تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : سه شنبه 30 آذر 1400 کد مطلب:28982
گروه: یادداشت و مقاله

شب چله در اشعار پارسی

طولانی‌ترین شب سال یا نخستین شب زمستان از دیرباز در ادبیات فارسی بازتاب داشته است.

هنرآنلاین: واژه «یلدا» از ریشه سریانی برگرفته شده و معنی آن میلاد و ولادت است. شب یلدا با نام‌هایی همچون شب چله، خورشید شکست‌ناپذیر و میلاد مهر نیز شناخته می‌شود. فاصله زمانی بین غروب آفتاب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب اول دی ماه شب یلدا محسوب می‌شود.

عدد ۴۰ از دیرباز جایگاه خاصی در فرهنگ ایران داشته است. ایرانیان باستان زمستان را به «چله‌ بزرگ» و «چله‌ کوچک» تقسیم کرده بودند که شامل دو بخش چهل روزه می‌شد. آخرین شب آذر را چله نامیده‌اند؛ زیرا از آغاز چله‌ بزرگ و آمدن سرمای زمستان حکایت دارد. درست ۴۰ روز بعد جشن سده بر پا می‌شود که به‌مناسبت پایان چله‌ بزرگ و آغاز چله کوچک است.

شب یلدا یا شب چله درست مثل چهارشنبه‌سوری و عید نوروز، یکی از جشن‌های ایران باستان است. شب یلدا چه قبل و چه بعد از اسلام، در فرهنگ ایران جایگاه خاصی داشته و همیشه انگیزه‌ای برای دورهمی اقوام دور و نزدیک، دور سفره‌ای پربرکت محسوب شده است؛ موضوعی که زمینه ارتباط بیشتر و پیوند محکم‌تر خانواده‌ها را فراهم می‌کند که البته از سال ۱۳۹۸ به‌خاطر شیوع کرونا و جلوگیری از گسترش بیماری این مراسم همچون سابق شامل دورهمی‌های خانوادگی نیست.

برای جشن گرفتن میلاد مهر، سفره‌ای پهن می‌شود که به آن سفره یلدا یا چله می‌گویند و با انار دانه شده یا هندوانه و میوه‌های متنوع تزیین می‌شود. همچنین خشکباری مانند برگه هلو و زردآلو و آجیل شب یلدا در این شب طرفدار دارد. این میوه‌ها و خشکبار نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی ‌هستند.

شهرهای مختلف ایران، آیین شب یلدا را براساس فرهنگ و جغرافیای خود برگزار می‌کنند که هر یک جذابیت‌های خاص خود را دارد؛ هرچند برخی از مراسم‌ها به فراموشی سپرده شده‌اند و فقط یادی از آن‌ها باقی مانده است. البته ناگفته نماند جشن شب یلدا فقط به ایران اختصاص ندارد و در تعدادی کشور‌ با آداب‌ورسوم متفاوت برگزار می‌شود. در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ و خواندن شاهنامه مرسوم است.

شاعران کلاسیک و معاصر و در دوره‌های مختلف تاریخی از واژه «یلدا» در آثارشان استفاده کرده‌اند. نمونه چند تک بیتی، دوبیتی و بخش‌هایی از شعر یلدایی کلاسیک و معاصر:

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

حافظ

 

شوم از شام یلدا تیره‌تر بی

درد دلم ز بودردا بتر بی

همه دردا رسن آخر بدرمون

درمان درد ما خود بی اثر بی

باباطاهر

 

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

سعدی

 

چو درد من سری پیدا ندارد

شب یلدای من فردا ندارد

عطار

 

هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را

بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من

خاقانی

 

شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری

رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

اوحدی مراغه‌ای

 

او بر دوشنبه و تو بر آدینه

تو لیل قدر داری و او یلدا

ناصرخسرو

 

زلف ماتم دیدگان را شانه‌ای در کار نیست

دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من

صائب تبریزی

 

در زرد و سرخ شام و شفق بوده‌ام کنون

تن را به عودی شب یلدا برآورم

محتشم کاشانی

 

رتبه عرفان شود شام فنا روشنت

قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب

وحشی بافقی

 

کرده خورشید صبح ملک تو

روز همه دشمنان شب یلدا

مسعود سعد سلمان

 

درازای شب یلدای هجران

مپرس از من از آن مشکین رسن پرس

ابن حسام خوسفی

 

چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش

روز روشن بر معادی چون شب یلدا بود

امیر معزی

 

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا

که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست

امیرخسرو دهلوی

 

اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع

با شب یلدا در آویزم چو شمع

اقبال لاهوری

 

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند

دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند

منوچهری

 

چنین بود تا بود گردان سپهر

گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر

تو گر باهشی مشمر او را به دوست

کجا دست یابد بدردت پوست

شب اورمزد آمد و ماه دی

ز گفتن بیاسای و بردار می‌

کنون کار دیهیم بهرام ساز

که در پادشاهی نماند دراز

فردوسی

 

دور است کاروان سحر زینجا

شمعی بباید این شب یلدا را

پروین اعتصامی

 

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

هوشنگ ابتهاج

 

بمان که فلسفه این شب دراز این است

که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم

سعید بیابانکی

 

هدیه دادی دیده‌ نویی به من

یک نگاه تازه‌ای بر قاب من

این دلم وابسته شد به این سخن

دم گرفت آرامشی از این سخن

دختر شب‌های سرد ماه دی

خو گرفت با شعر تو در ماه دی

حرف دل را از دلت تو پس زدی

غم به روی غم، غمی را پس زدی

من به دنیای تو مجذوبم هنوز

به دیار قلب تو، حس دارم هنوز

تو شدی سهراب شعر این زمان

یک جهانی در جهان در این زمان

در دلم راهی پر از پیچ مسیر عشق بود

شوق دیدار دلی، احساس گون از عشق بود

شامگاهان قلب من غوغا به پا می‌کرد، وای

خواب من تعبیر بی‌تاب غمی از عشق بود

سهراب سپهری

 

شب یلدا همیشه جاودانی است

زمستان را بهار زندگانی است

شب یلدا شب فروکیان است

نشان از سنت ایرانیان است

شب یلدا و وصف بی‌مثالش

خداوندا مخواه، هرگز زوالش

شب یلدا فراتر از همه شب

نبینم هیچ کس افتاده در تب

شب یلدا زحزن و غم مبراست

بساط شادمانی‌ها مهیاست

شب یلدا بیا روشن روان شو

به نزد شاعران همزبان شو

شب یلدا شب سال است ای دل

مرا در انجمن، شعراست محمل

شب یلدا بلند است و یگانه

نمی‌گیرد دلم هرگز بهانه

شب یلدا کنار دوستان باش

برای ما گلی ازبوستان باش

شب یلدا به آجیل و ترانه

بساط میوه‌ها در کنج خانه

شب یلدا، انار و هندوانه

غذا سبزی پلو، ماهی بهانه

 

 

http://www.bookcity.org/detail/28982