تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : دوشنبه 19 تیر 1391 کد مطلب:1970
گروه: درس‌گفتارها

مرغان «منطق‌الطیر»، رمز انسان‌های گوناگون

بیست‌وششمین مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی عطار به بررسی جریان‌شناسی شعر عطار اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر علیرضا فولادی چهارشنبه (14 تیر) در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.

آناهید خزیر:  زبان عطار در آثارش ساده و به دور از تکلف است و یکی از ویژگی‌های شعر او پیوندی است که با زبان محاوره دارد و باید آن را از مناسبات «جریان معناگرایی» به حساب آورد. شعر او در حوزه‌ی شعر عرفانی است و به «مکتب معناگرایی عرفانی» بازمی‌گردد.

دکتر علیرضا فولادی در این جلسه ویژگی‌های مکتب معناگرایی عرفانی را برشمرد و گفت: مکتب معناگرایی عرفانی به معنا اصالت می‌دهد. در این مکتب، صورت، خادم معناست. به همین دلیل است که عطار می‌گوید: «مرد معنا باش در صورت مپیچ/ چیست معنا؟ اصل، صورت چیست؟ هیچ». تمام ویژگی‌های این مکتب به همین نکته برمی‌گردد. پس می‌توان چنین ویژگی‌هایی را به دو دسته بخش‌بندی کرد که در هردو معنا اصل است: یکی ویژگی‌های صوری- معنایی و دیگری ویژگی‌های صرفا معنایی.

ویژگی نخست: مکتب معناگرایی عرفانی و «خلاف‌آمد»

از مهمترین ویژگی‌های مکتب معناگرایی عرفانی، «خلاف آمد» است. حافظ می‌گوید: «از خلاف آمد عادت بطلب کام که من/ کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم». این خلاف‌آمد عادت و به طور خلاصه، این خلاف‌آمد، یک روش عرفانی است که یا در دید عارف جلوه می‌کند یا در رفتار او. مثلا این نمونه‌ها از عطار به خلاف‌آمد در دید اشاره دارد: «هیچ دانی راهرو چون دید راه/ هر که افزون رفت افزون دید راه» یا: «یک روی به صد روی همی باید دید/ یک چیز ز هر سوی همی باید دید». همچنین خلاف‌آمد در «رفتار» را در حکایات کرامات و ریاضات عرفا می‌یابیم. عطار در «الهی نامه» از قول حسین بن منصور حلاج می‌آورد: «پس او گفت آن که سر عشق بشناخت / نمازش را به خون باید وضو ساخت». در اینجا وضویی را که باید با آب گرفته شود، عارف با خون خود می‌گیرد و این یک نوع خلاف‌آمد در رفتار است. رفتارهای ملامتی هم به همین ویژگی بازمی‌گردد.

ویژگی دوم: مکتب معناگرایی عرفانی و «رمز»

یک ویژگی دیگر مکتب معناگرایی عرفانی، رمزگرایی آن است. مرغان «منطق الطیر»، رمز انسان‌های گوناگونند. این رمزگرایی به گونه‌ای است که می‌توان در آثار عرفانی چندین شبکه‌ی رمزی را همچون شبکه‌ی رمزی انسانی (با رمزهایی مانند چشم و ابرو و خط و خال)، شبکه‌ی رمزی سفری (با رمزهایی مانند رمزهای منزل و مقام و طریقت)، شبکه‌ی رمزی کیهانی (مانند رمزهای ماه و خورشید و ستاره)، شبکه‌ی رمزی خمری (مانند باده و جام) و غیره بازشناخت. البته برای عرفا، رمز، پنداری شاعرانه نیست، بلکه عین معناست و بنابراین، می‌توان گفت رمزهای عرفانی برخلاف رمزهای شاعرانه، پدیداری است، نه پنداری، چون رمز جزیی از تجربه‌ی عارفانه را تشکیل می‌دهد. عطار رمزپردازی را در آغاز داستان مرغان «کلام بی زبان» می‌نامد و می‌گوید: «پس کلام بی زبان و بی خروش / فهم کن بی عقل و بشنو نه به گوش». این کلام بی زبان، همان جمع بین رویت و کلام است که «ابن عربی» به آن اشاره دارد و مولانا آرزوی رسیدن به آن را در سر می‌پروده است: «ای خدا جان را تو بنمای آن مقام/ کاندر او بی حرف می روید کلام».

ویژگی سوم: مکتب معناگرایی عرفانی و «تمثیل»

ویژگی سوم مکتب معناگرایی عرفانی، کاربرد تمثیل است. تمثیل به لحاظ لغوی یعنی مَثَل زدن. این کار در آثار عرفا فراوان دیده می‌شود. در این آثار، هم تمثیل شعری داریم و هم تمثیل داستانی. نمونه‌ای از تمثیل شعری را در این ابیات «منطق الطیر» می‌بینیم: «دیده‌ای آن عنکبوت بی قرار/ در خیالی می‌گذارد روزگار؛ پیش گیرد وهم دوراندیش را/ خانه‌ای سازد به کنجی خویش را؛ بوالعجب دامی بسازد از هوس/ تا مگر در دامش افتد یک مگس...؛ هست دنیا وآن که در وی ساخت قوت/ چون مگس در خانه‌ی آن عنکبوت».

این یک تمثیل تشبیهی است. به نظر من، بزرگترین وجه کاربرد تمثیل در آثار عرفا، تمثیل داستانی است. از این جهت ادبیات عرفانی با داستان رابطه تنگاتنگی می‌یابد. این که بدانیم داستان در زبان عرفان چه نقشی دارد، خیلی از نکته‌ها را بر ما روشن می‌کند، ضمن این که سابقه‌ی شاعران و نویسندگان ما را در داستان‌پردازی نشان می‌دهد. تمثیل‌های داستانی دو دسته هستند: واقعی و خیالی. در تمثیل‌های واقعی، شخصیت‌های عرفانی را می‌بینیم، اما در تمثیل‌های خیالی شخصیت‌های غیرانسانی به ایفای نقش می‌پردازند.

در مکتب معناگرایی عرفانی ویژگی‌های دیگری مانند «تجرید» و «طنز» و «خدامحوری» و «تأویل‌گرایی» و «نگرش جهانی» و «دنیاگریزی» و «برتری دادن عشق بر عقل» و...نیز وجود دارد که راجع به هر کدام می‌توان بحث‌های بسیاری کرد.

برای نمونه عرفا نخستین طنزپردازان ادبیات فارسی بوده‌اند. در «اسرار التوحید»، کلام و عمل ابوسعید سرشار از طنز ملیح و عمیق است. شخصیت‌های برخی طنزهای عرفانی عقلاء‌المجانین هستند. آنان با وجودی که به‌ظاهر دیوانه‌اند، درباطن فرزانه‌اند و به همین دلیل سخنانشان بسی خردمندانه و شگف‌انگیز از کار درآمده است. گاه این دیوانگان فرزانه وارد مرزهایی می‌شوند که دیگران جرات پا گذاشتن به آن مرزها را ندارند و نمونه‌های حکایاتشان را در آثار عطار به‌وفور پیدا می‌کنیم.

http://www.bookcity.org/detail/1970