تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 12 شهریور 1398 کد مطلب:18702
گروه: درس‌گفتارها

عبید با ادبیات انتقادی به تعهد اجتماعی خود عمل کرد

آخرین درس‌گفتار عبید با عنوان «عبید و ادبیات متعهد» برگزار شد.

بیست‌وهشتمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی عبید به «عبید و ادبیات متعهد» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر محمدرضا موحدی چهارشنبه ششم شهریور در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

موحدی سخنانش را با دو قطعه غزل کوتاه از عبید آغاز کرد: عبید زاکانی می‌توانست همچون بیشتر شاعران هم‌روزگارش به‌گونه‌ای شاعری کند که هیچ انعکاسی از وضعیت اجتماعی عهدش را در شعرش نیابیم؛ یعنی می‌توانست شعری خنثی داشته باشد. از سوی دیگر می‌شد تصور کرد که این شاعر، ذوق طنازانه‌ی خود را همچون سوزنی یا انوری، صرف هجوسرایی‌های شخصی کند و حریف کاسه‌لیسی را از میدان بیرون براند. عبید اما نه شاعری غیرمتعهد بود و نه هوچی. او شاعری متعهد بود که از قالب ادبی طنز برای مبارزه با مفاسد اجتماعی، سیاسی و مذهبی عهد خود بهره می‌برد. با نگاهی اجمالی به شخصیت‌ها و طبقات اجتماعی مورد انتقاد در آثار عبید، به‌ویژه در رساله‌ی دلگشا و اخلاق الاشراف، می‌توان دریافت که او با ورود عامدانه به عرصه‌ی ادبیات انتقادی به تعهد اجتماعی خود عمل کرده و سعی داشته تا با این شیوه، سطح فهم و توقع جامعه‌ی خود را ارتقا بخشد.

نگاه انتقادی عبید به اجتماع چگونه است؟

اقبال آشتیانی، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین یوسفی و برخی از ادیبان و تاریخ‌نگاران بر این باورند و این بحث را مطرح کردند که نگاه انتقادی عبید به اجتماع چگونه است؟ عبید شاعر و نویسنده هزل‌گو نیست و نگاه اجتماعی دارد. عبید بسیار شیوا و روان شعر گفته است و می‌توانست از اول عمر شاعری تا پایان عمر همین غزل‌ها را ادامه بدهد. او می‌توانست کیسه‌ای بدوزد و زندگی راحتی داشته باشد. کلان صله بگیرد و مشکلی نداشته باشد. عبید می‌توانست شاعر مداح و غزل‌پرداز، ماهر و حرفه‌ای باشد اما این‌طور نشد او در ردیف شاعران متعهد قرار گرفت. در قرن نوزدهم خواستند تعریفی از ادبیات و شعر بیان کنند، شاید پیش از پل سارتر این مساله مطرح شد. گاهی به جای ادبیات متعهد ادبیات ملتزم می‌گویند که دقیقا در برابر ادبیات رها و بی قید می‌آید.

ادبیات متهد یک اصطلاح جدید است و بعد از قرن نوزدهم پیدا شد. چه در اروپا و چه میان ایرانی‌ها هر دهه‌ای معنای ادبیات متعهد فرق می‌کرده است. بعدها مکتبی در اروپا درست شد با نام مکتب پارناس و پارناسین‌ها می‌گویند شعر برای شعر نه شعر برای تربیت نه شعر برای کمک به سیاست، دین و... باید به آن درک برسیم که زیبایی را برای زیبایی بخواهیم. در قدیم و پیش از یونان باستان یکی از اهداف ادبیات این بود که با مردم در تماس باشند و به مردم سودی برسانند و دیگران فایده‌ای از آن داشته باشند و از مذمتی دور کنند.

فراموش نکردن انسانیت مهمترین اصل ادبیات متعهد

گاهی ادبیات متعهد را ادبیاتی می‌دانستند که متعهد به ملیت باشد. اگر شاعری در خدمت ملیت بودند به او متعهد می‌گفتند. شاعران و نویسندگان گاهی متعهد به ارزش‌های سیاسی بودند و برخی دیگر از شاعران در شوروی باید برای اهداف دولت استالین به این ور شعر بگویند و رمان بنویسند و اگر این‌کار را نمی‌کردند او را مهجور می‌کردند. دوره صفویه برای ایرانی‌ها نمونه بارز از ادبیات متعهد به دین و مذهب بوده است و شاهان آن زمان شاعر و نویسنده‌ای را متعهد و باارزش می‌دانستند که گامی موثر برای دین و مذهب برداشته‌اند.

با این که ادبیات متعهد برداشت‌ها و تعاریف گوناگونی داشته است اما خوشبختانه از این ادبیات متعهد معنای عام‌تری لحاظ شده است و هر چه به سمت قرون متاخر و دهه‌های متاخرتر می‌رویم معنای جهانی‌تر و انسانی‌تر از تعهد مدنظر ادبیات متعهد ماست. امروز می‌گوییم ادبیات متعهد ادبیاتی است که  شاعر و نویسنده در آن گونه ادبی تعهد خود را به انسانیت فراموش نمی‌کند.

عبید شاعر هجوگو و هجویه‌سرا نیست

معمولا اصطلاحات طنز، هزل و هجو مخلوط می‌شوند و گاهی مترادف انگاشته می‌شوند با این‌که فاصله عمیقی بین این اصطلاحات وجود دارد. عبید یک طنزپرداز بود اگر جلوه‌های هجو را در برخی از آثار عبید می‌بینیم او هزل و هجو را در خدمت طنز قرار داده است. بسیاری از اندیشه‌های او قابل نقد است. باید به این نکته اشاره کنم که هر انسانی را باید در ظرف مکانی و زمانی آن نقد کنیم برخی از اصطلاحات در زمانه خودش قابل گفتن است. هجو نوعی فحش شاعرانه است. طنز استفاده از نقطه انتقادی طرف است اما هجو در تقابل با مدح است. ما فحش عوامانه و فحش شاعرانه و عالمانه داریم با کلمات فرهیخته.

عبید شاعر هجوگو و هجویه‌سرا نیست. اگر می‌خواسته تا آخر عمر هجویه بگوید می‌توانسته این کار را انجام دهد و همچنین شهرت خوبی را کسب کند. شاعر یکی از تهدیدهایی که می‌توانسته بکند همین هجو است. در هزل سخنان منافی عفت هم به‌کار می‌رود و حریم هنجارهای اجتماعی را می‌شکند و شاعر وارد هزل می‌شود. عبید شاعر طنزپرداز است و طنز را به عنوان قالب انتخاب کرده برای بیان انتقادهای اجتماعی خود برای طبقات مختلف مردم و از هر شکلی برای بیان مستقیم و غیرمستقیم آن استفاده می‌کند. او را باید یک شاعر طناز بدانیم نه شاعر هجویه‌گو.

آیا ظلم و ستم جامعه از چشم عبید مغفول مانده است؟

برای این‌که بدانیم عبید به چه چیزهایی حساس بوده است باید به آثارش مراجعه کنیم. آیا عبید تنها به مسایل جنسی توجه داشته است و ظلم و جنایات و ستم را ندیده و از چشم این شاعر مغفول مانده است؟ نه این‌گونه نیست. باید بدانیم بحث جنسی در درجه اول برای عبید مهم بوده است یا بحث عدالت‌خواهی که در قالب طنز مطرح کرده است؟ زمانی که عبید زاده شد (۷۰۱ هجری قمری) قرن هشتم دوره افتضاحی بوده که در عین نکبت نوعی وحدت بخشیده بود و هنوز به دوره استبدادهای رنگ‌های دیگر نرسیده بودیم. در آن دوره اخلاق‌های دینی و اخلاقی از بین رفته و شاعران برای خود شعر می‌گویند و انگار نه انگار که در چه دوره‌ای هستند اما در جامعه خبرهای دیگری هست و کسی باید از این جامعه به ما خبر می‌داد.

عبید در برخی مضامین از طبقات اجتماعی بیشتر گفته است

عبید می‌توانست متعهد به چیزی نباشد اما زمانه او به یمن حرف‌هایی که زده زمانه بسیار بدی است و حتی نمی‌توان آن را با قرن سعدی و مولانا (قرن هفتم) و با عبدالرحمن جامی و ملاحسین واعظ کاشی (قرن نهم) مقایسه کرد. بعد از فوت عبید حمدالله مستوفی تاریخ گزیده را نوشته است و به ما فهمانده که عبید در شعر مشهور بوده و از خانواده فرهیختگان بلکه وزرا بوده است. مستوفی گفته عبید در قزوین بوده اما عمرش را در شیراز گذرانده است. مستوفیِ مورخ از روزگار امیرمبارزالدین محمد می‌گوید که در دیوان حافظ نیز از او به بدی یاد شده است. وعاظ و مورخان از دوره زیست عبید سخن می‌گویند. امیرمبارزالدین محمد، ابواسحاق، اینجو و حاکمان آن دوره نماینده خدا بر روی زمین هستند و روزگار سوءاستفاده از دین برای حکومت دنیایی است و این مساله منحصر به آن دوره نبوده و شامل همه دوره‌های تاریخی هم نیست. عبید در برخی مضامین از طبقات اجتماعی بیشتر گفته است. اخلاق‌الاشراف و رساله دلگشا دو اثر عبید است که می‌توان نمونه‌های خوبی را در آن از دیدگاه عبید به دست آورد.

عبید بزرگان و شاهان را به باد انتقاد می‌گیرد

موضوعاتی در اخلاق‌الاشراف مطرح شده که زیاد بوده است که به ترتیب می‌توان به انعکاس لهو و لعب شیوع یافته، ناعدالتی حاکمان و ناهنجاری‌های اجتماعی اشاره کرد. عوام این فرقه با عوام آن فرقه با هم درگیر شدند؛ درگیری‌هایی که سطح پایینی دارد و تمام افتخارات‌شان این است که به لعن بسنده کردند و بحث مهمی در این دو رساله است.

عبید چهره‌های معروف عصر خود را به تصویر کشیده است. بزرگان و شاهان را به انتقاد می‌گیرد و ابایی از آن ندارد که نام آن‌ها را بیاورد. شاید برخی از رساله‌ها را نوشته که پس از مرگش تکثیر شوند و جرات نمی‌کرده در روزگار خودش نام آن‌ها را بیاورد. اگر در زمان حیاتش منتشر کرده بسیار شجاعت داشته است. لبه تیز عبید قوه قضائیه روزگار خودش است و نشان می‌دهد فساد دامن‌گیر شده و قاضی رشوه می‌گیرد و قبایحی که به قضات نسبت می‌دهد بسیار نفرت‌انگیز است و گاهی حس می‌کنی که آن شرایط ادامه‌دار شده است. عبید در اخلاق‌الاشراف می‌گوید عدالت خوب بود اما در دوره ما منسوخ است.

عبید در رساله دلگشا ریزتر و مبسوط‌تر وارد می‌شود و با زبان عربی سخنش را آغاز می‌کند. بیشتر می‌خواهد نشان بدهد که من هم ملا هستم و عربی می‌دانم. عبید از ۹۶ مورد از ناهنجاری‌های اخلاقی می‌گوید و نشان می‌دهد که جامعه عبید از ناهنجاری‌های اخلاقی لبریز شده است. رواج روحیه چاپلوسی و تملق مهمترین درد عبید است که بدی‌ها را می‌بینند و باز مدح می‌گوید، کسی حرف حق نمی‌زند و مصلحت نیست که به‌راستی سخن بگویند. سومین موضوع پربسامد در رساله دلگشا پرداختن به تعصبات دینی و مذهبی است که نشان می‌دهد مردم دچار چه خرافاتی شده‌اند و این خرافات را به نام دین ثبت کرده‌اند و برای همین خرافات می‌جنگند.

عبید اهل سنت است ولی تعصب ندارد و در برخی حکایت‌ها به ظاهر از شیعه می‌گوید ولی بیشتر شیعه نادان مد نظر اوست همان‌طور که سنی نادان را مذمت می‌کند. طبقات مورد خطاب در کتاب رساله دلگشا نخست متدینان هستند و بیشتر به مردم پرداخته و می‌خواهد مردم را آگاه کند که سود آن به نفع حاکمان است. عبید زحمت می‌کشد که مردم را بیدار کند. سپس به حاکمان دولتی و بعد وعاظ و در پایان به قضات اشاره می‌کند. خطاب اصلی صحبت او این دسته افراد هستند.  

 

http://www.bookcity.org/detail/18702