تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 10 آذر 1397 کد مطلب:15052
گروه: درس‌گفتارها

بریدن سنایی از شعر درباری و رسیدن به مدایح مصطفوی

درس‌گفتار «سنای سنایی در مدایح مصطفوی» با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرس‌زاده برگزار شد.

چهل‌وششمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره سنایی به «سنای سنایی در مدایح مصطفوی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرس‌زاده چهارشنبه ۷ آذر در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.

مدرس‌زاده سخنانش را این‌گونه آغاز کرد و گفت: حکیم سنایی غزنوی، یکی از شاعران متعهد است که در آثار خویش عشق و ارادتش را به خاندان پیامبر(ص) و امامان شیعه ابراز داشته است. این شاعر ایرانی هم در کتاب حدیقه‌الحقیقه و هم در دیوان اشعارش بارها پیامبر(ص) را مدح کرده است. یکی از نکات برجسته و نقاط قوت شعر قرن ششم توجه به ساحت ملکوتی پیامبر اسلام (ص) و مدایح مصطفوی است که در شعر شاعران باورمند و معنی‌گرا مانند سنایی و خاقانی و نظامی خود را بیشتر نشان می‌دهد. سنایی قصایدی را هم به‌مدح ایشان اختصاص داده است که گویای تیزبینی شاعر در تبدیل مدایح درباری به نعت و منقبت‌سرایی و اثبات‌کردن ناتوانی شاعران درباری در روی‌کردن به مفاهیم و مضامین اعتقادی و معنوی است. تردیدی نیست که موضوعی مانند مدایح مصطفوی در بریدن سنایی از شعر درباری و رها شدن از قید و بندهای جا افتاده‌ی سبک خراسانی و نیز رهنمون شدن شاعر به وادی عرفان و روشن‌نگری عارفانه نقشی بی‌بدیل دارد به‌گونه‌ای که شاعران پس از سنایی هم این تجربه ماندگار او را به کار گرفته‌اند.

مدایح سنایی در باب پیامبر بسیار زیاد است

سنایی با تعبیر سنا مرتبط و مدایح سنایی نیز در باب پیامبر بسیار زیاد است. سنایی شاعر صاحب سبک و راه‌گشا و تاثیرگذار است و شاعران پس از او توجه زیادی به این شاعر داشته‌اند. چرا در شعر فارسی مدح و ستایش مطرح است؟ مدح و ستایش به وادی افراط و تفریط افتاده است مثل آنچه در فرهنگ شرقی داریم. گاهی اوقات شاعر یا مرعوب ارباب قدرت یا مدهوش آن است. گاهی شاعر از پادشاه می‌ترسد و به همین دلیل است که چاپلوسی می‌کند اما گاهی فقط خودش مدهوش کاری است که پادشاه کرده است.

دیگر ادای احترام به مقام برتر است که فقط مختص پادشاهان نبوده است. سوم تاکید به این مقام بالاتر واجد صفاتی است که مردم عادی با آن صفات به تصویر کشیده نمی‌شوند. چهارم آویختن به ممدوح است که بیشتر برای دستیابی به اهداف دیگری مثل اهداف مادی است. گاهی اوقات انسان احساس خوشایند خود را نسبت به دیگران نمی‌تواند نشان ندهد و شاعر می‌خواهد که این مساله را نهادینه کند و نهایتا مدح پادشاه به معنی شخص نیست بلکه مدح صفات پایین پادشاه یا شخصی است که در آثار شاعران این مدح و ستایش است.

همه راه‌های ادب فارسی به قرن ششم ختم می‌شود. اندیشه‌های جدید و حرف‌های تازه حتی اگر ابتدایی باشد از همان قرن شروع شده است و ما با استحاله فکری شاعران روبه‌رو هستیم. در قرن ششم شعری ذیل عنوان شعر مصطفوی مطرح می‌شود که مختص سنایی است. ما مثلث شاعران را در قرن ششم داشته‌ایم سنایی در خراسان، خاقانی و نظامی در آذربایجان و سه شاعر سخن یکسانشان شعر مصطفوی بوده است. در واقع که نظامی در نوع خود کاری کرده که سنایی نکرده است و آن توجه به معراج پیامبر است که در پنج منظومه خود آغاز کرده است. مدایح از سنایی شروع می‌شود و این سه شاعر در قرن ششم به زیبایی از پیامبر صحبت کرده‌اند.

سه شاعر دیگر در قرن هفتم عطار، مولانا و سعدی هستند که این شاعران نیز شعر مصطفوی داشته‌اند. شعر قرن ششم پایگاه شعر مدح آیینی است. چرا شاعران مثل نظامی و خاقانی و... دنبال مدح پیامبر بودند چون معتقدند مسلمان بودند و دوست داشتند باورهای دینی خود را به دیگران عرضه کنند. در شعر مدح آیینی (مدایح مصطفوی) چه اهدافی را شاعر برای خود ترسیم می‌کند: یک متوجه کردن ممدوحی که این مسائل را اصلا متوجه نیست مثلا شاعر بعد از ۵۰۰ سال از پیامبر آخر زمان صحبت می‌کند. دوم راه خودشان را از سایر شاعران درباری جدا کردند. سوم به بار نشستن آموزه‌های فرهنگی دانشگاهی یا مکتب خانه. چهارم این‌که در دوره سلجوقی کسی عنوان ملک‌الشعرا به شاعر دوره خراسانی نمی‌دهد. شاعران در این دوره دنبال عنوان‌های دیگری بودند.

سنایی می‌گوید شاعر خاص پیامبر هستم

سنایی پس از سرودن ۱۰ بیت که سنا و نور خود را از پیامبر می‌داند، می‌گوید ملک‌الشعرای درباری نیستم و شاعر خاص پیامبر هستم. پنجم این‌که چرا در آن دوره به مدایح توجه می‌شده است. اگر دیوان سنایی را با حدیقه سنایی مقایسه کنید می‌بینید قرآن در حدیقه‌الحقیقه کتاب آسمانی است اما در ایران به معنی تعلیم مکتب‌خانه نیست و در دیوان سنایی عارفانه و صوفیانه راستین است.

در حدیقه‌الحقیقه پیامبر توسط سنایی معرفی می‌شود. ششم اشاعه اندیشه دینی به مردم است مثلا شاعر هزار بیت درباره پیامبر صحبت می‌کند و درباره پیامبر تلمیح و حدیث آورده است این‌ها خودش همه به عهده شاعر بوده است و این یعنی به روزرسانی آموزه‌های دینی. هفتم این‌که شاعر در کنار تواضع و فروتنی در مقام شاعر به کسی باج نمی‌دهد شاعر اهل تفاخر و اهل اظهار فضل است. در مدایح شاعر نشان می‌دهد که در واقع مدح غیابی به رخ دیگران کشیدن است. هشتم تقویت اشتراکات دینی است. نهم پیوند دادن شخصیت‌های مثبت زمان شاعر با پیامبر است.

بررسی و تحلیل مدایح سنایی

طولانی‌ترین قصیده سنایی در مدح پیامبر ۸۶ بیت است. در صفحه ۳۴ دیوان کاری که سنایی کرده به سوره‌ای پرداخته که مخاطب پیامبر است. سنایی آیات این سوره را به نظم تبدیل کرده است. بعد از آن سنایی شروع می‌کند به مدح پیامبر که احتمالا جزو اولین کارهای سنایی است که این قصیده نمونه یک قصیده درباری است. سنایی هم این‌جا با پیامبر صحبت کرده است. در پایان قصاید مدحی درباری اول شریطه و سپس دعای آخر قصیده را شاعران درباری داشته‌اند. سنایی می‌خواهد همان کاری که شاعران درباری دیگر برای ممدوح کردند همان کار را برای پیامبر انجام دهد که تکرار نشد و احتمالا سنایی متوجه شد که نباید این کار را تکرار کند. یعنی سنایی می‌خواهد بگوید همان کاری که شاعران دیگر در مدح پادشاهان کردند من بهترینش را برای پیامبر انجام می‌دهم.

مدح پیامبر در قصاید سنایی

اولین مورد در مدح پیامبر است که هم خاقانی و نظامی و سنایی در پیوند عقل با نبوت مطرح می‌کنند که سنایی مبتکر است. دوم پایین بودن پیامبران دیگر نسبت به پیامبر اسلام که سنایی هم در دیوان و هم در حدیقه‌الحقیقه آن را مطرح می‌کند. سوم تعریض به مسائل اساطیری و باستانی (حماسه در قرن پنجم تمام می‌شود) که در قرن ششم حماسه‌های باستانی مورد نقد قرار می‌گیرند و عناصر و شخصیت اسلامی جایگزین گیو و گودرز می‌شوند.

چهارم در مدایح مصطفوی و اتصال مدح پیامبر به مدح خلفا است که هر سه شاعر خاقانی و سنایی و نظامی این کار را هوشمندانه، عامدانه و متعدانه انجام داده‌اند. پنجم اشاره به آیات قرآن به سبب مدح پیامبر به آیات قرآن ورود پیدا می‌کردند. ششم تلمیحات زندگی پیامبر مثل شق‌القمر، سخن گفتن با تمساح‌ها یا تسبیح سنگریزه‌ها در دستان پیامبر و یا شکسته شدن دندان پیامبر در جنگ احد. نظامی با کلمه دندان غوغا کرده است. همچنین آزار و اذیت‌هایی که به پیامبر می‌شد و در تمام قصاید مصطفوی سنایی به این مساله توجه می‌کند که اگر پیامبر اسلام نبودند جهان خلق نمی‌شد.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/15052