تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 22 مهر 1397 کد مطلب:14740
گروه: یادداشت و مقاله

غفلت از ادبیات و هنر

به مناسبت انتشار احمد فیلسوف

اعتماد: در روشنفکری ایرانی، از بدو پیدایش تا به امروز، همواره یک گرایش جدی و سفت و سخت به اندیشه‌های چپ‌گرا وجود داشته است و وجود این گرایش به دلیل مطالبات عدالت‌خواهانه و برابری‌جویانه امری طبیعی و قابل انتظار است. در موارد معدودی این چپ‌گرایی به صورت فردی ظهور کرده است، اما در بیشتر مواقع چپ‌گرایی ایرانی در قالب جریان‌ها و گروه‌های سیاسی و اجتماعی پدیدار شده است. زمانی به صورت اجتماعیون عامیون، روزگاری در قالب حزب کمونیسم ایران و وقتی به شکل گروه ۵۳ نفر. اما قوی‌ترین و منسجم‌ترین صورت چپ‌گرایی در ایران معاصر از دهه ۱۳۲۰ در قالب حزب توده نمایان شد. حزبی که نه فقط در عرصه سیاست بلکه در فضای فرهنگی نیز نقشی اساسی ایفا کرده است، به‌گونه‌ای که بدون اغراق، اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران، نویسندگان، شاعران و هنرمندان معاصر ایران، حتی اگر در برهه‌هایی از زندگی و فعالیت‌شان عضو این حزب نبودند، قطعا از آن تاثیر پذیرفته‌اند. چپ ایرانی اما از همان بدو پیدایش حزب توده، به چارچوب‌های آن منحصر نماند و به‌ویژه در دهه‌های بعد، صورت‌های متنوعی گرفت و زمینه‌ساز جریان‌های متنوع سیاسی و اجتماعی شد. اما روشن است که با وجود این تنوع و گوناگونی فکر و عمل، همه این جریان‌ها، غیر از بنیاد چپ‌گرایی، یعنی پیگیری شعار عدالت‌خواهی و مبارزه سیاسی و فرهنگی برای برقراری عدالت و برابری، در برخی دیگر از ویژگی‌ها و خصایص نیز اشتراکاتی داشتند و دارند.

ویژگی مهم نخست جریان روشنفکری چپ، جوانی و سرزندگی این جریان است. طبیعی است که شعارهای آرمان‌خواهانه و پرتکاپوی چپ که خواهان تغییر ساز و کار جهان است و به انقلاب و تحول اساسی گرایش دارد، در میان جوانان طرفداران بیشتری دارد، تا در میان آدم‌های سن و سال‌دار که به محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود تمایل دارند. این ویژگی غالب در میان چپ‌گرایان به اندازه‌ای واضح و آشکار است که این ضرب‌المثل در ادبیات سیاسی رواج یافته که همه روشنفکران، در جوانی چپ هستند، اما به تدریج که پا به سن می‌گذارند، راست‌گرا می‌شوند. اما ویژگی دیگر چپ‌گرایان ایرانی، در فقدان طبقات کارگر منسجم و قدرتمند و آموزش‌دیده، برآمدن آن از دل طبقات متوسط و تحصیلکرده است. البته شاید دانشگاه، خاستگاه روشنفکری چپ در همه جای دنیا، باشد، اما آنچه در مورد جامعه ایران مشهود است، گرایش قوی به کنش و اندیشه چپ‌گرایی در میان دانشجویانی با خاستگاه اجتماعی طبقات میانی جامعه (مدرن و سنتی) و حتی طبقات فرادست است. به‌گونه‌ای که شاهدیم، بسیاری از دانشجویان و حتی روشنفکرانی که داعیه‌دار چپ‌گرایی هستند، از خانواده‌هایی متمول و ثروتمند برآمده‌اند. این شاید در وهله نخست تناقضی به نظر برسد، زیرا افرادی از یک طبقه، از اندیشه و برنامه‌ای حمایت می‌کنند که دقیقا خلاف خاستگاه طبقاتی خودشان است و در واقع الغای مناسباتی را می‌جوید که به برآمدن و بالیدن آنها انجامیده است!

اما ویژگی دیگری که در میان روشنفکران چپ‌گرای ایرانی مشهود است و احتمالا نتیجه طبیعی دو ویژگی مذکور است، پر مطالعه بودن و کتابخوان بودن ایشان است. البته روشنفکران بنا به ماهیت‌شان باید پرمطالعه و کتابخوان باشند، اما به طور ضمنی می‌توان گفت چپ ایرانی، عموما از فرهیخته‌ترین و باسوادترین اقشار اجتماع برآمده و معمولا بر مسند نهادها و موقعیت‌هایی نشسته که تولید و عرضه کالاهای فرهنگی را به‌عهده دارند. این ویژگی البته یک پیامد مهم دارد و آن هم اینکه چپ ایرانی، بیش از اندازه ذهنی و انتزاعی است و معمولا رابطه مستمر و پویایی با سطح جامعه ندارد و معمولا کلونی‌ها و گروه‌هایی را تشکیل می‌دهد که در درون خود زبانی مخصوص به خود را خلق می‌کنند، زبان و بیانی که در میان اقشار و توده‌هایی که طبیعتا اصلی‌ترین مخاطب چپ‌گرایان باید باشد، نه فقط شنیده نمی‌شود بلکه اگر هم به گوش برسد، فهمیده نمی‌شود.

البته ممکن است در مورد ویژگی اخیر، یعنی گسستگی روشنفکران چپ‌گرای ایرانی از جامعه دو پاسخ ارایه شود؛ نخست اینکه چپ ایرانی از بدو پیدایش تا به امروز همواره زیر فشار بوده و کمتر مجال ظهور و بروز یافته است و دوم آنکه اصولا روشنفکران ایرانی، چپ یا راست، همواره از متن و بطن جامعه دور بوده‌اند و این مساله خود دلایل و علل دیگری دارد که بسط آن از حوصله این مجال بیرون است.

بعد از انقلاب، روشنفکران چپ‌گرای ایرانی بیشتر به قالب‌های فکری انتزاعی روی آوردند و عمده آثاری که خلق کردند، در حوزه‌های فرهنگی مجردی چون فلسفه و کمتر جامعه‌شناسی و علوم سیاسی بود. جریان‌های فکری نیز که چپ‌گرایان ایرانی به آن توجه کردند، از همین سنخ بود و حتی قالب‌های فرهنگی دیگر مثل هنر و ادبیات را نیز فرو نهادند. حتی وقتی به ترجمه اندیشمندان و روشنفکران چپ‌گرای غربی پرداختند، عمدتا مباحث فلسفی و انتزاعی را انتخاب کردند. نمونه بارز آن آلن بدیو، فیلسوف و متفکر چپ‌گرای معاصر فرانسوی است که با وجود دامنه وسیع آثارش در قالب‌های مقاله و کتاب‌های فلسفی و نمایشنامه، تنها از حیث آثار فلسفی و سیاسی نظری مورد توجه قرار گرفته است. این در حالی است که ترجمه مجموعه‌ای از نمایشنامه‌های او به نام «احمد فیلسوف» نشان می‌دهد که بدیو، در کنار آثار انتزاعی و نظری، نوشته‌هایی برای مخاطبان عمومی نیز دارد و این امر می‌تواند الگوی مناسبی در اختیار همفکران ایرانی او باشد تا به جای توجه صرف به فلسفه و تفکر فلسفی و صورت‌های انتزاعی کار فکری، از دیگر صورت‌های ارتباط فرهنگی با جامعه نیز غفلت نورزند و همچون نویسندگان و شاعران ایرانی پیش از انقلاب، که به وضوح از جنبه نظری و فلسفی کمیت‌شان می‌لنگید، به وساطت تفکر فلسفی، به خلق آثاری ادبی و هنری نیز همت گمارند و خود را محدود به فلسفه و سیاست نظری نکنند.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/14740