تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
چهل وپنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره سنایی به بررسی رباعیات سنایی اختصاص داشت که با سخنرانی سیدعلی میرافضلی (شاعر و رباعیپژوه) چهارشنبه ۳۰ آبان در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
میرافضلی با یک رباعی از سنایی سخنانش را آغاز کرد و گفت: گاهی یک فرم قوی و تازه چنان جذابیت ایجاد میکند که گروهی از بزرگترین شاعران یک دوران را به دنبال خود میکشد. سنایی غزنوی در ایجاد این گونه فرمها، بینهایت استاد و آفریننده است. خلاقیت او در ایجاد فرمهای تازه و گشایش حوزههای جدید معنایی در شعر فارسی، بیهمتاست. از سنایی ۷۵۰ رباعی باقی مانده است. در رباعیات سنایی نیز شاهد نوآوری و خلاقیت او هستیم که بر گروهی از شاعران بزرگ فارسی تا دوران مولانا تاثیر گذاشته است. سنایی همچنان که در غزلیات، مثنویات و قصایدش شاعری اثرگذار و جریانساز بود به نظر من در رباعی هم اثرگذاری خاص خودش را داشت و در تاریخ رباعی فارسی چه از لحاظ کیفی چه از لحاظ کمی شاعر قابل مطالعهای است. منتها تشخصی که رباعیات سنایی دارد به دلیل آن رباعیاتی است که در حوزه ادبیات عرفانی میگنجد و در این زمینه راهگشای شاعران بعد از او بوده است وگرنه آنچه روال شاعران هم عصر اوست چون مدح، هجو، توصیف، مراعاتالنظیر و رعایت تناسبات لفظی جایگاه خاصی را برای او رقم نمیزند.
آن چیزی که مهم است رباعیات عرفانی و خیامیات سنایی است و نکته جالب همین است که سنایی در گسترش این نوع رباعی در قرن پنجم و ششم نقش کلیدی داشت و رباعیات شهر آشوبش نیز مشهور پیشرو است. من بررسی رباعیات سنایی را بر مبنای دستنویس کتابخانه موزه کابل انجام دادم چون نسخه بسیار قدیمی از کلیات سنایی است و در زمان نزدیک به حیات او کتابت شده است. البته تاریخ کتابت ندارد اما به تشخیص اهل فن نسخهای است از قرن ششم که به صورت عکسی در کابل چاپ شده و مورد رجوع پژوهشگران است و در بسیاری از تصحیحات آثار سنایی مورد استفاده قرار گرفته است. عمده اتکای شفیعی کدکنی در دو کتاب «تازیانههای سلوک» و «در اقلیم روشنایی» به این دستنویس بوده است. این دستنویس در بخش غزلیات و قصاید یاداشتهای خوبی در آغاز شعرهاست و شأن نزول آنها را نشان میدهد. البته درباره این نسخه چند و چونی هم شده و اتکای تام و تمام به این نسخه روا نیست.
در «تازیانههای سلوک» ۳۲ قصیده از بین قصاید موجود در دیوان سنایی انتخاب شده و به طور مفصل دربارهی آنها توضیح داده شده و تفسیر شده است. انتخاب و جایگزینی واژهها و تعابیر با توجه به نسخ متعدد دیوان سنایی از دیگر ویژگیهای این کتاب است. اهمیت این کتاب از جنبههای مختلف قابل بررسی است زیرا گزینش، نقد، تحلیل و تعلیقات از شفیعیکدکنی است که نظرات واردههای وی در عصر حاضر سندی استوار برای ادبیات است. جنبههای مختلف پردازش سنایی در قالبهای شعری قصیده، مثنوی، قطعه، غزل و رباعی و وارد کردن عرفان در شعر فارسی از ویژگیهای برجستهی صوری و محتوایی شعر اوست. با تاًمل در زبان سنایی و بررسی محور همنشینی و جانشینی کلمات و تعبیرات به کار رفته در شعر او متوجه دقت نظر و تبحر وی در این زمینه خواهیم شد. مجاورت و پی آمدن کلمات و گزینش شکلی و محتوایی واژهها نشان از دایره وسیع لغات در شعر این شاعر بزرگ است.
من به دلیل قدمت نسخه کابل و این که در زادگاه سنایی کتابت شد و بسیاری از رمزهای نزدیک به سخن سنایی را دارد این دستنوشته را مبنای کار خود قرار دادم. متاسفانه در این دستنویس ۴۰ رباعی از سنایی وجود دارد و همین ۴۰ رباعی را که بررسی کردم متوجه شدم میتواند مبنای بسیاری از بررسیها باشد. قدیمترین دستنویس دیوان سنایی که در دسترس داریم متعلق به کتابخانه بایزید ولیالدین ترکیه است که سال ۶۸۴ در حدود ۱۵۰ سال بعد از مرگ سنایی نوشته شده است و این تاسف وجود دارد که چرا نسخههای نزدیکتر به زمان حیات سنایی موجود نیست که از دستبرد زمان مصون مانده باشد. خوشبختانه از مثنویات سنایی نسخههای قدیمی موجود است از جمله نسخهای از حدیقه سنایی که در ۵۵۲ و دو دهه بعد از مرگ سنایی کتابت شده است و مصحح حدیقه سنایی گفته است که نسخه کابل بسیار نزدیک به نسخه کهنی است که منسوب به سال ۵۵۲ است. این هم یکی از دلایل اعتبار و اهمیت نسخه کابل است. یعنی مصحح کتاب با این که نسخه ۵۸۸ را در اختیار داشت ولی نسخه کابل را از نظر اهمیت در درجه دوم قرار داد.
در دیوان سنایی رباعیات خیامانه زیادی وجود دارد
یکی از وجوه ناشناخته شخصیت ادبی سنایی خیامیات اوست. در دیوان سنایی رباعیات خیامانه زیادی وجود دارد. نکته جالب این است که ۱۰ رباعی منسوب به خیام در دیوان سنایی در نسخههای بعضا معتبر حضور دارد و ممکن است بعضی از اینها از سنایی باشد. گفته میشود که سنایی و خیام در محضر محمدبن منصور سرخسی هم درس هم بودند و سنایی در قصایدش بارها این استاد خود را ستوده است. تکیه ما به روایت رشیدی تبریزی است که میگوید خیام شاگرد ناصرالدین شیخ محمد منصور استاد سنایی بوده است. خیام در روزگار جوانی در بلخ روزگار گذرانده و سنایی هم در آن شهر بوده و کارنامه بلخ یادگار همان دوران است. ارتباطی که بین خیام و سنایی هست و داستان نامه سنایی به خیام هم معروف است. زمانی که مشکلی برای غلام سنایی پیش آمده او از خیام درخواست کمک میکند. اینها ارتباط بین خیام و سنایی است. آن چیزی که میخواهم دربارهاش صحبت کنم رباعیات خیامانه سنایی است که در دستنویس کابل دو رباعی از این دست وجود دارد:
دی آمدنی به حیرت از منزل خویش/ امروز قراری نه به کام دل خویش
فردا شدنی بیخبر از حاصل خویش/ پس من چه نشان دهم ز آب و گل خویش
در این رباعی کلیدواژههایی که معمولا منسوب به رباعیات خیام است وجود دارد: دیروز، امروز، فردا یا آمدن و شدن.
جز راه قلندر و خرابات مپوی/ جز باده و جز سماع و جز یار مجوی
پر کن قدح شراب و در پیش سبوی/ می نوش کن ای نگار و بیهوده مگوی
اینها رباعیات منسوب به خیام است، منتها در دیوان سنایی نیز شاهد آن هستیم. این نشان میدهد جریان رباعیات خیام در زبان فارسی علاوه بر خیام، پیشرویی همچون سنایی داشته است و این حجم از رباعیات نشان میدهد این دغدغه ذهنی در سنایی نیز وجود داشته منتها او مشهور نشده است. نکته دیگری در رباعیات سنایی یافتم و این است که به گمانم دو رباعی پاسخی به یک رباعی خیام است و در اینجا یک تناقضی میبینیم، هم این که یک گرایش به این مفاهیم در رباعیات سنایی هست و هم پاسخی به رباعیات خیام داده است البته در جایی ذکر نشده است و این از دیدگاه من است:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست/ بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست/از مهر که پیوست و به کین که شکست
اگر بخواهیم ۵ رباعی از خیام نام ببریم و مهر بزنیم که از خیام است یکی از آنها همین رباعی است. اگرچه در گزیدههای خیام به این دست از رباعیات توجهی نمیشود منتها مستندات متعددی وجود دارد که میتواند منسوب به خیام باشد، در این رباعی، اعتراضی به مساله مرگ وجود دارد. پرسش این است زمانی که سنایی این همه با معانی و مفاهیم خیامانه مانوس است و درباره بادهپرستی، شادنوشی حتی حیرت در هستی صحبت میکند چرا در برخی موارد با هم زاویه دارند؟ به نظر من با این که شعرهای سنایی و خیام به هم نزدیک است خاستگاه اندیشگانی آنها با یکدیگر متفاوت است و با این که حیطههای مشترکی دارند جنس نگاه آنها فرق دارد آن حیرتی که خیام از آن دم میزند و با آن حیرت صوفیانهای که سنایی و حتی عطار میگوید مشابهت لفظی دارند اما بایکدیگر فرق میکند.
سنایی ادبیات جدیدی را در عرفان و تصوف ایجاد کرد
سنایی و عطار در اقلیم یقین وطن دارند و سنایی به تقدیر اعتقاد دارد. سنایی را در کنار خیام به عنوان یکی از کسانی که اثرگذار بود در تثبیت این حوزه رباعیات خیام قابل توجه و قابل بررسی میدانم. به نظر من یکی از مهمترین کارهایی که سنایی در حوزه رباعی انجام داد این است که ادبیات جدیدی را در حوزه عرفان و تصوف ایجاد کرد و توانست آن را گسترش دهد و در شاعران، نویسندگان و متون پس از خودش اثر بگذارد و رباعیات او بعد از انتشار به سرعت در محافل عرفانی مورد استقبال قرار گرفته است. در زمان حیات سنایی رباعیاتش این فرصت را داشتند که به متون راه پیدا کنند. اگر بخواهیم تاریخ رباعیات را بررسی کنیم میبینیم که تا قرن پنجم آبشخور نویسندگان متون تصوف این بود که عمدتا رباعیات عامیانه و عاشقانه را مطابق مشرب خود تاویل میکردند؛ سنایی این امکان را به نویسندگان داد و شعری مطابق مشرب آنها پدید آورد و وجه عرفانی رباعیات سنایی در شعر بعد از خودش حرکتی ایجاد کرد.
یکی از دلمشغولیهای اصلی سنایی بازیهای زبانی است که در رباعیاتش حجم قابل توجهی دارد. ایجاد تناسبات لفظی و معنوی از راه بکار گرفتن مراعاتالنظیر یا جناس است و به این موارد خیلی توجه داشت و بخش عمدهای از شعرهایش را در همین فضا گفته است. اینها اعتبار ویژهای در رباعی برای سنایی ایجاد نمیکند منتها شایسته بررسی است. او به عناصر اربعه علاقه داشت و اگر به شاعران قرن شش رجوع کنید میبینید که شاعران هم عصر سنایی به این دست از صنایع ادبی توجه داشتند؛ جریانی در آن دوران بود که بازی با کلمات مقبول بود. این تناسبات لفظی که من نام آن را بازیهای زبانی میگذارم همین تناسب است و هیچ چیزی در حد ذوقورزی در آن وجود ندارد. یکی دیگر از موارد جالب درباره رباعیات سنایی، پیشرو بودن سنایی در رباعیات شهر آشوب است. گلچین معانی در کتاب «شهر آشوب در شعر فارسی» گفت مهستی گنجوی اولین شاعری است که رباعیات شهر آشوب گفته است؛ به نظر من سنایی در این مسیر از پیشتازان است. رباعیات شهر آشوب در وصف حرفههاست و افرادی که در این حرفهها کار میکردند و در رباعیات سنایی چندین رباعی در وصف حرفه پسر قصاب وجود دارد.
سنایی غزنوی در غزلیات پیشرو بوده است
نکتهای درباره دستنویس کابل این است که تنظیم الفبایی ندارد و این دلیل بر قدمت آن است. من ۲۵ دستنویس دیوان سنایی را بررسی کردم و میتوانم بگویم خیلی از این نسخهها تنظیم موضوعی دارند اما عجیب این است که هیچکدام از اینها تنظیمات غیر الفباییشان یکسان نیست؛ بعضیها به هم نزدیک هستند اما انطباق کاملی ندارند و این از شگفتیهاست. من در کتاب «جنگ رباعی» ۲۳۰ رباعی از رباعیات نویافته از سنایی را بیان کردم که بر مبنای هشت نسخه خطی است. تعداد رباعیاتی که محمدرضا مدرسرضوی از سنایی آورده ۵۳۷ رباعی است و آن ۷۵۰ رباعی که در ابتدا گفتم به اعتبار آن ۲۳۰ رباعی نویافته است که بعضی از این نسخههای قدیمتر و بعضی مربوط به دوره صفوی هستند و البته یکدیگر را حمایت میکنند. در نسخهالمجالس و متون قدیم بدون ذکر نام شاعر آمده است و کتابهای متون عرفانی نشان میدهد رباعی قدمت دارد و نویسندگان نام شاعران را در متون قید نمیکردند و مصححان با این مشکل مواجه هستند که باید نام شاعر را پیدا کنند.
در همین متون برخی از رباعیات را میشود یافت و از قدمت برخوردار هستند و با رباعیات دیگر سنایی همخوان است. ممکن است به چند رباعی هم دست یابید که از سنایی نباشد. بحثهای مربوط به تاریخ رباعی است بسیاری از شاعران قرن ششم رباعیاتشان در دیوان همدیگر وجود دارد. وقتی دیوان ابوالفرج رونی را میبینید چند رباعی از سنایی در دیوانش است و در دیوان سنایی از رباعیهایی را میتوان از امیر معزی مشاهده کرد. در دیوان مسعود سعد سلمان و سنایی مشابهتهایی در رباعی وجود دارد و این مساله را میتوان در نسخههای معتبر دید که جزو شگفتیهاست. همچنین در دیوان عبدالواسع جبلی نیز میتوان رباعیهای مشترک بین سنایی و او دید. این مساله مطالعات خاص خود را دارد و باید بررسی شود که دلایل راه یافتن رباعیات چگونه بوده است؟ در رباعیات سنایی رسم تخلص آوردن یکی از ویژگیهای سنایی است و در بسیاری از رباعیها تخلص آمده است و سنایی آن را در بیت چهارم میآورد و میتوان گفت سنایی در غزلیات پیشرو بوده است و نمیتوان شاعری پیش از سنایی پیدا کرد که تخلص در رباعی داشته باشد.