تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 26 تیر 1398 کد مطلب:18405
گروه: درس‌گفتارها

آیا سخنان عبید انبان قلماشی است؟

جلسه‌ی نخست درس‌‌گفتار «انبان قلماشی» با سخنرانی دکتر مهدی محبتی برگزار شد.

بیست‌ودومین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره عبید زاکانی، با عنوان «انبان قلماشی» به تبیین و تحلیل بنیادهای فکری و فلسفی عبید به گونه‌ای همساز و سیستماتیک اختصاص داشت که با سخنرانی مهدی محبتی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی، چهارشنبه ۱۹ تیرماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

محبتی سخنانش را این‌گونه آغاز کرد و گفت: می‌توان عبید را همچون بسیاری از خوش‌ذوقان و نکته‌دانان فرهنگ ما «شوخ‌طبعی آگاه» دانست که آنچه در باب پریشانی و نابسامانی اوضاع اجتماعی به ذهنش می‌رسیده با تمسک به شگردهای هنری بر زبان می‌رانده است؛ بی‌هیچ مبنای عمیق فکری و مبانی دستگاه‌مند فلسفی که غالب بر ادب و فرهنگ امروز ماست. در نگاهی دیگر و با تکیه بر مستندات درون‌متنی آثار عبید، می‌توان او را به نوعی دیگر دید که نکته‌ها و نقدهای‌اش نه تنها پریشان و کشکول‌وار نیست که مبتنی بر چند رویکرد عمیق فلسفی است. رویکردهایی که شناخت آنها مجموعه مباحث پریشیده‌نما و پراکنده‌گونِ عبید را شکل و جهت داده و کل سخنان منثورش را از مشتی حرف‌های پریشان به نوعی دستگاه‌واره‌ی فلسفی نزدیک می‌سازد.

انبان قلماشی در فرهنگ ما کار ساده‌ای نیست

عبید زاکانی مثل همه شاعران ذوق‌ورزی است که شعری گفته و نکته‌ای به قلم آورده بدون این‌که دستگاهی و یا سیستم فکری داشته باشد. به هر حال عبید در عین اینکه ذوق بسیاری دارد و سخن‌های شیرینی می‌گوید این‌جور نیست که هر چه به ذهنش می‌آید گفته باشد. «انبان قلماشی» به چه معنایی است. اگر معنای عربی این واژه را در نظر بگیریم جایی به کار می‌رود که ما می‌خواهیم حرف‌هایی را بزنیم اما به دلایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جرات ابراز آن را نداریم و باید به گونه‌ای حرف بزنیم، که بعضی‌ها بفهمند و بعضی‌ها نفهمند. حرف‌هایی که ظاهرا ممکن است مخاطب عام را جذب کند یا از کنار آن عبور کند، اما مخاطب خاص می‌فهمد سخنور چه می‌گوید که در اینجا می‌گویند قلماشی کن. بنابراین قلماشی کردن یک ترفند و شیوه بیان است که ما به شکلی حرف بزنیم که دم به تله ارباب قدرت ندهیم و در تاریخ فرهنگی ما این مساله کار ساده‌ای نبوده است.

این‌که به شکلی سخن بگویی که خواص مغز و عوام پوسته حرف را درک کنند کار ساده‌ای نیست. آیا سخنان عبید انبان قلماشی است. ما عبید را از چه پنجره‌ای باید ببینیم و چگونه آثارش را بررسی کنیم. این واژه در زبان ترکی و فارسی، یعنی کسی که یاوه می‌گوید. انبان قلماشی هم یعنی مرکز حرف‌هایی که نباید گفته شود اما به زبان دیگری گفته می‌شود تا آن‌ها که باید آن را بفهمند. به نظر می‌رسد حرف‌ها و آثار عبید هم از این دست سخنان است چون اگر عبید یک فرد حراف و هرزه‌گوی بود، اینقدر در تاریخ تفکر ما نمی‌ماند و در بهترین وجه در ردیف هزلیات انوری قرار می‌گرفت اما چیزی در عبید وجود دارد که با همین شعرها و نثرهای ظاهراً غیرمتعارف و هنجارشکن همیشه در رده اول فرهنگ ما است بنابراین کار او فقط ابتذال نیست.

آیا عبید یک متفکر دستگاه‌دار است یا خیر؟

تاریخ بی‌رحم‌تر از آن است و برای کسی که سخن ارزشمندی ندارد به زباله‌دان تاریخ می‌پیوندد، شاید حکومتی شاعری را بزرگ کند ولی ۵۰ سال بعد اگر مایه‌ای نداشته باشد قضاوت تاریخی رحم به شاعر نمی‌کند و آن را کنار می‌گذارد. از این منظر می‌توانیم به عبید نگاه جدیدی داشته باشیم، که آیا عبید یک متفکر دستگاه‌دار است یا خیر؟ معمولاً در طول تاریخ و فرهنگ ما آدمی که برای تفکر سیستم بسازد، کم داریم.

یعنی به جرات می‌توان گفت که هیچ یک از بزرگان ما را سراغ نداریم که یک دستگاه فکری منسجم مثل کانت، هگل، هایدگر و... ساخته باشد. شاید بزرگترین سیستمی که در تاریخ تفکر ما ساخته شده عرفان است که یکپارچه می‌خواهد جهان را تقسیم کند اما هیچ یک از بزرگان ما در حوزه کلام و فلسفه نتوانسته‌اند تفکر را سیستماتیک کنند. شاید تنها کسی که در بین فلاسفه ما به سمت سیستم‌سازی رفت، ملاصدرا بود اما کلام ملاصدرا نه برهان محض، نه عرفان محض و نه قرآن محض است بلکه یک ترکیبی از این سه است، که هر کدام ساز خودش را می‌زند. بوعلی بیشتر شارح است خودش بسیار سخن برای گفتن دارد و فقط شارح افکار ارسطو نیست و بسیار حرف برای گفتن دارد اما باید بدانیم مکتب بوعلی چیست.

چرا حتی یک نویسنده در مدار جهانی نداریم؟

نداشتن تفکر سیستمی در بین بزرگان ما معطوف به دو چیز است. یکی اینکه می‌گویند فرهنگ و تفکر شرقی قادر به ایجاد سیستم نیست زیرا دین این نقش را انجام می‌دهد. وقتی کسی متکی به عقل است باید بگوید جهان از کجا آمده و به کجا می‌رود. دین می‌گوید ما از خدا هستیم و به سوی او برمی‌گردیم. یکی دیگر اینکه تفکر اشراقی به صورت کارکردی و ذاتی نمی‌تواند سیستم بسازد. چون شهود خَلَجان می‌کند. یکی از مظاهر خلجان شعر است. فرهنگ گذشته ما فرهنگ شعری است. شاهد آن هم این است که اگر ادبیات کلاسیک جهان ۱۰ شاعر درجه اول داشته باشد، پنج‌تای آن ایرانی هستند ولی از دیرباز تاکنون حتی یک نویسنده در مدار جهانی نداریم به دلیل سلطه بی‌نظیر شعر بر فرهنگ ما است.

به عنوان نمونه مثنوی و غزلیات شمس کجا فیه ما فیه کجا قرار دارد. بعضی‌ها کتاب نثر دارند مثل فردوسی، حافظ و نظامی. مولانا و سعدی نثر دارند و گلستان وی بیشتر شعر و نثر است. ما چرا نمی‌توانیم یک نویسنده تربیت کنیم در حد استاندارد جهانی زیرا نثر چند ویژگی دارد، که جامعه ما آمادگی پذیرش آن را نداشته است. شرط اول ظهور نثر دموکراتیک بودن جامعه است و جامعه‌ای که دموکراتیک نیست، نمی‌تواند نویسنده خوب پرورش دهد. به تعبیر پل والری شعر رقصیدن و نثر راه رفتن است بنابراین نثر حتماً باید جهت‌دار و معنادار باشد، اما معنای شعر می‌تواند معطوف به خود و نه به بیرون باشد.

عبید بهترین سخنانش را در قالب نثر می‌گوید

عقلانیت و فردیت از دیگر موارد ضروری در نثرنویسی است. اما در شعر سه ویژگی است وزن و قافیه، تخیل و خیال، عاطفه و احساس، آدم را از آن دقتی که عقل می‌خواهد به آن سو برود، دور می‌کند یعنی هم وزن، هم خیال و هم عاطفه و احساس سه عنصری هستند که آدم را از دقت دور می‌کنند. در حالی که ما می‌خواهیم با سیستم‌سازی انسان را به سمت دقت، امانت و... ببریم. به همین خاطر در کل تاریخ تفکر ما، یک نفر که سیستم فکری بسازد، نداشتیم.

این مساله هم خوب است و هم بد ولی باید در نظر داشت که جامعه با تفکر سیستماتیک پیش می‌رود. قانون وضع می‌کند و پای آن می‌ایستد. چرا با وجود موارد گفته شده درباره شعر و محبوبیت آن در جامعه تاریخی ما، عبید به سراغ نثر می‌رود و با وجود اینکه آنقدر شعر را خوب می‌گوید، بهترین حرف‌هایش را در قالب نثر می‌زند. در تاریخ ما شعرا همه شعر گفته‌اند و دردانه عصر خویش بودند اما عبید شعر نمی‌سراید بلکه نثر می‌گوید. در نثر این است که یاوه نمی‌توان گفت و در هپروت نمی‌توان سیر کرد. در شعر می‌توان گفت منظور من این نبوده اما در نثر این‌گونه است.

اخلاق‌الاشراف مهم‌ترین رساله عبید است

عبید تقریباً ۳۲۱۹ بیت شعر دارد. ۴۱ قصیده، ۴ ترکیب‌بند، ۵ ترجیع‌بند، ۱۳۹ غزل ۲۸ قطعه ۵۸ رباعی و ۲ مثنوی گفته است که در برابر بسیاری از شاعرهای سطح پایین عدد زیادی نیست. فتحعلی خان صبا صد و بیست هزار بیت دارد که در سه سال سروده و شعرایی مانند فردوسی داریم که در ۳۰ سال برای شصت هزار بیت وقت می‌گذارد و تقریباً روزی ۴ بیت می‌گوید. شاهنامه بنیانش بر خرد است و در طول تاریخ ماندگار شده است. عبید رساله‌های «اخلاق الاشراف»، «رساله دلگشا»، «صد پند»، «ده فصل»، «ریش‌نامه» و... را هم دارد.

یکی از مهم‌ترین این رساله‌ها، اخلاق‌الاشراف است که بسیار مدرن است و عبید در آن بنیاد سیستماتیک فکر خودش را اجرا می‌کند. علاوه بر این یک سری آثار هم منسوب به عبید است و در درستی نسبت آن‌ها به عبید، شک است مانند «موش و گربه» و فالنامه طیور و وحوش و عروج و طنزالطایف که می‌گویند از عبید نیست. تنها اثر عبید هم که به نثر است و هزل نیست رساله «نوادر الامثال» است، که تقریباً اولین رساله جدی عبید محسوب می‌شود و جمع همه اقوال حکما و بزرگان درباره اخلاق و این قبیل مسائل است.

هدف اصلی ما این است که بدانیم عبید در آثارش حکمت دارد یا ندارد و در صورت وجود آیا این حکمت ذوقی و سطحی است یا عمقی و جدی است. خواندن شعر بدون حکمت و دستگاه هم لذت دارد اما لحظه‌ای است و تغییری ایجاد نمی‌کند. در واقع حرفی برای گفتن در جمع نخواهد داشت، اما تفکر زمانی تاثیرگذار و ماندگار است که مانند پاره‌های اجزا با هم بخوانند و مثل یک ساختمان باشد. در واقع ما نمی‌نویسیم که فقط چیزی نوشته باشیم، بلکه می‌نویسیم که چیزی را عوض کنیم.

ما سه حوزه داریم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن که با هم معنا پیدا می‌کنند. فرهنگ نادرست رایج در جامعه از دیرباز تاکنون وجود داشته است مثل رواج دروغ‌گویی، ریا و... که عبید جزو نخستین کسانی است که می‌گویند این فرهنگ با این وضعیت جواب نمی‌دهد و باید آن را تغییر دارد و این با شعرگویی و بیان نکات اخلاقی و این قبیل مسائل درست نمی‌شود بلکه لازمه آن، ساخت دستگاهی است که به همه آن‌ها جواب دهد.

عبید بدون فکر دست به آفرینش آثارش نزده است

چرا در دیگر فرهنگ‌ها ما نمی‌گوییم عبید یک متفکر درجه یک است، که مثل کانت دستگاه ساخته باشد بلکه حرف ما این است که او در حدی که توانسته، سعی کرده این دستگاه را بسازد. حرف ما مستند است که این نکته‌های اخلاقی عبید، نخست حاصل تعاملات طولانی ۵۰ ساله است و دوم این نکته‌ها فی‌المجلس به ذهن او نرسیده و هرکدام را بر اساس یک مبنایی در دل این دستگاه جای داده تا بتواند هستی ایجاد کند.

ریش‌نامه کتاب عجیبی است و با تابوهایی همراه است. باید این تصور اشتباه عوض شود که عبید، بی‌هدف و بدون فکر دست به آفرینش آثار خود زده است. او ۵۰ سال جان کنده، سیستم ساخته و حرف جدی زده اما قلماشی کرده است. یعنی برای اینکه مورد خشم و اذیت حاکمان و بزرگان قرار نگیرد ظاهر حرف‌هایش به گونه‌ای است که مخاطب را می‌خنداند، اما باطن آن‌ها برای تغییر و تحول است. بررسی آثار عبید نشان می‌دهد که او برای سخنانش زمان بسیاری گذاشته و اندیشیده است، چنان‌که در طول عمر ۶۰ ساله‌اش در سرایش شعر دو کتاب نوشته که نشانه گزیده‌کاری و تفکری است که پشت آثارش وجود دارد. وی معتقد است که جوری حرف بزنید که مردم بفهمند و برای آن‌ها درگیری به‌وجود بیاورد که بخواهند در آن موضوع حرف بزنند.

 

 

 

 

http://www.bookcity.org/detail/18405