تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
بلقیس سلیمانی ـ داستاننویس
«جامعهی کوتاه مدت» این اصطلاحی است که در سالهای اخیر به وفور شنیده میشود. برنامههای کوتاه مدت، سیاستهای کوتاه مدت، جامعهی کوتاه مدت.
چرا ما به این صفت شهرت یافتهایم. آیا به این دلیل است که چیزی به نام منافع ملی برای ما تعریف نشده یا همواره در پی منافع شخصی و گروهی خود بودهایم. یا اصولاً در جامعهی متکثر ما سخن گفتن از منافع ملی بیجا و بیهوده است.؟
صحبت دربارهی مضار چنین جامعهای مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد. اما آنچه در وهلهی اول به نظر میآید. عدم تداوم برنامهها از دولتی به دولتی، از موقعیتی به موقعیتی است. هرکس میآید دیوار خود را بالا میبرد. هیچکس خشتی بر دیواری که دیگری بنا نهاده نمیگذارد وای بسا دیوار قبلی را به کل خراب کند، برای به چشم آمدن دیوار خودش.
شاید به همین دلیل است که بنیادهای استوار، اعم از معرفتی یا مدنی در این دیار شکل نگرفته است. و شاید به همین دلیل است که فاصلهی نسلها از هم زیاد است، چرا که نسلها بر شانههای هم نمیایستند و برای همین است که ما خودمان را و تاریخ را تکرار میکنیم.
این مقدمه کوتاه را گفتم تا بگویم جلسات شهر کتاب و تدوام آنها در سالهای اخیر که ما بدجوری دچار قحط سالی یا دست کم خشک سالی فرهنگی شدهایم به ما این امید را میدهد که میتوان در این جامعهای که موصوف به کوتاه مدت بوده است، به استمرار اندیشید و استمرار را تحقق بخشید. تهیه و تدارک هفت صد جلسه در هفت سال کاری است بس دشوار.
من همین قدر میدانم که بسیاری از علاقمندان به مباحث ادبی، فلسفی و مطالعات فرهنگی که طرفی از کلاسهای آکادمیک بر نبستهاند، به این جلسات میآیند و خوشبختانه ناامید و دست خالی از این جلسات بیرون نمیآیند.
آقای محمدخانی در طی سالهای گذشته توانسته اعتماد اهالی فرهنگ را جلب کند. به همین دلیل نه تنها برای اهالی فرهنگ کسر شان نیست که در جلسات شهرکتاب ـ چه به عنوان مخاطب و چه به عنوان استاد ـ شرکت کنند، که ای بسا بر شان فرهنگی آنان افزوده شود.
کلان شهری مثل تهران به چنین جایی و چنین جاهایی نیاز فراوان دارد. کم نیستند چنین مکانهایی. اما جلب اعتماد اهالی فرهنگ کار هر جایی و هرکسی نیست. سرمایه شهر کتاب و جناب آقای محمدخانی اعتماد اهالی فرهنگ است.
خدایشان توفیق دهاد.
محبوبه خدایی ـ مترجم و مدرس زبان و ادبیات ایتالیایی
شهر کتاب همچون باغی است که همواره باقی است،
آیینه تمام نمای عشق، رسمش معرفت، کردارش جلای روح
ویادش صفای دل آرای همگان
همچون خورشیدی تابان است که
هر بامداد به عشق پرتو درخشان و گرمش
سربر میآورد
سجاد آیدنلو ـ استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور ارومیه، شاهنامهپژوه
فعالیتهای فرهنگی شهر کتاب به ویژه در زمینهی برگزاری جلسات نقد کتاب، سخنرانی و درس گفتارها با دعوت از برجستهترین صاحبنظران بیگمان یکی از ماندگارترین اقدامات علمی، فرهنگی و ادبی دههی اخیر در ایران است که در تاریخ فکری- فرهنگی این سرزمین جاویدان خواهد بود. آرزو دارم که روزی مجموعهی کامل مجالس برگزار شده این سالیان به صورت مکتوب و در قالب کتابهایی نیز منتشر شود که قطعا استفاده گسترده و عام خواهد داشت وظیفه میدانم که از کوششهای همه برگزارکنندگان منظم این نشستها خصوصا زحمات علاقهمندانه و بزرگ منشانه جناب آقای علی اصغر محمدخانی هزاران بار سپاسگزاری کنم.
دکتر مهدی محبتی ـ عضو هیات علمی دانشگاه آزاد زنجان
شهر کتاب، خانهی کتاب، علیاصغر محمدخانی و دو سه همکار و همیارش از دیربازی که یادم میآید بوی خوش فرهنگ و ادبیات را به مشام جان من و شهر و رسانهها روانه میکنند. از اولین جلسه که همایش وضعیت نقد ادبی در ایران بود و تقریبا یک دهه قبل، تا امروز که هفتصدمین درسگفتارها و نشستها به بار مینشینند هر جا که بودهام و هر که را دیدهام در این مجموعه حضور داشتهاند و از آن چشیدهاند. به باور من، شهر کتاب و فعالیتهایاش شاخهای از درخت مغفول فرهنگ و ادب ایرانی است که خود را تا حدودی نشان داده است. درختی که ریشههایاش اگرچه سخت قوی و غنی است اما شاخهها چنان که باید آب و آفتاب ندیدهاند و همت باغبانی دلسوز بر سر خود ندیدهاند. همین الگوی شهر کتاب و بسط فعالیتهایاش میتواند بار دیگر چشم و دل مشتاقان معنا و معنویت را در جهان روشنتر و امیدوارتر سازد.
دکتر حسن ذوالفقاری ـ عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر گروه آموزش زبان فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
ضمن تشکر از زحمات هفت ساله شهر کتاب امید که هفتاد سال بل بیشتر ادامه یابد. شهر کتاب توانسته در این مدت با برگزاری کلاس و درس گفتار و سخنرانی و تجلیل و نمایشگاه و نشست نقد فیلم و کتاب و... قدمهای فرهنگی بلندی را بردارد و باید به همه دوستان خوبم به خصوص آقای محمدخانی عزیز آفرین گفت و درود فرستاد و دعا کرد که این شعله همچنان برافروخته بماند. من خود به دشواری این کارها واقفم و میدانم برای هر برنامه چقدر باید خون دل خورد و هماهنگی کرد. اکنون شهر کتاب نهادی است بال و پر گرفته و ریشهدار که جایگاه خود را میان اهالی فرهنگ به خوبی باز کرده و محل تلاقی و تعامل فرهنگ دوستان شده است. امید است این چراغ همیشه روشن بماند.
دکتر مجدالدین کیوانی ـ مترجم و عضو شورای عالی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
مدیریت سرشار از شورو شوق، دستیاران یکدل و دلسوز، احتراز از دیوان سالاری و تشریفات وقت گیرِ اداری، اجتناب از شعارزدگی و، به ویژه در این عصر و زمانه، حتی المقدور دوری گزیدن از بازیهای سیاسی، «شهر کتاب» را به مرکزی مناسب برای فعالیتهای اصیل و سودمند فرهنگی درآورده است. در میان مراکز علمی ـ فرهنگی که در سه دههی اخیر پدید آمده است، شهر کتاب از معدود مؤسّساتی است که توانسته بدون جزر و مدّها و اُفت و خیزهایِ محسوس به حیات خود ادامه دهد و برنامههای متعددِ هفتگیِ خود را بیهیچ وقفهای (جز در موارد اضطراری و ناگزیر) برگزار کند. دردآشنایان میدانند که ادارۀ مراکزی از این دست به رغم تند باد آزمندیها، تنگ نظریها و حسادتهای فرصت طلبان کار آسانی نیست. افرادی را دیدهایم که بیآنکه چیزی از خود مایه بگذارند درپیِ لقمههای حاضر و آماده هستند. بعضی را هم میشناسیم که خواهان صحنههای برپاشده و میکروفنهای روشن و شماری گوش رایگان هستند که از آن برای عرض وجود استفاده کنند. مدیریت عاقلانه و تعهّد شهر کتاب نسبت به رعایت اصولی که خود را ملتزم به تداوم آنها کرده است، به این مرکز فرهنگیِ مردمی امکان داده تا حتی الامکان دربرابر این عوامل ناموافق و مخلّ و دسته بندیها و انحصار طلبیهای مرسوم بایستد. امید که بتواند از این پس نیز همان خط مشی مطلوب خود را ادامه دهد و راه را بر طالبان سفرههای آماده ببندد والّا اعتماد و محبوبیتی را که نزد دانش دوستان بیادّعای جامعه دارد از دست خواهد داد.
یکی از امتیازات شهر کتاب در این است که منحصر به خواصّ نیست بلکه درهایش به روی همگان باز است. در واقع، تا کنون خریداران متاع شهر کتاب، بیشتر از میان تودههای مردم و طبقات غیر دانشگاهی بودهاند. اینجانب در تمامی سالهایی که به شعبهی شهر کتاب (نخست واقع در خیابان حافظ شمالی و سپس، در خیابان بخارست) رفت و آمد داشتهام، به چهرههایی برخوردهام که به نظر میرسد «پای ثابت» نشستهای هفتگیِ این مرکزاند. گاه میشد که یکی ازاستادان شاغل دانشگاه یا هنرمندی خاص در شهر کتاب سخنرانی داشت. در آن صورت، سیل دانشجویانِ آن استاد یا هواداران آن هنرمند سالن سخن رانی را پُر میکردند، ولی در نشستهای بعدی اثری تقریباً از هیچ یک از آنها نبود؛ باز همان چهرههای وفادار آشنا را میدیدید که قبل از شروع برنامه ساکت و آرام در انتظار سخن رانان نشسته بودند.
نشستهای مرتّبِ سه شنبه عصرهای شهر کتاب بیتکلف و تشریفات بود:
هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو/ گیر و دار و حاجب و دربان در این درگاه نیست
همیشه هنگام ورود به ساختمان شهر کتاب خوشحال بودم که مجبور نیستم از «طاق بازرسی» بگذرم. نشستها در جوّی دوستانه، آرام و غیررسمی برگزار میشد. تنها نقطهی ضعف بسیاری از جلسات این بود که یا به سبب تنگی وقت یا با این استدلال که بعضی پرسش کنندگان سؤالاتی نامربوط با موضوع سخنرانیها میپرسند ــ و ولذا وقت جلسه به هدر میرود ــ شرکت مردم در برنامهها به صِرف شنیدن محدود میشد. بنده پیوسته معتقد بودم که باید در کنار سخنرانیها، هم مستمعان آداب پرسیدن یاد بگیرند هم سخنرانان تجربه پیدا کنند که چگونه و در طول چه مقدار از زمان پاسخ بدهند. بالاخره، زمانی ما باید یاد بگیریم که به عوضِ «اظهار لحیه» و عرضِ وجود، سعی کنیم پرسشمان کوتاه، مستقیماً مرتبط به موضوع و روشن باشد. وقتی به شنوندگان فرصت پرسیدن داده شود، هم کم کم میآموزند که پرسش آنها باید با موضوع سخنرانی مناسبت مستقیم داشته باشد، هم احساس میکنند که فقط برای شنیدن نیامدهاند بلکه خود نیز در هر برنامه سهمی فعال دارند. سخنرانان همگاه نیاز به آموزش و کسب تجربه در مدیریتِ «پرسش و پاسخ» دارند. اولاً میآموزند که خوب حرف زدن کافی نیست، باید حرفِ خوب هم زد! درثانی، رفته رفته پی میبرند که پاسخ گویی و رفع اشکال با دراز نفسی و دانشِ خود را به رخ مستمع کشیدن فرق دارد.
ببخشید که اندکی از متن به حاشیه کشیده شدم؛ اماگاه به مقتضای فرصت: بهتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران. مُرادم از طرح مطلب اخیر این بود که شهر کتاب میتواند، در کنار تعقیب هدف اصلی خود، یعنی تبلیغ دانش و روزآمد کردن علاقهمندان در مورد تازه ترینهای حوزهی پژوهش و نشر کتاب، مصدر آموزشهایی جنبی نیز باشد.
شهر کتاب بحقّ شایستهی صد تحسین است که توانسته به یُمن هفت سال تلاش مستمرّ کارنامهی بسیار درخشانی را به نام خود ثبت کند. در این مدت دهها دانشمند، پژوهشگر، منتقد، کتاب خوان و کتابشناس از صدها موضوع برای هزاران شهروند ایرانی سخنها گفتند و نکتهها آموختند. گر چه در این روزگارِ وانفسای کاغذ امید داشتن به چاپ کتاب امیدی واهی مینماید، مع ذلک چنانچه ورق برگردد و صنعت نشر روال عادی پیدا کند، بسیار بجا خواهد بود که انبوه نقد و بررسیها و درس گفتارهای عرضه شده در شهر کتاب به توسط تحریریّهای کاردان و با همکاری مجریان آن بررسیها و درسگفتارها بازخوانی، پیرایش و ویرایش شود و پس از تنظیم موضوعی به چاپ برسد.
به شهر کتاب و فرد فرد عزیزانی که صمیمانه و بدون هیچ ادّعایی در سودمند ساختنِ هرچه بیشترِ این مرکز فرهنگیِ مردمی تلاش کرده و میکنند، دست مریزاد میگویم و آرزو میکنم که هفت سال خدمتشان به هفتاد سال برسد.
دکتر طهمورث ساجدی ـ عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فرانسهی دانشگاه تهران
از ابتدای فعالیتهای فرهنگی ـ آموزشی شهر کتاب، به سرپرستی آقای محمدخانی، این موسسه سعی داشته تا در دو زمینهی ادبیات و فلسفه به بررسی و نقد بپردازد و خوشبختانه تاکنون موفق بوده است. در طول این ایام طولانی، کهگاه تنگنظران مطبوعاتی افتراق اختیار کردند، چهرههای جدیدی وارد عرصهی ادبیات و فلسفه شدند و هر بار شخص آقای محمدخانی با مطالعه و بررسی این آثار و ترجمهها، سعی کردند آنان را به جامعهی فرهنگی و دوستداران کتاب معرفی کنند و بضاعت واقعی این زمینهها را بیان کنند. در نشستهای برگزار شده، منتقدان و اهل فن ـ دانشگاهی و مستقل ـ دعوت شدهاند تا بررسیهای خود را در حضور مولف و مترجم برای جامعهی فرهنگی ارائه کنند. گاه دیده شده که تعداد اندکی از این منتقدان دعوت شده فرصت بررسی تقاضای پذیرفته شده را نداشتهاند و صرفا به تورق پرداختهاند و در نتیجه نتوانستهاند آرای خود را به صراحت ارائه کنند اما اغلب منتقدان دعوت شده با رغبت و شوق به انجام وظیفه پرداخته و در حضور مولف و مترجم، عقاید خود را بیان داشتهاند. در مجموع هم آقای محمدخانی که معمولا فتح باب میکنند و جلسات را هدایت و با اظهارات خویش قوام میبخشند و هم منتقدان که سازنده عمل میکنند، حداقل توانستهاند از منظر شهر کتاب با مخاطبان خود، که اغلب حضوری مستمر دارند، ارتباط برقرار کنند. مع الوصف، فقدان مزمن یک نشریه که مباحثات و آثار منتقدان و مولفان را انعکاس دهد، به چشم میخورد و لازم است که شهر کتاب این مهم را مد نظر قرار دهد.
در کنار این جلسات، نشستهایی هم برای نکوداشت اساتید و شخصیتهای فرهنگی کشور برگزار شد که بازتابهای خوبی داشته است. نشستهای جایزهی کتاب که از بطن نشستهای نکوداشت سربرآورده است، اقدامی مستقل و فرهنگی برای حمایت از پژوهشگران جوان و ایرانپژوه است و تاکنون با موفقیت به پیش رفته است و به ظاهر هم تعدادش زیاد خواهد شد.
اما اگر حذف تدریجی برنامهی به اکران بردن فیلم و مجلس نقد آن، جنبهی دیگری به خود گرفت، درسگفتارهای تخصصی که اغلب با استقبال روبهرو میشود همچنان استمرار دارد و معرف روح آموزشی موسسه شهر کتاب است.
در هر حال، مدیریت توانای آقای محمدخانی و همکاراناش، نیازهای فرهنگی فرهیختگان و طالبان ذوق را تامین کرده و میکند و تاکنون هم توانسته جای بعضی از دروس لازم را که جبرا بایستی در دانشگاه برگزار و مطرح میشد در این محیط آموزشی ـ فرهنگی ـ هنری فراهم کند، امری که به تنهایی جای تقدیر دارد.
دکتر فرح نیازکار ـ مدرس دانشگاه
روزشمار تقویم زمان در گذری بس شگرف، هفت سالگی فرخنده فال شهر کتاب را به تصویر میکشد!
برگ برگِ این روزشمار حدیث ناگفتههای بسیاری است که بزرگان این کانون فرهنگی و هنری و ادبی، اندیشمندانه و کریمانه بدان پرداختهاند.
گویی که این طفل نوپای را چونان دایهای در روشنان مهر و الطاف وجودیاش پرورانیده تا امروز، از پس فراز و نشیبهایِ بسیار، بدین قامت و ساز روی نموده است. راهبران و کارفرمایان شهر فرهنگی کتاب، گر چه با همت و توان خویش در این راه آغاز به کار نموده، اما بیشک بر آن بوده تا شریطهی خویش را بشناسند و جهان را به قدر همت و وسعت خویش معنا دهند.... بر آن بودهاند تا بیهیچ تردیدی جهان را از منظر رخنه روییدن باز نگرند و هر آنچه را که شایسته و بایسته اندیشه و منش انسانی است، در قالب کلام، به باور معنا نشینند.
در گسترهی فعالیتهای پر اهمیت خویش فرصتآفرینی کردهاند تا از یک سو مخاطبان با بزرگان علم و دانش و هنر رویاروی شده و به قدر وسعت خویش از ژرفای علم آنان خوشه چینند و از سویی دیگر بزرگان علم و ادب را این فرصت آفریدهاند تا سخنان اندیشمندانه و متفکرانه خود را بیواسطه با مخاطبان خویش در میان نهند. داشته ها را به ترازوی نقد بگذارند و یافتهها را به تعامل بنشینند.
این همه از سر آن است که مدیران با درایت این مرکز فرهنگی برآنند تا حاصل تمدن سترگ این سرزمین را که هم برآمده از همت بزرگاندیشان این مرز و بوم است، معرفی نموده و فاخرانه در رفعتش بکوشند.
تا باد چنین بادا!
دکتر نجمه شبیری ـ مدیر گروه زبان و ادبیات اسپانیایی دانشگاه علامه طباطبایی
محافل ادبی و بروز نسلهای ادبی غالبا مرهون جلسات و گردهماییهای دوستانه میان ادبای یک دوره بوده و نشستهای آکادمیک «شهر کتاب» هم از حال و هوای محافل ادبی برخوردارند و هم بار آکادمیک قابل تاملی دارند که این دومی به نیکی پاسخگوی نیاز اندیشمندان و علاقمندان است. و از کارهای ارزشمند دهههای اخیر. پایدار باشید و پیوسته باد راهی که آغاز کردهاید.
دکتر علیرضا اسدی ـ برگزیدهی دومین دورهی جایزهی دکتر فتحالله مجتبایی و عضو هیات علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
برای من که علاقهمند به حوزهی نقد ادبی و هنری هستم، نشستهای شهر کتاب، کانون مهمترین و بهروزترین مسائل نقد و نظریهی ادبی در ایران است. متخصصان و علاقمندان این حوزه میتواند با پیگیری این نشستها از جدیدترین آثار نقد ادبی و هنری آگاهی یابند و ضمنن با نظریات منتقدان و متخصصان در بارهی این آثار، آشنا شوند و پرسشها و دغدغههای خود را با نویسنده و کارشناسان برجسته در میان بگذارند. این شیوه هم برای نویسنده مغتنم خواهد بود که بازتاب اثرش را در میان اهل علم میبیند و هم برای متخصصان و علاقمندان به این مباحث که به لبّ لباب و قوت و ضعفهای تازههای نشر در این حوزه پی میبرند و البته مخاطبان عامتر را نیز سودمند میافتد چراکه میتوانند به خواندن آثار بهتر و پرمایهتر رهنمون شوند. به این ترتیب نشستهای شهر کتاب همچون وزنهی قدرتمندی در نقدِ تحقیقات ادبی حضور داشته و دارد و ادامهی همین راه باعث رشدِ نقد و نقدپذیری، بهتر شدن کیفیت آثار و افزایش سواد متخصصان و علاقمندان مطالعات ادبی خواهد شد.
اما چند تقاضا: یک. اینکه فایل صوتی یا تصویری این مباحث- از آغاز تا به حال- آسانتر در اختیار متقاضیان قرار بگیرد- که خوشبختانه اخیراً دیدم فایل صوتیِ قابلِ دانلود آنها بر روی سایت قرار میگیرد. دو. اطلاع رسانی حداقل در دانشگاهها و مراکز فرهنگی پررنگتر شود. سه. نمونه این نشستها در شهرهای دیگر نیز برگزار شود. چهار. به مباحث نظری نقد هنر، فلسفه و پژوهش هنر و حوزههای هنریِ مرتبط با ادبیات، مثل تئاتر و سینما بیشتر توجه شود. در انتها بر خود فرض میدانم به سهم خود از آقای محمدخانی، فیروزان و همهی همکارانشان که سالهاست چراغ نقد و نظریهی ادبی را در این طوفانِ بادی، روشن نگاه داشتهاند سپاسگزاری کنم و بخوانم: روندگان طریقت ره بلا سپرند/ رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
حسین کیانی ـ نویسنده و مترجم آثار فلسفی
شهر کتاب رویداد فرخندهای است در کشور ما. سرزمین ما که از عهد باستان به مهد فرهنگ و آزاد اندیشی شهره بوده، شایستگیاش را دارد که نهاد شهر کتاب را حتی از پایتخت تا همه سرحدات این خاک توسعه دهد و نشاط و طراوت نقد و اندیشه و نوسازی فکری وساماندهی فرهنگ و زندگی را در تمام رگها و مویرگهای جامعه انسانیمان جاری و ساری سازد. مطالبه پیشرفت و آبادانی برای هر ملتی مستلزم ظرفیت سازی در عرصههای گوناگون حیات انسانی است و این ظرفیت سازی جز از طریق آموزش و عرضه افکار، نگرشها، راهکارهای نو و تضارب آراء و اندیشهها میسر نمیگردد. سوگند خداوند به قلم حاکی از عظمت و کارسازی آن است.
جای بسی خرسندی است که شهر کتاب با تجربهای قریب هجده سال توانسته است به رکورد هفتصد نشست علمی و فرهنگی در حوزههای مختلف مطالعات علوم انسانی دست یابد. تجربه و توفیق این نهضت را باید مغتنم شمرد و دامنه و کیفیت آن را حتیالامکان گستردهتر کرد. تردیدی نیست که افزایش و کثرت فعالیتهای فرهنگی شهر کتاب با کاهش تنشها و تعارضهای فکری و اخلاقی در جامعه دینی ما رابطه مستقیم خواهد داشت. امیدوارم که مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی کشور هر چه بیشتر به ضرورت تشویق و گسترش اینگونه نهادها در تهران و تمام شهرهای ایران پی ببرند و از بدنه فکری و مردمی آن حمایت و پشتیبانی کنند.
شهر کتاب مرکزی تهران میتواند الگویی باشد برای نهادهای نوپای دیگر. تردیدی نیست که این تجربهها آسان و ارزان بدست نیامده و ستون اصلی آن را مدیران و کارکنان با ذوق و عاشق تشکیل دادهاند. به مناسبت جشن هفتصدمین نشست برخود فرض میدانم که دست کم از مدیر فرهیخته و روشن اندیش شهر کتاب جناب آقای مهندس فیروزان، همت، پشتکاری و بردباری آقای علی اصغر محمدخانی، معاون محترم فرهنگی و سایر همکاران محترم سپاسگزاری کنم و توفیق هرچه بیشتر ایشان را از خداوند متعال خواستارم.
عاقبت دست به آن سرو بلندش برسد/ هر که در راه طلب همت او قاصر نیست
دکتر مریم حسینی ـ عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا
ارتقای فرهنگی هر ملت مرهون تلاشهایی ست که موسسات و سازمانهای فرهنگی و اجتماعی در جهت بالا بردن سطح دانش، هنر و اندیشه مردم آن سرزمین دارند. فهم تاریخی و اجتماعی مردمان هم با فعالیتهای بسامان و منظم در زمینه نقد و معرفی و تحلیل آثار برتر ادبی، تاریخی، فلسفی، هنری حاصلی بهینه خواهد داشت. بیشک سازمان فرهنگی شهر کتاب در طول سالهای اخیر کوشش فراوانی نموده تا بخشی از این بار بزرگ را بر دوش داشته باشد.
برگزاری جلسات منظم نقد و معرفی آثار در حوزههای مختلف، تشکیل کلاسها و دورههای آموزشی و درس گفتارهایی که هر سال به تحلیل و بررسی آثار یکی از اندیشمندان و سخنوران این سرزمین اختصاص دارد نشان دهندهی علاقهی مسئولان این سازمان به گسترش و افزایش سطح روشنفکری در جامعهی ایران است. توجه به ارتباطات فرهنگی میان ایران و سایر ملل که شامل برگزاری کنفرانس و سمینار متقابل در کشورهای گوناگون بوده از جمله فعالیتهای این موسسه است که درخور یادکرد است. و موجبات آشنایی و تعامل فرهنگی بین مردمان را فراهم میکند.
جز آن تجلیل از پیش کسوتان عرصه فرهنگ و هنر این سرزمین نیز که شهر کتاب در مواردی انجام آن را به عهده گرفته خود مایهی مباهات است. احترام و سپاس بزرگان اندیشه هر سرزمین احترام به خرد و خردورزی، و سخن و سخنوری، و هنر و هنرمندی ست و مایهی تشویق جوانان برای تلاش پیگیر و بیشتر خواهد بود. در اینجا بر خود فرض میدانم از تک تک همکاران شهر کتاب که برای برقراری این جلسات تلاش میکنند سپاسگزاری کنم و آرزو کنم که هفت سال، هفتاد سال تداوم یابد و مردمان برخوردار.
دکتر منصور رستگارفسائی ـ استاد دانشگاه شیراز و استاد مهمان دانشگاه آریزونا
هر بار که به شهرکتاب میآیم و این همه کوشش و کشش سازنده و روشنگرانه را در آن میبینم به خود میگویمای کاش در هر جای ایرانزمین، چنین کوششهایی در احیاء فرهنگ و هنر و تاریخ و تمدن ایرانی وجود داشت و «شهرکتاب» سایهی خود را بر سینهی دیگر شهرهای کشور ما میگسترد و این همه دانشمندان و متخصصان بزرگ، در «درسگفتارها» و سخنرانیهای مرتب هفتگی حضور مییافتند و دوستداران ادب و فرهنگ و هنر و تاریخ و فلسفه و... را به فیض میرساندند و جامعهی ما را ـ که بیش از هر زمان دیگری نیاز به چراغداران با انصاف و آگاه دارد- به سوی روشنی و دانایی و خردورزی رهنمون میشدند. «شهرکتاب» امروز به نهادی ماندگار تبدیل شده است که بیهیچ ادعایی و با کمترین هزینه و اعتباری به معرفی و نقد و تجزیه و تحلیل جریانهای ادبی و فرهنگی و هنری دوران گذشته و معاصر پرداخته است و خاص کوششهایش مجموعهای است که برای معاصران و آیندگان به عنوان منابع و مراجعی قابل استناد و اعتبار مورد استفاده قرار خواهد گرفت و در همهی توفیقات «شهرکتاب» جناب آقای محمدخانی لشگر یکنفرهای بوده است که با شایستگی و درایت و تسلط و شناخت کامل از نیازهای فرهنگی دوران با هدایت کشتی نجات فرهنگی و دانایی و آگاهی نسل معاصر را در این محیط کوچک ولی در حقیقت بسیار بزرگ برعهده داشته است، توفیق و بهروزی وی را در کار بزرگی که در «شهرکتاب» به انجام میرساند آرزو میکنیم و امیدواریم «شهرکتاب» روزی الگوی ارزندهی نمونهای برای همهی مراکز فرهنگی باشد و جناب آقای محمدخانی نتیجه خلاقیتها و نوآوریهای پرجاذبه خود را به تماشا بنشیند.
علیرضا کمری ـ نویسنده و تاریخنگار ادبیات دفاع مقدس
برگزاری هفتصدمین جلسهی نقد و بررسی و نشستهای علمیِ مؤسسه شهر کتاب را به بانی سختکوش و پیگیر و باورمند این اهتمام ارزشمند جناب آقای علیاصغر محمدخانی و دوستداران ادب و فرهنگ ایران و زبان فارسی تبریک میگویم. بنای این اقدام موفق پایه در جلساتی دارد که در زیرزمین تنگجایِ خانهی کتاب برگزار میشد و بیمجامله میتوان گفت در آن سالها، این جلسات ـ اگر نه مهمترین ـ از زمرهی مَعدود مَجالس پُربهای ادبی و علمی در تهران بود، یاد باد آن روزگاران یاد باد. کوچ و توفیقِ هجرت آقای محمدخانی از خانهی کتاب به شهر کتاب نه تنها، مانع و دلسردکنندهی او به تداوم همان جلسات نبود که کماً و کیفاً به ارتقاء سطح و گسترش آن منجر شد. بیمدح و مداهنه باید گفت جلسات نقد و بررسی کتاب و نشستهای علمی و راهاندازی گفتوشنودهای عالمانه و درسگفتارهایی که در این مؤسسه برگزار میشود، بیهیاهو و طمطراق سازوکار یک نظام و مجموعهی دانشگاهی واقعی را در ذهن و عین ترسیم و تداعی میکند، خاصه در وضعیت فعلی که نهادهای رسمی دانش ـ دانشگاهها ـ دچار مضایق و تنگناهای دستوپاگیر ـ از هر لونی ـ شدهاند وجود این نهاد گرانقدر میتواند در اشاعه و شناخت بیدریغ اندیشه و فرهنگ بسیار مؤثر و راهگشا، بلکه جریانساز باشد. یکی از جهات و دلایل موفقیت بانی این نهاد در آنچه به اجمال گفته آمد، روگشادگی و اقبال وی در فراهمآوری امکان حضور اصحاب رأی و اندیشه در آنجایگاه است، بدون مرزبندیها و خطکشیهایی که چندان در گسترهی علم و فرهنگ کارایی ندارد، بلکه مانع بروز و ظهور و ثمردهیِ فعالیتهایِ اندیشورانه متفکران میشود. امیدوارم جناب آقای محمدخانی همچنان در شهر بمانند و در طریقی که گام نهادهاند بپویند و خستگیناپذیر روشنافزای طریق فرهنگ و ادب و اندیشه باشند.
دکتر سیدعلی موسویگرمارودی ـ شاعر، محقق و مدرس دانشگاه
فرهیختهی ارجمند جناب محمّدخانی، اعلام فرمودهاند که جلسههای علمی، فرهنگی، ادبی و درسگفتارهایی که به همّت خستگیناپذیر و مدیریّت علمی ایشان و با حضور خود او و برترین فرهیختگان کشور، طیِّ چند سال اخیر، به طور هفتگی وگاه در هفته چند نشست، برگزار شده است، در ۱۵ اسفند سالِ روان (=۱۳۹۱)، به هفتصدمین نشست، میرسد.
در کشور ما، برای کسی که بخواهد بدون وابستگی به محافل قدرت و دولت، چنین کار کارستانی را در سطحی چنین والا و بلند و ارجمند پیش بَرَد، این توفیق فرهنگی بسیار بزرگی است. دست مریزاد و چشم بد دور!
در کشور ما از دیرباز، عدّهای، هر کس را که توفیقی یافته باشد، اگر تیغی به سر نزنند، تاجی نمیفرستند! همانان که شادروان مهدی اخوان ثالث دربارهی آنها گفته است:
بیکــارگان عاطـل و باطـل نشستهای کــز کـار کـردنِ دگـــران رنـج مــیبرند
از آنچه جُستنی است نجویند غیر عیب وز آنچه خوردنیست فقط غبطه مـیخورند
گفتم «از دیر باز» و اگر مجال میبود نمونههای دلتنگی فرهیختگان از اینگونه شنعت و آزارها را در آثار بسیاری از آنان برای شما از دروترین روزگار تا امروز بر میشمردم.
سعدی در باب هفتم بوستان گفتاری مستقل در این زمینه دارد که از جمله میگوید:
کـس از دست جـور زبـانها نرسـت اگر خودنمای است و گر حق پرست
بـه کوشش توان دجله را پیش بست نشـاید زبـان بـد انــدیــش بســت
اگـــر کنــج خلــوت گزیند کسـی که پـروای صحبــت نــدارد بســی،
مذمّت کنندش که زرق است و ریـو زمــردم چنــان مـیگریزد کـه دیـو
وگـر خنــدهروی است و آمیــزگار عفیفــش نـداننـــد و پــرهیــزگـار
سخــی را به انـدرز گوینـد: بـس! که فردا دو دستت بود پیــش و پس
وگـر قانع و خویشتـنــدار گشـت به تشنیــعِ خلقــی گرفتــار گشـت
چـوبینند کاری به دستت در است حریصـت شمـارنـد و دنیا پرست
وگر دستِ همّت بداری زکار گدا پیشه خوانندت و پخته خوار
اگـر ناطقـی، طبـلِ پُــر یـاوهای و گــر خـامشـی، نقـش گرمـاوهای
تحمّــلکُنـان را نخوانند مــرد کــه بیچــاره از بیــم، سر بر نکرد
وگر در سرش هول و مردانگی است گریزند از و کاین چه دیوانگی است
اگــر پارســایی سیـاحت نکـرد سفــر کـردگـانش نخواننــد مــرد
گرفتار را چاره صبر است و بس رهایی نیابد کس از دست کس
حافظ نیز شاید به سبب همین گونه تعنّتهاست که میخواهد از زادگاه خود شیراز بگریزد:
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز/ خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
در اجتماعی که به قول یکی از طنز پردازان معاصر، «زندهی خوب و مردهی بد» نداریم، توفیقی چنین شگرف و خدمتی چنین سترگ، جای بسی سپاس دارد.
عاشقی مقدور هر قلّاش نیست/ غم کشیدن کار هرنقّاش نیست
من این توفیق را نتیجهی مستقیم مدیریّت جناب محمّدخانی میدانم که در آن شخصیّت علمی و فرهیختگی را با نظم بیخدشه و منش والا و خُلقِ خوش و گفتمان و گفتار ِاحترام بر انگیز، یکجا جمع کردهاند. اقبال و استقبالِ مستمعان این جلسهها نیز نشانهی دیگری از همین توفیق است که به قول شاعر: کاهِ سرگشته را کهربا میکَشَد.
از این رو میتوان گفت که این نشستهای علمی ودرسگفتارها، تنها درسگفتار نیست، درسِ گفتار و تعامل با جامعهی تشنهی فرهنگ نیز، هست. توفیق ایشان روز افزون باد.
دکتر حمید عبداللهیان ـ مدرس دانشگاه
خدا خیر و توفیق دهد به دستاندرکاران و بانیان نشستهای شهر کتاب که در این خشکسال دمشقی فرهنگ و هنر چراغ این خانهی امید را روشن نگه میدارند. سپاس که بدون چشمداشتی خدمات شایسته و گامهای بلند برداشتید و شکر که با وجود نارساییها و مشکلات و حتا کارشکنیها به راهتان ادامه دادید. برپایی هفتصد نشست کار کوچکی نیست و البته کمیت و کیفیت جلسات در فضای فرهنگی کلان شهر تهران و سراسر ایران اگر نه بینظیر لااقل کم نظیر است. مخاطبهای نشستها افرادی فاضل و پیگیر هستند و بازخوردهایی که دیده میشود حاکی از موفقیت این جلسات است. چراغتان همواره روشن و روشنتر باد.
دکتر غلامرضا خاکی ـ استاد دانشگاه
ارزیابی عملکرد یک سازمان و ارزشیابی شیوه عمل کارکنان، یکی از چالشبرانگیزترین قلمروهای دانش مدیریت است. براستی چگونه میتوان قضاوت کرد که در نزد اهل انصاف داوری « بزرگنمایانه» یا «کوچکنمایانه» نباشد!؟...
این چالش آنگاه جدیتر میشود که پای«موسسه فرهنگی» نیز بهمیان آید و اصحاب آن. زیرا با قاطعیت نمیتوان گفت با چه معیاری میتوان داوری کرد که: سازمان فرهنگی و بازیگران آن « آن» کردند که «باید» میکردند؟
این داوریها، دشوارتر میشود اگر بخواهیم درباره عملکرد بخش فرهنگی موسسهای سخن بگوییم که به عشق اعتلای فرهنگ اسلام و ایران در دو ساحت داخلی و خارجی بیهیچ حمایت دولتی تلاش میکند. موسسهای که علیرغم اندکی منابع مالی و انسانی تنها و تنها به اعتبار صداقت و اخلاص توانسته بسیاری از مردم ایران را با آراء فرهنگاندیشان ایرانی آشنا سازد.
در گرفتاری روزهای افزون چقدر ساده است هر سهشنبه به بهانه کتابی و هر چهارشنبه برای درسگفتاری دوستداران «خردورزی» را گرد هم آورد تا بزرگی از شمار بزرگان داخلی و خارجی، بی هیچ چشمداشتی با آنها از تاریخ، فلسفه، هنر، ادبیات و ... سخن بگوید؟! بیگمان چنین همتی در زمانه ما که «فرهنگ» را با «ترازوهای نامیزان» و اصحاب فرهنگ را در «شابلونهای شکسته» میسنجند، شایسته تقدیر است.
بیگمان عملکرد معاونت فرهنگی، عزیز بزرگوار جناب آقای محمدخانی، را تنها میتوان با معیارهای عاشقانه سنجید، مردی که در وانفسای هراسهای اقتصادی، از صبحگاهان تا شامگاهان تعطیل و غیرتعطیل به کمک همکاران عزیزش در تعامل با اهل فرهنگ است و میکوشد تا بسیاری از کوتاهیها را جبران کنند.اگر وجود نازنین او نبود، بیتردید خورشید صاحبنامان بزرگ، هرگز گذارشان به آسمان «شهرکتاب» نمیافتاد.
اما کار فرهنگی شهرکتاب، نیز مانند هر کار دیگر بشری خالی از ایراد نیست. دربارهی عملکرد شهرکتاب میتوان گفت: این موسسه بهدلیل ساختار مالکیتی آن ، هیچ الزامی به پاسخگویی سازمانی ندارد و از این منظر و جمله کار آن پسندیده است، اما از زاویه نقد میتوان سخنها گفت، که نقادی نقد در حصار مالکیت و ماموریت نیست. از جمله به صحنه آوردن شخصیتهای نامآور که اسیر تکرارند،اما یاران محفل گرمکنی دارند و بهوجود آنان نیاز هست تا در مراسمی، آبروی مکان را بخرند، هر چند بارهای بار شاهد بودهایم که دورهها، کارگاهها و سخنرانیهایی در شهرکتاب برپا شدهاند که افراد حاضر بسیار کم بودهاند و گردانندگان شهرکتاب بیهیچ دغدغه مادی فقط به توسعه خرد توجه داشتهاند.
از دیگر ضعفها، در هم آمیختگی مفهوم «نقد» با «معرفی» کتاب است، که غالب جلسات نقد و بررسی به پاس حرمت مولفان و مترجمان از نقدهای بنیادین خالی است که نیازمند آن است که در این باره بازنگری شود.
در کنار تلاشهای گرانقدری برای پاسداشت نام مولانا، حافظ، سعدی، نظامی و بیهقی شده است گاه مشاهده میشود آنچه به نام «درسگفتار» ارایه میشود، چیزی بیشتر از یک «سخنرانی» نیست. این مشکل گاه در ارایه بزرگان مشاهده میشود که اهل خطابهاند و گاه در جوانان که در لابهلای متنها سرگردانند و هنوز اعتماد به نفس لازم را برای تحلیل یک متن مشخص را ندارند( هرچند باید جوانان را بهمیانه آورد تا ببالند)
ضعف بزرگ فعالیتهای فرهنگی شهرکتاب را در عدم توجه به رویکردهای بین رشتهای میدانم. عدم بیتوجهی که فرهنگ را به ادبیات و فلسفه و هنر خلاصه کرده است و فراموش شده است که بالندگی فرهنگ یک جامعه را باید در توسعه مفاهیم و نگرشها برای اصلاح «پندارها، کردارها و گفتارهای» لایههای گوناگون مردم یک جامعه در جهت «توسعهگرایی» تعریف کرد....
در خاتمه از خداوند منان فروزندگی چراغ شهرکتاب را در رهگذار رنجهای ناگزیر زمان خواستارم و آرزومندم این شعله به مدد تلاشگران صادق آن روز به روز پر نورتر باد.