فقط باید از یک نفر اسم ببرم آن شخص عمویم عبدالعلی دست‌غیب است که ضرورت یادگیری فلسفه را برای نوشتن رمان به من گوشزد کرد. با این‌که قبل از صحبت با ایشان هم داستان‌های من به نوعی دغدغه‌های فلسفی داشت اما بعد از تلنگری که به من زدند، خیلی جدی تر به فلسفه پرداختم و عمیقا به این درک رسیدم که فلسفه و ادبیات مانند دو بال به اوج‌گیری خلاقیت نویسنده کمک می‌کنند.

 کتابی که به اندازه‌ی کافی دیده نشده است؟

به نظرم این روزها دیده شدن یا دیده نشدن یک کتاب از ساز و کار بسیار پیچیده‌ای به نام « بازار » تبعیت می‌کند که هیچ ربطی به ارزش واقعی آن متن ندارد، برای همین در مورد رمان‌های فارسی هیچوقت تعداد دفعات بازنشر آن کتاب‌ها تحت تاثیرم قرار نمی‌دهد. اما اگر بخواهم از یک کتاب نام ببرم که خود شاهدش بوده‌ام، می‌توانم بگویم: پنج جلد کتابِ «از دریچه نقد» عبدالعلی دست‌غیب که حاصل یک عمر اوست.

کتابی که بیشتر از همه بابت نخواندش شرمسارید؟

 کتاب‌های بسیاری هستند که نخوانده‌ام مثل دوره‌ی پنج جلدی «تاریخ نقد جدید» اثر رنه ولک با ترجمه سعید ارباب شیرانی که در کتابخانه دارم یا کتاب «پدیدارشناسی جان» اثر هگل با ترجمه باقر پرهام و بسیاری رمان‌های دیگر به خصوص رمان اولیس نوشته جیمز جویس.

کتابی که خواندنش را نیمه‌کاره گذاشته‌اید؟

 وقتی خیلی جوان  بودم شروع به خواندن رمان کمدی الهی دانته کردم اما وقتی به جلد سوم آن به اسم بهشت رسیدم، چون درک مفاهیمش برایم دشوار بود فقط نیمی از کتاب را خواندم و بعد نیز دیگر فرصت نشد آن را تمام کنم.


  کتابی که بارها خوانده‌اید؟

 خیلی از کتاب‌ها را چند بار خوانده‌ام مثل مجموعه داستان‌های کوتاه کافکا با ترجمه علی اصغر حداد، مخصوصا داستان کوتاه پزشک دهکده را که با ترجمه فرامرز بهزاد، از قدیم دارم و بارها و بارها خوانده‌ام یا «گزیده‌ی اشعار فدریکو گارسیا لورکا» از بیژن الهی و نیز کتاب «هایدگر و شاعران» اثر ورونیک. م. فوتی، ترجمه عبدالعلی دست‌غیب و «کتاب شاعران» ترجمه فرهادپور و اباذری.

کتابی که خواندنش را به همگان توصیه می‌کنید؟

 قبل از جواب دادن به سوال شما باید به این نکته اشاره کنم که هرگز نباید خواندن رمان‌های کلاسیک را فراموش کرد زیرا پایه‌ی تفکر ما را می‌سازند و به درک درست ما از رمان‌های مدرن و پست‌مدرن و هر سبک ادبی تازه کمک می‌کنند. البته کتابی را نمی‌توان به همگان توصیه کرد زیرا ما هر کدام علاقمندی‌های خاص خود را داریم، اما اگر کسی نظر من را بخواهد از کتاب های  «دیالکتیک روشنگری» و «خشم و هیاهو» و « در جستجوی زمان از دست رفته»، نام می‌برم.

کتابی که مشغول نوشتن‌اش هستید؟

 

در حال حاضر سرگرم بازنویسی داستان کوتاه‌هایی هستم که طی سال‌ها نوشته‌ام، هر کدام از این داستان‌ها، تصویری فشرده از یک وضعیت و موقعیت بحرانی هستند. البته قصد دارم داستان‌های تازه‌ای هم به این مجموعه اضافه کنم.

 

 

 

 

 

 

 

http://www.bookcity.org/detail/14554