تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
همایش «سعدی و شیلر» در روز سهشنبه ۲۷ فروردین، با حضور مایکل کلور برشتولد، دکتر محمود حدادی، دکتر فرانک هاشمی، دکتر سعید فیروزآبادی، علی عبداللهی، دکتر فاطمه خداکرمی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این همایش، علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: اول اردبهشت روز بزرگداشت سعدی است. در بیست سال اخیر در این روز در شیراز و دیگر شهرهای ایران مجالسی برگزار میشود. مرکز فرهنگی شهر کتاب نیز از سال ۱۳۹۱ با همکاری مرکز سعدیشناسی، دانشگاهها و نهادهای ادبی دیگر کشورها برنامههایی را برای بزرگداشت سعدی تدارک دیده است که طی آنها گفتوگویی میان این شاعر و ادیب ایرانی و یکی از نویسندگان شاخص این کشورها برگزار میشود. امسال دویستمین سالگرد انتشار «دیوان غربی-شرقی» گوته و فرصتی بسیار مناسب برای تدارک برنامههایی با موضوعیت گفتوگوی غرب و شرق به بهانهی این مهمترین اثر شکلدهندهی گفتوگویی میان غرب و شرق است.
او توضیح داد: چنانکه حافظ و سعدی هر دو از شاعران شیرازند، گوته و شیلر از اهالی وایمارند و همزمان میزیستهاند. شیلر ده سال بعد از گوته متولد شد و در ۴۵ سالگی درگذشت. اما، هر دوی آنها در جریان ادبی «هجوم و نبرد» شرکت داشتند و در مقابل مستبدان آلمان مقاومت میورزیدند. هنگامیکه شیلر پس از انتشار «ویلهلم تل» درمیگذرد، گوته که خود بیمار بوده از شنیدن خبر مرگ او مدتها میگرید و میگوید، نیمی از وجودم را از دست دادم.
محمدخانی ضمن بیان اینکه میتوان سعدی و شیلر را در جنبهی تربیتی، آموزشی، تعلیمی، فرهنگی و زیباییشناختی بررسی کرد، گفت: یوسف اعتصامالملک در سال ۱۲۸۵ اثری از شیلر را ترجمه کرد. این نخستین برگردان از ادبیات آلمانی به فارسی بود. بعد از او بزرگانی از جمالزاده و بزرگ علوی تا عبدالحسین میکده برگردان آثار شیلر را دنبال کردند. گوته دربارهی شیلر میگوید: «مردم آلمان دربارهی اینکه من مهمترم یا شیلر بسیار با هم به جدال برخاستند، اما آنها باید از این بابت خوشحال باشند که اعجوبههایی مانند ما دارند تا بتوانند پیوسته دربارهشان به بحث و جدل بپردازند». ما هم در ایران خوشحالیم و افتخار میکنیم که ملت ایران و آلمان اعجوبههای ادبیای مانند حافظ و سعدی، شیلر و گوته دارند که بعد از سالها هنوز این فرصت را برایمان فراهم میکنند که دربارهشان بحث کنیم.
جشن تعاملات فرهنگی
مایکل کلور برشتولد، سفیر آلمان در ایران، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: سال ۲۰۱۹ برای روابط فرهنگی ایران و آلمان اهمیت ویژهای دارد. دویست سال پیش، یوهان ولفگانگ گوته «دیوان غربی-شرقی» را با الهام از حافظ، شاعر ایرانی، منتشر کرد. این دیوان به برجستهترین نماد روابط فرهنگی ما بدل شد و آنقدر اهمیت یافت که پیکرهای از حافظ و گوته تزیینبخش شهر وایمار در ایالت تورینگن آلمان شد. همچنین، باعث شد که امسال سفارت آلمان با همکاری شهرداری شیراز هفتهی فرهنگی آلمان را در این شهر برگزار کند و روابط و تعاملات میان دو فرهنگ را در این شهر جشن بگیرد.
او افزود: گوته و حافظ جدا از چند هزار کیلومتر فاصلهی مکانی، پانصد سال فاصلهی زمانی داشتند و هرگز یکدیگر را ندیدند. اما ملاقات لزوماً فیزیکی نیست و میتواند در عالم خیال هم اتفاق بیفتد. همانطور که در ملاقات روحی گوته و حافظ اتفاق افتاد و به نظرم اگر دویست سال دیگر هم بتواند ما را مسحور خودش نگه دارد، میتواند بسیار الهامبخش باشد. در مورد شیلر و سعدی هم شاید بتوانیم از دیداری خیالی حرف بزنیم. میان این دو شخصیت برجسته نیز حدود پانصد سال فاصلهی زمانی هست.
او افزود: موضوع ملاقات خیالی شیلر و سعدی را به عهدهی کارشناسان فن میگذارم. اما حتی اگر امروز در مورد دیدار مستقیم شیلر و سعدی چیز چندانی ندانیم، این فرصت را داریم که ملاقاتشان حمایت کنیم. ما و شما امروز میتوانیم در اینجا فضایی فراهم کنیم که سعدی و شیلر در آن یکدیگر را ملاقات کرده، با هم آشنا شوند و نقاط مشترکشان را کشف کنند. آن وقت است که میتوانیم پیش خودمان مجسم کنیم که هر یک از اینها افزون بر ادبیات عصر خودشان چه تأثیری بر فرهنگ و تاریخ فرهنگی کشورهایمان داشته و دارند. در واقع، میخواهم تأکید کنم که ما، آلمانیها و ایرانیها، امروز از طریق آشنایی این دو شاعر بزرگ با هم میتوانیم کمی بیشتر با هم آشنا شویم و از فرهنگ هم الهام بگیریم. امروز مهمترین کار ما شناخت یکدیگر و از این طریق درک بهتر افکار، رفتار، موضع و موقعیتمان است؛ یعنی آنچه ما را به هم پیوند میزند. حالت ایدهآل این قضیه فراتر از یک کار فرهنگی است. تشعشعات این امر طیف گستردهای از روابطمان را در بر خواهد گرفت و باید به ما کمک کند که در همهی حوزههای همکاریمان به صورت سازنده، با اعتماد و احترام متقابل و از موضع برابر برای رفع چالشهای پیش رو قدم برداریم.
گلستانِ سفیر
کوروش کمالی سروستانی ضمن اشاره به تصمیم بنیاد سعدی مبنی بر لغو برنامهی موسیقی در آرامگاه سعدی و اختصاص هزینهی آن به مردم گرفتار سیل در شیراز، دربارهی کارنامهی سعدیپژوهشی سالانه، اظهار داشت: بر اساس آمار در سال ۱۳۹۷، جمعاً ۱۸۴ عنوان کتاب در شمارگان ۱۷۰۰۰۰ در رابطه با سعدی منتشر شده است. از این مجموعه ۱۳۱ عنوان چاپ اولی و ۵۳ عنوان چاپ مجدد است. در مقایسه با سالهای گذشته، با اندکی افت در چاپ کتابهای سعدی مواجهایم. در حدود پانزده سال پیش، این میزان ۵۷۰ عنوان در شمارگان سهبرابری بود. این نشان میدهد که باید برای افزایش گرایش به ادبیات کلاسیک کارهایی کرد.
او دربارهی نقش سعدی در جایگاه سفیر ادبیات فارسی و اندیشهی نو در غرب و بهویژه آلمان، اظهار داشت: گوته بهشدت تحت تأثیر ترجمهی آلمانی اولئاریوس از «گلستان» بود. این اولین کتابی است که از ادبیات فارسی به آلمانی ترجمه میشود و انتشارش بهانهای برای جلب توجه شاعران، نویسندگان و حتی تجددخواهان اروپا، بهخصوص فرانسه و آلمان، به سعدی میشود. بسیاری مثل دیدرو «گلستان» را همآهنگ و همزبان و همدل خود میدانند. حتی برخی معتقدند اگر گلستان به زبان لاتین بود، شاید نگاهی که به پدران رنسانس در اروپا است به سعدی هم معطوف میشد.
او ادامه داد: گرچه اختلاف نمیتواند اتحادتأثیر مشخصی داشته باشد، در تحلیل نویسندگان و شاعران کلاسیک جهان راز ماندگاری ایشان مشترک است: امانیسم، انساندوستی، صلح، طرفداری از فضیلت، نقد رذیلت. در واقع، انتخاب شاعران و نویسندگان بزرگ فرهنگهای مختلف بهانهای برای دوباره نشان دادن آن است که آنچه در قالب غزل و نمایشنامه و داستان ماندگار است، همواره نگاه راستین به انسان است. نگاه سعدی و شیلر به اخلاق و آرامانگرایی اخلاقی فردی و جمعی از این نوع است. اگر علم اخلاق را فنی بدانیم که پیرامون مَلَکات وجودی انسان گفتوگو میکند تا فضایل از رذایل متمایز شود و انسان بتواند خودش را به فضایل آراسته و از رذایل پاک کند، در اعماق جان و روح انسانها ریشهی درونی و باطنی دارد و باعث میشود اعمال نیک به مقتضای فضایل درونی در اجتماع ستایش شوند.
او ادامه داد: هر دوی این شاعران در آثارشان بازتاب دو اخلاق را به نمایش میگذارند، منتها با نگاه، زبان و زمان متفاوت. اخلاق و ملکاتِ سرچشمهی پدیدآمدن کارهای نیکو که ملکات فاضله خوانده میشود و اخلاق منشأ اعمال ناپسند که اخلاق رذیله خوانده میشود. این نوع نگاه، نگاه آرمانی به دوستی است. همان نگاهی که بهواسطهی آن هیچ سودمندی و زیانمندیای تصور نمیشود و فقط به مدد مهر و محبت میان نوع انسانی رواج مییابد و چنان میشود که در زمانهی عسرت و دشواری همگام و همدل با دردمندان و محنتزدگان به باور ادای دین به فرهنگ غنی برگرفته از آموزههای سترگ سعدی و باور به دوستی و نوعدوستی به دستیاری چشمانتظارانی میشتابد که تلخکامی حادثه روزگارانشان را ناخواسته و ناباورانه دگرگون کرده است. با باور به این فرهنگ غنی، امروز سعدی مردمان را بر گسترهی خوی و خوان صلح و دوستی آسایش خود مینشاند.
شناخت سعدی در آلمان
فرانک هاشمی اظهار داشت: ما بیشتر با ارتباط گوته و حافظ آشناییم، اما سعدی در آلمان بسیار شناختهشدهتر از حافظ است. تعداد آثار ترجمهشده از سعدی بهمراتب بیشتر از حافظ است و پیشینهی ترجمهی آثار سعدی به چیزی حدود چهارصدسال پیش برمیگردد. نخستین بار، اولئاریوس در اواسط قرن هفدهم «گلستان» را از فارسی به آلمانی ترجمه کرد. او که در زمان شاه عباس صفوی در نقش فرستادهی سیاسی-اقتصادی به ایران آمده بود، مدتی در اصفهان اقامت داشت. در این مدت یادگیری زبان فارسی را آغاز کرد و در بازگشت به آلمان با کمک حقوردی ترجمهی «گلستان» را دست گرفت. او پس از آن، «بوستان» را از نسخهای هلندی به آلمانی برگرداند. اولئاریوس همدورهی باروک در هنر آلمان است. در این دوره سفر به شرق شروع شده و بیشتر آثار ادبی آلمانی بر مبنای تعلیم و تربیت است. از اینرو، «گلستان» و «بوستان» سعدی که به ایدهآل ادبی آن دوران آلمان نزدیک بودند، برای آلمانیها اهمیت بسیار داشتند.
او ادامه داد: موج دوم برگردان آثار سعدی در آلمان، پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم است. در این دوران، تغییری در تعریف شرقشناسی صورت میگیرد و شرق برای اروپا حالتی سمبولیک و آرمانی پیدا میکند. تصور بر این است که رویاها در شرق تحقق خواهد یافت. همه در پی آناند که هر چه بیشتر با دنیا و ادبیات شرق آشنا شوند و ذهنیت و آرزوهایشان را برآورند. بیشتر شرقشناسان کلاسیک آلمان الهیات خوانده و حتی کشیش بودند و برای تفسیر کتاب مقدس زبانهایی چون عبری، عربی، کلانی، آرامی را میآموختند. اما، زبانهای جدیدی مثل ترکی و فارسی برای شرقشناسی تعریف شد. گرایش به آثار سعدی به جنبهی تعلیمی و تربیتیای برمیگشت که به آموزههای دینی این شرقشناسان بسیار نزدیک بود. این حتی در سبک نگارش ترجمههای آلمانی مشهود است. چنانکه این ترجمهها به واسطهی نحوهی انتخاب واژگان به دعاهای کلیسایی نزدیک میشدند. این روند تا اوایل قرن بیستم ادامه مییابد.
او ادامه داد: در زمان جنگ جهانی اول و دوم وقفهای در این فرایند ایجاد میشود، اما سومین موج ترجمه در اوایل ۱۹۶۰ است. مترجمان این موج تصور میکردند که زبان ترجمههای قبلی دیگر به زبان و مخاطب امروزی نزدیک نیست. همچنین میتوان نواقص ناشی از بیدقتی در ترجمههای پیشین را برطرف کرد. تعدادی کمی از این ترجمهها ترجمهی اثر کامل است. از «گلستان» فقط سه ترجمهی کامل انجام شده است و بقیه فقط بخشی از اثر را دربردارند. در این میان، تعدادی ترجمه (مانند «بوستان» اولئاریوس) از زبانهای واسطه صورت گرفته است. به غیر از این، برخی مترجمان این آثار را به صورت اقتباس، بازنویسی و بازسرایی به آلمانی برگرداندند. حتی گاهی کسانی زبان فارسی نمیدانستند و براساس ترجمههای دیگر بازسرایی کردند.
او ادامه داد: در مجموع، از میان ۴۳ اثری که بررسی کردم، ۲۸ مورد ترجمه و بقیه بازسرایی یا بازنویسی بود. در این میان، به غیر از تعداد محدودی ترجمهی کامل، چند ویرایش مهم از آثاری قدیمیتر وجود داشت. در میان ۴۵ اثر ترجمه یا بازسرایی، فقط سه اثر کار مترجمان و بازنویسان ایرانی است. این افراد پوراندخت پیرایش، سلامت شیفته، علی غضنفریاند و بقیه آلمانی یا آلمانیزبان اصیلاند.
او افزود: گفتنی است، توماس مونتاسر در سال ۲۰۰۱ با توجه به ضرورت روزآمدکردن و ارائهی مطلبی مناسب ذایقهی مخاطب امروزی، رمانی در مورد زندگی سعدی منتشر کرد. موضوع این رمان دیدار سعدی و دوستی قدیمی است. این دوست فرانسوی بعد از سالها با سعدی دیدار میکند و او را به نگارش «گلستان» ترغیب میکند. مونتاسر به اقتضای موضوع و داستان نمونههایی از ترجمههای گراف را نیز در بافت رمان آورده است.
سعدی در دیوان غربی-شرقی گوته
محمود حدادی اظهار داشت: اولئاریوس در زمان شاه عباس به همراه یک هیئت بزرگ اقتصادی و سیاسی به ایران آمد. در این دوران، ایران تا حدی از نیستی و نابودی ناشی از حملهی مغول احیا شده بود و در پی برقراری ارتباط و زنده کردن جادهی ابریشم بود. اما میان پروتستانها و کاتولیکهای آلمان جنگهای عقیدتی در جریان بود و این برنامهی اقتصادی به جایی نرسید. با این حال، اولئاریوس که در مدت اقامت خودش در اصفهان از مکتبها بازدید کرده بود و کتاب سعدی را جزو درسهای مکتب دیده بود، پس از بازگشت به آلمان با کمک حقوردی ترجمهی «گلستان» را دست گرفت.
او دربارهی شناخت گوته از سعدی گفت: شناخت گوته از سعدی از یک سو، به ترجمهی اولئاریوس از «گلستان» و شعری در مجلهی آلمانی «گنجنامهی ادبیات مشرق زمین» به همت هامر پورگشتال و از سوی دیگر، به دیدار گوته با هردر در ۱۷۷۲ باز میگردد. هردر توراتپژوه بود و با زبان لاتین، قرآن و ادبیات مشرقزمین آشنایی داشت. بنابراین، گوته را متوجه قرآن و سعدی میکند. او گوته را متوجه سهم شرایط اقلیمی در ساختن شخصیت انسان میکند و تأکید میکند که تصوف اقلیم فارس از تصوف در سایر اقلیمهای ایران زمین جدا است.
او دربارهی انعکاس اشعار سعدی در دیوان گوته توضیح داد: «یکی قطره باران ز ابری چکید/ خجل شد چو پهنای دریا بدید» یکبار مشخصاً در پردهی سوم فاوست آمده است. در این پردهی کانونی گوته از زبان شخصیتی که در اسطوره روباهی تیزچشم و دیدهبان است، هلن یونانی را ستایش و لولوء شاهوار را به هلن تقدیم میکند. از این نظر، گوته خود را با این شخصیت همهویت میداند. جملهبندی این بخش حاکی از رابطهی بینامتنی آن با شعر سعدی است. گوته میگوید: «قطره بارانی بیمآکنده به دریای خروشان چکید و در تلاطم خشمآمیز امواج فرورفت، اما خداوند به پاداش توکل و ایمان نیرو و دوامش بخشید. پس صدفی خاموش او را در کنار گرفت، حال به افتخاری ابدی مروارید با فروغی دلنشین و تابشی ملایم بر تاج قیصر ما میدرخشد». افزون بر این، گوته تمحیدیهی گلستان را تا حدی زمینی می کند. چنان که می گوید: «در هر نفسی دو نعمت است. دم فروبردن و از بار آن رهیدن. آن تنگنا میآورد و این تازگی. چنین زندگی ترکیبی است سحرآمیز. دمی که در تنگنایت میگیرد بر خدا سپاس بگزار و سپاس بر خدا آن دم نیز که رهاییات میبخشد». چنانکه ورنر کراس اشاره میکند، گوته دم و بازدم را مثال بارزی برای هستی دیالکتیکی انسان میبیند و این شعر فارسی را تأییدی بر اندیشهی خود میداند و آن را در سرآغاز دیوان غربی-شرقی قرار میدهد.
او افزود: گوته برخلاف دیگر شرقشناسان آلمانی به واقعیتهای ایران روزگار خودش هم توجه داشت. چنانکه افزون بر شعرهایی به سبک ادبیات شرقی، جستارهایی دربارهی فرهنگ ایرانی نیز نوشته است. امروز این مجموعه مقالات از آن رو برای ما اهمیت دارند که تجزیه و تحلیل گوته را نشان میدهند. گوته در این مقالات به ارتباط شخصیت با شرایط سخت اقلیمی، استبداد شرقی و توکلکردن اشاره میکند.
عیار نخبگی مترجمان شیلر
سعید فیروزآبادی پس از مرور تعابیر مختلف مفهوم نخبه، اظهار داشت: الیت مفهومی است که طی سیصد سال در فرهنگ اروپایی شکل گرفته است. الیت در معنای فرانسوی خودش به معنای کالای برگزیده، با کیفیت عالی و جنس لوکس است. فعل آن نیز تا قرن هجدهم به معنای برگزیده، انتخاب کردن و گلچین کردن است. از قرن هجدهم نخستین تغییرها در این تعبیر صورت میگیرد و به تمایز میان تودهی مردم و نخبگان اشاره میکند. سرانجام، در قرن نوزدهم ویلفردو پِرِیتو، سیاستمدار و اقتصاددان ایتالیایی، برای نخستین بار با ارائهی چند مدل تعریف دقیقی از نخبه ارائه میدهد. او میگوید نخبگان عبارتاند از نخبگان از بدو تولد که نخبگی را به ارث میبرند مانند شاهزادگان؛ نخبگان ارزشی که به دلیل رفتار، عقاید و حفظ ارزشهایشان بهنوعی حافظ ارزشهای اجتماعاند؛ نخبگان کارکردی که به موجب موقعیتشان از تصمیمگیران اجتماعاند؛ نخبگان قدرت که از قدرت مایه میگیرند و به دلیل سیاست، اقتصاد، نظام یا حتی حاکمیت خود بهعنوان نخبه شناخته میشوند؛ نخبگان شغلی که از کارمندان عالیرتبه، صاحبمنصبان و نخبگان سیاسیاند و جریانهای سیاسی را شکل میدهند و در نهایت، ضدنخبگان که در تقابل دائمی با نخبگان قرار دارند، نخبگان را از رأس به زیر میکشند و چرخش نخبگان را در جامعه رقم میزنند.
او افزود: نخبگان ارزشی به جامعه مفهوم میبخشند و آن را از بیهویتی دور میکنند. آنها معمولاً با نخبگان قدرت درگیرند، عزلتنشین میشوند و میکوشند با تکیه بر ارزشهای فرهنگیوهنری به ارزشهای گذشته برگردند. آنها در خدمت فرهنگاند، در حالیکه نخبگان قدرت در خدمت ساخت تمدناند. این گروه بیشتر مفهوم روشنفکر ادوارد سعید را به ذهن میآورند و نهگویانی هستند که در مقابل هر گونه تحمیل عقیدهای ایستادگی میکنند.
او دربارهی مترجمان آثار شیلر در ایران گفت: یوسف اعتصامالملک دومین چاپخانهی ایران را در تبریز تأسیس کرد. او جزو انقلابیون، نمایندهی دورههای اول مجلس، سردبیر مجلهی بهار، رئیس کتابخانهی سلطنتی و کتابخانهی ملی و ناشر حدود چهل کتاب از زبان فرانسه بود. به نظر، او نخبهای ارزشی است که به مرور اندکی به دستهبندی نخبهی قدرت نزدیک میشود. بزرگ علوی پدری آزادیخواه داشت که عضو حلقهی کاوه بود و در جنگ جهانی اول مجلهی «کاوه» را منتشر میکرد. علوی پنج سال در آلمان اقامت داشت. دکتری تعلیموتربیت گرفت و پس از بازگشت به ایران، به تشویق سعید نفیسی کتاب «حماسهی ملی ایرانیان» تئودور نولدکه را به فارسی ترجمه کرد. او پنهانی با نام مستعار فریدون ناخدا با مجلهی «دنیا» همکاری داشت. بارها دستگیر شد و سالها زندانی بود. هنگامی که برای دریافت نشان به وین دعوت شده بود، در ایران کودتای نظامی شد. این باعث شد که به پیشنهاد ریپکا به برلین شرقی برود و تا آخر عمر در آنجا بماند.
او ادامه داد: عبدالحسین میکده درسخواندهی بیروت است. در زمان جنگ جهانی اول در ماربورگ آلمان تعلیموتربیت خواند و در آنجا مجلهی «فرنگستان» را منتشر کرد. بعدها به ایران برگشت و در جاهای مختلفی کار کرد. مثلاً مدتی سفیر ایران در سوئیس و اتریش بود و در ایران انجمنی ادبی داشت. محمدعلی جمالزاده از حلقهی کاوه بود و آثار را از زبان آلمانی ترجمه میکرد. پدرش، سید جمالالدین واعظ اصفهانی، نیز به دلیل بیان عقاید خود در «رویای صادقه» به قتل رسیده است. محمود عبادیان فرزند یکی از مبارزان کارگری خراسان است. عبادیان بارها دستگیر شد. به ناچار از ایران به چک گریخت و به سفارش ریپکا به هامبورگ رفت. او دکتری فلسفه گرفت و به یکی از مهمترین مترجمان آثار هگل در ایران تبدیل شد. مرور سابقه و آثار این مترجمان نشان میدهد که تقریباً تمام آنها نخبگان ارزشی و نهگویی بودند که از کشور طرد شدند و در خارج از ایران زندگی کردند. هدف این نخبگان از ترجمه حفظ قالب و شکل نبود، بلکه انتقال ارزشها و جریان روشنگریای بود که برای ایران آرزو میکردند.
تاریخ به لباس حکایت و نمایش
فاطمه خداکرمی ضمن اشاره به اینکه بسیاری از اندیشمندان و ادیبان غرب، از دیدرو و هِردِر گرفته تا گوته، سعدی را حکیمی فرزانه و شاعری خردمند میشناسند، گفت: عشق، محبت به همنوع و جامعیت کلام از سعدی شاعری بزرگ و حکیمی عارفمسلک میسازد که گفتههایش مطابق ذوق و سلیقهی همگان است. حکایتهای گستان سعدی در اواخر قرن سیزدهم میلادی نگاشته شده است. سعدی این حکایات پرمغز را که نمایندهی جهانبینی و انسانشناسی عمیق او هستند، با زبانی شیوا و سلیس بیان کرده است و در آنها اساسیترین مسائل اخلاقی، عرفانی، اجتماعی را به چالش کشیده و با نگاهی انساندوستانه مردم را به اخلاق عملی سوق میدهد. از ویژگیهای سبکی او سادهنویسی و ایجاز است. همچنین، او برخی حکایتهای «گلستان» را از حکایتهای تاریخی برگرفته و آنها را با تغییراتی نقل کرده است.
خداکرمی در ادامه دو حکایت تاریخی تغییرشکل یافته در گلستان را مرور کرد. سپس ضمن اشاره به اینکه شیلر نیز از وقایع تاریخی برای بیان منظور خود استفاده میکند، توضیح داد: بسیاری از نمایشنامههای شیلر اقتباس از شخصیتهای تاریخیاند و جنبه آزادیخواهانه دارند. بنمایهی آثار او بیشتر تقابل خیروشر و بازتابی از مبارزهی او با استبداد و دیکتاتوری حاکم بر جامعه است. او با استفاده از دانش فلسفی و زیباشناختی خود، هنر و ادبیات را برای روشنگری و سوق دادن به آزادی و تربیت زیباشناختی انسان بهکار میگیرد.
او افزود: در دوران شیلر کشور آلمان بهصورت ملوکالطوایفی اداره میشد و هر استان صاحب حکومتهای مستقل با شاه و شاهزادگان و دربارهای مجزا بود. شیلر اولین نمایشنامۀ خود، «راهزنان»، را مخفیانه در مدرسهی نظامی نوشت. این نمایشنامه ماجرای پسران دوکی ثروتمند است. یکی از این دو نماد شرارت و خباثت است. اما دیگری مظهر مهر و فضایل انسانی است و از دیدن چیزهایی مثل بیعدالتی و انحطاط ارزشهای انسانی در جامعه رنج میبرد و علیه وضع موجود قیام میکند. نمایشنامهی دیگر شیلر، «خدعه و عشق» نیز بیانگر عشق شاهزادهای جوان به دختر نوازندهی دربار است. شیلر در این نمایشنامه شیوهی حکومت استبدادی حکمرانان محلی آلمان را مورد انتقاد قرار میدهد و پرده از آن فضای ضداخلاقی و پر نیرنگ برمیدارد. نمایشنامهی «ماری استوارت» یکی از برجستهترین آثار تاریخی شیلر است. این نمایشنامه نیز بازتاب وقایع تاریخی قرن شانزدهم انگلستان است. شیلر واپسین روزهای پیش از بهدارآویختهشدن ماری استوارت، ملکهی اسکاتلند، را به تصویر میکشد. او در این اثر به سرگذشت قهرمان خود بهمنزلهی انسانی مورد ظلم و بیعدالتی واقع شده علاقهمند شده است، نه بهمنزلهی شخصیتی تاریخی. در اینجا ماری استوارت زنی دارای شخصیت استوار، مصمم و عاری از هر گونه عیب تصویر شده، در حالیکه رقیب او، ملکه الیزابت، زنی شیفتهی قدرت است که عشق را فدای سیاست کرده و از خود بیگانه است.
خداکرمی در ادامه نمایشنامهی «ویلهلمتل» و «دوشیزهی اورلئان» را مرور کرد و توضیح داد که شیلر چگونه از وقایع تاریخی مربوط به آنها برای مبارزه با دیکتاتوری و حمایت از آزادیخواهی استفاده کرده است.
حلقهی ارتباطی غزالی-کانت
علی عبداللهی اظهار داشت: در کارنامهی سعدی با دو نوع نوشتار تعلیمی و غنایی رویاروییم. ادبیات غنایی به احساسات عاشقانه و فردیت فرد با محیط خودش میپردازد و ادبیات تعلیمی شامل تعلیم و آموزش است. ادبیات بما هُوَ همواره تعلیمی است و فقط سرچشمهها و نوع بیانش متفاوت است. چنانکه در شعر مدرن و رمانهای بزرگ نیز جنبههای تعلیمی وجود دارد. باید و نبایدهای اخلاقی در زبان فیلسوفان و آموزگاران، گزارههایی بیروح و کلیاند که بیشتر بهصورت مادی صادر میشوند و انسان باید برای زندگی بهتر بهکارشان بگیرد. ولی سعدی حکمهای کلی تعلیمی صادر نمیکند. منشأتأثیر ادبیات تعلیمی سعدی آموزههای غزالی، اندیشههای صوفیه، عرفان و کلام است. اما سعدی از اینها فراتر رفته است. گرچه او چهار سال در نظامیه تحت تعالیم غزالی قرار گرفته است، با زیرکی و حکمت شاعرانه از جزمیت دیدگاههای غزالی دور میشود. غزالی به تناسب زمان خودش جایگاه کانت را در فلسفهی امروز دارد و سعدی روش اندیشیدن و تحقیق و شناخت را از او آموخته، اما در آثارش اهل مدارا است. سعدی از صوفیه نیز فراتر رفته و عزلتنشینی و رهبانیت شدید را سرمشق نمیگیرد. در عوض، انسانگرایی و بینیازی را برگرفته و به تعادل میرساند. چنانکه اندیشههای عرفانی را در خدمت بیان واقعیتهای اجتماعی میگیرد. در نهایت، انسانگرایی در تمام گرایشهای سعدی حضور دارد و ترکیبی پدید میآورد که بهنوعی حکمت عملی همگانی و همهجایی تبدیل میشود.
او ضمن تأکید بر اینکه ردپای حکمت عملی سعدی در آثار اندیشمندانی چون شوپنهاور مشهود است، اظهار کرد: آنچه شیلر را به سعدی نزدیک میکند، الهام گرفتن از کانت است. شیلر همزمان با کانت زندگی میکند و میکوشد به آثار او با دیدی زیباییشناختی بنگرد و به آنها ارزش زیباییشناختی بدهد. تا پیش از شیلر روشنگری فقط تأکید بر عقل و انسانگرایی بود و بسیار ملالآور مینمود. اما پس از او و گوته، بُعد زیباییشناختی روشنگری تقویت شد. شیلر با شاعرانگی خود میان انگیزههای حسی و فرمنگر ارتباط ایجاد میکند. او ارزش زیباییشناختی دادن به حکمهای عقلی و حسی را عامل پیوند و تلطیف این دو حس در بشر میداند. چنانکه، سعدی و شیلر همواره به دنبال تعادل زرینی میان حس و عقل بودند.
عبداللهی افزود: دومین خاستگاه دیدگاههای تربیتی شیلر، اسطورههای یونان و روم است. این گرایش شعرهای شیلر را مملو از اشارههای بینامتنی و در ترجمه سخت و فشرده میکند. ازاینرو زبان سخت و دیریاب شیلر در میراث ترجمه منتقل نمیشود و ارزش زیباییشناختی خود را نشان نمیدهد. گرچه شیلر در انسانگرایی، توازن میان عقل و احساس، آزادی انسان، مدارای بشری بسیار نزدیک و حتی وامدار سعدی و امثال او است، در نثر اینچنین نیست. سعدی بعد از هفتصدهشتصد سال هنوز به راحتی خوانده میشود و در ترجمه لذتبخش است، اما نثر شیلر اینچنین نیست. گفتنی است شیلر پیش از آنکه گوته به ادبیات شرق بپردازد، از دنیا رفته بود و در گرایش گوته به شرق شرکت نداشت.