تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 کد مطلب:18080
گروه: نشست‌ها

عشق به‌منزله‌ی رویه‌ی تولید حقیقت

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «عشق، چند رویکرد به یک مفهوم»

به تازگی کتاب «عشق، چند رویکرد به یک مفهوم» به کوشش مالک حسینی در انتشارات هرمس منتشر شده است. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه ۲۴ اردیبهشت به نقد و بررسی این کتاب اختصاص داشت و با حضور دکتر مالک حسینی، دکتر مسعود صادقی و دکتر مریم هاشمیان در این مرکز فرهنگی برگزار شد.

   در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: برخی از مفاهیم مانند مرگ، نیکی، دوستی و عشق در همه‌ی فرهنگ‌ها کلیدی محسوب می‌شوند ‌و برای همه‌ی انسان‌ها، در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، مساله‌اند. اگر به تاریخ اندیشه و ادبیات در جهان بنگریم، درمی‌یابیم که فلاسفه، نویسندگان، هنرمندان، شاعران و حتی جامعه‌شناسان به مفهوم عشق پرداخته‌اند.

   او ضمن اشاره به اینکه مالک حسینی پیش‌ازاین، دو کتاب با همین الگو و شمایل درباره‌ی مفهوم دوستی و حکمت منتشر کرده است، درباره‌ی کتاب «عشق، چند رویکرد به یک مفهوم»، گفت: این کتاب شامل شش مقاله است که عشق را از منظر روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، دین و فرهنگ، اخلاق، فلسفه و تاریخ فلسفه بررسی کرده است. بلندترین مقاله به عشق از منظر تاریخ فلسفه اختصاص دارد که با بررسی آرای فلاسفه‌ی دوران باستان، مثل افلاطون و ارسطو آغاز می‌شود و تا فلاسفه‌ی قرن هجدهم و بیستم می‌رسد. در این بخش، بیشتر به آرای فلاسفه‌ی آلمان مثل شلایر‌ماخر، هامان، هِردِر، هگل، شوپنهاور پرداخته شده است.

   او ادامه داد: در این کتاب، پرسش‌هایی از قلمرو عشق، عشق به همنوع، چیستی عشق، نوع‌شناسی عشق، تفاوت‌های فرهنگی و جنسیتی در مساله‌ی عشق، تفاوت‌های مفهوم اروس افلاطونی و فیلیای ارسطویی، چرایی پیچیده و مبهم قلمداد شدن عشق در منظر جامعه‌شناسان، مطرح می‌شود. مدخل‌های انتخابی دانشنامه‌ای‌اند. بااین‌حال، باز جای مدخل‌هایی از اندیشمندان ایرانی خالی است.

 

به‌دنبال تصویری جامع از عشق‌

مالک حسینی، درباره‌ی سبک و سیاق این مجموعه، گفت: حدود ده سال پیش، به نظرم رسید که ما به مفاهیم مرتبط با زندگی و فلسفه‌ی عملی به حد کافی توجه نداریم. پس، به تدوین مجموعه‌ای در این حوزه اندیشیدم. البته، امروز کتاب‌های بسیار خوبی ذیل فلسفه‌ی عملی منتشر شده است. به‌هر روی، در تحقق ایده‌ی خود دو گزینه پیش‌روی داشتم، یکی اینکه در هر موضوعی، از میان مقالات درجه‌یک فیلسوفان و متفکران زنده‌ی دنیا چند مقاله انتخاب و منتشر کنم. نتیجه‌ی این کار، مجموعه مقالاتی بود که مشخصاً نظر نویسندگان آن مقالات را به خواننده منتقل می‌کرد. به احتمال زیاد، علی‌رغم اهمیت این مقالات، جنبه‌هایی از بحث درباره‌ی موضوع مغفول می‌ماند و بسیاری از منابع مهم پژوهشی درباره‌ی آن مطرح نمی‌شد. پس، این گزینه هدف من نبود. آنچه من در نظر داشتم، ارائه‌ی تصویری نسبتاً جامع از جنبه‌های مختلفی بود که می‌توان در آنها به موضوع پرداخت. درعین‌حال، می‌خواستم مخاطب با پژوهش‌های عمده‌ در این خصوص و در خلال آن با منابع دست اول آن آشنا شود. به نظرم رسید، در قدم اول استفاده از مقالات دانشنامه‌ای مناسب می‌تواند تصویر نسبتاً جامعی از پرداخت به موضوع به خواننده ارائه کند.

   او ادامه داد: مقاله‌ی دانشنامه‌ای مخاطب را با منابع دست اول و تحقیقات ثانوی در مورد موضوع به‌حد خوبی آشنا می‌کند. اما این‌گونه مقالات در کنار همه‌ی مزایایشان، ایرادهایی هم دارند. مثلاً موجزند، ارجاع‌های فراوان دارند و سخت‌خوان‌اند. بااین‌حال، من این راهکار را برگزیدم و کوشیدم از منابع بسیار معتبر مقالاتی را انتخاب کنم که نویسندگانشان خود صاحب مقالات مستقل دایره‌المعارفی یا نظرورزی در موضوع باشند.

   او افزود: امیدوار بودم در کتاب سوم، مقاله‌ای تألیفی در کنار این مقالات بگذارم. یکی از دوستان ذی‌صلاح در این حوزه این کار را پذیرفت، ولی درگیر مشکلاتی شد و این امر محقق نشد. امیدوارم در چاپ‌های بعدی این کتاب‌ها یا مستقل از اینها کارهایی در مورد میراث فکری خود ما انجام بگیرد. چراکه مشخصاً درباره‌ی این موضوع در ادبیات و فرهنگ ما بسیار سخن گفته شده است. برای نمونه هر کتاب فارسی‌ای در باره‌ی عشق نوشته شود باید به کتاب «سوانح» غزالی توجه کند. چراکه این اولین کتاب فارسی است که در آن به نحو منسجم و با دقت روان‌شناسانه درباره‌ی عشق سخن گفته شده است.

 

آنتی‌تزی برای همه‌چیزدانی همگانی

مریم هاشمیان، درباره‌ی دلایل اهمیت ترجمه‌ی کتاب «عشق، چند رویکرد به یک مفهوم»، اظهار داشت: این کتاب برای من به دو دلیل ضروری بود که هر دو به فلسفه و سقراط بر می‌گردند؛ یعنی به آغاز فلسفه و رسالتی که با آن فلسفه وارد زندگی مردم شد. اول اینکه این کتاب تجلی تواضع عقل و اعترافی به نیاز به دانستن بیشتر است. عشق مفهومی است که همه از آن حرف می‌زنیم و در تمام تجلی‌های زندگی روزمره‌مان هست. از سوی دیگر، با سنت کهن پژوهش عشق رو‌به‌روییم. اما عشق با این سنت دیرینه‌ی پژوهشی همچنان برایمان مفهومی شناخته شده نیست. به نظر می‌رسد که اتفاقاً ما درباره‌ی چیزهایی بیشتر حرف می‌زنیم که کمتر درباره‌شان می‌دانیم. چنان‌که فیلسوفان و شاعران و اندیشمندان، بسیار از عشق سخن گفته‌اند، اما به کنه و خاستگاه آن نرسیده‌اند. چیزی که کمابیش شبیه حکایت فیل در تاریکی مولانا است.

   او ادامه داد: چنان‌که در این کتاب به‌خوبی نشان داده شده است، در شرایط اجتماعی، اقتصادی، دینی و فرهنگی مختلف، رویکردهای متفاوتی به عشق وجود دارد. همچنین در شرایط خاص برهمکنش‌ همه‌ی این نیروها، شاید به علت تفاوت نیروگذاری‌های روانی، روی افراد گوناگون آثار به‌شدت متفاوتی می‌گذارد. پس چنان‌که انسان مفهومی شسته‌ورفته نیست که بتوان در یک مقاله یا رساله یا کتاب تمام جنبه‌هایش را مشخص کرد، عشق هم به موجب نسبتی که با انسان دارد، به‌راحتی مشخص نمی‌شود. بااین‌حال، چیزی که در این آثار و سنت چندین‌هزارساله‌ی عشق‌پژوهشی برای من اهمیت دارد، تقلای عقل برای رسیدن به کُنه مطلب است. گرچه در بهترین حالت عقل فقط به این مساله تقرب یافته است، همه‌ی این تلاش‌ها پرتوی بر عشق تابانده‌اند. پس، عقل باید تواضع پیشه کند و چه بسا اعتراف کند که قرار نیست به همه‌ی حقیقت دست یابد. چینش مدخل‌ها، فهرست و ... در این کتاب، گواه آن است که ادعای تملک حقیقت یا کافی بودن منظر ویژه‌ای برای فهمیدن عشق در اینجا مطرح نیست.

  هاشمیان در ادامه در مورد جویندگی مستدام عقلی و تواضع عقلی سقراطی سخن گفت و تصریح کرد: آنچه من در اینجا از جویندگی عقل در نظر دارم، چندین وجه دارد. نخست، مشی سقراط. او در برابر مدعیان دانش موضع کسی را دارد که نمی‌داند، اما می‌داند که نمی‌‌داند. او با نشان دادن تناقض در سخنان کسانی که مدعی بیان حقیقت هر امری هستند، نشان می‌دهد که آنها هم شناخت کاملی از حقیقت آن موضوع ندارند. وجه دیگر اینکه ندانستن سقراط ژستی توخالی برای وادار کردن دیگری به اعتراف به دانایی او نیست. فلسفه برای سقراط جدا از زندگی، کوچه‌های آتن و مردم نیست، بلکه بخشی از زندگی مردم و در گفت‌و‌گوی با آنها است. سومین وجه جویندگی عقل برای من این است که این دقیقاً آنتی‌تز شرایط غالب جامعه‌ی ما است؛ یعنی آنتی‌تزی برای همه‌چیزدانی همگانی که امروز چنان در جامعه‌ی ما سیطره‌یافته که گاهی برخی از اهالی فکر و نظر را نیز درگیر کرده و هر گفت‌و‌گو و پویش و تقلایی را برای شناخت بی‌معنا ساخته است. غالب شدن این امر، مجاهده‌ی فکری را برچیده و فقط ژست کاذب دانستگی را بر جای می‌گذارد. پس، چنین کتاب‌هایی با چنین ویژگی‌هایی در واقع نوعی قدم زدن در جهت مجاهده‌ی ابدی عقل برای شناخت بیشترند، بدون این ادعا که این موضع نهایی و برتر است. تصورم این است که چنین کاوش‌های نظری و فکری‌ای در حوزه‌ی تألیف یا ترجمه می‌تواند آنتی‌تز جریان مخرب موجود باشد.

   او ادامه داد: در شرایطی که دانستن نوعی خطر کردن و پویش مستدام و طاقت‌فرسا است، دومین ویژگی مهم این کتاب در نظر من ارتباط آن با امید عقل است. ما بصیرت‌های بسیاری را به فروید مدیونیم. تواضع و امید عقل در این پژوهشگر متجلی است. فروید معترف است که با ناخودآگاه ناشناخته‌ای رو‌به‌رو است که ای بسا نفود به آن بسیار دشوار باشد. از او می‌آموزیم که اگر ناخودآگاه حوزه‌ای تاریک و وسیع است، ما باید بکوشیم تا هر چه می‌توانیم آن را به حوزه‌ی خودآگاهی بسط بدهیم و بیشتر بشناسیم. اگر نمی‌توانیم پرواز کنیم، لنگ‌لنگان برویم. این ویژگی از حیث فرهنگی مهم است. چراکه امروز به نوعی یأس فکری و عقلی مبتلاییم و انگار تکثر و تشتت در علوم انسانی به‌جای اینکه ما را مشتاق‌ترمان کند، ناامیدمان کرده است. بارها از مردم شنیده‌ام که فلاسفه در مورد همه‌چیز حرف می‌زنند و هیچ اجماعی ندارند و این را دلیل کافی برای این می‌بینند که به سراغ فلاسفه نروند. این در حالی است که من تاکنون دو طبیب ندیده‌ام که در مورد یک بیماری واحد نظری واحد بدهند. با این همه هیچ یک از ما خودمان را از طبیب بی‌نیاز نمی‌بینیم.

   او ضمن تأکید بر اینکه حقیقت چیزی نیست که در بسته‌بندی‌ای ابدی-ازلی عرضه شود و نباید از عقل مأیوس شویم یا خود را بدان بی‌نیاز بدانیم، افزود: یک قدم پیش‌تر می‌روم. بدیو در عصر حاضر از منظری بدیع و انقلابی به عشق برمی‌گردد و آن را یکی از رویه‌های تولید حقیقت معرفی می‌کند. همین امر، گواه بی‌پایان بودن پویش عقلی است. اگر بخواهم با کمک بدیو به این مساله نگاه کنم، گذشته از آنکه هرگز از جست‌و‌جو در پی حقیقت بی‌نیاز نخواهیم بود، هر تغییر بنیادی در وضع زمانه‌مان یا ایجاد هر دگرگونی‌‌ای در شرایط زندگی‌مان، مرهون مشارکت فعالانه‌ی خودمان در فرآیند تولید حقیقت است. همه‌ی اینها تأکید بر این است که حقیقت‌ها بسته‌هایی یا موجودیت‌های ازلی نیستند. ما در جایگاه سوژه همواره در حال تولید حقیقتیم. پس هیچ انفعالی در تولید حقیقت پذیرفتنی نیست. اگر جویای وارد شدن فلسفه به زندگی‌مان باشیم، باید دیدگاهمان را در مورد حقیقت عوض کنیم و برای این کار به فروتنی در شناخت و مجاهده‌ی امیدوارانه و مشتاقانه در پی شناخت نیازمندیم. اینها از رسالت‌های عقل بودند که به نظرم این کتاب در راستای آنها بود.

 

نردبان عشق

مسعود صادقی سخنان خود را با دو نقل از عرفان اسلامی و تصوف بغداد آغاز کرد. سپس درباره‌ی مفهوم عشق در منظومه‌ی مفاهیم اخلاقی در جهان اسلام، گفت: مهم‌ترین منبع اخلاق دینی جهان اسلام قرآن است که به تأیید تحقیق ایزوتسو در مفاهیم دینی اخلاقی قرآن، مفهوم حب و مشتقات آن اساساً در این منبع به‌منزله‌ی مفهومی اخلاقی شناخته نشده‌ است. در اخلاق پساقرآنی، ابوعلی مسکویه در چارچوب «اخلاق نیکوماخوس» به مساله‌ی عشق می‌پردازد. مسکویه خیلی کوتاه به عشق می‌پردازد و تأکیدش بیشتر بر روی دوستی است. در اخلاق کلامی ما نیز عشق غایب است. بااین‌حال، در اخلاق عرفانی یا تصوف و اخلاق ادبی در جهان اسلام از عشق بسیار سخن گفته شده است. در تصوف، عشق در کنار معرفت از مفاهیم کلیدی است. رابعه‌ عدویه نخستین زن صوفی در جهان اسلام است که به این مفهوم بسیار اهمیت داده است. بعد از او هم در همه‌ی مکاتب تصوف اسلامی، چه تصوف بغداد و چه عرفان خراسان، به تفصیل به این مفهوم پرداخته شده است.

   او ادامه داد: در اخلاق ادبی نیز متأثر از عرفان و حوزه‌های دیگر فرهنگ اسلامی، به عشق در معنای عشق دنیوی و عشق الهی و عرفانی توجه شده است. پس، برای جستن جایگاه مفهوم عشق در منظومه‌ی مفاهیم اخلاق اسلامی باید به حوزه‌ی تصوف رجوع کرد. چنان‌که اشاره شد، «سوانح» احمد غزالی چارچوب مشخصی به این بحث‌ها داده است. اما، ریشه‌ی این بحث به پیش از غزالی برمی‌گردد و پس از او نیز بسط و گسترش‌یافته است.

   او در ادامه در مورد کارکرد عشق در حوزه‌ی اسلامی، گفت: عشق در این حوزه کارکرد الهیاتی و اجتماعی دارد. کارکرد الهیاتی عشق را پلی برای رسیدن به خداوند یا طریقی برای عروج نفس می‌داند. این کارکرد عمدتاً فردگرایانه است و به اجتماع توجهی ندارد. این در حالی است که کارکرد اجتماعی عشق برای رفع معضلات و مسائل اجتماعی نیز مفید است.

   او تصریح کرد: اگر توجه انحصاری به نفع شخصی و به محاق رفتن خیر عمومی را به‌منزله‌ی مشکل بنگریم، کارکرد اجتماعی عشق این است که می‌تواند راهی برای دوباره اهمیت دادن به مساله‌ی خیر اجتماعی باشد. عشق گذشته از آنکه توجه را به دیگری جلب می‌کند، دیگرخواهی را در انسان برمی‌انگیزاند و او را به فراتر از خودخواهی و خودپرستی رهنمون می‌شود، در تفسیر افلاطونی نردبان فضایل است. سقراط اشاره می‌کند که سرچشمه و خاستگاه عشق عمدتاً نابسندگی و نقصان در وجود عاشق است. در این تحلیل، عاشق از ویژگی‌هایی نابسنده در خویش درک و دریافتی دارد و همین او را به سمت کسی می‌کشاند که صاحب این صفات نیکوست. با این تعبیر، عشق از نگاه سقراط افلاطون نردبان فضایل است.

   او گفت: با این تعبیر، عشق از نگاه سقراط و افلاطون نوعی نردبان فضایل است و فرد می‌تواند با عشق ورزیدنی خارج از انفعال محض نقصان خودش را برطرف کند. براساس این نگاه، عشق افزون بر اینکه ما را از دایره‌ی خودخواهی و خودپرستی بیرون می‌کند، نوعی توجه به نقصان و نابسندگی درونی و به بیرون از خودمان است. این کارکرد عشق البته وقتی شخص دنبال توجه به دیگری است، می‌تواند به سامان دادن مناسبات اجتماعی درون جامعه نیز کمک کند.

   او در پایان تأکید کرد که نگاه اجتماعی به عشق بر پایه‌ی مفروض دانستن مرموز نبودن عشق و قائل بودن به کیمیاگری عشق است، به این معنا که عشق وقتی با کنش فردی قرین شود، می‌تواند تحولی در افراد ایجاد کند.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/18080