تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
مروری بر نخستین درسگفتار عطار به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری:
در نخستین جلسه درسگفتارهایی دربارهی عطار که تیرماه ۱۳۹۰ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد، دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی درباره «جایگاه عطار در عرفان و تفکر ایران» و دکتر مجدالدین کیوانی درباره «زمان و چگونگی آشنایی غرب با عطار» سخن گفتند.
دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی گفت: عطار اهل حیرت و دردمندی است. بسیاری از آدمیان، از این دو، یعنی حیرت و دردمندی، دوری میکنند؛ چون راحت طلبند. اما انسان، دردمند است و بدون درد به جایی نمیرسد؛ حداقل به معنویتی نمیرسد. این هم هست که آدمی بدون واقعیت نمیتواند زندگی کند. «پروتوگراس» میگفت: «غیر از من هیچ کس نیست». با این همه خودش را به عنوان یک واقعیت قبول داشت. اکنون میتوان پرسید که واقعیت و حقیقت چه فرقی دارند؟ آیا حقیقت همان واقعیت است؟ یا حقیقت از واقعیت بیرون میآید؟ این پرسشی بنیادی است.
انسان، به ذات واقعگرا و حقیقتطلب است اما واقعیتها و حقیقتها در نظر انسانها یکسان نیستند. شاید به تعداد افراد آدمی، واقعیت و حقیقت وجود داشته باشد. همه خدا پرستاند؛ اما درک هر کس از خداوند، فرق دارد. عطار روی این نکته انگشت میگذارد. او به هر حقیقتی که میرسد، تامل میکند. چون اهل تامل است و تامل با حیرت همراه است. هر کجا هم تحیر باشد، پرسش پدید میآید. هیچ انسانی را نمیتوان پیدا کرد که پرسش نداشته باشد. کسی که سوال ندارد، انسان نیست. به همین دلیل است که عطار همهی جهان هستی را جستجو میکند که حقیقت را بیابد. در این جستجوهاست که او به «پیر راه» میرسد. اما پرسش اینجاست که پیر عطار کیست؟
همهی عرفا و صوفیه به داشتن پیر باور دارند؛ جز «اویسیه». آنها «پیر حاضر» را لازم نمیدانستند. سعید نفیسی میگفت که پیر عطار، شیخ نجمالدین کبری بود. برخی دیگر از محققان از کسانی دیگر نام بردهاند و آنها را پیر عطار دانستهاند اما دلایل آنها چندان پذیرفتنی نیست و به نظر میآید که عطار، اویسی است. به هر حال برای آنکه پیر او را بشناسیم، باید به دو کتاب «منطق الطیر» و «مصیبت نامه» او مراجعه کنیم اما پیش از آن باید به نکتهای اشاره کرد که در شناخت عطار بسیار اهمیت دارد.
عطار دشمنترین دشمن فلسفه است. خود او میگوید: «کاف کفرای جان به حق المعرفه/ خوشترم آید ز فای فلسفه؛ چون که این علم لزج چون ره زند/ بیشتر بر مردم آگه زند». با این حال میتوان گفت که هیچ فیلسوفی در عمق تفکر به پای عطار نمیرسد. او اصطلاحات افلاطون و ارسطو را به کار نمیبرد اما یک فیلسوف عارف و فیلسوفترین فیلسوف است. اکنون باید به آن سخن بازگشت که پیر عطار کیست؟ عطار اسم آن پیر را «سالک فکرت» نامیده است. کلمهی «سالک»، کلمهی مانوسی است و به معنای «رهرو» است. عرفا خود را سالک میدانند. فکر نیز در نزد او تصفیه میشود. با این حساب، باطن عطار، پیر اوست.
«مصیبت نامه» و جستجوی عطار برای یافتن حقیقت
کتاب «مصیبت نامه» بسیار خواندنی است. عطار در این کتاب شرح میدهد که برای یافتن حقیقت، در آغاز بسوی جبرئیل میرود. از او معنای حقیقت را میپرسد. جبرئیل آنچه میداند به او میگوید. قانع نمیشود، چون اهل حیرت است. آنگاه سراغ اسرافیل و عزرائیل و میکائیل و دیگر فرشتگان میرود. باز قانع نمیشود. به عالم ناسوت میرود. با دریا و درخت و حیوانات سخن میگوید. میبیند که آنچه میخواهد از آنها به دست نمیآورد. آنگاه سراغ پیامبران میرود. پیامبران او را بهسوی «باطن» فرا میخوانند. اکنون برای درک این سخنان، باید به کتاب دیگر او «منطق الطیر» گریز زد. چرا که «منطق الطیر» متمم «مصیبت نامه» است.
قصهی «منطق الطیر» این است که پرندگان به دنبال پادشاهی به نام «سیمرغ» بودند. هزار پرنده گرد هم میآیند و هدهد را راهنمای خود میسازند. آنها به سوی کوه قاف حرکت میکنند. راه دشوار و طولانی را میگذرانند. هر چه پیش میروند تعدادی از پرندگان از سفر بازمیمانند. سرانجام به کوه قاف میرسند. صدای مهیبی به گوش میرسد. اکنون تنها سی مرغ باقی مانده بود. آن سی مرغ هنگامی که به کوه نگاه میکنند، به جای سیمرغ، خود را میبینند.
چنین عمق و بحثی را که عطار پیش میکشد، در نزد غربیان نمیتوان پیدا کرد. عجیب است که بعضی از عطارشناسان، عطار را با فروید مقایسه میکنند. چنین قیاسی از بنیاد نادرست است. انسانی که عطار از آن سخن میگوید، بالاتر از این حرفهاست. عطار از عقل سخن میگوید اما نه عقل محدود. او از «عقل مست» حرف میزند. عقل عطار، مست است. تعبیری از این بهتر نمیتوان پیدا کرد. منظور عطار این است که عقل او بیباکانه در حرکت است: «شیوهای کز شوق آن شد عقل مست/ جز مرا هرگز کرا داده ست دست؟» به این دلیل بود که اشاره کردم که عطار از هر فیلسوفی فیلسوفتر است. چون پیر او عقلی است که توقفگاه نمیشناسد.
بدون حیرت و تفکر عمیق و مست شدن عقل، نمیتوان به پایان راه رسید. عطار به عالم جان و عالم روح میرسد. باید «منطق الطیر» و «مصیبت نامه» را خواند تا دید چه دریای بیکرانهای را عطار وصف کرده است. با آنکه لفظ عطار زیباست، اما تنها نباید به لفظ او توجه داشت. او عالم معنا را میگشاید. عطار و مولانا، دو دریای بیکرانهی معنی و ثروت بیپایان عالم معنای ایرانیاند. خوشبختانه هر دو آنها به زبان فارسی سخن گفتهاند. به راستی هم زبان فارسی را کسانی مانند آن عطار و مولانا حفظ کردهاند. دنیا اگر میخواهد عطار و مولانا را بشناسد، باید زبان فارسی را یاد بگیرد.
پندنامه، عطار را به اروپاییان شناساند
دکتر مجدالدین کیوانی نیز گفت: حوزهای در جنب تاریخ ادبیات فارسی وجود دارد که ناظر است به زمان و چگونگی معرفی نویسندگان و شاعران فارسی زبان به دیگر فرهنگها و کیفیت ارزشیابی سرمایهی فکری و ادبی آن شخصیتها به زبانهای دیگر. این معرفی به دو شکل روی میدهد: یکی بیان شرح حال نویسندگان در کتابهای تاریخ ادبیات است و دیگری از راه ترجمهی آثار آنها به دیگر زبانها.
آنچه در کتابهای «تاریخ ادبیات» آمده است، مبتنی است بر برداشت نویسندگان این گونه کتابها از گویندگان فارسی زبان. این برداشتها برپایهی ترجمههایی از آثار ادبی فارسی است که با ترجمه، به معنای متعارف آن، تفاوت دارد. با این همه هنگام بررسی کتابهایی که غربیان دربارهی نویسندگان و شاعران ادب فارسی نوشتهاند، پرسشهایی پیش میآید. از جمله آنکه کدام شخصیت ادبی ما تاکنون از طریق ترجمه آثارشان به دیگر ملتها معرفی شدهاند؟ آیا این معرفی با رعایت پارهای از ملاکها بوده است یا برحسب اتفاق؟ در چه تاریخی اثر فلان شاعر به زبان دیگر ترجمه شده است و با چه انگیزهای؟ کیفیت این ترجمهها چیست و مترجمان تا چه اندازه راوی صادق آنان بودهاند؟ و آیا تصویری که مترجمان آثار آنان از نویسندگان و شاعران ترسیم کردهاند، با اصل اثر قابل تطبیق است؟
نخستین آشنایی اروپاییان با عطار
قرائن نشان میدهد که آشنایی غربیان با عطار به طور تصادفی و از طریق ترجمهی منظومهای منسوب به عطار، به نام «پند نامه» یا «نصیحت نامه»، بوده است. این منظومه با این بیت آغاز میشود: «حمد بیحد آن خدای پاک را/ آنکه ایمان داد مشتی خاک را». سعید نفیسی تردید ندارد که «پند نامه» جزء آثار اصیل عطار است. «هرمان اته» بدون هیچ اظهار عقیدهای راجع به اصالت «پند نامه»، آن را در زمره آثار عطار میآورد و حتی تصریح میکند که این منظومه نسبت به «منطق الطیر» مقبولیت بیشتری دارد؛ اگر چه زبان آن به پای «منطق الطیر» نمیرسد. در مقدمهی چاپی از «پند نامه» که در سال ۱۳۸۱ منتشر شد، فرشید اقبال مینویسد که «پند نامه» از مثنویات معروف عطار است و بیتردید از اوست. اما استاد شفیعی کدکنی این کتاب را مطلقا از عطار نمیداند.
در نیمهی دوم سدهی هجده «فون اشتویمر» قطعاتی از این اثر را به لاتین ترجمه کرد و در سال ۱۷۷۵ در وین منتشر کرد. در دیگر کشورهای اروپایی نیز این «پند نامه» بود که عطار را به اروپاییان شناساند. در ۱۸۱۹ یک روحانی مسیحی به نام «هیندلی» ویرایشی از «پند نامه» را در لندن منتشر کرد. او بر ارزش عملی این منظومه در کمک به مدیران استعمارگر برای پی بردن به نظام ذهنی مسلمانان، تاکید داشت. «سیلوستر دوساسی» نیز در نیمهی دوم قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ ویرایش دیگری از «پند نامه» را منتشر کرد که چندین بار چاپ شد. طبق «کتابشناسی عطار» که علی میر انصاری به دست داده است، اولین ویرایش این منظومه در ۱۸۷۸ و آخرین آن در ۱۸۱۹ در فرانسه صورت گرفته است. به هرحال، دومین ترجمهی «پند نامه» توسط «گابریل لاتین» در هلسینکی صورت گرفت. در ۱۸۷۱ نیز در آلمان و در ۱۸۲۱ نیز در روسیه ترجمههایی از این منظومه عرضه شد.
نگاهی به انبوه چاپهای «پند نامه»، هم رونق استثنایی این منظومه را در خارج از ایران نشان میدهد، هم حکایت از آن دارد که در گذشته به اصالت آن و شخصیت علمی عطار کاری نداشتهاند. به احتمال زیاد محتوای اخلاقی «پند نامه» بود که علاقهی افراد را به خود جلب میکرد. متن «پند نامه» با سبب سبک سادهی آن، مدتها در هند و ترکیه کتابی درسی به شمار میرفت. اروپاییان که نخست از طریق این دو کشور با آثار زبان فارسی آشنا شدند، طبعا منظومهی پُر هواخواه «پند نامه» را از نظر دور نداشتند و توجه آنها را جلب کرد. در جوامع بستهی روزگار گذشته، ملاک خوبی و بدی کتابها، ارزش اخلاقی آنها بود و کمتر به ارزش هنری اثر توجه میشد. این است که «پند نامه» که ثابت شده است که از عطار نیست و نمیتواند معرف تفکر او باشد، چنان مورد اقبال عام قرار گرفت که هیچ نقدی از آن ضروری به نظر نمیرسد.
ترجمهی «منطق الطیر» عطار به زبانهای اروپایی
به نظر میرسد که نخستین آشنایی اروپاییان با آثار اصیل عطار از طریق منتخبات آثار او بوده است. زمانی هم که «منطق الطیر» توجه اروپاییان را جلب کرد، فقط داستان شیخ صنعان بود که توجه آنها را برانگیخت، نه همهی اثر. «پورگشتال» اتریشی در سال ۱۸۱۸ در وین گزیدهای از این منظومه را چاپ کرد. اما انتشار گستردهی آثار «دوساسی»، خاورشناس فرانسوی، بود که بیشترین تاثیر را در معرفی «منطق الطیر» به غرب داشت. یک نسل بعد، شاگرد او به نام «ژوزف الیگور دوساسی» به عطار و «منطق الطیر» او پرداخت. او که به زبان فارسی علاقه داشت، در سال ۱۸۵۶ ترجمهای به نثر فرانسوی از داستان شیخ صنعان منتشر کرد. در ۱۸۸۵ ویرایش کامل «منطق الطیر» منتشر و در ۱۸۶۳ ترجمه همهی آن به فرانسوی را چاپ کرد.
توجه غرب مسیحی به قصهی شیخ صنعان، علاوه بر جاذبه استثنایی آن، به احتمال زیاد به سبب حضور پُر رنگ عنصر مسیحیت در این داستان باشد. ماجرای عشق زاهدی به نام صنعان به ترسا دختری جوان، احتمالا باعث شده بود که مسیحیان با این قصه انس بگیرند. به هر حال بیشترین تاثیر در شناخت این داستان، ثمرهی پژوهشهای «دوساسی» بود. اگر چه کار او به دور از عیب و نقص نبود.
همزمان با دوساسی، «فیتز جرالد» انگلیسی به «منطق الطیر» پرداخت. دوساسی یک محقق روشمند و حرفهای بود؛ اما جرالد ادیب آماتوری به شمار میرفت که به کارهای ادبی نیز میپرداخت و این دو روحیهی متفاوت در ترجمههای آنها انعکاس یافته است. فیتز جرالد، برخلاف شیوهی معمول مترجمان دیگر، هم محتوای منظومهی عطار را بیش از حد خلاصه کرد و هم ساختار آن را تغییر داد. او نشان داد که برای پرداختن به اثر عطار از توانایی کمی برخوردار است. جرالد خود را مجاز میدید که به هر گونهای که میخواهد اثر را ترجمه کند. به هر روی ترجمهی او در سال ۱۸۸۹، چند سال پس از مرگ او، به چاپ رسید.
از دیگر ترجمههای «منطق الطیر» باید به برگردان «استانیل نانت» در ۱۹۳۲ اشاره کرد. او ترجمه خود را بر اساس کار دوساسی انجام داد. ترجمه سوئدی «منطق الطیر» نیز در ۱۹۲۹ و باز از روی ترجمه دوساسی صورت گرفت. بدین گونه میتوان گفت از زمانی که عطار به غرب شناسانده شد تا چندین قرن، شخصیت او در کانون توجه قرار نگرفت. تا مدتها در این ترجمهها، اثری از منظومههای دیگر او همانند «الهی نامه» و «مصیبت نامه» به چشم نمیخورد. آنچه اروپاییان به آن توجه داشتند، «پند نامه» و «منطق الطیر» بود.
تحقیقات «هلموت ریتر» دربارهی عطار
«شتید» نخستین کسی که به کلیت عطار پرداخت، «هلموت ریتر» خاورشناس برجستهی آلمانی بود که حاصل پژوهشهای خود را در کتاب ارزندهی «دریای جان» منتشر کرد. ریتر «پند نامه» را از عطار نمیداند و در کتابش ساختار صوری «اسرار نامه»، «الهی نامه»، «مصیبت نامه» و «منطق الطیر» را وصف میکند و سپس به طبقهبندی مندرجات آنها میپردازد. این کتاب توسط استاد عباس زریاب خویی و مهرآفاق بایوردی به فارسی ترجمه شده است. کار سترگ ریتر نشان میدهد که در اویل سدهی ۱۹ بود که عطار به طور جدی مورد توجه غرب قرار گرفت. ترجمههای نیکلسون، آربری و جان بویل، همه دلیل کشف بیشتر و اهمیت عطار در جهان غرب است. تشکیل کنگره عطار در ۱۳۷۴ نیز خود دلیل دیگر توجه به او در شرق و غرب عالم است. همایش ۱۳۸۱ (۲۰۰۲) دربارهی عطار در انگلستان نیز از دیگر دلایل نگاه تازه به عطار تواند بود.
عطار در شعر عرفانی از قلههای بلند شعر فارسی است
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب،گفت: بعد از برگزاری ۲۰۰ جلسه درسگفتار درباره مولوی، فردوسی، سعدی، نظامی، از امروز درسگفتارهایی درباره عطار آغاز میشود. به همین دلیل برنامهای بیست ساله در شهر کتاب در روزهای چهارشنبه برای ادبیات کلاسیک تنظیم کردهایم. از اول مرداد ماه سال ۱۳۸۶ درسگفتارها آغاز شد و تا امروز پنج سال از این بیست سال سپری شده است. خدا را شاکریم و از او مدد میطلبیم که بتوانیم درسگفتارها را برگزار کنیم.
در این باره بسیاری از قلههای بلند شعر فارسی را درنوردیدهایم، مولوی، فردوسی، سعدی، نظامی و عطار بدون تردید در شعر عرفانی از قلههای بلند شعر فارسی است. چرا عطار را بعد از نظامی انتخاب کردهایم. مولوی ـ شعر عرفانی، فردوسی ـ شعر حماسی، سعدی ـ شعر تعلیمی، نظامی ـ شعر غنایی و نظامی در حوزه داستانپردازی عاشقانه سرآمد و عطار در حوزه داستانپردازی عارفانه سرآمد است. چرا از عطار نگوییم او که شاهکارهایی آفریده که تا ابد جاودان خواهد ماند. از اسرارنامه میگوییم که شاهکاری در حوزه الهیات عرفانی، ساده و لطیف در ستایش مقام انسان سروده شده و یکی از زیباترین سخنانی است که در تاریخ ادب عرفانی ما در این مقوله دیده شده است. اسرارنامه در ستایش سکوت، در ستایش عشق، در چیستی حقیقت و در ملازمه علم و پارسایی است. عطار از دریای بیپایان غیب و از دریای جان سخن میگوید از آدمی و شناخت خویشتن.
اسرارنامه کوتاهترین منظومه عرفانی عطار در ۳۳۰۵ بیت است. اسرارنامه دارای ۲۲ مقاله و در مجموع شامل ۹۸ حکایت است. بعد از توحید و نعت پیامبر (ص) در ذکر اسرار آسمانی و رموز دست نیافتنی است. اسرارنامه از نظر ساختار داستانپردازی به مخزنالاسرار نظامی و حدیقهالحقیقه سنایی شبیه است. حکایتهای اسرارنامه برگرفته از آیات قرآن، روایتها، قصص مذهبی، اقوال مشایخ و عرفاست. عطار در داستانپردازی بیش از همه متاثر از سنایی است کلام عطار ساده و طبیعی و محتوای اسرار نامه توجه به احوال نفسانی و ترک آلایشهای جسمانی است و مولوی در مثنوی از عطار تأثیرپذیرفته است به ویژه از اسرارنامه.
«الهینامه» منظومه عرفانی و دینی و اخلاقی در قالب مثنوی شامل ۶۵۱۱ بیت است که آغاز آن با ستایش کردگار و نعمت پیامبر (ص) و شرح مبسوطی در باب معراج پیامبر و در ستایش جان آدمی و در ستایش سخن است. الهینامه مشتمل بر ۲۲ مقاله است و ۲۸۲ حکایت است. عطار در این اثر سالک را به ترک همه تعلقات حتی رها کردن علم بحثی و معارف دینی میخواند و وارستگی روح انسان را مقصود خلقت و رستگاری حقیقی میشمرد. زبان الهی نامه نیز ساده و روان و به دور از از هر تکلف است. داستانهای الهینامه، علاوه بر معرفی پیشینه ادبیات داستانی در فارسی، حاوی گنجینهای از اعلام شاعران و پیامبران و عارفان و شاهان و متکلمان است.
«تذکرة الاولیاء» کتابی منثور از عطار در شرح احوال، کرامات و سخنان بزرگان دین و عارفان و صوفیان سدههای نخستین است. شرح حال ۷۲ تن از بزرگان دین که نخستین آن حضرت امام جعفر صادق (ع) است و آخرین آنان حسین بن منصور حلاج. این کتاب گونهای عرفانی و ادبی است و در زمره اولیانامههاست. زبان عطار در تذکرة الاولیاء روان و روشن و دفتر اول آن دلانگیز است. تذکرة الاولیا در ادبیات منثور عرفانی گلِ سرسبد تمام آثار است. نه در فارسی مانندی برای آن میتوان یافت و نه در عربی. نثری دلآویز که هر برگ آن دیوان درخشانی از زیباترین شعرهای منثور جهان است.
«منطقالطیر» کمتر اثری از آثار منظوم ادب فارسی چنین ساختار کاملی دارد. مهمترین اثر عطار است که هم از جهت شیوه تلفیق داستان اهمیت خاص دارد و هم از لحاظ نتیجهای که از آن به دست میآید. منطقالطیر در واقع یک نوع حماسه عرفانی است. عطار در این منظومه به ۷ مرحله عرفان (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا) اشاره میکند. قصه شیخ صنعان در منطق الطیر، لطف و شهرت و سوزی خاص دارد.
«مختارنامه» مجموعه رباعیات عطار مشتمل بر حدود دو هزار و سیصد رباعی است و عطار خود در اواخر عمر آنها را در پنجاه باب تدوین کرده و مقدمهای به نثر نیز در آغاز آن قرار داده است.
«مصیبتنامه» از برجستهترین آثار عطار است و شاید پس از منطقالطیر مهمترین منظومه او باشد و به لحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشهها در کمال اهمیت است و ظاهرا به لحاظ تاریخی آخرین منظومه عطار به شمار میآید. مصیبتنامه در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک و شامل حکایات فرعی بسیار و داستان سیر روح است در مراتب و شئون مختلف غیب و شهود. در این سیاحت نامه عرفانی از روح به عنوان «سالک فکرت» نام میرود که سلوک خود را از عالم غیب میآغازد و مراتب و مراحل مختلف را همه جا به راهنمانی پیر طی میکند. از مراتب ملائک میگذرد و در مراتب انبیا سیر میکند و چون به آستان محمد (ص) راه مییابد اسرار فقر را از زبان وی میشنود و مراحل سیر انفس را که شامل حس و خیال و عقل و دل و جان است از وی میآموزد. مصیبتنامه در قالب مثنوی و حدود ۷ هزار بیت دارد.
«دیوان غزلیات و قصاید» یکی از متداولترین دیوانهای شعر پارسی است که از همان قرن هفتم همواره مورد علاقه و شوق دوستداران شعر عرفانی فارسی بوده است. این دیوان دو چاپ مشهور دارد. چاپ سعید نفیسی و چاپ دکتر تقی تفضلی. در دیوان، آمیختگی شعر دیگران دیده میشود و دکتر شفیعی کدکنی معتقد است که اگر تصحیح مجددی از دیوان عطار انجام شود چیزی حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد شعرهای چاپ دکتر تفضلی به کنار خواهد رفت و شعرهای باقیمانده شعرهای لطیفتر و با طراوتتری خواهد بود.
غزل عطار یکی از مهمترین مراحل تکامل غزل عرفانی فارسی است و مهمترین ویژگی غزلهای عطار تناسبی است که میان صورت و معنی در آن دیده میشود. آثار دیگری به عطار منسوب است که گاهی شامل بیش از صد اثر است اما دکتر شفیعی کدکنی این هفت اثر را اثر قطعی عطار میداند.
شهر کتاب در سال ۱۳۸۷ همایشی را در دو روز با عنوان «عطار به روایت شفیعی کدکنی» برگزار کرد که به مناسبت چاپ پنج اثر عطار با تصحیح و تعلیقات شفیعی کدکنی بود که بحثهای خوبی در این باب صورت گرفت. بدون تردید دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی برجستهترین عطارشناس حاضر است که آثار او منبع بسیار ارزشمندی در حوزه عطارشناسی است. در طول دهههای گذشته در داخل و خارج، استادانی که در باب عطار پژوهش کردهاند یاد میکنیم. عطارشناسان برجسته که تاکنون تلاش کردهاند تحقیقاتی درباره عطار داشتهاند و آثاری از عطار تصحیح کردهاند. سعید نفیسی، تقی تفضلی، محمدجواد مشکور، سید صادق گوهرین، عبدالوهاب نورانی وصال، فؤاد روحانی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، نصرالله پور جوادی، تقی پور نامداریان، رضا اشرفزاده، محمد استعلامی، سهیلا صارمی و سرآمد همه عطارشناسان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. نیکلسون، هلموت رنیز، برتلس و آربری نیز از عطارشناسان غربی به شمار میآیند.