تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 27 شهریور 1397 کد مطلب:14566
گروه: درس‌گفتارها

سنایی با سرودن حدیقه «حق» را به متعصبان نشان داد

سی‌و‌هشتمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با عنوان «دین طلب کن گرت غم دین است» با سخنرانی دکتر سپیده موسوی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

سی‌و‌هشتمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با عنوان «دین طلب کن گرت غم دین است» با سخنرانی دکتر سپیده موسوی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

«در دوره‌ای که نزاع‌های سیاسی و آیینی راه را برای هرگونه آزاداندیشی بسته بود سنایی غزنوی با چهارچوب فکری ویژه‌ای که می‌توان آن را باوری «فرامذهبی» نامید فارغ از هرگونه حرص‌آوری، در میانه‌ی این نزاع‌ها ایستاد و با سرودن حدیقه به همه‌ی باورمندان تعصب و منازعان فهمانید که تنها چیزی که باید گرد آن گردید «حق» است.

آنچه بازگو شد بخشی از سخنان موسوی بود که در درس‌گفتار سنایی مطرح کرد. وی با اشاره به مساله دین از روزگار باستان تا به امروز گفت: در تاریخ و کتاب‌های ادبی ما همواره به این مساله اشاره شده است که جامعه ایران همواره مذهبی بوده و سعی کرده نسبت به دین و معنویت موضع‌گیری‌های مثبتی داشته باشد و این مقوله‌ها را به جلوه‌های مثبت خود انعکاس بدهد. همیشه و هر جا که بحث دین باشد، موضع‌گیری‌ و جانب‌داری‌ نسبت به آن نیز مطرح می‌شود که در این میان برخی موضع‌گیری‌ها معتدل و برخی دیگر جانب‎‌دارانه و متعصبانه بوده‌اند.

ایرانیان باستان به تساهل مذهبی نگاهی مثبت و نیکو داشتند

اگر از گذشته جایگاه دین را بررسی کنیم می‌توانیم بگوییم در گذشته دین و مقوله دینی چه جایگاهی داشته است. در کتاب بی‌نظیری مانند اوستا در ایران باستان هم می‌توانیم جایگاه دین را ببینیم و هم در کتاب‌های دینی پس از اسلام مقوله‌هایی در این باره نوشته شده است. عده‌ای بودند که نسبت به دین جانبداری‌های معتدلی داشته‌اند و با تسامح و تساهل و سهل‌انگاری به دین نگاه می‌کردند و عده‌ای جانبدارانه و متعصبی به دین می‌نگریستند. در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما می‌توانیم به این مساله نگاه کنیم.

در بحث دین نگاه‌های موضع‌گیری و جانبدارانه نیز مطرح می‌شود. در دوره ساسانیان دین مردم زرتشتی بوده و نشان می‌دهد که نگاه زرتشتیان به دین متعصبانه نبوده است و در گاتاها آمده که زرتشت به همگان این آموزه‌ را داده که از خوی ستیزه و اهریمن صفتی خود را رها کنند و بکوشند در فروغ و دانش و دانایی خود را قرار بدهند و به دامان اهورامزدا پناه ببرند. این نگاه تعصب‌آمیز به دین را در گذشته نداشتند و با نگاه تساهل و تسامح به دین نگاه می‌کردند. می‌بینیم که ایرانیان در گذشته، در غالب موارد سعی می‌کردند که این نگاه تعصب‌آمیز را طرد کنند و با نگاهی تسامحی نسبت به مقوله‌های مذهبی بنگرند.

اسلام به ایرانیان یاد داد همه در برابر خداوند یکسان هستند

دین رسمی در دوره ساسانیان زرتشتی است و زرتشتی دین رسمی ما بوده است. در همین دین رسمی و در بخش‌های از فرمانروایی‌ها در کنار ایرانیان، مسیحیان، بودائیان و... حضور داشتند و نشان می‌دهد که ایرانیان به تساهل مذهبی همواره نگاه مثبت و نیکویی داشتند. ورود اسلام به ایران پیام‌های بهین و نکویی برای مردم ایران به همراه ‌آورد. یکی از بهترین پیام‎‌هایی که ایرانیان تشنه آن بودند، پیام برادری و برابری انسانی بود. اسلام به ایرانیان یاد داد که همه در برابر خداوند یکسان و گرامی هستند و هیچ برتری در بین انسان‌ها وجود ندارد، مگر مقیاس «تقوای انسان‌ها». همین مقیاس باعث ‌شد بسیاری از مرزهایی که در جامعه‌ی ایران و دیگر کشورهای اسلامی وجود داشت، از بین برود و مسلمان‌ها به این نتیجه برسند که هیچ چیزی نمی‌تواند بین آن‌ها مرزبندی ایجاد کند مگر ایمان واقعی آنها.

 مساله دین در تاریخ قرون اولیه اسلامی در ایران و شکل‌گیری حکومت‌های مستقل اسلامی در ایران نقش بسیاری دارد. بررسی تاریخ حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل در ایران پس از ورود اسلام نشان می‌دهد که نگاه آن‌ها نسبت به مقوله مذهب، شبیه نگاه ایرانیان قبل از اسلام به دور از تعصب است. مثلا در دربار سامانیان که اعتقادات اسلامی داشتند مسیحیان و زرتشتیان نیز حضور داشتند که نشان‌دهنده‌ نگاه غیرمتعصبانه‌‌ حاکمان سامانی نسبت به مقوله دین و مذهب است. سلسله‌های تاریخی به این صورت بر سر کار می‌آیند: طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، و سپس سلجوقیان شکل می‌گیرند. اگر این حکومت‌ها را بررسی کنیم نگاه آن‌ها به مقوله مذهب شبیه به همان نگاه ایرانیان باستان است. تاریخ این‌گونه بیان می‌کند که رواج تعصبات مذهبی نتیجه رفتارهای حکومت‌های غیر ایرانی حاکم بر ایران بود که برای اثبات، مشروعیت و حقانیت خود، سعی کردند به دست‌آویزهای دینی متوسل شوند.

استفاده محمود غزنوی از شاعران برای کسب مشروعیت و محبوبیت

حکومت غزنویان به عنوان یکی از حکومت‌های غیر ایرانی است که ریشه آن غلامان ترکی بودند که در دربار سامانیان نفوذ کرده و به تدریج توانسته بودند حکومت را به دست بگیرند. محمود غزنوی به عنوان موسس و پادشاه بزرگ این حکومت، به تایید از سوی مردم و خلافت عباسی نیاز داشت. از این رو وی برای جلب نظر و تایید مردم از ابزار شاعران استفاده کرد و می‌بینیم که دربار وی مملو از شاعرانی بود که شعر مدحی خود را نثار او کردند و این قیمتی درّ لفظ دری را به پای او و اطرافیانش ‌ریختند. محمود غزنوی از شاعران برای کسب مشروعیت و محبوبیت در میان مردم، چون فرخی و عنصری استفاده می‌کرد. شاعران هم در این زمینه حق را به معنای واقعی ادا کردند و می‌بینیم که بهترین نمونه‎‌های شعر مدحی در طول تاریخ ادبیات فارسی در همین دوره رقم خورد و شاعران دوره‌های بعد همواره آرزوی این را داشتند که در دوره محمود غزنوی زندگی می‌کردند تا می‌توانستند از اعتبارهایی که محمود در اختیار شاعران آن دوره قرار داده بود، استفاده کنند.

رویه‌های مختلف پادشاهان سلجوقی درباره تعصبات دینی و مذهبی

شیعه‌ستیزی راهکار محمود غزنوی برای جلب نظر و تایید خلافت عباسی است. خلافت عباسی با اینکه به اسم حمایت از آل علی بر سر کار آمده بود، اما همواره شیعیان را در انزوا قرار می‌داد. در این میان اسماعیلیان بیشترین فشار را برای خلافت ایجاد کرده بودند و در نتیجه جزو بزرگترین دشمنان خلافت عباسی محسوب می‌شدند. از این رو محمود غزنوی برای کسب رضایت خلیفه عباسی به حمایت از سمت‌وسوهای سیاسی خلیفه برخاست و با گفتن و عمل کردن به این جمله مشهور که «من انگشت کرده‌ام در جهان تا هر جا قرمطی بیابم، آن را اسیر کرده و بر دار بیاویزم» خوش‌خدمتی خود را در حق خلیفه عباسی به اثبات رساند. محمود غزنوی اقدامات مختلفی برای جلب نظر خلفای عباسی داشت و ادامه این رویه در حکومت جانشینان و فرزندان محمود چون مسعود غزنوی دیده می‌شد.

طبق استناد کتب و منابع تاریخی، تعصبات مذهبی در ایران، نتیجه حکومت قبایلی است که از آسیای مرکزی وارد ایران شده و ایرانیان مجبور شدند آن روحیه تسامحی که در دوره‌های گذشته داشتند، کنار بگذارند و طرح درانداخته شده حاکمیت ‌های جدید را بپذیرند. پادشاهان سلجوقی درباره تعصبات دینی و مذهبی رویه‌های مختلفی داشتند و در شاخه‌های مختلف مذاهب سنی و شیعه تعصبات دینی دیده می‌شود. در مجموع از دوره غزنویان پادشاهان برای کسب مشروعیت سیاسی، خودشان را به خلیفه بغداد متصل کردند و با سمت‌وسوها و جانبداری‌های مذهبی خود، موجی از تعصبات مذهبی در ایران پدید آمد. این موج از سوی پادشاهان سلجوقیان نیز ادامه یافت و آنها نیز تا زمان سلطان سنجر این رویه را ادامه دادند.

سنایی مانند یک روشنفکر به جامعه خود نگاه می‌کند

سنایی از شاعرانی است که تعصبات مذهبی در روزگار او بسیار دیده می‌شد. سنایی از شاعران قرن ششم، در دوره غزنویان و متصل به دربار غزنوی بوده و مدح پادشاهان غزنوی در شعر او دیده می‌شود، اما در برهه‌ای از زندگی خود دچار تحول و انقلاب روحی می‌شود و از این رویه کناره می‌گیرد و روش و رویه‌ای جدیدی را برمی‌گزیند که زهدگونه است. این تحول روحی سنایی باعث ایجاد انقلابی بزرگ در فکر و شعر او و نهایتا در عرصه شعر فارسی می‌شود. اگر تا قبل از این شعر فارسی به مضامینی از قبیل وصف، مدح، مرثیه و چیزهایی از این قبیل محدود بود، شعر سنایی با مقوله‌هایی چون انتقادات اجتماعی و سیاسی که شاعران تا قبل از سنایی به آن توجهی نداشتند، آمیخته می‌شود و به نقد جامعه می‌پردازد.

سنایی مانند یک روشنفکر به جامعه خود نگاه می‌کند و در شعر خود بیان می‌‌کند که چه چیزهایی در جامعه را می‌خواهد و چه چیزهایی را نمی‌خواهد. یکی از چیزهایی که سنایی در جامعه نمی‌خواست، همین تعصبات مذهبی بود که دامن‌گیر جامعه ایران شده بود و به نظر سنایی چیزی که از این تعصبات حاصل شده بود، اصلا شبیه به اسلام نبود. سنایی قصیده «مسلمانان! مسلمانان! مسلمانی، مسلمانی» را سروده است. سنایی در این قصیده، مخالفت خود را با تعصبات مذهبی رایج در جامعه را اعلام می‌کند و معتقد است که این دین رایج در جامعه اسلام واقعی نیست و فقط اسمی از اسلام را با خود دارد. در نهایت هم نجات از این اوضاع را پناه بردن به اسلام واقعی معرفی می‌کند.

نگاه عارفان به دین و دنیا با سایرآدم‌ها متفاوت است

انسان متعصب ویژگی‌هایی دارد و موضع‌گیری عرفان و عرفا در برابر این تعصب چرایی‌های بسیاری را مطرح می‌کند. نگاه عارفان به دین و دنیا با سایرآدم‌ها متفاوت است. آن‌ها معتقدند که جهان جلوه جمالی خداوند است خداوند در همه‌ جای آن حضور دارد، بنابراین مرزبندی بین این جهان معنا ندارد از این رو آنها به دنبال صلح و آشتی با جهان و جهانیان هستند. در واقع عرفا بر این باور بودند که وقتی در برابر انسانی موضع می‌گیرند و بین ‌خود و دیگری مرز بندی قائل می‌شوند در واقع در برابر خدا موضع گرفته‌اند. داستان فیل در تاریکی که هم در مثنوی مولانا و هم در حدیقه سنایی آمده یکی از بهترین نمونه‌های طرح این مسئله است. عارفی که به این نتیجه می‌رسد که در جهان هیچ چیزی وجود ندارد مگر خداوند واحدی که کثیر شده و در جلوه‌های مختلف خود را نشان داده، به هیچ وجه نمی‌تواند درگیر تعصبات مذهبی بشود. همین نگاه را در سنایی و شعر او هم می‌بینیم که به اعتقادات مذاهب مختلف نگاه مثبتی دارد و همه را محترم می‌شمارد.

سنایی همان‌طور که مدح حضرت علی(ع) می‌گوید، از حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سخن می‌گوید و بر قاتلین امام حسین (ع)، یزید و معاویه لعنت می‌فرستد، در عین حال از خلفای راشدین نظیر ابوبکر، عمر و عثمان هم به نیکی یاد می‌کند و آن‌ها را هم مورد تایید قرار می‌دهد و نگاهی نسبت به مسائل دینی دارد که کمتر کسی آن را داراست. سنایی درباره امام حسین (ع) و اهل بیت شعرهای بسیاری دارد. در حدیقه سنایی ده‌ها بیت درباره کربلا و واقعه عاشورا است و شاید به خاطر همین اشعار و اشعار دیگری که درباره اهل بیت(ع) دارد، در طول تاریخ بسیاری سنایی را شاعر شیعی نامیده‌اند. سنایی علاقه بسیاری به اهل بیت(ع) و به‌ویژه امام حسین (ع) وکربلا داشته و به جز حدیقه چند مثنوی بلند درباره کربلا و عاشورا سروده است. سنایی ابیات فراوانی دارد که در آن قرائت عارفانه و عاشقانه‌ای از کربلا و عاشورا دارد، آن را یاد و توصیف می‌کند و آن را رقص عاشقانه انسانی با اراده در برابر معبود خودش توصیف می‌کند.

ایرانیان در تاریخ کهن خود یادآور صلح و آشتی بوده‌اند

موسوی در پایان سخنانش این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که نگاه سنایی به دین بسیار ارزشمند است. ما در تاریخ کهن خود یادآور صلح و آشتی بوده‌ایم زیرا منشور حقوق بشر داشتیم و این‌گونه تعصبات مذهبی را نداشتیم. اگر قبایل بیابانگرد را در آسیای مرکزی ببینید این گونه تعصبات را می‌‌بینیم که دامنگیر جامعه‌ها کرده‌اند. ما نگاه تساهل‌آمیزی در مقوله دین داشتیم و عرفای ما به بهترین نحو این مساله را مطرح می‌کنند. مثل سنایی و مولانا. البته ما عرفایی هم داشتیم که متعصب بودند مثل خواجه عبدالله انصاری که از خواندن مناجاتش لذت می‌بریم و انصاری که مذهب حنبلی داشته درگیری مذهبی بسیاری داشته است و از شهر هرات نیز چندین بار اخراج می‌شود زیرا در شهر آشوب ایجاد کرده و این‌گونه مرزبندی‌هایی را در دین وارد کرده است. عارف نمی‌تواند این‌گونه باشد زیرا بی‌رنگی‌ها و مظهر پاک خداوند را اسیر رنگ‌ها کرده بود. عرفایی مانند مولانا و سنایی این‌گونه به انسان‌ها و حقایق آن‌ها نگاه نکردند و از هر جنس و رنگی انسان‌ها را می‌پذیرفتند و نتوانستند در مظهر خداوند ناسپاسی کنند.

 

http://www.bookcity.org/detail/14566