تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
خراسان:
خبرنگار: هرچند همه شما رو میشناسن اما باز هم خودتون رو معرفی بفرمایید:
حافظ: «منم آن شاعرِ ساحر که به افسون سخن
از نی کِلک همه قند و شکر میبارم»
خبرنگار: ممنون از شما. بفرمایید برای شب یلدا چه برنامهای دارید و چه تدارکی دیدید؟
حافظ: «شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی»
خبرنگار: یعنی شما تو این وضعیت کرونایی قراره دورهمی داشته باشید؟ از شما توقع نداشتیم...
حافظ: «گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ
باز آ که توبه کردیم از گفته و شنیده»
خبرنگار:
اختیار دارین! خدا رو شکر که صرفنظر کردین. از ماجرای خرید شب چله امسال
برای خانواده بگین که جنجالی شده، شنیدیم که با میوهفروش محل بحث داشتین،
مگه چی بهش گفتین؟
حافظ: «گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود؟»
خبرنگار: آهان، که اینطور، بعد ایشون چی گفت؟
حافظ: «تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان»
خبرنگار:
این رو که راست گفته، حیف روحیه شاعرانه شماست که درگیر این قضایا و
برخوردهای دلالها بشه. بفرمایید که از سرمایهگذاریتون در بورس چه خبر؟
حافظ: «چه نقش ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما، برِ او گشته است افسانه»
خبرنگار: عجب! پس شما هم مثل بقیه ضرر کردید! چطور؟ اوایل که خیلی راضی بودید.
حافظ: «چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمیارزد»
خبرنگار: بله متاسفانه، امیدواریم که درست بشه. راجع به افزایش قیمت مرغ نظرتون چیه؟
حافظ: «حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما»
خبرنگار:
ای بابا نمیخواستیم ناراحتتون کنیم، شرمنده! خب ظاهرا زمانمون رو به
اتمامه. تشکر میکنیم بابت این که وقتتون رو به ما دادید. در پایان
بهعنوان حسن ختام درباره این روزهای سخت قرنطینه اگر صحبتی با مردم دارید
بفرمایید.
حافظ: «دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور»