تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
شاید شما هم به این فکر کرده باشید که در بیشتر جوایز رسمی، اعتبار و شهرت پیشینِ برندگانْ خود بر اعتبار جایزه میافزاید و آن را معنادار میکند. در نتیجه نهادی که اعطای جایزه را بر عهده دارد خود به نوعی از اعتبار برندگان بهرهمند میشود. شرافت جایزه فتح الله مجتبایی در این است که جریان کاملاً متفاوتی دارد. برندگان این جایزه معمولاً جوانتر از آنند که شهرت پیشین داشته باشند و ناشناختهتر از آنند که نامشان چیزی بر این جایزه بیفزاید. آنها تنها سرمایهشان اراده و ذهن ورزیدهای است که یاریشان میکند دور از غوغای زمانه بر تکلیف و رساله دانشگاهی خود خیمه بزنند و آن را به جان بپروند. آن هم در عصری که به برکت دانشگاهنماها و دانشجونماها انجام چنین تکالیفی به آسانی سفارش برخط (آنلاین) غذا شده است.
از سوی دیگر، این جایزه وقتی به دست برندگان خود میرسد که آنها در حساسترین برهه زندگی علمی خود هستند، درست سر بزنگاه، سر گردنه فارغالتحصیلی و کار. جایی که یک سویش دره ناامیدی و نشستن است و یک سویش جاده باریک امید و مبارزه و حرکت. و چه زمانی مناسبتر از این برای تشویق و تزریق امید؟! این هم از دلایلی است که به این جایزه شأن و شرافت میبخشد.
بنده از برندگان این جایزه هستم. سال ۹۲ بود که به راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی از رساله دکتریام با عنوان «بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی» در دانشگاه تهران دفاع کردم. پژوهش پرمشقتی بود که انجامش بیش از سه سال زمان برده بود. اما کلیت پژوهش را جز استادان راهنما، مشاور و داور و چند دوست نزدیک کس دیگری نخوانده بود و از آنجا که مثل غالب رسالههای دکتری موضوعی تنگ و تخصصی داشت امید بیشتری هم به خوانده شدنش نداشتم. آن زمان سه دوره از جایزه فتح الله مجتبایی گذشته بود و من رساله دکتر بامشکی را که فکر میکنم برنده دور اول جایزه بود و مدتی از انتشارش میگذشت دیده بودم و از انسجام و تازگیاش لذت برده بودم. رسالهام را به دعوت یکی از استادان و به امید دست کم یک بار بیشتر خواندن شدن به موسسه شهر کتاب سپردم و چه لذتی بالاتر از خوانده شدن وقتی که خوانندگانت دکتر ضیاء موحد و دیگر داوران فرهیخته این جایزه باشند! در هر حال رساله برنده شد و جایزه معنویاش انتشار کتاب بود که سال گذشته به سرانجام رسید و امسال همین کتاب در بخش نقد ادبی جایزه جلال آل احمد شایسته تقدیر اعلام شد.
میدانم که بینام جایزه فتح الله مجتبایی، این رساله ماننده بسیاری از رسالههای دیگر احتمالاً از تنگنای کتابخانه دانشگاه بیرون نمیآمد و فرصت انتشار و خوانده شدن نمییافت. طبیعتاً بعدها هم شانسی برای جایزه جلال وجود نداشت. مهمتر از آن، در آن زمانِ خاص که در جدال با خاموشی بودم دلگرمی این جایزه درست همان کاری را با من کرد که پدری مهربان با فرزندش میکند. پس بسیار خرسندم از دریافت این جایزه و این یادداشت را مینویسم تا متولیان فرهیخته آن در موسسه شهر کتاب باز هم بدانند که چه ارزشی دارد زحماتشان. امیدوارم آقای محمدخانی و گروه داوری هر سال با جدیت و رضایت خاطر به دشواری مطالعه و بررسی رسالهها لبخند بزنند. و آرزو دارم خودم روزی متولی جایزهای این چنینی باشم، جایزهای در احترام به دانش و حمایت از جویندگان آن که در جزایر تنهایی خویش بیادعا به پژوهش مشغولاند.