تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه شنبه،17 آذر به نقد و برررسی «فرهنگنامه فارسی» اختصاص داشت که با حضور دکتر محمدرضا باطنی، غلامحسین صدریافشار، نسرین حکمی و نسترن حکمی برگزار شد.
«فرهنگنامه فارسی» جدیدترین فرهنگنامهای است که غلامحسین صدریافشار به همراه دو تن از همکارانش، نسرین حکمی و نسترن حکمی، آن را در سه جلد تدوین و از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر کرده است. این فرهنگ شامل بیشتر واژگان به کار رفته در نوشتههای فارسی به علاوه رایجترین اعلام است و هدف از تالیف آن، فراهم کردن مرجعی برای کاربران زبان فارسی است تا بتوانند واژه یا نامی را که میخوانند یا میشنوند شناسایی کنند.
در آغاز این نشست داود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر موسایی در ابتدای این نشست به ارائه گزارش کوتاهی از پیشینه، اهداف و دستاوردهای انتشارات فرهنگ معاصر پرداخت و گفت: ماکارمان را ۲۸ سال پیش با این اندیشه شروع کردیم که نهاد و مؤسسهای را بنیانگذاری کنیم تا حداقل فرهنگهایی را در حد استانداردهای روز منتشر کنیم.
هدف ما بهروز سازی فرهنگهای موجود و چاپ مجموعهای از فرهنگهای متعدد و مورد نیاز جامعه بود هرچند کار سادهای نبود. حاصل کار هم در طول این ۲۸ سال، حدود ۱۲۰ فرهنگ است.
موسایی با اشاره به این که انتشار فرهنگهای فارسی در اولویتکاری انتشارات فرهنگ معاصر قرار داشت افزود: برای انتشار فرهنگ فارسی باید دو کار انجام میدادیم؛ یا تیمی تشکیل میدادیم که برای یک ناشر در بخش خصوصی این کار چندان به صرفه نبود. یا به دنبال فرهنگی میبودیم و انرژیمان را برای روزآمد کردن آن صرف میکردیم. خوشبختانه انتشارات کلمه، ناشری که قبلا این کتابها را چاپ میکرد، تصمیم گرفت امتیاز این فرهنگ را بفروشد و ما امتیاز این فرهنگ را گرفتیم و با همکاری آقای صدریافشار و همکارانشان سعی کردیم این کار را توسعه بدهیم.
موسایی در ادامه با اشاره با سابقهی همکاری انتشارات فرهنگ معاصر با با آقای صدریافشار، گفت: بیشتر فعالیت ما روی فرهنگ فارسی متمرکز بود که تاکنون پنج عنوان آن منتشر شده است: یک سه جلدی که شامل اعلام و لغت است، یک دو جلدی که فقط لغت است و یک تک جلدی که فشرده آن است و خود فرهنگ اعلام جدید و یک فرهنگ کوچک به انضمام دو عنوان دیگری که به زودی منتشر خواهد شد.
سپس غلامحسین صدری افشار تأکید کرد که ما پیش از ورود به جلسه به این نتیجه رسیدیم که چون این کاربرای این بوده که گرهی از کار کاربر فارسیزبان باز کند، بهتر این است که شنونده باشیم و بگذاریم که حاضران ایراد این کار را بگویند.
نسرین حکمی، دیگر مؤلف این فرهنگنامه نیز گفت: ما در این فرهنگنامه سعی کردیم برخی نیازهای کاربران را که فرهنگهای دیگر هنوز نتوانستهاند برآورده کنند، برآورده سازیم. به همین دلیل گمان میکنیم بعد از این همه سال راه را حداقل برای دیگران باز کردیم و خوشحالیم از اینکه دیگران دارند این مسیر را طی میکنند.
پس از این سخنان اولیه، دکتر محمد رضا باطنی کوشید به بیان ویژگیهای این فرهنگنامه بپردازد: فرهنگهای یک زبانه به دو صورت نوشته میشوند: فرهنگ لغت و فرهنگ لغت به اضافه اطلاعات دانشنامهای که عمدتاً مربوط به اعلام است. سنت فرهنگنویسی در امریکا به شیوه دوم است؛ یعنی فرهنگ لغت که اعلام به طور الفبایی در آن ضبط میشود. ولی در آمریکا نام متفاوتی برای فرهنگ لغت تنها و فرهنگ لغتی که همراه با اعلام هستند وجود ندارد و از همان لفظ مطلق دیکشنری استفاده میکنند. صورت بینشان دیکشنری همین است که هم فرهنگ لغت باشد هم اعلام.
وی ضمن اشاره به سنت فرهنگنویسی در انگلیس گفت: در انگلستان هر دو نوع فرهنگ نوشته میشود اما سنت فرهنگ لغت این است که لفظ دیکشنری را برای آن به کار میبرند و برای آنها که دانشنامهای هستند چیزی به نام آن اضافه میکنند. اما در فرانسه چنین است که به آن میگویند فرهنگ دانشنامهای و اگر توجه داشته باشیم که «ای» اغلب به «گی» تبدیل میشود باید بگوییم «فرهنگ دانشنامگی».
باطنی سپس به دیدار کوتاه خود پیش از نشست با صدری افشار اشاره کرد و افزود: من از آقای صدریافشار پرسیدم که اصطلاح فرهنگنامه را از کجا آوردید؟ گفتند مرحوم سعید نفیسی در ۱۳۱۹ دست به چنین کاری زد و کتابی را به همین سیاق تألیف کرد و اسم فرهنگنامه را بر آن گذاشت. گویا غیر از نفیسی، هیچکس دیگری لفظ دانشنامهای را فرهنگنامه نخوانده است. حتا در فرهنگی که آقای صدریافشار در ۱۳۷۳ منتشر کردند، فرهنگنامه را فقط به دایرهالمعارف معنی کردند اما در این کار و کارهای قبلیشان خودشان آمدند، فرهنگنامه را به دو معنا به کار بردند: یکی به معنای دایرهالمعارف و دیگری فرهنگی که لغت و اعلام به طور توأمان در آن باشد. قبل از کار آقای صدریافشار در هیچ جای دیگر فرهنگنامه به معنای فرهنگ دانشنامهای نیامده است. بنابراین من امیدوارم که لفظ فرهنگنامه مورد قبول اهل فن قرار بگیرد.
باطنی در ادامه به ویژگیهای فرهنگنامه سه جلدی واژگان و اعلام پرداخت و گفت: آنچه در این سه جلد فرهنگ آمده است در قسمت اعلام یا اطلاعات دانشنامهای، فقط افراد نیست بلکه شامل قراردادها، جاها، کتابهای مشهور و بسیاری اطلاعات دیگر است. همچنین در فهرست اعلام علاوه بر یادکرد از قدما نام کسانی مثل زریاب خویی، زرینکوب، احمد تفضلی، جهانگیر تفضلی و بسیاری از کسانی که به گردن ما حق دارند، آمده است. قسمت واژگان هم نسبت به کارهای قبلی بازبینی شده است. مثلاً واژههایی اضافه شدهاند که من آنها را به چهار دسته تقسیم کردهام: اول آنهایی که خود فرهنگنویس هم نوشته است نامتداول هستند، دوم واژههای گفتاری، سوم واژههای تخصصی و ادبی و در نهایت چهارمین دسته واژههای بسیار جدید و امروزی هستند.
باطنی از پیوستهای متعددی که به آخرکتاب اضافه شده و به کاربران بسیار کمک میکند و نیز کتابنامهی مفصلی که در انتها آمده است به عنوان دیگر محاسن این فرهنگنامه یاد کرد و در ادامه کوشید برخی از ایرادات را نیز برای تذکر و اصلاح این فرهگنامه در ویرایشهای بعدی طرح کند. وی گفت: بعضی از تعاریف در این فرهنگنامه دقیق نیست اگرچه از این موارد بسیار کم است و ضمن اینکه تعریف کردن کار بسیار مشکلی است. این ایرادی است که به برخی از مداخل وجود دارد.
در ادامه باطنی به تجربهای که در انتشارات آگاه در زمینهی گردآوری نزدیک به 600 هزار لغت از دادگان زبان فارسی انجام شده بود اشاره کرد و گفت: چون فرهنگهای فارسی ما هیچکدام دادگان ندارند بنابراین در تاریکی حرکت میکنند یعنی معلوم نیست که چه چیزی برای فارسی زبان اهمیت دارد. بنابراین اگر بخواهیم کار علمی درباره فرهنگنویسی انجام دهیم ناگزیریم از این که دیتابیس داشته باشیم که ما نام آن را دادگان میگذاریم.
وی ایراد دیگر این فرهنگنامه را مربوط به برخی واژههای دوجزیی دانست که تعدادی فهرست شدهاند و تعدادی تعریف شدهاند: ما به این اشکال، اشکال مدخلگزینی میگوییم. مثلاً معلوم نیست که چرا سوءتغذیه باید تعریف شود، ولی سوءهاضمه فهرست شود.
به زعم باطنی، بعضی از تغییرات در این فرهنگنامه در جهت بهبود نبوده است. در ویراست قبلی «بودایی» هم به عنوان اسم به کار رفته است و هم به عنوان صفت که اسم آن میشود کسی که پیرو بوداییت است و صفتش میشود منسوب یا مربوط به بودایی. ولی در فرهنگنامهی جدید مقوله بودایی فقط به صورت صفت تعریف شده است و بودایی به معنی اسم حذف شده است.
دکتر باطنی اما بسیاری از تغییرات در این فرهنگنامه را در جهت روشمندی بیشتر آن دانست و افزود: فرهنگ آقای صدریافشار و همکارانشان فرهنگی پویاست چون مدام در حال تغییر است و تغییراتی که در آن وارد میشود کلاً در جهت بهبود فرهنگنویسی است. ایرادهایی که گرفته شد در برابر محاسن فرهنگ ناچیز است و ذکر آنها صرفاً برای جلوگیری از پارهای ایرادهاست که در کار فرهنگنویسی اجتنابناپذیر است.
پس از باطنی، غلامحسین صدری افشار با اشاره به اینکه ما هیچ کدام زبانشناس نبودیم گفت: به همین دلیل جرأت نکردیم که ریشه برای واژگان بدهیم و این برای یک فرهنگ عیب است. ریشه زبانی بسیار مهم است اما چون ما قصدمان این بوده که اطلاعاتی بدهیم که به باور خودمان درست است، از این مقوله صرفنظر کردیم.
از طرفی فرهنگ تا وقتی که مصور نشود یک فرهنگ کامل نیست. ایراد بزرگ فرهنگ ما این است که هنوز مصور نیست و ریشه ندارد. ریشه را مطمئنم که ما نمیتوانیم انجام دهیم اما امیدوارم به همت ناشر بتوانیم ویراست دیگری با تصاویر لازم و نه فقط تصاویر زینتی ارائه دهیم.
داود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر در همین باره و ضمن اشاره به سنت نوپای فرهنگنویسی در ایران گفت: فرهنگهایی مانند لاروس، وبستر و ... سالها سنت فرهنگنویسی را پشت دارند که ما نداریم. به همین دلیل یا باید از یک سری از تصاویر تزئینی استفاده کنیم که سیاست و استاندارد ما چنین چیزی نیست. اما گاهی نبودن یک چیزی استاندارد را بالاتر میبرد تا بودن آن. در نهایت ما تصمیم گرفتیم یک یا دو چاپ به همین صورت دربیاوریم ولی در ویرایش دیگر اعلام که تا پایان امسال منتشر خواهد شد، تصویردار خواهد بود.
محمدرضا باطنی در ادامه سخنان مدیر انتشارات فرهنگ معاصر به تصویر سازی در فرهنگها پرداخت و گفت: در عکس گذاشتن برای فرهنگ باید بین فرهنگهای آموزشی و فرهنگهای خیلی مفصل که عکس میگذارند تفاوت قائل شد، چرا که به علت همان اشکالی که در تعریف یک شکل یا شئ وجود دارد سعی میکنند از عکس استفاده کنند تا مقصود اصلی را برسانند. بنابراین عکسهایی که در فرهنگهای دیگر میبینیم الزاماً برای فرهنگ فارسی زبان و یک زبانه لازم نیست و فقط شاید برای چیزهایی که نادر هستند و در حوزه تجربه ما نیستند لازم باشد.
وی سپس درباره چرایی نبود ریشهشناسی برای فرهنگهای زبان فارسی گفت: ریشهشناسی در حد اینکه بگوییم واژه از کجا آمده است گره از کار ما باز نمیکند، بلکه باید به اصل آن در زبان اصلی بازگردیم تا به جایی برسیم که بگوییم نمیدانیم. من همچنین خیلی با آوردن مترادف برای یک واژه موافق نیستم چون مترادف کامل در زبان وجود ندارد.
نسرین حکمی نیز درباره چگونگی به کاربردن واژههای مترادف در فرهنگنامه فارسی واژگان واعلام گفت: ما سعی کردیم مترادفها را در آن بخشی که مشابهت و تا حدودی همپوشانی وجود دارد بیاوریم. وی همچنین درباره استفاده از تصویر در فرهنگها و مشکلات تهیه آن گفت: در مورد تصویر آقای موسایی درست میفرمایند. متأسفانه بایگانی خوبی در این زمینه وجود ندارد. اما برخی از کلمات و واژهها نیازمند تصویرند، برای نمونه ما هنوز در داستانها و رمانها داریم از کلمه آتشگردان استفاده میکنیم و این کلمه از زبان فارسی بیرون نرفته و مهجور نشده و حتا نمیتوان به آن نامتداول گفت، اما برخیها نمیدانند که آتش گردان چه شکلیاست. در نتیجه برای بچههای امروز هر چه قدر این آتشگردان را توصیف و تعریف میکنیم و هر چقدر سعی میکنیم معنای آن را برسانیم باز نمیتوانند تصویر دقیقی از آن در ذهن به دست آورند.
وی با اشاره به بایگانی ضعیف تصاویر در زمینهی فرهنگنامهنویسی گفت: تمام گلها و گیاهان و درختها و ماهیهای ما به عکس نیاز دارند نه به دلیل آموزشی بودن آنها، بلکه به دلیل اینکه در هر منطقهای اینها با اسامی متعدد با هم اشتباه میشوند.
حکمی درباره ویراست تازه فرهنگنامه ضمن اشاره به برخی واژههای پرکاربرد که از زبان دیگری وارد زبان فارسی شده است گفت: در کامپیوتر همه دارند میگویند چت کردن. تا وقتی فرهنگستان فکری به حال این تخصصیها نکرده است، ما ناچاریم بعضی از واژههای حوزههای دیگر را که فارسی هم نیستند وارد کنیم، چون وارد شدهاند؛ یعنی کاربر چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد کرده است.
وی افزود: الان کاربرها از ما جلوترند؛ یعنی متون یک طرف است و کاربران طرف دیگر که از واژگانی که یا وارداتی است یا میسازند، استفاده میکنند. ما به واژگان جدید زمان میدهیم و وقتی تثبیت شد وارد فرهنگ میکنیم، نمیدانم درست است یا غلط اما خط مشی گروه ما این گونه است.
نسترن حکمی نیز درباره تلفظ و نحوه تلفظ واژهها گفت:علاوه بر این که با واژههای وارداتی مشکل داریم، با تلفظ آنها هم مشکل داریم. بنابراین ما بنا را بر این گذاشتیم که اصولاً داوری نکنیم و وقتی مردم واژهای را آوردند و مدتی با آن کار کردند آن واژه، واژهی زبان فارسی است. وقتی فارسیزبان واژهای را به کار میبرد و مردم آن را میفهمند از نظر ما این واژه دیگر باید بدون هیچگونه داوری وارد فرهنگ ما شود. مسأله تلفظ هم جزو مشکلات ماست. فعلاً ما باید کار کنیم و این کلمات را بیاوریم تا پالایش شوند.
در ادامه باطنی دربارهی نحوهی ورود یک واژه به فرهنگ گفت: نحوهای که کلمات جدید با ما آشنا میشوند این طوری است که کم کم قشر وسیعی در حوزه گفتار آنها را به کار میبرند اما کسی آن را نمینویسد. قدم بعد رماننویسانی که از شیوهی گفتاری پیروی میکنند در نوشتههایشان این گونه واژهها را میآورند. بعد این نوشته اگر از سوی نویسنده خوبی به کار رفته باشد، مورد تقلید قرار میگیرد و کمکم در فرهنگ با انبر گرفته میشود و میگویند، این گفتاری و عامیانه است و بعد وارد فرهنگ میشود. این روند را همه زبانها دارند.
سپس صدری افشار درباره گفتار عامیانه گفت: عامیانه زبان مردم بیسواد است؛ کسی که به تلفن میگوید تلیفون. این عامیانه است. اما آنجایی که حرف میزنیم این زبان گفتاری است. عامیانه از گفتاری متمایز است اما متأسفانه در فرهنگهای ما چه دکتر معین، چه دیگران اینها را مرتب به نام عامیانه میآورند اما آنها گفتاری است.