تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : پنجشنبه 15 بهمن 1388 کد مطلب:267
گروه: یادداشت و مقاله

راهی به جهان هایدگر

درباره‌ی کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم؟»

کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم؟»محمد نجفی: چگونه هایدگر بخوانیم؟مجموعه طنزی تلویزیونی (مسافران) که چندی پیش پخش می‌شد، با خلق موقعیتی نامتعارف، به دور از لودگی، طنزهای کلامی مبتذل و مانند آن به موضوعات گوناگونی که در زندگی هر روزه ما جریان دارند می‌پرداخت. چند شخصیت این مجموعه که از سیاره‌ای دیگر برای انجام پاره‌ای تحقیقات به زمین آمده‌اند، در موقعیت‌هایی که کمابیش برای همه ما آشنا هستند و برای آن‌ها ناآشنا، قرار گرفته‌اند تا هم سویه طنز این مجموعه حفظ شود و هم سویه انتقادی آن. از دیگر سو اما این مجموعه به ناکامی‌های ما آدمیان در فهم دیگران نیز می‌پردازد؛ تجربه‌ای از ناکامی در فهم که نه فقط در این مجموعه طنز بل در زندگی روزمره همگی ما هم می‌تواند رخ دهد. این چنین موقعیتی را می‌توان با گشت و گذاری در همین ایران و مواجهه با خرده‌فرهنگ‌های گوناگون ایران نیز مشاهده کرد.
مسافران این مجموعه طنز تلویزیونی «پیوسته خود را در وضعیت‌هایی گیج‌کننده می‌یابند زیرا نمی‌فهمند که چگونه باید رفتار کنند یا چگونه باید اشیاء و اعمال را به هم مرتبط سازند.» این نقل قول در فصل دوم کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم؟» با عنوان «جهان» آمده است و هر چند درباره مجموعه مسافران نیست اما به خوبی می‌تواند به ما کمک کند تا درکی بهتر از جهانی که در آن سر می‌کنیم به دست آوریم.
«چگونه هایدگر بخوانیم؟» عنوان کتابی است از مارک راتال با ترجمه مهدی نصر که نشر رخ دادنو منتشر کرده است. کتابی خواندنی راه‌ها و سرنخ‌هایی برای راه بردن به اندیشه هایدگر را در اختیار خواننده‌اش می‌گذارد.
مارتین هایدگر (1976-1889م.) از تاثیرگذارترین اندیشمندان تاریخ فلسفه است که می‌توان با او مخالفت کرد اما نمی‌توان به او بی‌توجه بود. وی از آن دست فیلسوفانی است که سرنوشتی عجیب در ایران یافته است. فیلسوفی سخت‌نویس، دشوارفهم و دیریاب که همچون ماهی مدام از لابه‌لای انگشتان می‌لغزد و می‌گریزد. اندیشه‌های هایدگر و فلسفه او تلقی متداول از جهان را دگرگون کرده و چشم اندازی نو در برابر انسان جدید قرار داده است. تاکنون آثار بسیاری درباره وی و اندیشه‌هایش در ایران منتشر شده اما پر بی‌راه نیست اگر بگوییم هنوز آن چنان که باید و شاید، در ایران به خوبی فهمیده نشده است.
می‌توان گفت سیداحمد فردید از اولین کسانی بود که هایدگر را به ایرانیان معرفی کرد. فردید را «فیلسوف شفاهی» نامیده‌اند. وی اگر چه بسیار از هایدگر و اندیشه وی سخن گفت اما هرگز چیزی درباره او ننوشت. شاید همین سرآغاز آشنایی ما ایرانی‌ها با هایدگر بود که سبب شد تصویری خاص و شاید ناقص از هایدگر در ذهن ما به وجود آید. تا آن زمان، هنوز هیچ اثری از هایدگر یا درباره فلسفه او به زبان فارسی در دسترس نبود و همین امر سبب شد موقعیت هایدگری که از مجرای فردید به ایران وارد شد هر چه بیشتر پیچیده‌تر و مبهم‌تر شود. اما پس از فردید که تأثیرات مهمی بر فضای اندیشه‌گی گرداگرد هایدگر در ایران نهاد، مترجمان و اندیشمندان ایرانی بسیاری کوشیدند به ارائه تصویری هر چه کامل‌تر و همه‌جانبانه‌تر از این فیلسوف بپردازند، کوششی که از خلال ترجمه آثار اصلی وی، کتاب‌هایی که به زندگی و فلسفه او می‌پردازند یا حتی پژوهش و تألیف پی گرفته شده و در نتیجه آن، هم‌اکنون منابع بسیاری در اختیار اهالی فلسفه و هایدگرپژوهان وجود دارد.
کتاب راتال یکی از چندین کتابی است که در قالب مجموعه‌ای با عنوان «چگونه بخوانیم؟» منتشر شده است. «چگونه هایدگر بخوانیم؟» می‌تواند مقدمه‌ای خوب برای مواجهه با اندیشه‌های هایدگر محسوب شود. هر یک از 10 فصل این کتاب با قطعه‌ای برگزیده از هایدگر آغاز می‌شود که راتال می‌کوشد آن را به نحوی واضح و روشن توضیح دهد و لذت خواندن متون فلسفی هایدگر را به خوانندگانش بچشاند. وی در این کتاب به خواننده‌اش کمک می‌کند تا بتواند بیاموزد که چگونه هایدگر بخواند. بنابراین می‌توان این کتاب را مقدمه‌ای موجز و خواندنی در خوانش آثار هایدگر در نظر گرفت.
البته به نظر می‌رسد مقدمه‌ای این‌چنین کوتاه نمی‌تواند حق مطلب را درباره جهان اندیشه‌گی فیلسوفی این‌چنین دشوار فهم و دیریاب ادا کند اما می‌تواند شروعی مناسب برای گام نهادن در این راه باشد، هر چند گاه مؤلف روایتی تقلیل‌گرایانه و ساده از هایدگر ارائه می‌کند که این امر به کوتاهی و مختصر-مفید بودن اثر برمی‌گردد. از همین روی بهتر آن است که تنها به شرح راتال اکتفا نشود. به دیگر سخن می‌توان از این شرح به مثابه پلی برای هر چه نزدیک‌تر شدن به جهان هایدگر بهره برد.
راتال در این کتاب به درستی نشان می‌دهد که هایدگر حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و شاید به همین دلیل باشد که می‌کوشد مخاطبانش را مستقیماً با متون فلسفی هایدگر مواجه کند تا شاید از این رهگذر، خود بتوانند باز هم با این فیلسوف به گفت‌وگو بنشینند و هر یک به فراخور بهره‌ای ببرند.
اگرچه ایده‌های اصلی هایدگر به صورت گذرا در این کتاب طرح شده‌اند اما گستره‌ای وسیع از مفاهیم موجود در اندیشه هایدگر - از هایدگر متقدم تا هایدگر متأخر - مورد بحث قرار گرفته است. راتال در 6 فصل ابتدایی به جهان اثر سترگ «هستی و زمان» و در 4 فصل پایانی به هایدگر متأخر پرداخته است. متونی که وی برگزیده هم‌چون اکثر متن‌های هایدگر پیچیده و ثقیل‌اند، به سختی فهمیده می‌شوند و دارای اصطلاحات تخصصی بسیاری هستند که هر یک نیازمند توضیح‌اند.
با این اوصاف اگر خواندن متن برگزیده‌ای که در آغاز هر فصل آمده است با دشواری همراه بود نباید تعجب کرد. حتی شاید ضروری باشد که هر فصل و به ویژه متن‌های برگزیده هایدگر بیشتر از یک بار خوانده شوند. چه بهتر که پس از خواندن هر فصل، یک بار دیگر قطعه‌ای که در آغاز آن فصل آمده بازخوانی شود. چرا که به نظر می‌رسد دوباره خواندن سخنان هایدگر می‌تواند نشان دهد که آیا خواننده فهمی بهتر از اندیشه هایدگر به دست آورده است یا نه.
این کتاب می‌تواند نقطه شروع خوبی باشد برای مواجهه‌ای مستقیم با جهان اندیشه‌گی هایدگر. به نظر می‌رسد مؤلف این کتاب توانسته است فهم این متون را هر چه بیشتر آسان و در عین حال غنی کند. راتال در کتاب خود می‌کوشد نثر دیریاب و ثقیل هایدگر را کمی وضوح بخشد و از خلال دغدغه‌های اولیه هایدگر در باب طبیعت وجود انسانی، توجه مخاطبش را به اشتغال ذهنی هایدگر درباره تهدیدی که ممکن است تکنولوژی برای توانایی ما برای زندگی کردن داشته باشد معطوف کند.
در مجموع می‌توان گفت «چگونه هایدگر بخوانیم؟» کتابی به غایت سودمند، مفید و مختصر است که دقیق و موجز، مخاطبش را با جهان اندیشه هایدگر مواجه می‌کند. اما ترجمه فارسی این کتاب که در سال جاری از سوی انتشارات رخداد نو روانه بازار نشر شده است هم‌چون دیگر ترجمه‌ها و تالیفاتی که از آثار هایدگر یا درباره وی به فارسی منتشر شده‌اند با دشواری‌هایی در برگردان متن به فارسی رو در رو است. ترجمه هر متنی را می‌توان چونان عمل فهم به نحوی هرمنوتیکی در نظر گرفت که امکان انتقال مفاهیم به‌تمامی را دشوار می‌کند. بر همین سیاق است که می‌توان گفت ترجمه آثار هایدگر که برای آلمانی‌زبان‌ها هم چندان مانوس نیست بسی دشوارتر خواهد بود و نیازمند وسواس و دقتی دو چندان از سوی مترجم است. این شاید مهم‌ترین نکته‌ای است که در ترجمه کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم؟» لحاظ نشده است. به ویژه اگر به این نکته نیز توجه کنیم که متن اصلی این کتاب را یک انگلیسی زبان نوشته است و بنابراین پیش از این دست کم یک بار عمل فهمی اتفاق افتاده است که می‌تواند کار را از آن‌چه هست سخت‌تر کند.
البته مترجم این کتاب کوشیده است تا حد ممکن به متن اصلی وفادار بماند اما این امر سبب شده که متن فارسی، تا حدی در قالب ساختارهای زبان انگلیسی عرضه شود. جملات در این ترجمه گاه بسیار طولانی‌اند و سبب ابهام و پیچیدگی‌ای شده‌اند که باعث می‌شود خواننده خود را در وضعیتی گیج‌کننده گرفتار ببیند. هم‌چنین گاه برابرنهادهایی که در متن فارسی آمده از دقت لازم برخوردار نیستند، به‌ویژه که در پایان کتاب فهرستی از واژگان و برابرنهادها به آلمانی، انگلیسی و فارسی وجود ندارد. اگر ترجمه را نوعی پژوهش در نظر بگیریم آن‌گاه نقش مقدمه و پانوشت‌های مترجم بیشتر از پیش آشکار خواهد شد که جایشان در این ترجمه خالی به نظر می‌رسد. وجود ویراستار فارسی نیز ضرورت دیگری است که گویا از قلم افتاده است یا دست کم در کتاب نامی از وی نیامده است. ضرورتی که باید امیدوار بود ناشر محترم در چاپ‌های بعدی این کتاب و نیز دیگر کتاب‌هایی که قرار است از این مجموعه منتشر شود جدی بگیرد.

چاپ اول کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم؟» نوشته مارک راتال (ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی) با ترجمه مهدی نصر، در شمارگان 1650 نسخه و قیمت 3000 تومان در سال 1388 منتشر شده است.

 

http://www.bookcity.org/detail/267