تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
«از سیستان تا تهران؛ سبکشناسی شعر فارسی» نام کتابی است دانشگاهی به قلم دکترعبدالرضا مدرسزاده که دانشگاه آزاد اسلامی کاشان آن را به تازگی منتشر کرده است. مدرسزاده در این کتاب ۶۵۶ صفحهای سبکهای شعر فارسی را در دورههای متفاوت بررسی کرده و شرح داده است. وی هدف از درس سبکشناسی را رسیدن به لایههای پنهان زبان و اندیشه و رفع ابهامهایی که در متون ادب فارسی نهفته است میداند.
با او دربارهی بخشهایی از کتاب و آراء علمیاش گفتوگو کردهایم.
تحول وزن هجایی شعر به وزن عروضی را در ایران، یکی از عوامل شکلگیری زبان دری دانستهاید. اگر ممکن است در این باره توضیح دهید.
میدانیم که وزن شعر در ایران قبل از اسلام هجایی و نه عروضی بوده است و وزن شعر فارسی دری در واقع ناشی از تاثیرگذاری شعر عربی بر شعر فارسی است که از اصطلاحات عروضی هم که کاملاً عربی هستند این امر برمیآید. میتوان گفت کارهایی که به نثر موزون در قرن چهارم به بعد شکل گرفت مانند مناجات خواجهعبداللهانصاری همگی بهنوعی آخرین رگههای شعر هجایی ایرانی به شمار میروند. در تفاسیر کهن قرآنکریم هم تفسیری از نویسندهای ناشناس وجود دارد که استاد فقید دکتر رجایی بخارایی آن را نمونهی روشن شعر هجایی دانستهاند که در اوایل قرن پنجم نگاشنه شدهاست.
اگر بخواهیم شاخصههای تحول زبان را در فاصلهی فروپاشی ساسانیان تا سروده شدن نخستین شعر فارسی به قلم محمدبن وصیف سجستانی ارزیابی کنیم، آیا میتوان موارد مشخصی را برشمرد؟
دربارهی این مقطع از تاریخ ایران آثاری مستقل و قابل ملاحظه در دسترس است مانند آنچه با نام چالش میان عربی و فارسی، دو قرن سکوت و سدههای گمشده منتشر شده است که نقاوه و خلاصهی مطلب این است که پس از حملهی اعراب زبان فارسی پهلوی به خاموشی گرایید و تا نیمهی قرن سوم مجالی برای این زبان و بیان پیش نیامد. طبیعتاً مردم در زندگی روزانه و غیردیوانی خویش به فارسی پهلوی سخن میگفتند و مکاتبات و محاسبات دیوانی هم از زمان حجاجیوسف ثقفی از فارسی به عربی برگردانیده شد که میشود همان سکوت دویست سالهی زبان فارسی.
ناآگاهی یعقوب لیث به زبان عربی را یکی از منشاهای آفرینش اولین شعر مکتوب فارسی دری دانستهاید و نیاز منصوربن نوح سامانی را به فهم قرآن، منشأ ترجمه و تفسیر فارسی قرآن. دربارهی نسبت حکومتها، زبان و ادبیات توضیح دهید.
روشن است که دربار محور همهی کارکردهای اجتماعی بوده است و شاعرو دبیر و مترجم و مفسر و... با کارکردن برای دربار ارتزاق میکردهاند. این هم که نخستین شعر فارسی بر حسب روایت تاریخ سیستان برای امیر صفاری سروده شده است از همین مقوله است. در باب ترجمهی تفسیر طبری هم اجازهی رسمی امیر سامانی در برگردانیدن تفسیرقرآن به زبان فارسی راهگشا بوده است. به عبارت دیگر هم امیر صفاری در مقام ممدوح شنوای شعر فارسی بوده است وهم امیرسامانی خواهان دریابیدن معانی و مفاهیم بلند قرآن کریم.
در بخشی از کتاب آمده که از روزگار طاهریان و صفاریان شعرهای کمتری برجای مانده است. با توجه به یکسان بودن امکان و شرایط تکثیر در دوران پیش از چاپ، علت کم بودن ابیات به جای مانده از آن دوران چیست؟
تاکید میکنیم که این تعداد شاعر و شعر برجای مانده همه سرمایه و کارنامهی ادب فارسی در این مقطع نیست و اینها صرفاً ابیاتی پراکنده است که از طریق تذکرهها و دیگر کتب به دست ما رسیده است. وقتی از دههاهزار بیت شاعری چون رودکی کمتر از دوهزار بیت برجای ماندهاست یا از سی جلد تاریخ بیهقی حدود یک پنجم آن به دست ما رسیده است باقی بر این قیاس توان کرد.
به نظر زبان دری از روزگار یعقوب لیث تا عصر فردوسی تکامل بسیاری داشته باشد که فردوسی توانست شاهنامه را خلق کند. درست است؟ از طرف دیگر قدرتگیری زبان فارسی را از نتایج سروده شدن شاهنامه میدانند. نقش شعرای پیش از فردوسی بر روی فردوسی و تأثیر وی بر روند تاریخی زبان فارسی چگونه بوده است؟
دردورهی پیش از فردوسی البته شوق رسیدن به استقلال و کاستن از سایهی ستبر تسلط فرهنگی و سیاسی اعراب نزد نیاکان ما یافت میشدهاست که سرودن شاهنامه را بایست در نوع خود بازتاب این شوق به بازسازی و بازیابی از دسترفتهها دانست و البته روشن است که در ادوار پس از سرودن شاهنامه هم ترکان سلجوقی و سپس مغولان در ایران جایگیر شدند و این شاهنامهی فردوسی بود که هویت ایرانی و زبان فارسی را سرپا و پویا و جانبخش نگه میداشت.
چه تحولی در جامعهی ایرانی روی داد که در سدهی ششم رویکردهای عرفانی در شعر متجلی شد؟ پیشتر نگاه رایج به دین و جهان در نزد شاعران ایرانی چگونه بود؟ همچنین نسبت غزل و عرفان چیست که در سدهی هفتم این دو بدل به صورت و محتوای غالب شعر فارسی میشوند؟
شعر پیش از قرن ششم را شیوهی خراسانی مینامیم که شعر و شاعردر این دوره کاملاً در خدمت دربار قرار داشت و طبعاً با وجود پادشاهی چون محمود غزنوی و صلههای افسونگر او کسی به فکر مسائل معنوی و درونی نبود و بدین سبب شعر کاملاً آفاقی و بیرونی است و از ارزشهای اخلاقی و معنوی تقریباً برکنار است. البته بایست با تاکید گفت که عرفان اسلامی هم در قرن پنجم هنوز به آن پختگی و شیوایی و سطح ممتاز تاثیرگذاری نرسیده بود و حتی محمود غرنوی را تحریک میکردند که ابوسعیدابیالخیر را اعدام کند.
در قرن ششم با تأسیس نظامیهها و علمیتر شدن شعر به واسطهی تحصیلات شاعران، توجه به مفاهیم قرآنی و معنوی و اخلاقی رشدی چشمگیر یافت که شعر قرن ششم را غیر قابل مقایسه با دورهی پیش را خود میسازد که از نقش بیبدیل امثال سنایی و خاقانی نبایست غافل بود. بعدها شخصیتهایی چون عطار و مولوی گرایش به عرفان را به حد اعلا رسانیدند؛ همچنان که سعدی عشق را در غزل خویش به اوج رسانید.
گفتنی است علاقهمندان به تهیهی این کتاب در تهران، میتوانند به شهر کتاب بهشتی مراجعه کنند.