تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
مدتی پیش پیامی در تلگرام به دستم رسید با این مضمون که «ملتی که کتاب میخواند انقلاب نمیکند» و نویسنده اینگونه قصد داشت راز قوام و پایداری دموکراسی انگلیسی را توضیح دهد. البته واقعیت امر آن است که انگلستان نیز روی «انقلاب» را به خود دیده است و لااقل در سده ۱۷، این کشور دستخوش نزاع حامیان سلطنت با جمهوریخواهان بود؛ امری که جدا از ریشههای تاریخی آن در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی و جنبشهایی که منجر به شکلگیری منشور کبیر (ماگنا کارتا) در ۱۲۱۵ م و پیریزی تحدید قدرت حکومت شدند، در اندیشه سیاسی نوظهور در آرای متفکرانی چون جان میلتون، جیمز هرینگتون، الجرنن سیدنی و ...نیز ریشه داشت و برای متفکران سیاسی آتی نیز دستمایه تأمل شد.
انقلاب ۱۶۸۸ م (انقلاب شکوهمند) اگرچه در مقایسه با میزان خشونت رایج در انقلابها، انقلابی معتدل بود که در آن نیروهای میانهرو بر محافظهکاران و افراطیها غلبه یافتند (بشیریه ۱۳۸۲: ۲۰۴) و به همین دلیل نیز به «انقلاب آرام» شهره شد، اما از نظر اثرگذاری، تأثیرات درازمدتی داشت: «در جریان انقلاب انگلیس نقش پادشاه و پارلمان برای همیشه دگرگون شد بهطوری که شاه دیگر نمیتوانست قدرت خویش را با استناد به حق خدادادی حکمرانی توجیه کند.» (کوهن ۱۳۸۸: ۳۹)
در این دوران نزاع میان حامیان سلطنت و حامیان جمهوری، اشکالی گوناگون به خود گرفت و متفکرانی با اندیشهها و راهکارهای متفاوت به ابراز نظرات خود پرداختند؛ امری که البته بیهزینه نیز نبود و برخی چون الجرنن سیدنی جان بر سر عقیده نهادند. بسیاری از آثار مهم اندیشه سیاسی چون «لویاتان» تامس هابز (۱۶۷۹ ـ ۱۵۸۸) و «دو رساله درباره حکومت» جان لاک (۱۷۰۴ ـ ۱۶۳۲) در همین دوران نوشته شدند و این دومی بهخصوص در پاسخ به کتابی بود به نام «پدرسالار» که میتوان آن را مهمترین دفاعیه طرفداران سلطنت در نزاع دو گروه «ویگ» لیبرال (حزب کشور) و «توری» محافظهکار (حزب دربار) نامید.
محافظهکاران از استقلال قوه اجرایی در شخص پادشاه و سلطنت موروثی حمایت میکردند و سِر رابرت فیلمر (۱۶۵۳ ـ ۱۵۸۸) در اثری که در سال مرگ خودبه رشته تحریر درآورد این قضایا را توجیه کرده بود. با اوجگیری بحران مشروطهخواهی، محافظهکاران اثر فیلمر را در سال ۱۶۸۰ منتشر کردند و این خود منجر به پاسخ لاک در «دو رساله درباره حکومت» شد؛ بهنحوی که او نام رساله اول را چنین نهاد: «نخستین رساله در حکومت عرفی که در آن اصول نادرست و مبنای نظری سِر رابرت فیلمر و پیروان او افشاء و رد شده است.»
فیلمر اگرچه در تاریخ اندیشه سیاسی، مقامی همتراز هابز و لاک نیافت و اندیشه او به موازات اضمحلال نهاد سلطنت مطلقه در دنیا، کمتر نیز میتوانست مورد توجه قرار گیرد، اما در میانه این دو متفکر تراز اول، همواره نام او مطرح بوده است. مطالعه اثر فیلمر این حسن را دارد که زنجیره تفکر سیاسی قرن ۱۷ انگلستان و مناظره دیرپای دو نظریه سلطنت مستقل و قرارداد اجتماعی را تکمیل میکند، ضمن آنکه به این دلیل که «فیلمر نماینده نمونهوار بخش افراطی گروههای هوادار حقوق الهی شاهان» (عالم ۱۳۸۴: ۲۱۹) است، هر اشارهای به نظریه حقوق الهی شاهان بدون عطف اعتنا به نظرات او، ناقص خواهد بود.
فیلمر مبنای نظام سلطنت را منبعث از اقتدار پدر بر فرزندان قرار میدهد و مشروعیت آن را نه در قرارداد ـ که بهزعم او ناممکن، ناموجه و ارتدادی بود ـ که در قدرتی که طبیعت به پدر اعطا کرده است، میجوید. خداوند در ابتدا قدرت شاهانه را به حضرت آدم عطا کرده است. در ادامه سلطنت به پسران آدم به ارث رسیده است و همه شاهان جهان از نسل حضرت آدمند. او معتقد است افراد انسانی بهطور طبیعی آزاد نیستند و همانگونه که فرزندان تابع پدر هستند، رعایا نیز باید مطیع پادشاه باشند. او پادشاه را از عمل به قانون معاف میکند، آزادی را «ماشین بزرگ فتنه عوام» میداند و در کنه حکومت برآمده از قرارداد، چنین رذیلتی را متصور میشود: «جمعیتی که فاقد رهبری باشند، به خود اجازه خواهند داد هر زمان که بخواهند یوغ حکومت را ـ که خداوند بر گردن آنان نهاده است ـ از گردن بردارندو درباره کسانی که میبایست درباره آنان قضاوت و آنان را مجازات کنند، قضاوت و آنان را مجازات کنند.»
با این مقدمهها، دیگر صدور چنین سخنی نیز از فیلمر بعید نمینماید: «عوام را نمیرسد در اسرار دولت یا شورای آن وارد شود. ما، بهطور ضمنی، به هر استادکاری در عمل پیشه او اعتماد میکنیم؛ چرا در مورد اسرار پنهان دولت نباید بیشتر از آن به پادشاه اعتماد کنیم؟» (۱) و غریبتر از آن: «اگر آدمیان به کارهای بد امر کنند، باید اطاعت کرد، بهاینمعنا که باید با انجام کاری که به آن امر میشود، ستمی را که بر ما میشود تحمل کنیم.»
جان لاک در رساله نخست «دو رساله درباره حکومت» فیلمر را بهعنوان «پهلوان بزرگ قدرت مطلق و بت ستایشگران قدرت مطلق» آماج نقدی کوبنده قرار داد. او این رساله را نه نوشتهای جدی که طنزی گزنده و قابل مقایسه با رساله در ستایش نرون دانست و استناد تحریفگونه فیلمر به آیه ۱۲ فصل ۲۰ سِفر تکوین را «نیمهنقل قول نیمهدلیل» دانست. در این آیه گفته میشود «پدر و مادر خود را محترم بدار» اما فیلمر جمله را اینگونه نقل میکند: «پدر خود را محترم بدار». لاک میپرسد: چرا نتوان گفت که ده فرمان «با بیان اینکه مادر خود را محترم بدار! ما را به اطاعت از شهبانوها نیز مجبور کرده، گویی که هر قدرتی در اصل، از شخص مادر ناشی شده است.» (طباطبایی ۱۳۹۳: ۲۶۵)
لاک نظر فیلمر را اینگونه خلاصه میکند: «افراد انسانی آزاد به دنیا نمیآیند؛ بنابراین، هرگز نمیتوانستهاند فرمانروایان یا شیوه حکومت خود را انتخاب کنند؛ قدرت پادشاهان مطلق و مبتنی بر حق الهی است، زیرا هرگز بردگان را نمیرسیده است که قرارداد یا موافقتنامهای را داشته باشند؛ آدم پادشاه مطلق بود و از آن پس نیز همه پادشاهان قدرت مطلق دارند.» (طباطبایی ۱۳۹۳: ۲۶۱) اما درعین حال مینویسد اگر نظر فیلمر درست بود، نباید خبری از شورش و سرپیچی بردگان در میان باشد؛ حال آنکه اینگونه نیست و بنابراین نوشته فیلمر چیزی جز «افکاری آشفته و فرضیههایی فاقد برهان نیست.» (همان: ۲۶۶)
بااینهمه، برخی چون پیتر لاسلت معتقدند اگرچه لاک در رد نظریات فیلمر موفق بود، اما قدرت واقعی اندیشه حقوق الهی شاهان را نشناخت و دلایل او در نقد این نظریه با مسأله اصلی آن مواجه نشده است و اگر لاک فیلمر را متهم میکند که دلایلی خیالی عرضه میکند، نظریه سیاسی خود او نیز برای اثبات اعتبار تاریخی مفاهیمی نظیر وضع طبیعی، قرارداد اجتماعی و ... دشواریهایی پیش رو دارد. (عالم ۱۳۸۴: ۲۷۴)
چهبسابرخی ادعا کنند که ترجمه متونی نظیر «پدرسالار» در عصر پاییز پدرسالاری در جهان، ناموجه و بیفایده است. در پاسخ میتوان گفت جدا از اهمیت تخصصی کتاب برای دانشآموزان رشته سیاست که ترجمه چنین آثاری را واجب میکند و فراتر ازآنکه میتوان در اضمحلال مطلق نظامهای پدرسالار ـ حتی در جهانهای کنونی و آتی تردید به خرج داد، خوانش کتاب فیلمر این حسن را دارد که معنابخشی به رسالههای مخالف نظیر آثار لاک و ترسیم نقشه منازعه سیاسی در انگلستان قرن ۱۷ را دقیقترمیکند و ما را با بنیادهای اندیشههای سلطنتطلبانهای که هنوز در جهان طرفدارانی دارند، آشنا میسازد. در کنار همه این موارد جنبی، نباید این نکته را فراموش کرد که اگرچه نظریه قرارداد اجتماعی مد نظر هابز و لاک و روسو و بعدها جان رالز محبوبیت گستردهای در سیاست پیدا کرده است اما همچنان پرسشی که امثال فیلمر در برابر قراردادگرایان از چیستی خاستگاه نظم سیاسی پیش کشیدند، با توجه به کاستیهای مندرج در نظریه قرارداد اجتماعی، محل مناقشه و نیازمند مباحثه است. کوتاه سخن، میتوان پاسخ فیلمر را نپسندید، اما بههرروی نمیتوان از اهمیت پرسش او کاست. (۲)
پانوشتها:
۱ ـ مقایسه کنید با جملات ژاک بوسوئه، نظریهپرداز فرانسوی حقوق الهی پادشاهان در قرن ۱۷: «... ببینید ملت بزرگی را که در یک تن تجلی یافته، بنگرید این قدرت مقدس، پدرانه و مطلق را، نگاه کنید این خرد مرموز را که فقط در سر یک تن محصور استو بر سراسر پیکر دولت فرمان میراند ...» (عالم ۱۳۸۴: ۱۶۸)
۲ ـ سید جواد طباطبایی در پانوشت صفحه ۲۵۹ کتاب «نظامهای نوآیین در اندیشه سیاسی» (۱۳۹۳) مینویسد: «درباره اندیشه سیاسی رابرت فیلمر هیچ اشارهای در نوشتههای فارسی وجود ندارد.» اگرچه تردیدی نیست که تا پیش از ترجمه «پدرسالار» اثری از فیلمر به فارسی ترجمه نشده است، اما معلوم نیست چگونه طباطبایی بهصراحت از لفظ «هیچ اشارهای» استفاده میکند، درحالیکهمیدانیمبرای نمونه عبدالرحمن عالم در دو کتاب «بنیادهای علم سیاست» (۱۳۷۳) و «تاریخ فلسفه سیاسی غرب: عصر جدید و سده ۱۹» (۱۳۷۷) به آرای فیلمر پرداخته است؛ نه لااقل «اشاره» کرده است.
منابع:
بشیریه، حسین. ۱۳۸۲. آموزش دانش سیاسی. تهران: نگاه معاصر
طباطبایی، جواد. ۱۳۹۳. نظامهای نوآیین در اندیشه سیاسی. تهران: مینوی خرد
عالم، عبدالرحمن. ۱۳۸۴. تاریخ فلسفه سیاسی غرب. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه
کوهن، آلوین. ۱۳۸۸. تئوریهای انقلاب. ترجمه علیرضا طیب. تهران: قومس
پدرسالار یا قدرت طبیعی شاهان، نوشته رابرت فیلمر، ترجمه علی اردستانی، نشر نگاه معاصر، ۱۶۸ صفحه، ۱۳۰۰۰ تومان