تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
پنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عبید زاکانی به «گونهشناسی طنزهای عبید زاکانی» اختصاص داشت که چهارشنبه دهم بهمن با سخنرانی دکتر علیرضا فولادی، استاد دانشگاه، شاعر و پژوهشگر طنز در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
فولادی سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: طنز فارسی پیش از عبید به طور جسته و گریخته، بیشتر با نام هزل، در آثار ادبی فارسی، بهویژه در ادبیات عرفانی وجود داشته است. عبید زاکانی طنزپردازی را به طور تخصصی پی گرفت و از این جهت در ادبیات فارسی مقام مؤسس دارد. با این حال، طنز عبید همچنان به مرزبندی میان اخلاق و غیراخلاق پایبند نیست. مطالعات نشان میدهد که او با نگاه تخصصی به طنز، از گونههای حرفهای آنسود جسته است و هر کدام از این گونهها در کار او ویژگیهای فنی خود را دارند که چراغ راه طنزنویسان بعدی قرار گرفته است. همچنین طنزهای وی، به لحاظ موضوعی بیشتر دربارهی مسائل اجتماعی و اخلاقی و هر کدام با موضوعات ریزتر پدید آمدهاند که رویکرد فکری عبید را به منزلهی اصلاحگر جامعهی زمان خویش نشان میدهند.
رویکرد هوشمندانه و زمانشناسانه عبید در طنز
زمانی که راجع به طنز تحقیق میکردم به این مسئله میاندیشیدم که چرا عبید با این شدت و حدت به طنز پرداخته است. عبید که بالاخرهدر قصیده و غزل دستی توانا داشته، چرا به طنز روی آورده است، آن هم با این رویکرد. سرانجام به این نتیجه رسیدم که پیش از عبید تمام قلههای ادب فارسی فتح شده بود. شما اگر به قصیده نگاه کنید میرسید به ناصرخسرو و خاقانی یا به غزل نگاه کنید میرسید به مولوی، سعدی و حافظ یابه رباعی نگاه کنید میرسید به خیام یا به منظومه عاشقانه نگاه کنید میرسید به نظامی یا به مثنویهای عارفانه نگاه کنید میرسید به سنایی و عطار و مولوی. عبید در آن روزگار چه کار میتوانست بکند که ماندگار شود. مجبور بود طرحی نو بریزد و به نظر من کار هوشمندانه و زمانشناسانهاش آن بوده است که از همان ژانرهای گذشته، اثر طنزآمیز بسازد و در موضوع طنز استفاده کند و نوع ادبی طنز را برای خود برگزیند و از این طریق خویش را در ادب فارسی به عنوان یک قله مطرح سازد. این نکته نشان میدهد که عبید واقعاً جریانهای ادبی را بهخوبی میشناخته است.
اما طنز با عبید در ادبیات فارسی شروع نشده است. ما پیش از عبید، سنایی را داریم و معتقدم اساساً پایهگذاران طنز فارسی عرفا بودهاند. من زمانی حدود ۱۶ اثر منثور عرفانی مانند اسرارالتوحید یا تذکرهالاولیا و مقالات شمس را بررسی کردم و در تمام آنها طنز وجود داشت؛ طنزهایی نجیبانه که حتی یک کلمه تابو ندارند، ضمن این که بسیار آموزندهاند.
جایگاه عبید زاکانی در طنز فارسی
ولی عبید با همه اینها فرق دارد. فرق عبید این است که طنز را به صورت حرفهای کار کرده است و برای این منظور ژانرهای گوناگون را به کار گرفته است. بر این اساس عبید پایهگذار طنز فارسی است و این جایگاه او در طنز فارسی همچنان تا امروز برقرار است. ما اسامی زیادی در طنز فارسی از زمان عبید تا هم اکنون میتوانیم پیدا کنیم که در این زمینه حرفهای کار کردهاند. دلیل اینکه عبید تاکنون جایگزینی پیدا نکرده این است کهطنزپردازهای بعدی هر کدام در یک نوع ادبی کار کردهاند و بیشتر ژانرهایی که در طنز فارسی میشناسیم، از وی نشات گرفته است.
وارد شدن به طنز تخصصی و مقولات تابوشکنانه
نکته اینجاست که عبید با این مقام بزرگش هنوز در محاق مانده و کمتر کسی سراغش میرود. دلیل این امر تابوشکنیهای اوست. در حقیقت علت تابوشکنیهای عبید این است که به اقتضای ژانر هزل تن داده است. اساساً کسی که میخواسته هزلپرداز باشد باید وارد این مقولات میشده است. حتی عرفایی که عرض کردم خیلی نجیبانه به طنز پرداختهاند، گاهی که خواستهاند تخصصیتر به این زمینه بپردازند، در آثار منظومشان یکباره به همین نوع تابوشکنیها روی میآورند. پس عبید اخلاقش این طور نبوده که کلمات تابو به کار ببرد، بلکه شناختش از این ژانر اقتضا کرده که از این کلمات استفاده کند.
ژانر هزل را میتوان تعریف کرد. میدانیم اساساً نام طنز برای این ژانر از گذشته تا دوره معاصر به کار نمیرفته است. در آثار گذشتگان عمومانام هزل به کار میرفته است تا جایی که حتی همان عرفانی مذکور مجبور بودهاند کارشان را توجیه کنند و بگویند: «هزل من هزل نیست تعلیم است». چرا؟ چون اساساً مرز هزل و اخلاق جدا بوده است. نام طنز از دهه ۲۰ در دورهی معاصر به کار گرفته شد، آن هم نه به این معنا. استاد اقبال آشتیانی و دکتر ناتل خانلری مطالبی درباره عبید در مجلات مینوشتند و ضمن آنها از معطوفاتی مانند طنز و مطایبه استفاده میکردند و کمکم نام طنز برای هزلهای اصلاحگرانه به کار رفت و در مرحله بعد بهتدریج سه نوع ادبیطنز و هزل و هجو از هم متمایز شد.
اگر بخواهیم از این دیدگاه به تعریف طنز بپردازیم باید بگوییم طنز ساخت و بافتی دارد که آن ساخت در این بافت به وجود میآید. ساخت طنز خود دو قسمت است: یک قسمتش ساخت صوری است که آن را اجتماع نقیضین نامیدهاند و درحقیقت خلافآمدیا بهتر است بگوییم خلاف عرف است که با چیزی در بیرون به تقابل میپردازد یا آن را افشا میسازد. قسمت دیگرش ساخت معنایی است که همان هزل است. هزل را مقابل جد گرفتهاند. جدیعنی عاقلانه و بنابراین هزل باید غیرعاقلانه معنی بدهد، حال آن که میبینیم در طنز یک نوع عقل برتر انتقادی وجود دارد. پس بهتر است بگوییم جد یعنی هشیارانه و هزل یعنی غیرهشیارانه یا به تعبیر بهتر، غفلتآمیز. غفلت دو نوع است: یک نوع آن طبیعی است و نوع دیگر مصنوعی است و هر دو دستمایه ایجاد طنزند.
غفلتهای طبیعی شامل خطا و بلاهت و جنون و عادت و حتی نبوغ است که عامل بیخطری را به طنز میافزایند. مثلاً یک مجنون یا ابله سخنی بگوید بر او خرده نمیگیرند و این دست شخصیتها، در طنزهای بسیاری به ایقای نقش پرداختهاند. اما غفلتهای مصنوعی نیز داریم که دو نوع هستند و یک نوعش اغفال است؛ یعنی ممکن است طنزپرداز مطلبی بگوید که خواننده فریب بخورد و همان طنز بشود. نوع دوم نیز تغافل یا خود را به غفلت زدن است. به هر حال، خلاف عرف و هزل در طنز، دقیقاً مانند الاکلنگ عمل میکنند. خلاف عرف، ما را به حد تعجب میرساند و هزل، تعجب ما را برطرف میکند.
غرض طنزپرداز، اصلاح است
طنز بافتی هم دارد. بافت در سادهترین نگاه شامل سه بعد میشود: متکلم، موضوع و مخاطب. از دیدگاه متکلم، غرض طنز اصلاح است. در حقیقت طنز نمیخواهد تخریب کند و بلکه به اطلاح میپردازد و اینجاست که از هزل به معنای امروزی آن، فاصله میگیرد. غرض هزلبه معنای امروزی آن صرفاً تفریح است. در این میان غرض هجو تخریب است. همچنین طنز از دیدگاه موضوع، رویکرد اجتماعی دارد، اما من محدود کردن به این جهتگیری را دقیق نمیدانم و بهتر است بگوییم رویکرد آن انسانی است. طنز شامل حال موضوعات طبیعی مانند زلزله و مرگ که ناچاریم به آنها تن دهیم نمیشود، چرا که این موضوعات انسانی نیستند. همینطور طنز از دیدگاه مخاطب، به خنده و اندیشه توأمان میانجامد. تعریف کامل طنز از جمع همه این موارد پدید میآید. این نکته را بر نکات مذکور بیفزاییم که تا اینجا هنوز ارزیابی اخلاقی وارد تعریف طنز نشده است و از اینجا به بعد است که میتوانیم بگوییم طنز اخلاقی و غیراخلاقی، هزل، به معنای امروزی، اخلاقی و غیراخلاقی و هجو اخلاقی و غیراخلاقی امکان وجود دارند و از این رو، گاه مثلاً هجو را به هجاء الاشراف وهجاء الاراذل تقسیم کردهاند. نکته اینجاست که در کار عبید بیشتر این انواع ششگانه به کار رفته است.
عبید، از طنزنویسی تا طنزآفرینی
بهتر است به موضوع طنز عبید برگردیم و پس از شناخت گونه کلی طنز، برای این که زمینه بحث جلسه بعد آماده شود عرض میکنم عبید دو دسته طنز دارد: یک دسته طنزنویسی است و دسته دیگر طنزآفرینی. طنزنویسی عبید در گردآوری حکایات طنزآمیز گذشتگان ضمن رساله دلگشا یافتنی است. طنزهای اصلی عبید، در طنزآفرینیهای او ظاهر میشود؛ یعنی جایی که خود وی ژانر ایجاد میکند، یا یک ژانر طنز را که قبلاً وجود داشته است، به صورت برجستهتر عرضه میکند. همین طنزآفرینیهای عبید است که او را عبید کرده است و بهویژه در طنزهای منثور وی دیده میشود. یکی رساله تعریفات اوست که نقیضه یا تقلید طنزآمیزی از لغتنامه است، ولی اوج طنزآفرینی عبید، رساله «اخلاقالاشراف» وی است.