تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 30 اردیبهشت 1399 کد مطلب:21824
گروه: اخبار شهر کتاب

شعرم تا همین امروز سوءتفاهم آفریده است

نقد کارنامهٔ شاعری احمدرضا احمدی

سی‌ام اردیبهشت ۱۳۱۹ احمدرضا احمدی در کرمان متولد شد. او عرصه‌های هنری متنوعی از شعر تا داستان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و نقاشی را تجربه کرده است. احمدرضا احمدی را به همراه بیژن الهی از بنیان‌گذاران سبک موج نو می‌دانند.

مرکز فرهنگی شهر کتاب ضمن شادباش زادروز این شاعر معاصر، گزارش نشست «همه‌ی شعرهای من» را که در اردیبهشت ۸۸ و در آستانه‌ی سال‌روز ۶۹ سالگی احمدی برگزار شده بود، برای بازخوانی مجدد در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد:

در ابتدای این نشست علی‌اصغر محمدخانی با اشاره به زندگی‌نامهٔ احمدرضا احمدی، اظهار کرد: در یک سال گذشته، چند کتاب از احمدرضا احمدی منتشر شده است. هجده مجموعهٔ شعر دارد که از سال ۱۳۴۱ با چاپ کتاب «طرح» شروع شده، تا سال گذشته که به کتاب «روزی برای تو خواهم گفت» رسید و امروز هم به کار سه‌جلدی «همهٔ شعرهای من.»

وی همچنین گفت: احمدرضا احمدی جدی‌ترین مسائل را به شوخی می‌گیرد و یکی از دوست‌داشتنی‌ترین چهره‌های ادبی است. دربارهٔ شعر او فراوان نوشته و گفته‌اند؛ این‌که شعر او خاص و فراواقعی است. شعری شرقی است که رویه‌ای عرفانی در پیش می‌گیرد. شعر احمدی، شعر سپید است. احمدی در زندگی شوخ‌طبع و اهل طنز است؛ با این وجود در اشعارش اندوه وسیعی دیده می‌شود که باورش برای انسان سخت است.

محمدخانی احمدرضا احمدی را برای شعر و ادبیات ایران یک پدیده دانست و افزود: دنیای شعر او دنیای یگانه‌ای است که پیش از آن کسی آن‌را تجربه نکرده است؛ دنیایی شاعرانه که بیش از هرچیزی تخیل کودکانه در آن ارج دارد. شعر او، زندگی اوست؛ شعری که متکی بر یاد و خاطره است. او علاقهٔ خاصی نسبت به گزارش و روایت نشان می‌دهد. بن‌مایهٔ اغلب شعرهای احمدی، مرگ است و شعرش منثور است.

او سپس از مقاله‌ها و ویژه‌نامه‌هایی که در این سال‌ها درباره و برای احمدرضا احمدی نوشته و منتشر شده‌اند، اسم برد.

در ادامه، احمدرضا احمدی در سخنانی گفت: از ناشر تشکر می‌کنم که با جسارت همیشگی‌اش این سه مجلد را با سرمایهٔ هنگفت و با بهترین امکانات فنی چاپ در ایران، منتشر کرد.

این شاعر عنوان کرد: معمولاً می‌گویند بدترین کسی که راجع به شعر شاعر سخن می‌گوید، خود شاعر است. تنها وظیفه‌ای که برای شاعر می‌بینم، ایجاد قلمروهای تازه‌ای است؛ هم در زبان و هم در زندگی. شاعر وظیفه‌اش این است که به دیگران یک نوع دیدن تازه بیاموزد. البته در درجهٔ اول، لذت خود شاعر نیز مهم است؛ حالا اگر در این میان، مخاطبی هم پیدا کرد، که شانس آورده است.

احمدی افزود: شاعر باید قلمروهایی را در عمق زمین پیدا کند تا حتا اگر شده برای زمان محدودی، ما را از این واقعیت‌های هولناک دور کند. به نظرم، در کار شاعری‌ام، تمام اعضای بدنم درست برعکس بوده‌اند و همین باعث شده شعرم تا همین امروز سوءتفاهم بیافریند و کسی به شعر من توجه نکند. البته چهار نفر شعرم را جدی گرفتند؛ ضیاء موحد، علی‌محمد حق‌شناس، حسین معصومی همدانی و سهراب سپهری.

او سپس یادآور شد: در جوانی، شعرم بر رؤیا و تخیل متکی بود؛ اما در این سن، تجربه‌هایی را از سر گذرانده‌ام؛ بیماری‌هایی داشتم، جنگ و انقلاب را دیدم و از خوش‌شانس‌ترین آدم‌هایی بودم که از این سرزمین نرفتند و ماندند. خوشحالم که مانده‌ام، شعار هم نمی‌دهم، با مردمم مانده‌ام و کسی که سرزمینش را ترک کند، یعنی زبان را ترک کرده و رفته است. الآن هم شعرم یک بیوگرافی است؛ از زندگی گذشته و حالم و تمام اتفاقاتی که برایم افتاده، در شعرم رخ دارند و خوشحالم؛ چون این به حقیقت نزدیک‌تر است.

احمدرضا احمدی همچنین گفت: شاعری را که بخواهد شعرش را در پاورقی توضیح دهد، دوست ندارم. شعر یا خودش را می‌تواند به خواننده تحمیل کند یا نه. با دفترچه و مقدمه و مؤخره نمی‌شود کاری کرد. خوشحالم که شعرم نه به ایدئولوژی آلوده بود و نه به افیون. شعر من را زنان ساخته‌اند؛ از مادرم و... تا زنم.

او در ادامه به نامزدی‌اش در جایزهٔ هانس کریستین اندرسن اشاره کرد و متذکر شد: اصلاً دلم نمی‌خواهد ایران را ترک کنم و بروم. از فرودگاه و سگ و انگشت‌نگاری بیزارم و نمی‌خواهم به خاطر یک پیتزا به من و مملکتم توهین شود.

این شاعر سپس تعدادی از شعرهایش را برای حاضران خواند.

حسین معصومی همدانی نیز در سخنانی گفت: شعر احمدی و شخص او را دوست دارم؛ اما خیلی روشن نمی‌توان بگویم چرا و اصولاً گفتن این‌که چرا چیزی را دوست داریم، سخت است. باید بگویم که چرا او شاعر مهمی است. وقتی شاعری ثمرهٔ بیش از ۴۰ سال کارش را در یک سه‌جلدی چاپ می‌کند، تقریباً به یک داوری دعوت می‌کند و این داوری سخت است و همیشه هم می‌گویند باید منتظر تاریخ و زمان برای داوری ماند؛ اما تاریخ دیر داوری می‌کند؛ پس باید خودمان دست به کار شویم.

این مترجم با اشاره به دو مجموعهٔ شعر اول احمدرضا احمدی و خواندن شعری از نادر نادرپور، بیان کرد: او کودکی را در شعرش توصیف کرده که آن کودک همین احمدرضا احمدی است. نادرپور از معروف‌ترین شعرای آن زمان بود. وقتی چنین شعری می‌گوید، در نظر اول، نوعی خوشامدگویی بود از یک شاعر مسن‌تر به یک شاعر جوان‌تر و انگار به او پیامی می‌دهد که دلگرمش کند. او با سرودن این شعر معتقد است که شعر احمدی توضیح لازم دارد. در تعبیر نادرپور، احمدی شاعری است که به بالا نگاه می‌کند و آن کسوفی را که مایهٔ وحشت مردم شده، دست می‌اندازد.

معصومی شعر نادرپور را یک‌جور تفسیر شعر احمدی خواند و گفت: نادرپور می‌خواهد این شعر ناآشنا را تسخیر کند. انگار تصویر سرکشی را می‌بیند که می‌خواهد آن‌را رام کند. او به شاعر جوان پیام می‌دهد که حس شاعرانهٔ نیرومندی دارد؛ اما نمی‌داند چگونه از آن بهره ببرد؛ مثل شعرهایی که شهریار خطاب به نیما گفته است؛ از یک زبان آشنا به یک زبان ناآشنا. انگار که نادرپور دلش می‌خواسته احمدی همیشه آن کودک از خواب خوش جسته نباشد. اما احمدی کاری کرد که نیما کرد؛ یعنی همان‌طور که نیما به توصیه‌های شهریار گوش نکرد. این سه‌هزار صفحه هم نشان می‌دهد که او هم خوشبختانه به این توصیهٔ پنهان نادرپور گوش نکرده است.

او در ادامه خاطرنشان کرد: نیما برای اولین‌بار بود که گفت مسابقه با شعرای قدیم بی مسابقه؛ من نمی‌خواهم با کسی حریف شوم؛ می‌خواهم راه خودم را بروم، و پیروان نیما اولین چیزی که برای‌شان جالب بود، همین احساس آزادی بود که می‌توانند کار خودشان را بکنند. اما بعدها به نظر می‌آید یک مسابقهٔ درون‌نیمایی شروع شد و یک مسابقهٔ جدید که دیگر حریفان آن هم‌عصر بودند و انگار منجر به شکل‌گیری مسابقه‌های متعددی شد. کسانی سعی کردند از این مسابقه بیرون بیایند و گمان می‌کنم تنها کسی که در این تصمیمش باقی ماند و دوباره یا رها نکرد یا برنگشت به آن مسابقهٔ قبلی و توانست خودش را در مقطعی تثبیت کند، احمدی بود. نمی‌دانم چرا احمدی گفت به شعرش توجه نشده؛ اما بیش از هرکسی، شعر او در شعر شعرای دیگر وارد شده و یک هوای تازه وارد شعر کرده که بسیاری از آن‌هایی هم که حتا در درون آن مسابقه وارد شده بودند، از آن متأثر شدند و کمک کرد تا به بیان شخصی‌تر روی بیاورند؛ مثل شاملو که او هم هوای تازه بود.

معصومی ادامه داد: اما بسیاری از شاعران همه برگشتند به یک معنی یا مسابقهٔ پنهان که احمدی برنگشت. همیشه در شاملو حسرت حافظ شدن را می‌بینم و آزارنده‌ترین بخش شعر او همین است که می‌خواست حافظ دوم باشد. شعر احمدی شعری است که شاعر در آن شروع می‌کند که لقبی نگیرد و سخنگوی چنین موجودی نباشد؛ مثلاً لسان الغیب و این چیزی است که باعث شده هنوز هم هضم شعر او برای خیلی‌ها دشوار باشد. نمی‌خواهم بگویم که او تنها آدم در این حوزه بوده؛ اما احمدی در واقع یکی از اولین و پی‌گیرترین کسانی است که شعری را که از زبان فرد بیان می‌شد، در ایران مطرح کرد و این شعر برای مردم ایران خیلی ناآشناست؛ اما تأثیر داشته است و به خیلی‌ها جرأت داده از چیزهایی صحبت کنند که قبلاً نمی‌شد از آن‌ها سخن گفت.

این پژوهشگر و مترجم گفت: احمدی شاعر مهمی است و اگر نادرپور نتوانست او را دلگرم کند، من دلگرمش می‌کنم که این‌قدر حرف‌های دلسردکننده نزند. بسیاری از شعرهای او یک‌جور داستان‌اند؛ داستان‌گویی و داستان‌های شاعرانه؛ اما برخی شعرهای او رؤیا هستند. انگار احمدی تعهد نوشتن این همه را داشته و امیدواریم این ادامه داشته باشد و فقط «همهٔ شعرهای من» نباشد.

به گزارش ایسنا، علی‌محمد حق‌شناس هم در سخنانی با تبریک تولد احمدرضا احمدی، به برخی ویژگی‌های شعر او اشاره کرد و توضیح داد: اولین ویژگی این‌که او صدای منحصربه فردی است در شعر امروز که طنین هیچ صدای دیگری در آن به گوش نمی‌خورد و هرچه هست، گویی مال خودش است. دیگر آن‌که هر بیت از هر شعر احمدی تصویر خیال‌انگیزی است که به تنهایی می‌تواند خواننده را مجذوب خود کند و در فضای همان یک تصویر به تأمل بپردازد. شعرهای تصویری او مثل سازهای گوناگون یک ارکستر همدیگر را تکمیل می‌کنند. رابطهٔ متعارفی بین تصویرها نیست؛ اما به نحوی احساس می‌کنیم با هم هستند.

حق‌شناس افزود: شعرهای او یک منبع و خاستگاه ندارند؛ مثل شعر شاملو؛ بلکه عناصر و سطوح مختلف زبانی در آن ترکیب می‌شوند و وزن خاصی پدید می‌آورند. نوعی تساوی و بویژه توازی در تصاویر شعر احمدی دیده می‌شود. تصاویر موجود در شعر او بی آن‌که ضرورتاً ربط منطقی یا علی با هم داشته باشند، موازی یکدیگرند که منجر می‌شود یگانگی تصویری در شعر پدید بیاید. عنصر دیگر در شعر او، استفاده از همین صداست؛ نه به‌گونه‌ای که در وزن عروضی وجود دارد؛ بلکه به‌گونه‌ای که شاید در آواشناسی زودتر قابل توصیف باشد؛ یعنی صداهای موجود در هر سطری طبقات آوایی بسیار طبیعی می‌سازند. این صداها سبب می‌شوند که آدم در شعر او احساس نوعی وزن کند.

این منتقد ادبی به دیگر ویژگی در شعر احمدرضا احمدی اشاره کرد و گفت: در شعرهای سال‌های نخست شاعر، غلبه با تصویرپردازی‌هایی است که بیش از همه در خدمت توصیف صحنه‌اند. اما گاهی توصیف در شعر غلبه می‌کند که در خدمت نوعی صدور احکام شاعرانه و پیش‌بینی پیامبرگونه است. اما در شعر سال‌های بعد بویژه بعد از مجموعهٔ «هزار پله به دریا مانده است» تصویرسازی رفته‌رفته در خدمت روایت و حرکت روایی قرار می‌گیرد. ویژگی دیگر شعر او که از آن به عنوان ژانوس‌وار بودن و دو چهره داشتن تعبیر می‌کنند، است. ژانوس شخصیت افسانه‌یی یونان باستان است که یک چهره‌اش به سوی آینده و یک چهره‌اش به‌سوی گذشته است. یک چهرهٔ این شعرها به همین فرهنگ و همین تاریخ و همین سرزمین تعلق دارد و چهرهٔ دیگر نظر به سوی جهان با همهٔ بی‌کرانگی‌اش دارد؛ یعنی جهانی است.

او افزود: در شعر احمدی این حکم از هر جهت صادر است که درستی آن‌را کسانی می‌دانند که با او از نزدیک آشنا هستند؛ یعنی یا شعر اوست که زندگی شده یا زندگی او که شعر شده. یا این زندگی است که می‌شعرد یا این شعر است که می‌زید. در احمدی بخصوص در شعرهای اخیرش، این ویژگی یگانگی شعر و زندگی یا ویژگی شعر زیستن او در همهٔ کارهای دیگرش و جنبه‌های مختلف زندگی‌اش دیده می‌شود. یک‌دستی، همانندی و یگانگی قصه‌های کودکانه‌اش را هم باید دید.

علی‌محمد حق‌شناس یادآور شد: احمدی یکی از دو شاعری است که با شعر سپید و آزاد، شاعری را آزاد کرد. کس دیگری را نمی‌بینم جز بیژن جلالی و این کار آن‌ها در گرو آشنایی با سنت‌ها و قراردادها و اصول گذشته نیست؛ بلکه در گرو فاصله گرفتن‌شان از آن سنت‌ها و قراردادها و از عادات شعری و ادبی خود خواننده است. شعر او ادبیت خود را نه از پیشینه؛ بلکه از خود شعر می‌گیرد و چه بسا با ابزار ادبی گذشته به سراغ این شعرها رفتن، باعث سردرگمی شود. او نه اهل دود و دم است، نه بزم‌های شبانه و نه مجالس بحث و سخن‌های این‌چنینی و نه سیر و سفر. فقط اهل شعر و هنر است که در محلهٔ شعر اقامت دارد و جای دیگری ندارد. این همه را کسی گفته است که نظریهٔ ادبی نخوانده و وارد مباحث ادبی نشده و این ۳۰، ۴۰ سال شعر گفته و شعر گفته بی هیچ توجهی به زمان. و نزدیک‌ترین شعر فارسی به بی‌زمانی در میان شاعران جدید همین شعر اوست.

در ادامهٔ این نشست، محمدخانی با اشاره به موضع ترجمهٔ شعر گفت: از ۶۰ کشور خواستیم که بگویند کدام شاعر در ایران قابل ترجمه‌تر است که اغلب سپهری و فروغ را گفتند. و به نظرم از میان شاعران در حال حاضر، احمدی شعرش بیش‌تر قابلیت ترجمه دارد؛ بدون این‌که از شعرش فروکاسته شود.

احمدرضا احمدی هم در پایان نشست گفت: این شانس چندانی نیست که نامزد جایزهٔ اندرسن شوی. دربارهٔ ترجمه باید بگویم تعدادی از شعرهایم به ژاپنی برگردانده شدند که فقط از روی عکسم فهمیدم مال من هستند. تا الآن هم به فکر ترجمه نبوده‌ام.‌ حرف‌هایی هم که گفته شد، کار مرا سخت‌تر می‌کند. از این در که بیرون بروم، همان آدمم و با همان ویژگی‌ها.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/21824