تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : شنبه 9 شهریور 1398 کد مطلب:18676
گروه: نشست‌ها

گذر از فرهنگ مردسالارانه

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «شایو»

به‌تازگی انتشارات کتاب فانوس رمان «شایو»ی اوسامو دازای را با ترجمه‌ی مرتضی صانع راهی بازار کتاب کرده است. این نویسنده‌ی ژاپنی در ایران چندان شناخته شده نیست. اما نوشته‌هایش بر ادبیات ژاپن تأثیرگذار بوده است. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه پنجم شهریور به نقد و بررسی این رمان اختصاص داشت و با حضور محمدحسن شهسواری و مجتبی گلستانی برگزار شد.

   در ابتدای این نشست، آیدین فرنگی، اظهار داشت: اوسامو دازای در ۱۹۰۹ در شهر کوچک کاناگی ژاپن متولد شد. آثار او در میان نسل جوان ژاپن بسیار پرطرفدار و از مدرن‌ترین آثار ژاپنی است. پیش‌تر ترجمه‌ی چند داستان کوتاه این نویسنده در مجلات مختلفی منتشر شده است. اما این نخستین بار است که کتاب مستقلی از او به فارسی برگردانده می‌شود. مرتضی صانع این کتاب را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است و  کتاب در زمان کوتاهی به چاپ دوم رسیده است. گفتنی است، تأثیرگذارترین کتاب دازای، «زوال بشری» نیز در همین انتشارات در دست چاپ است.

  

تجلی خود بر خود در «شایو»

محمدحسن شهسواری، رمان‌نویس، اظهار داشت: رمان‌نویسی در ژاپن سابقه‌ای بسیار طولانی دارد. برخی منابع «گنجی مونوگاتاری» را اولین رمان جهان می‌دانند. من این اثر را نخوانده‌ام، ولی به این اکتفا می‌کنم که افزون بر ژاپنی‌ها، برخی منابع غربی نیز این اثر را اولین رمان تاریخ دانسته‌اند. گذشته از این دوره‌ی باستانی، ریونوسوکه آکوتاگاوا پدر داستان‌نویسی مدرن ژاپن است که ما از طریق فیلم مشهور کوراساوا، «راشومون» با او آشناییم. آکوتاگاوا اولین نویسنده‌ی مهم ژاپنی است که امروز نیز مهم‌ترین جایزه‌ی داستان‌نویسی ژاپن به نام او است. در نسل بعدی نویسندگان ژاپنی، یاسوناری کاواباتا مطرح است که خوشبختانه کتاب‌های «آوای کوهستانی»، «سرزمین برف»، «هزار درنا»، «خانه‌ی زیبارویان خفته» و «رقصنده‌ی ایزو»ی او به فارسی ترجمه شده است. او در دهه‌ی شصت جایزه‌ی نوبل را به خود اختصاص داد و برای اولین بار ادبیات مدرن ژاپنی را به جهان معرفی کرد. نویسنده‌ی «شایو»، اوسامو دازای، هم‌عصر این نوبلیست بود و در زمان حیات زیرسایه او ماند. در نسل بعدی این دو نویسنده‌ی چپ، مشهورترین نویسنده یوکیو میشیما (۱۹۲۵) است.

   او توضیح داد: کاواباتا و میشیما بسیار ژاپنی‌اند. در نتیجه‌ی تمایل غرب به تأیید نگاه خودش به شرق، آثار این دو نویسنده در غرب بیشتر شناخته شده‌اند. کاواباتا بیشتر به وجوه زنانه و ظرافت ژاپنی توجه دارد. شخصیت‌های آثار او بیشتر زنان‌اند و مواردی چون مراسم چای  یا گیشاها در آنها پررنگ است. در حالی‌که میشیما بیشتر به مظاهر مردانه‌ی فرهنگ ژاپن توجه دارد که در فرهنگ سامورایی و جنگجویان خلاصه می‌شود.

   او توضیح داد: مساله‌ی مشترک میان این چهار نویسنده خودکشی آنها است که در پرتوی بستر فرهنگی‌شان بیشتر فهمیده می‌شود. باید در نظر داشت که ژاپنی‌ها به تعداد اسامی برف، برای خودکشی هم اسم دارند. ما معمولاً با اسم هاراکیری آشناییم، ولی مواردی چون کامی‌کازه، شین‌جو نیز از دیگر اسامی خودکشی در این فرهنگ‌اند.

   شهسواری اظهار داشت: امروز، نقد زندگی‌نامه‌ای اثر منسوخ‌شده است، اما برشمردن نکاتی از زندگی دازای در ارتباط با این اثر خالی از لطف نیست. میلان کوندرا می‌گوید، نویسنده‌ی خوب نویسنده‌ای است که اثرش از خودش باهوش‌تر باشد. اینجا، «شایو» از دازای بسیار بزرگ‌تر است. می‌توان دازای را در آقای اوهایوی رمان دید. در واقعیت، یکی از خوانندگان دازای، زنی بیوه‌ی جنگ، برایش نامه‌ای می‌نویسد که فقط می‌خواهد از او بچه‌ای داشته باشد. دازای این را می‌پذیرد و این فرزند حتی بعدها نامزد جایزه‌ی ادبی ژاپن می‌شود. دازای بارها خودکشی می‌کند و سرانجام در یک خودکشی عاشقانه به زندگی خود خاتمه می‌دهد. او که از یک شین‌جوی جان سالم به در برده بود، تا پایان عمر با احساس شرم زیست. احساسی که  در فرهنگ ژاپنی به اندازه‌ی احساس گناه در فرهنگ ما مهم است. شاید‌ برای همین بیشتر شخصیت‌های داستان‌های او زنانی قدرتمند و درجه‌یک‌اند. به‌هرروی، دازای در زندگی خودش نمی‌تواند پیشنهاد دختر این رمان را عملی کند. چیزی که شاید جبر مرد بودن باشد.

   این رمان‌نویس ادامه داد: همیشه هنگام خواندن اثری از شرق به نسبت فرهنگی آن با فرهنگ خودمان توجه می‌کنم و ضمن بررسی بسترهای فرهنگی آن، کلیدواژه‌هایش را با فرهنگ خودمان می‌سنجم. به دلیل ضعف بشر، یکی از کلیدواژه‌های تمام دوران‌ها «ناپایداری» است. این ناپایداری زندگی، یک بستر عام و یک بستر خاص فرهنگی دارد. بستر عام آن ضعیف بودن انسانی است که تا دوران مدرن نتوانسته مظاهر طبیعت را به قید قدرت خودش در بیاورد و برای برنامه‌ریزی آینده‌اش احساس ضعف و ناتوانی می‌کند و باور دارد زندگی ناپایدار است و همه‌چیز در آنی عوض می‌شود. این در ژاپن با دو عامل تشدید می‌شود: یکی هفتصد سال ملوک‌الطوایفی سلحشوری که منجر به ناپایداری سیاسی ـ اجتماعی می‌شده است و دیگری، زلزله‌ها و سونامی‌های سهمناک. در فرهنگ ما نیز این امر در حوزه‌ی سیاسی ـ اجتماعی با مفهوم فره ایزدی گره می‌خورد که با مجموعه‌ای از خصایل از حاکم برداشته می‌شود و این باعث دست‌به‌دست شدن حاکمیت در ایران می‌شود. این در حالی است که در دوره‌ی قرون‌وسطی در غرب خون اصل و مهم‌تر از سرزمین است. چنان‌که در زمان جنگ جهانی اول، تقریباً تمام پادشاهان اروپایی نواده‌های کاترین کبیرند. حتی خاندانی در اروپا هست که از حدود ۱۱۰۰ سال پیش حکمرانی می‌کند.

   او گفت: اما چگونه این ناپایداری‌ها و دم را غنیمت شمردن در ژاپن به سلحشوری می‌انجامد و در ایران به «آب‌تنی کردن در حوضچه‌ی اکنون» و غنیمت شمردن زندگی؟ در فرهنگ ژاپنی دم را غنیمت شمردن بدین معناست که باید در اوج بمیری. در این فرهنگ خدای یگانه وجود ندارد. چنان‌که کامی اشاره‌ای است به هر چیزی که امکان خدا شدن دارد. برای نمونه، جمله‌ی اول کتاب «طریقت جنگجو»ی سامورایی‌ها این است که «طریقت جنگجو جست‌وجوی مرگ است».

   او تصریح کرد: در مطالعاتم در مورد دازای به یکی از آثار ترجمه نشده‌ی او، «ناآدمیزاد»، برخوردم که در مورد شخصیتی  است که دفترچه‌ی یادداشت روزانه‌ی عجیبی پیدا می‌کند که در آن به فراخور چهارده رباعی از خیام آمده است. ظاهراً ژاپنی‌ها این اشعار را از ترجمه‌های فیتزجرالد برگردانده‌اند. نگاه یا مواجهه‌ی مردانه با هستی در «شایو»، نوعی نگاه خیام‌وار به زندگی است. اگر همه چیز غیرقطعی و گذرا باشد، فقط یک امر قطعی باقی خواهد ماند: مرگ. فردی که به نیهیلیسم می‌رسد جز سنجیدن همه‌چیز با مرگ چاره‌ای ندارد. شاه‌بیت و ترجیع‌بند مرد «همه از یک قماش‌اند» است که بیش از هر چیزی اندیشه‌ی خیام‌وار در آن مستتر است. دیگری اینکه آنچه خیام را بر حافظ و مولانا و کل تاریخ عرفان ما برتری می‌دهد، مفهوم پرسشگری او است که در آیین شینتو چندان جایگاهی ندارد. اما اوهارا و برادر خیلی درگیر آن‌اند. بشر اساساً برای سؤال‌های سخت به دنبال پاسخ‌های ساده است. خیام هم ریاضی‌دان است و عصبیتش وقتی نمی‌تواند مقادیر کیفی را به مقادیر کمی تبدیل کند، او را دچار عقده‌ی پاسخ می‌کند که همان چیزی است که در اوهارا و برادرش دیده می‌شود.

   او ضمن بیان اینکه دختر در این رمان کاری حافظ‌وار می‌کند، توضیح داد: آدم‌ها در مواجهه با گذرا بودن دنیا یا تسلیم می‌شوند یا به‌تنهایی گریز می‌زنند یا به مقابله برمی‌خیزند. اما برای مقابله، نخست باید اعتمادبه‌نفس انسان زیاد شده باشد و در برابر نیروهای قاهر دیگر کوچک نباشد. دیگر اینکه، اصالت نفع داشته باشد. غربی‌ها به خاطر ثباتی که تجربه کردند از دوران رنسانس این مقابله را پیش گرفته‌اند. در اینجا نیز این دختر شرقی حق را به نفع شخصی می‌دهد.

   شهسواری در پایان گفت: کوتاه سخن، اینکه از نظر حافظ زندگی تجلی جمال خداوند است. چنان‌که می‌گوید «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» یعنی خداوند گنجی مخفی بود. عاشق آشکار شدن خود شد و ابتدا در خودش تجلی یافت و بعد در دیگران. این همان سرنوشت دختر داستان است. وقتی شاه‌بیت برادر «همه از یک قماش‌اند» است، دختر با خود تکرار می‌کند که انسان برای عشق و انقلاب به‌وجود می‌آید. دازای در «شایو» از توصیف و تبیین در خلق اثر گذشته و حدی از پیامبری برای خودش قائل شده و به توصیه دست زده است. خواهر با عشقی یک‌طرفه، در رابطه‌ی بنده و خداوند، وارد رابطه‌ای می‌شود و فرزندی می‌آورد و تجلی پیدا می‌کند. این، تجلی خودش بر خودش است. خیلی مهم است که این فرزند زاده‌ی مادری تنها در آمیزش با فردی پرسشگر است.

 

برای تحمل‌پذیر کردن دنیا

مجتبی گلستانی، پژوهشگر، گفت: در اینجا، با رمانی ژاپنی به معنای سنتی مواجه نیستیم. فارغ از شکل روایت، درون‌مایه‌ها و دغدغه‌های این رمان بسیار مدرن است. نویسنده وضعیتی مدرن یا وضعیت گذار از سنتی بارور به تغییرات اجتماعی‌ای به نام مدرنیته را بازنمایی می‌کند. چیزی که در فرهنگ ما نیز در رمان «بوف کور» بازنمایی شده است و نشانی از گذار از وضعیت سنتی، مذهبی، سرشار از ایده‌آل‌های افلاطونی به وضعیتی کاملاً ملموس، زندگی روزمره است. جایی که زن اثیری به زن لکاته دگرگون می‌شود و آن مفهوم اصیل، آسمانی و ایده‌آلیستی از عشق به تجربه‌ای کاملاً زمینی و روزمره در زندگی تبدیل می‌شود.

   او ادامه داد: «شایو» رمانی کاملاً نیچه‌ای، به تعبیر فمینیست‌هایی چون ژولیا کریستوا انقلابی و از آن مهم‌تر به‌شدت زنانه است. اینجا، با رمانی مواجهیم که در شکل روایتی بسیار متعارف رمان‌نویسیِ مدرن، درون‌مایه‌های فلسفی پست‌مدرن دارد. شخصیت‌های این رمان بر اساس واکنش و رویکردشان به زندگی و جهان، به دو دسته تقسیم می‌شوند: زنان و مردان. مردها به دنبال تحمل‌پذیر کردن این جهان‌اند و برای این کار به افیون، می‌گساری و روش‌های این‌چنینی روی می‌آورند. اینان به‌شدت به تغییر جهان دل‌مشغول‌اند و چون از پس تغییر این جهانِ درگیر تحولات اجتماعی و جنگ‌ برنمی‌آیند، به درون خودشان فروغلتیده‌اند. مرد نویسنده و برادر هر دو هنرمند، ناامید و سرخورده از عشق‌اند. این در حالی است که شخصیت‌های زن داستان، مادر و دختر (کازوکی)، مانند این مردان مرعوب و شکست‌خورده و تباه‌شده نیستند. داستان با ستایش مادر آغاز می‌شود و  درنهایت با مفهوم زایش دختر تمام می‌شود. این زایش صورت‌بندی داستان از وضعیت بشر و انسان ژاپنی در مواجهه با مدرنیته و واکنشی است که نویسنده برای رویارویی با این وضعیت پیشنهاد می‌کند و برای روشن شدن اهمیت آن باید قدری به فلسفه برگردیم.

   او توضیح داد: نیچه در «زایش تراژدی» هنوز بسیار شوپنهاوری است و بر این باور است که انسان با نوعی بدبینی ذاتی متولد می‌شود و با آن زندگی می‌کند. به باور او، نبوغ یونانیان در این بوده که این بدبینی را تشخیص دادند و تصمیم گرفتند برای تحمل‌پذیر کردن دنیا کاری کنند. یونانیان به روایت روی آوردند. هومر در قرن نهم پیش از میلاد «ایلیاد» و «ادیسه» را خلق کرد، اما این از نظر نیچه برآمده از دل فرهنگ آپولونی بود که نمادی از نظم، عدالت، هماهنگی، اعتدال و نوعی عقلانیت بود. اما در قرن پنجم میلادی، یونانیان برای تحمل‌پذیر کردن جهان روش دیگری پیش گرفتند. سوفوکل و آیسخولوس به بازگویی سرشت و سرنوشت بشر در قالب تراژدی روی آوردند و به آن وجه دیونوسوسی سرکوب‌شده در فرهنگ آپولونی مجال بروز دادند. دیونوسوس خدای شراب و وجد و شادی بود و نیچه باور داشت که یونانیان در تراژدی‌هایشان به آن وجه شادمانه‌ی اندوه تراژیک توجه کردند.  

   این پژوهشگر تصریح کرد: حالا ما در وضعیتی هستیم که برای معنا دادن به زندگی‌مان، باید کاری کنیم که تراژدی از نو زایش کند. زایش تراژدی که ازنظر نیچه‌ی متقدم، چیزی است که ما را به روحیه‌ی دیونوسوسی یونانی نزدیک می‌کند.  این زایش یکی از واژه‌های مهم رمان «شایو» است. کازوکی، دختر، زمانی احساس می‌کند که حالش خوب است و توانسته جهان را تحمل‌پذیر کند که قرار است کودکی به دنیا بیاورد. او می‌گوید الآن می‌فهمم که چرا آدم‌ها می‌خواهند زندگی کنند. کلمه‌ی زایش و باززایش برای نیچه‌ی متقدم بسیار مهم است. اما نیچه‌ی متأخر که او را با «چنین گفت زرتشت»، «فراسوی نیک و بد» و «تبارشناسی اخلاق» می‌شناسیم، گامی فراتر نهاده و اخلاقی فراتر از خیر و شر و مطابق تفسیر ژاک دریدا اخلاقی فراتر از دوگانه‌ها را می‌جوید. در اینجا، دیگر اخلاق به معنای باید و نباید یا مورالیتی متعارف نیست، بلکه معنا، شیوه و سبک زندگی کردن است. ازنظر نیچه، اخلاق برآمده از فرهنگ مسیحی و یونانی و افلاطونی، اخلاق بردگی است و خوب و بد برای این تعبیه شده که بردگان برده‌تر شوند و در برابر صاحبان قدرت بیشتر کرنش و تعظیم کنند.

   او ادامه داد: دازای در سال ۱۹۴۸ با موفقیت خودکشی می‌کند. پس، «شایو» پیش از اشاعه‌ی تفسیرهای فوکو، دولوز یا حتی تفسیرهای هایدگر در مورد نیچه خلق شده است. پس، چنین دریافت‌هایی از نیچه در این کتاب بسیار شگفت‌انگیز است! افزون بر این، اهمیت «شایو» در مقایسه با هم‌سنخ‌های خودش در جهان، مثل «مسخ» کافکا، «بیگانه»‌ی کامو یا «تهوع» سارتر، «بوف کور» هدایت، در این است که او افزون بر ترسیم وضعیت، پیشنهادی برای گذار از آن ارائه می‌کند. رمان تقریباً تا سه‌چهار صفحه‌ی آخر ترسیم وضعیت و موقعیت شخصیت‌ها است. مدام گمان می‌کنیم که بله، تباه شدن سرنوشت همه‌ی ما است. اما زنان داستان در دل این فرهنگ مردسالار سرکوب‌گر حرف دیگری می‌زنند و صدای دیگری دارند و برای گذار از این وضعیت دوگانه پیشنهادی طرح می‌کنند.

   گلستانی ادامه داد: فمینیست‌ها به‌شدت بر مبنای پیشنهاد نیچه در «فراسوی نیک و بد»، برای خروج از دوگانه‌ی مرد-زن می‌کوشند. در این کتاب نیچه در جایی مرد را جانوری سترون می‌خواند. در این قصه نیز مردان قدرت زایش ندارند و نمی‌توانند وضعیتی نو بیافرینند. جالب اینکه زن نیز در این رمان، زمانی از حضور خودش در جهان ملول است که بچه‌اش را از دست‌داده است. ماجرای هم‌بستری شخصیت اصلی داستان با مرد نویسنده برای به وجود آوردن بچه در فرهنگ مسیحی و افلاطونی چندان پذیرفته‌شده نیست، اما این زن به بصیرت تازه‌ای رسیده و برای زایش و لذت بردن از دقیقه‌ی اکنون، برای خروج از وضعیت تراژدی تصمیم می‌گیرد به‌جای جستن عیش مدام، در برابر این فرهنگ مقاومت کند. او به‌جای چسبیدن به جهان ثابتی که افلاطون شایسته‌ی تأمل می‌داند به سمت لحظه‌ی اکنون و لذت آنی و گذرا، به سمت چیزی برمی‌گردد که به آن علاقه‌مند ‌است و آن را حقیقی و واقعی می‌داند.

   او گفت: این رمان بر آن است که باید از این وضع تراژیک گذر کرد. مردها در این رمان از این کار بازمانده‌اند. چون قدرت زایش و گذار از این وضعیت و آفریدن اخلاقیات تازه را ندارند.

   او توضیح داد که ارجاعات برون‌متنی کتاب به زیرکی بحث نیهیلیسم را طرح می‌کند و در مقابل انقلاب نیچه‌ای را به‌منزله‌ی تنها راه‌حل خروج از این وضعیت پیش می‌نهد، سپس اظهار داشت: به‌رغم زندگی نویسنده، این رمان پیشنهاد دارد. چیزی که در رمان‌هایی ازاین‌دست کمتر دیده می‌شود. پیشنهاد این است که از فرهنگ مردسالارانه بگذریم و این تغییر را به‌عنوان یک انسان از خودمان از جهان شخصی و خصوصی‌مان شروع کنیم. این هم از نقاط اعجاب‌انگیز کتاب است. چراکه در دهه‌ی شصت و هفتاد فمینیست‌ها تحت تأثیر کارهای فوکو «سیاسی خصوصی است» را مطرح می‌کنند. درحالی‌که در اینجا، شخصیت زن داستان تغییر دادن جهان بیرون را با تغییر در جهان خصوصی خودش شروع می‌کند.

 

http://www.bookcity.org/detail/18676