تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
بیستوپنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عبید زاکانی به بررسی «طنازیهای بازیگوشانه ـ پرخاشگرانه عبید» اختصاص داشت که چهارشنبه ۹ مرداد با حضور دکتر ابوالفضل حری در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
ابوالفضل حری سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: طنز و طنزآفرینی هماره از جمله ژانرهای جذاب و بحثانگیز برای هجو و تسخر گفتمانهای غالب و فرادستی جوامع محسوب بوده است. طنزآفرینی و طنازیهای پرخاشگرانهی عبید زاکانی علیه گفتمان فرادستی جامعهی سدهی هشتم ایرانی پس از حمله مغول و حکومت ایلخانان در این میان برجستگی شاخصتری دارد. نگاهی گذرا به این عصر و دوره، از بسیاری از معایب و کجرفتاریهای در سطوح مختلف جامعه خبر میدهد و طنز و ابزارهای طنزآفرینی بستری برای هجو و تسخر و گاه اصلاح این زشتیها فراهم میآورد.
حال، اگر سه گفتمان سیاسی، اخلاقی و مذهبی را از جمله گفتمانهای فرادستی تأثیرگذار در این سده محسوب کنیم، عبید لبهی تیز و برندهی زبان انتقادی، هجایی و پرخاشگرانهی خود را بر این گفتمانها میگشاید و برخی چهرههای شاخص این سه گفتمان و از آن جمله زاهدان سالوس و ریاکار، کوتهفکران و کوتهنگران مستبد فرهنگی و اشرافزادگان معتقد به اخلاق مختار را از رهگذر شگردهای طنازانهی خود و از جمله تجنیس، کنایه، وارونهگویی و نقیصهسازی از میان سایر شگردها، به باد انتقاد میگیرد و از اریکه قدرت به خاک ذلت مینشاند.
عبید دبستان فکری و سپهر اندیشگانی را ترسیم میکند
کلیات عبید تصحیح محمدجعفر محجوب تقریبا کاملترین مجموعه درباره عبید است که همزمان با اثر عباس اقبال و کاری که پرویز اتابکی انجام داده از آثار مهمی درباره عبید زاکانی بهشمار میآیند. باید به وضعیت دوره و زمانه عبید که در سده هشتم میزیسته پرداخته شود. همچنین چرا عبید در این سده ترجیح داده به قبیحنگاری، پلیدنگاری و یا زشتنگاری بپردازد و برای نشان دادن کژیهای زندگی مجبور میشود این نوع نگارش را در برنامه کارش قرار دهد. عبیدی که با حافظ و خواجوی کرمانی همعصر است. حافظ در لفافهای از استعاره فرو میرود و رندی و نگاه تلخ خود را با زبان کنایی مطرح میکند چه اتفاقی رخ میدهد که عبید در زمان اکنون خوانده میشود آیا تابوها را از روی دلخوشی آورده است و یک نوع قبیحنگاری را سطحی درنظر گرفته و یا یک جهانبینی پشت آن است.
عبید یک دبستان فکری و سپهر اندیشگانی را ترسیم کرده است. وقتی به گشت و گذار عبید نگاه میکنیم وی از قزوین به شیراز حرکت میکند. عبید آدم جستجوگری است برخلاف حافظ. عبید از اول زندگی یک سیر حرکت و پیشرفت دارد و پیشرفت از امور جد به امور حظ است. این پیشرفت سوالی بزرگ ایجاد میکند که چرا این اتفاق میافتد؟ آیا این اتفاقی که میافتد از روی دلخوشی این کار را انجام میدهد یا یک اندیشگانی پشت ذهن وی وجود دارد. جهانی که عبید مطرح میکند جهان واژگونه شگفتانگیز است. پس از دو قرن فترتی که سراسر ایران را فرامیگیرد زبان فارسی رشد خود را نشان میدهد. همراه با حکومت محلی که شکل میگیرد و حضور شاعرانی مثل رودکی، دقیقی و فردوسی زبان فارسی و فرهنگ فارسی رشد میکند.
عبید چگونه باید زشتیهای جامعه را نشان دهد
آن دوره تاریخی در روزگار مغولان است و حمله مغول به ایران صورت میگیرد. کشوری که دو سده بیشتر نیست که از نضج علمی گذشته و رشد پیدا کرده است و سدههای چهارم و پنجم اوج رشد علمی در ایران است که به دلایل سیاسی و ضعف، حکومت کشور به دست مغولان میافتد. مغول دین خاصی با خود وارد ایران نمیکند و در جامعه ایران یک هرج و مرج فکری، اعتقادی، اندیشگانی و اخلاقی سراسر ایران را فرامیگیرد. در ابتدای سده هشتم که همزمان با زندگی عبید است این وضعیت چهره زشتی از جامعه ایرانی ترسیم میکند.
هنرمندی مثل عبید تصویر را واژگونه نشان میدهد. چگونه میشود زشتیهای جامعه را نشان داد اگر سراغ سلاح طنز نرویم. چگونه از فساد درباریان و حاکمان و کسانی که در راس جامعه هستند میشود سخن گفت چه زبانی میتواند این ویژگیها را نشان دهد اگر زبان طنز نباشد. وقتی نگاه میکنیم به روزگار عبید به این سمت متمایل میشویم که هیچ ابزاری به جز طنز برای عبید نیست. عبید برای تصویر کردن جهان برنامهای دارد و کتابهایی که منتشر میکند همه بخشی از جهان واژگونهای است که در ذهنش است. رساله دلگشا و فالنامه بروج و اخلاقالاشراف از آثاری است که عبید به زبان طنز به آن میپردازد.
عبید هم به فرداستان و هم به فرودستان میپردازد
عبید در این فضای گفتمانی تلاش کرده به قدرتمندان در راس جامعه، فرادستان و هم به فرودستان بپردازد. مشکل فقط فرادستان نیستند بلکه افرادی که در کف جامعه زندگی میکنند نیز از نظر ذهنی پذیرای این مساله هستند. در رساله دلگشا به جامعه فرادستی اشاره میکند و هم غافل نمیشود از افراد عامی جامعه و این دو را در برابر هم قرار میدهد. عبید با زبان طنز تلخ و هجو خود یک شورش علیه هر دو گفتمان میپردازد. در رساله تعریفات این وضعیت گفتمان فرادستی را به طرز جالبی و سلسله مراتب جامعه سده هشتم را دستهبندی و به تصویر کشیده است.
دستهبندیهای طنز عبید را به سه دسته کلی تقسیم میکنیم: طنز سیاسی، طنز اخلاقی و طنز اجتماعی. عبید یک نوع زبان رسمی و عربی را به نوعی مورد طنز قرار میدهد. عبید به طرز موجز و طنز سلسله مراتبی که در جامعه آن زمان استیلا پیدا کرده نقد دارد. وقتی سراغ اخلاقالاشراف میرویم نگاه طنز خود را به مغولان دارد. عبید تمام افرادی که جزیی از جامعه هستند به دستور هولاکوخان با نگاه طنز مطرح میکند. وقتی وارد رساله دلگشا میشویم طنز سیاسی عبید را میبینیم که از سلطان محمود غزنوی گفته میشود و شخصیتی به نام تلخک خلق میکند و به جان سلطان محمود میاندازد و طنز تلخ خود را بیان میکند.
ما نباید عبید را با این چوب برانیم
عبید میگوید افرادی که راس کار هستند آگاه نیستند و با زد و بندهایی در راس قرار گرفتند. تلخک ممکن است که ساخته و پرداخته عبید باشد و شاید از این طریق بستری فراهم کند که طنز از این نظر زمینهای را به وجود بیاورد که گفتمان فرودستی علیه گفتمان فرادستی شورش کند. تلخک و امثال آن مثل بهلول زمینه را آماده میکنند تا طنز عبید مطرح شود و از این طریق از راس قدرت به زیر کشیده میشود و برای خنده به سلطان محمود اشاره میکند. هیچ ابزاری برندهتر از کلام عبید نیست. تلخک که در سنت طنز ایرانی بستری فراهم میآورد تا سلطان محمود که نماد ظلم است مورد طنز و تمسخر قرار بگیرد. وقتی وارد حکایتهای عبید میشویم با کف جامعه آشنا میشویم و خواندن اشعار عبید به ما کمک بسیاری میکند. ما نباید عبید را با این چوب برانیم که زشتینگاری و قبیحنگاری کرده است.
تلخک شخصیت خیالی و ساخته ذهن عبید است عبید چرا تلخک را به جان سلطان محمود میاندازد. در عین حالی که نگاه به سنت دارد و به طرز زیرکانه با اشاره سردمداران خود فرار میکند اما سلطان محمود چه کسی میتواند باشد به جز امیرمبارزالدین. عبید زیرکانه با اشاره کردن به سلطان محمود که چهار سده از آن گذشته به زبان طنز داستانسرایی میکند و به سراغ متولیان امور جامعه میآید و سپس از قاضیان و مشایخ و خواجگان سخن میگوید. شاعرانی که از یک نظام فکری مشخص تبعیت میکنند اگر نگویند پیامبران عصر خودشان بلکه مصلحان اجتماعی هستند که با پیشبینی به جامعه خود میپردازند.
کار عبید برهم زدن نظام معرفتی است
عبید زنده است چون حرف روز را میگوید اینکه چه وضعیت منجلابی در سده هشتم بوده که هم مردم و هم حکومت در این زمینه نقش داشتهاند. وضعیت نقدی که عبید به کاسبکاری دینی میپردازد و دین را ابزار کسب درآمد خود قرار میدهند که در نمونههایی به صوفیان اشاره میکند. عبید با نگاه طنز در داستان گربه و موش به روایت داستانها میپردازد و میگوید صوفی آنچه در دل دارد تا آنچه در بیرون میبینی فرق دارد و عبید به زیبایی به آن میپردازد. انسانها در هر دورهای مطابق با یک نوع معرفت در آن دوره زندگی میکنند و به آن دوره سخن میگویند، کار عبید برهم زدن معرفت و نظام معرفتی است.
آنچه در سده هشتم امری طبیعی میدانند از نظر عبید امر غیرطبیعی است که دست به نگارش اخلاقالاشراف میزند و دست به نگارش فالنامه بروج میزند وقتی خرافه جایگزین علم میشود باب فال و فالنامهنویسی رواج پیدا میکند که در دنیای امروز نیز فال قهوه رواج پیدا کرده و مردم سرنوشت خود را در فالها مییابند.
آثار عبید گفتمان انتقادی و نوعی نگاه تند و نقادانه است. آثار عبید تقلید هجوآمیز ژانرها و گفتمان و قالبهایی است که در عصر و زمانه خود است که در رسالهها و پندنامهها میتوان آن را دید. عبید در فالنامه وحوش به حیواناتی با زبان اندکی رکیک میپردازد. به این اثر عبید باید با دقت نگریسته شود. اینکه سرنوشت فردی با فال مشخص شود و زشتی اینکار را با زبان رکیک نشان میدهد و نخست با زبان جد میگوید سپس به طنز آن را مطرح میکند.