تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
شصت سال از تألیف کتاب «ادبیات چیست؟» نوشتهی ژان پل سارتر و چهل سال از انتشار ترجمهی فارسی آن به قلم ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی میگذرد. این کتاب محصول اندیشههای مداوم سارتر دربارهی ادبیات و هنر است که بسیاری از سخنسنجان آن را مهمترین کتاب «نظری» میدانند که در فرانسه در نیمهی اول این قرن دربارهی ادبیات نوشته شده است. به تازگی ویراست جدیدی از ترجمهی فارسی این اثر به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
نشست هفتگی شهرکتاب در روز سهشنبه، 15 دی 1388 به نقد و بررسی کتاب «ادبیات چیست؟» اختصاص داشت تا درونمایهی این اثر و تأثیر آن در حوزهی ادبیات نقد و بررسی شود. این نشست با حضور ابوالحسن نجفی، ضیاء موحد و حسین معصومیهمدانی در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب ضمن اشاره به گریزپا بودن تعریف ادبیات گفت: یکی از مشهورترین کارهایی که در این باره شده است کتاب «ادبیات چیست؟» سارتر است. این کتاب 60 سال پیش نوشته شده و 40 سال پیش به فارسی ترجمه شده است. فرصت خوبی است که ببینیم آیا ماهیت و کارکرد ادبیات، در این سالیان، تغییر کرده است؟ و آیا همان مباحثی که در زمان انتشار کتاب مطرح بود، امروز نیز میتوان دربارهی آنها بحث کرد؟
محمدخانی سپس با مروری بر محتوای کتاب «ادبیات چیست؟» سخنانش را پی گرفت و افزود: پرسشهایی که سارتر طرح کرده هنوز هم مطرح است. پرسشهایی نظیر این که آیا آثار ادبی صرفاً بازنمودهایی از کنشهای زبانیاند؟ ماهیت و کارکرد ادبیات چیست؟ آیا تمایز قطعی میان زبان ادبی و سایر انواع کلام وجود دارد؟ آیا ادبیات گفتمان مستقلی است که کارکردهای عملی ندارد یا آن که متعهد است؟
در ادامه ابوالحسن نجفی مترجم کتاب سخنانش را آغاز کرد و گفت: کتاب «ادبیات چیست؟» اگر مهمترین کتاب دربارهی ادبیات نباشد، مشهورترین کتابی است که در این باره نوشته شده است. منتقدان گفتهاند که سارتر با این کتاب، فصل جدیدی در ادبیات گشوده است. یک نکتهی اساسی دربارهی این کتاب وجود دارد و آن مسألهی بخشش و دهش است. گفته شده است که مهمترین انگیزهی انسان، خودخواهی نیست، بلکه بخشش است. سارتر درباره آثار ادبی و هنری میگوید که این یکی از بخششهایی است که یک انسان به دیگری میکند. این سخن درستی است. اگر دیگران نباشند آیا کسی اثری را خلق میکند؟ دکتر ضیاء موحد از دیگر سخنرانان جلسه بود که در آغاز به چارچوب فلسفی سارتر اشاره کرد و گفت: آن چیزی که من میخواهم بگویم، چارچوب فلسفی سارتر است که ارتباط نزدیکی با «ادبیات چیست؟» دارد؛ و این که تهعد نویسنده از کجا میآید و بر اساس چه بنیادی است. آباء اصلی اگزیستانسیالیسم، «نیچه»، «سورن کیرکگارد» و «کارل یاسپرس» هستند. اما این فلسفه با سارتر مشهور شده و گره خورده است. از آنجایی که اگزیستانسیالیسم به مسایل ملموس و جزیی میپردازد، شکل ادبی دارد و ارتباطش با علوم انسانی و سیاست زیاد است. جالب است که سارتر هم فیلسوفی است که نظام فلسفی منسجمی دارد و هم نویسندهی بزرگی است.
موحد سپس با اشاره به آشنایی سارتر با «هوسرل» به ارائه توضیحاتی دربارهی فلسفه هوسرل پرداخت: اساس پدیدارشناسی «هوسرل» حیث التفاتی است. به این معنا که آگاهی، همیشه، آگاهی از چیزی است. آگاهی ما نیز از پدیدارها است. در اینجا «هوسرل» مسألهای را به نام «در پرانتز گذاشتن» مطرح میکند. او میگوید وقتی که پدیدهای وارد ذهن من شد، من با عالِم تجربی تفاوت پیدا میکنم. دانشمند تجربی در زیر این پدیده به دنبال واقعیت میگردد. من کاری به آن ندارم. هوسرل به این میگوید «تأویل پدیدارشناختی» و سپس میافزاید که ما باید ساختار ذاتی آن را کشف کنیم.
این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه آن آگاهی که من دارم، با آگاهی دیگران تفاوت میکند افزود: بنابراین آگاهی یک چیز «پرسنال» است و این باعث میشود که ساختاری که به اشیاء میدهیم، عینیت پیدا کند.
موحد آغازگاه مخالفت سارتر با هوسرل را از همین جا میداند: هوسرل میگوید که من به متافیزیک کاری ندارم. بحث من مربوط به موجودشناسی است. یعنی آن چیزهایی که وجود دارند. بعد میگوید که در مورد انسان دو موجود مشخص داریم. یکی وجود در خود است (وجود فی نفسه). این وجود، منفعل است و آگاهی ندارد. بحثی دیگری که سارتر میکند، وجود حاضر در خود است که بحث تازهای است. او میگوید که این نه «یک شی» بلکه «شیها» است. به این دلیل که آگاهی مرتب تغییر میکند و هر لحظه از خودش فراتر میرود. از نظر هوسرل این وجود حاضر در خود، در درونش چیزی نیست که شما بخواهید آگاهی را که در جایی دیگر دارید به اینجا بیاورید.
به گفتهی موحد سارتر آگاهی را نه به شکل اندیشیدن در مورد خودش بلکه به شکل رفتن در میان دیگران تعبیر میکند: اگر من در میان دیگران نباشم، نمیتوانم خودم را بشناسم. ما باید خود را در عملی که انجام میدهیم کشف کنیم. اما در هنگام عمل، ما چقدر آزادی داریم؟ سارتر میگوید، مطلقا آزادیم. هر کاری که بکنیم، یک تصمیم است. اما در این میان یک راه دیگر هم هست و آن فریب دادن خود است. این راه برای رفع مسئولیت از خود است.
موحد سپس از آزادی و عمل در نظر سارتر، به عنوان عوامل سازندهی انسان یاد میکند: به همین دلیل است که میگویند در فلسفهی سارتر، وجود مقدم بر ماهیت است. ما وقتی به دنیا میآییم، وجود در خودی داریم. اما این که چه بشویم، بسته به تصمیماتی است که ما میگیریم. سارتر همین مسأله را در مورد نویسنده هم بهکار می برد و میگوید، نوشتن یعنی عمل کردن، یعنی تعهد و استفاده از آزادی. اما باید مراقب باشی که از آزادی سو استفاده نکنی. این فلسفه بخش سومی هم دارد و آن «وجود در برابر دیگران» است که موضوع بسیار پیچیدهای محسوب میشود.
در ادامه حسین معصومیهمدانی از زندهیاد دکتر مصطفی رحیمی به نیکی یاد کرد و گفت: این کتاب در سال 1947 چاپ شده است. این زمانی بود که 3 سال از آزادی فرانسه میگذشت و جدایی بزرگی میان روشنفکران فرانسه ایجاد شده بود. یک عده از آنها فاشیسم را پذیرفته بودند؛ عدهای دیگر از نویسندگان فرانسه به نهضت مقاومت پیوسته بودند.
وی افزود: کتاب «ادبیات چیست؟» در فضایی چپ نوشته شده است و نوع تعهدی که در آن عرضه شده، تازه است. سارتر سعی میکند در این کتاب توضیح دهد که چه منظوری از تعهد اجتماعی دارد و فرق تعهدی که از آن سخن میگوید با تعهد نویسندگانی که گرایش چپ دارند، چیست؟ این کتاب در زمان حساسی نوشته شده است. در آن زمان سارتر خود را به هگل و مارکس پیوند میزد. انتشار «ادبیات چیست؟» سهم بزرگی در پرورش متفکران هگلی فرانسه داشت. از سویی دیگر سارتر، با دوست قدیمیاش «کامو» تصفیه حساب میکند. «کامو» نویسندگی را به مفهوم طغیانگری میدانست.
معصومی همدانی سپس به فضای فکری و سیاسی ایران در زمان ترجمه این کتاب پرداخت و گفت: زمانی که این کتاب به فارسی ترجمه شد، دربارهی نقش اجتماعی هنر، یکی دو کتاب بیشتر منتشر نشده بود. در یکی از آن دو کتاب، برداشت سطحی از رئالیسم سوسیالیستی شده بود. از سویی دیگر فضای ایران بهطور کلی چپ بود. چاپ این کتاب واکنشهایی در پی داشت. اما جدای از این، ترجمه کتاب، فضای تازهای به دست داد که کسانی که از رئالیسم سوسیالیستی خسته شده بودند، این کتاب برایشان تأمل برانگیز بود و نشان میداد که انسان میتواند متعهد باشد بی آنکه تعهد او به رئالیسم شوروی باشد. هنوز هم این کتاب تأمل برانگیز است. هر چند تغییر بنیادی در فضای فکری فرانسه و ایران پدید آمده است و آن نوع آرایش نیروهای اجتماعی که در آن سالها وجود داشت، به هم خورده است.
این استاد فلسفه و ادبیات به خوانندهای که برای اولینبار میخواهد این کتاب را بخواند پیشنهاد کرد از فصل آخر آغاز کند. وی افزود: درست است که 3 فصل کتاب از هم مستقلاند، اما اشارههایی در آن است که آنها را به هم پیوسته میکند. با این که ترجمهی کتاب بسیار زیباست اما در مجموع کتاب سختی است. به این دلیل که کتاب سارتر تئوری ادبیات و روانشناسی ادراک ادبی نیست. تاریخ ادبیات هم نیست. این کتاب اثری ترکیبی است که نویسندهی فوقالعادهای، زرادخانهی فکریش را بهکار گرفته است تا کتابش را بنویسد.
معصومی همدانی در ادامه با مروری گذرا دربارهی فصلهای گوناگون این کتاب سخن گفت و افزود: اساس فصل اول بسیار مهم است. سارتر، شعر را همراه با سایر هنرها از دایره تعهد اجتماعی کنار میگذارد و میگوید تعهد آنها از نوع دیگریست. فصل دوم متکی است به خود فلسفه روانشناسی اگزیستانسیالیست سارتر. در فصل سوم، عنصر هگلی و مارکسیستی بر مطالب کتاب غلبه دارد. نوعی تاریخ اجتماعی فشرده ادبیات است. در این فصل تفاوت حرفهای سارتر با آنچه الآن به عنوان نقد دانشگاهی عرضه میشود، روشن میگردد.
به زعم معصومی همدانی آن چه سارتر را از معتقدان مارکسیست جدا میکند، این است که او معتقد است که اثر ادبی یک علت تامه ندارد: بهنظر او اثر ادبی آیینهای از جامعه است و نوعی پاسخ به شرایط اجتماعی است. از دید سارتر، هنگامی که اثر ادبی به دست خواننده میرسد، چیز ساخته شدهای نیست. این خواننده است که به کمک نشانهها، آن را میآفریند. از این روست که در نگاه سارتر، خواننده اهمیت پیدا میکند.
معصومی همدانی فصل سوم را تاریخ ادبیات فرانسه از قرن 12 تا اوایل قرن بیستم دانست و با اشاره به مباحث مطرح شده توسط سارتر در این فصل، سخنانش را به پایان برد.