تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 16 اسفند 1391 کد مطلب:2993
گروه: نشست‌ها

جسمیت یافته‌اند، کلمات!

گزارش هفتصدمین نشست فرهنگی شهر کتاب

هادی مشهدی: تقلا و مساعی هفت‌ساله‌ی مدیران و کارکنان مرکز فرهنگی شهر کتاب، جشن هفتصمدمین نشست و درس‌گفتار این مرکز را در واپسین روزهای سال رقم زد.، همران همیشگی این عزم جزم، پانزده اسفند گرد آمدند تا تداوم و استمرار آرزو کنند و از شور و شگفتی خود بگویند و به آیین و با لوح و با گل و سردیس و چه و چه‌ها، سپاس‌گوی و قدردان باشند.
محمدعلی موحد، فتح‌الله مجتبایی، مجدالدین کیوانی، ‌ سید علی موسوی گرمارودی، حسن بلخاری، هوشنگ مرادی کرمانی، مصطفی مستور، رضا امیرخانی، نجمه شبیری و کوروش کمالی سروستانی در کنار علی‌اصغر محمدخانی و مهدی فیروزان این جشن درخور را هم‌راهی کردند.
کاری به ابعاد یک اسطوره
کمالی سروستانی، گفتن از هفت سال کار و هفتصد نشست را تکرار مکرر دانست و در اهمیت آن گفت: آن‌ها که درگیر کارهای اجرایی هستند می‌دانند که این قبیل کار‌ها دشواری‌های زیادی دارد، از قبیل برنامه‌ریزی، سامان‌دهی، دقت در مسائل پیرامونی و مالی، انعکاس خبری و گرفتن اعتبار. مجموعه‌ی دوستانی که در شهر کتاب هستند، با دیدی باز، سنجش علمی و نگاه دقیق، بدون گزینش ویژه بین افرادی که کارهای پژوهشی و علمی می‌کنند، کاری اسطوره‌ای صورت داده‌اند.
یک نقش ماندگار
مهدی فیروزان، مدیرعامل شهر کتاب، ضمن خوشامدگویی به حاضران سخنان خود را آغاز کرد. وی گفت: هفتصد جلسه طی هفت سال؛ این آمار درستی نیست، به گمان من اگر کارگاه‌ها و دوره‌های آموزشی را نیز بر این تعداد اضافه کنیم به رقمی در حدود هزار خواهیم رسید. این جلسات به همت شما اندیشمندان، دانشمندان و علاقه‌مندان به تمدن ایران شکل گرفته است. شمایانی که افتخار، سرمایه و گنجینه‌ی معنا و معرفت ایران هستید. برای ما که در شهر کتاب میزبان و هماهنگ‌کننده‌ی تجلی این افتخار و درک این معرفت بوده و هستیم، امروز یک نقش ماندگار، یک آرزوی دیرین و یک رویای شیرین تحقق یافته است. بنابراین، در ابتدای کلام از شما که در این جمع، اینک افتخار شهر کتاب هستید، بابت این جشن سپاسگزاری می‌کنم.
وی ادامه داد: در حوزه‌ی علوم انسانی، معرفت، شاخص توسعه است. از این‌رو شهر کتاب تمام همت و سعی و توان و تلاش خود را در این حوزه متمرکز کرده است. نتیجه‌ی این رویکرد برگزاری این هفتصد جلسه شده است که به واقع می‌تواند مصداق «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی» باشد؛ شاید امروز ما ندانیم که این جلسات چه تاثیر تمدنی بر ایران و بر فارسی‌زبانان خارج از ایران داشته است. بنابراین چنین اقداماتی به این‌گونه‌ای که می‌دانید شایسته این جشن است. این اتفاقی موثر و به‌دور از تکلف و هیاهو بوده است؛ متاسفانه امروز، هیاهو اخلاق رایج حوزه‌های فرهنگی است و از ماندگاری فرهنگ می‌کاهد.
فیروزان بر اهمیت گفتمان فرهنگی و درک و تحمل‌ تفاوت‌ها در حوزه‌های اندیشه‌ای تاکید کرد و افزود: ما ضعفی تاریخی داریم؛ تفاوت را در دیگران به رسمیت نمی‌شناسیم و مایلیم همه مانند ما فکر کنند. ما در شهر کتاب، در پی این بوده‌ایم که دیگران را در تفاوت‌هاشان به رسمیت بشناسیم و نه در مشترکات آن‌ها نسبت به خودمان. گفتگو زمانی آغاز می‌شود که تفاوت به رسمیت شناخته بشود، غیر از آن گفتگویی وجود ندارد. یکی از مصداق‌ها و قالب‌هایی که شهر کتاب هم‌واره مد نظر داشته است، تمرین به رسمیت شناختن تفاوت در دیگران، آغاز گفتگو از طریق نقد و سوال و جواب محترمانه و آیینمند و نه هیاهوزده، بوده است. وقتی این کار را آغاز می‌کردیم، برخی افراد تحقق آن را غیر ممکن می‌دانستند، اما با درایت شما و محمدخانی و تنظیم موضوعات بحث‌ها، به امروز رسیدیم.
مدیر عامل شهر کتاب ابعاد مختلف در اهمیت این رویکرد را یادآور شد و تصریح کرد: شما نقد را به جوانان این کشور آموختید، هم‌چنین به رسمیت شناختن تفاوت و آغاز گفتگو را. من این را یک دستاورد توسعه‌ای و یک تجربه‌ی بشری در این ایام برای ایران می‌دانم. نکته‌ی دیگر این‌که، علت‌العلل عقب‌ماندگی در این سده‌ی اخیر، فقدان تشکل است. تشکل‌ها بر همه چیز اثر می‌گذارند، آن‌ها در همه‌ی انواعشان در تحقق توسعه موثر خواهند بودند. این هفتصد جلسه مصداق دیگری از اعتقاد به تشکل است. تشکلی نانوشته که پیوندهای آن کلمه، معنا، نقد و گذشته‌ی تاریخی است. ما در این بستر تمدنی و معرفتی، تشکلی ایجاد کرده‌ایم که از قوانین تشکل‌های دیگر جداست. به آن معنا نیست، اما در واقع یک تشکل است. بسیاری از شما بنیان‌گزاران آن هستید. من از این بابت قدردان و سپاسگزارم و با تمام وجود ایستاده‌ام تا این جمع ادامه یابد.
فیروزان در انتهای سخنان خود از تحقق سه رویکرد مهم در آینده‌ی شهر کتاب خبر داد. وی گفت: فایل‌های صوتی مربوط به این هفتصد جلسه روی سایت شهرکتاب قرار خواهند گرفت. فروشگاه‌های شهر کتاب در سطح کشور در حال گسترش هستند، در سال آینده پانزده نمایندگی دیگر از طریق علاقه‌مندان و نه با سرمایه‌ی ما، دایر خواهد شد. فروشگاه اینترنی شهر کتاب، با هفتاد هزار مدخل و امکانات متعدد در سال آینده کار خود را آغاز خواهد کرد.
در مجاورت سوپرمارکت‌ها
دکتر محمدعلی موحد، ضمن قدردانی از مدیران و اهالی شهر کتاب بر اهمیت رویکرد ایشان در هفت سال گذشته تاکید کرد و گفت: این اقدام نیازمند مشاطه نیست. کسی که برگزاری یک نشست را سامان‌دهی کرده باشد می‌داند که برگزاری این حجم از جلسات فرهنگی به واقع کار بزرگی است. کار فرهنگی حرکتی‌ست بسیار کند و نیازمند مداومت. سخنان مدیران این مجموعه بیانگر این است که آن آتش هم‌چنان برجا و فروزان‌تر از گذشته است. خوف آن می‌رود که مشکلات، ایشان را دل‌سرد کند و به تامل وادارد، که آیا این‌کار می‌تواند ادامه یابد؟
موحد در قدردانی از معاون فرهنگی مجموعه‌ی شهر کتاب گفت: محمدخانی دکه‌ی کوچکی دارد که مدام در اطرافش سوپر مارکت‌هایی افتتاح می‌شوند، ولی او اعتنا ندارد و سرش به کار خودش گرم است. بسیار بعید می‌دانم که پیشنهادهای نان و آب‌دار به او نشده باشد. این عشق، علاقه‌ی باطنی، ایمان و التزام درونی است که او را در این دکه‌ی کوچک نگاه می‌دارد.
وی اقدامات و فعالیت‌های مسئولان و کارکنان شهر کتاب را مصداق بارز حکایتی از دفتر ششم مثنوی دانست و افزود: ایشان سحوری می‌زنند برای خدا. اشاره شد که این‌جا به قدر یک دانشگاه کار کرده است، باید بگویم که خیر، بیشتر از دانشگاه کار کرده است. در دانشگاه معمولا کادر علمی افراد معینی هستند و درس‌ها مدام تکرار می‌شوند، اما در دانشکده‌ای که اینجا درست شده است، حرف‌ها تکرار نمی‌شوند و افراد تکراری و ملال‌آاور نیستند. این مساله بسیار مهم است.
یاس‌های زدودنی
دکتر فتح‌الله مجتبایی، اولیا شهر کتاب را نمونه‌ی کامل فرهنگ‌دوستی و ایران‌دوستی دانست و خاطرنشان کرد: در این وانفسا و وایلایی که در آن زندگی می‌کنیم، ایشان نستوه و خستگی‌ناپذیر کارهایی را صورت می‌دهند که من نظیر آن را ندیده‌ام و یا خیلی کم دیده‌ام. برگزاری هفتصد مجلس درس به زبان آسان است. در چنین شرایطی حتا تصور فراهم آوردن آن نیز مشکل است. هیچ دانشگاهی نمی‌تواند این کار را صورت بدهد، حال آن‌که آن‌ها در شرایط مطلوب‌تری فعالیت می‌کنند. در دانشگاه‌ها همان‌طور که گفته شد، همه چیز تکرار می‌شود، اما این‌جا، در هر جلسه‌ یک متخصص نو دیده می‌شود. یک استاد دانشگاه به درسی که می‌دهد عادت می‌کند و رفته رفته از آن ناخشنود می‌شود، ولی این‌جا کسانی می‌آیند که تازه‌نفس، زنده و سرشار از ذوق و شوق هستند. این دست فعالیت‌ها مکمل دانشگاه هستند.
وی ادامه داد: از دانشگاه دانشمند بیرون نمی‌آید. دانشگاه تنها نقشه‌ای به افراد می‌دهد، مادامی که به عمل در نیاورندش دانشمند نخواهند شد. این اتفاق تنها در این جلسات محقق خواهد شد. افراد می‌توانند به فراخور ذوق و میل خود از این جلسات بهره‌ ببرند. اغلب، کسانی راهی دانشگاه می‌شوند که به دنبال کاغذی برای اعاشه هستند، اما آن‌ها که به این جلسات می‌آیند چنین هدفی ندارند، برای دل می‌آیند و درد دارند.‌گاه شرایط فعلی باعث دلسردی و یاس و افسردگی می‌شود، ولی درک چنین مجالسی می‌تواند این حالت را به غیر از آن بدل کند.
اگر درمان نه‌ای!
علی موسوی گرمارودی، معاون فرهنگی شهر کتاب را خطاب قرار داد و متنی را در تقدیر از وی با عنوان «درس‌گفتار و درس گفتار» قرائت کرد: فرهیخته‌ی ارجمند جناب محمدخانی اعلام فرموده‌اند، که جلسه‌های علمی، فرهنگی، ادبی و درس‌گفتارهایی که به همت خستگی‌ناپذیر و مدیریت علمی ایشان و با حضور خود او و بر‌ترین فرهیختگان کشور، طی چند سال اخیر به طور هفتگی و‌گاه در هفته چند نشست، برگزار شده است، در پانزده اسفند سال روان، به هفتصدمین نشست می‌رسد. در کشور ما برای کسی که بخواهد بدون وابستگی به محافل قدرت و دولت چنین کار کارستانی را در سطحی چنین والا و بلند و ارجمند پیش برد، این توفیق فرهنگی بزرگی است. دست مریزاد و چشم بد دور. در کشور ما از دیرباز، عده‌ای هرکس را که توفیق یافته باشد، اگر تیغی به سر نزنند، تاجی نمی‌فرستند. هم آنان که شادروان مهدی اخوان ثالث درباره‌ی آن‌ها گفته است: «بی‌کار‌ه‌گان آتل و باطل نشسته‌ای که از کارکردن دیگران رنج می‌برند، از آن‌چه جستنی‌ست نجویند غیر عیب، و از آن‌چه خوردنی‌ست فقط غبطه می‌خورند.» اگر مجال می‌بود، نمونه‌های دل‌تنگی فرهیختگان از این‌گونه شنعت و آزار‌ها را در آثار بسیاری از آنان برای شما از دور‌ترین روزگار تا امروز بر می‌شمردم.
وی به ذکر مصادیقی در تایید این معنا، برگرفته از ابیات سعدی و حافظ پرداخت و ادامه داد: در اجتماعی که به قول یکی از طنزپردازان معاصر، زنده‌ی خوب و مرده‌ی بد نداریم، توفیقی چنین شگرف و خدمتی چنین سترگ، جای بسی سپاس دارد. عاشقی مقدور هر قلاش نیست/ غم کشیدن کار هر نقاش نیست. من این توفیق را نتیجه‌ی مستقیم مدیریت محمدخانی می‌دانم، که در او شخصیت علمی و فرهیختگی را با نظم بی‌خدشه و منش والا و خلق خوش و گفتمان و گفتار احترام‌براگیز، یک‌جا جمع کرده‌اند. اقبال و استقبال مستمعان این جلسه‌ها نیز نشانه‌ی دیگری از همین توفیق است. از این رو می‌توان گفت که این نشست‌های علمی و درس‌گفتار‌ها، تنها درس‌گفتار نیست، درس گفتار و تعامل با جامعه‌ی تشنه‌ی فرهنگ نیز هست. توفیق ایشان روز افزون باد.
رمز موفق نبودن ما!
هوشنگ مرادی کرمانی، ضمن اشاره به برخی تنگ‌نظری‌ها از جانب اصحاب ادب، به قولی از زنده‌یاد کریم امامی در مقدمه‌ی کتاب چهره‌ها (مرم زندی) اشاره و تصریح کرد: ما که نمی‌توانیم زیر یک سقف کاغذی جمع بشویم، چطور می‌توانیم در محفل و مجلسی گرد آییم، حرفمان را بگوییم و اجازه بدهیم دیگری هم حرفش را بگوید.
مولف شما که غریبه نیستید، ادامه داد: رمز موفق نبودن ما این است. من نمی‌دانم مدیران شهر کتاب چگونه توانسته‌اند این همه آدم‌ را زیر این‌جور سقف‌هایی گرد آورند. این کار در این کشور نشدنی است. این‌که بتوان در این زمانه و موقعیت، افرادی را که حتا دو نفرشان چون هم فکر نمی‌کنند گرد آورد تا حرف بزنند و حرفشان ماندگار شود، نکته‌ای بسیار مثبت است. تبریک می‌گویم و توفیق آرزو می‌کنم.
آن روی شگفتی‌ها
مصطفی مستور نفس این‌قبیل جلسات را معنادار خواند و گفت: همگی از برگزاری این دست جلسات، احساس خوب و خوشایندی داریم، شاید ترکیبی باشد از رضایتمندی، حس موفقیت و شگفت‌زدگی. شاید شگفتگی از این روست که اساسا ما معتقدیم که تاریخ با ما شروع و تمام می‌شود. نفس تداوم در کار ما نیست و وقتی چیزی تداوم می‌یابد متعجب می‌شویم. به اعتقاد من این شگفتی اگر نه غیر منطقی که غریب است. موسسه‌ای کار خود را طی هفت سال انجام داده است. این شگفتی از کجاست؟ این حس که هم‌واره باید همه‌چیز نیمه‌کاره تمام شود و ما در یک بحران زندگی می‌کنیم و وجود ملاحظاتی از این دست، بسیار عجیب است. باید ریشه‌یابی شود که این شگفتی از کجاست.
وی ادامه داد:  وقتی پدیده‌ای تداوم می‌یابد، در عمل هویت ما را شکل می‌دهد، چه با آن موافق باشیم و چه غیر از آن. نشست‌های شهر کتاب سرمایه‌ی ماست. این بسیار میمون و مبارک است و شاید راز شگفت‌زدگی ما در همین باشد.
مستور نوعی نگرانی را نیز بر این شگفتی مترتب دانست و در شرح آن گفت: ما در اساس مردمی فردگرا هستیم، نهاد‌ها نیز قائم به فرد هستند و نه عکس آن. این نگرانی هست که اگر فیروزان و محمدخانی نباشند، اساسا این نشست‌ها برگزار می‌شوند یا خیر. چگونه می‌شود سازوکاری تدبیر کرد که با غیبت آن‌ها، نشست‌ها هم‌چنان تداوم داشته باشد. این مطلب در غالب فعالیت‌های فرهنگی همواره غایب است. اگر پاسخ مثبت نباشد نگران کننده است. امیدوارم این نگرانی مرتفع شود.
مدیران مردمی
رضا امیرخانی سخنان کوتاه خود را با طرح یک سوال توام کرد. وی گفت: این روز‌ها نظر سنجی‌های فراوانی راجع به امور مردمی، مثل برگزیدن شاعر یا نویسنده‌ی مردمی، مرسوم شده است. به گمان من مردم برای این قبیل کار‌ها، خود، سازوکارهایی می‌یابند و به کار می‌بندند. اصولا عرصه‌ی فرهنگ، عرصه‌ی رتبه‌بندی به این شکل نیست. هر شعری می‌تواند در ذهن مخاطب بدون نیاز به رتبه‌بندی جایگاهی داشته باشد. فارغ از مصادیق، انتخاب افراد برای تصاحب یک مسئولیت فرهنگی، آن‌ چیزی است که می‌توان درباره‌اش از مردم پرسید. به جای این‌که ویژگی‌های اهل فرهنگ را از آن‌ها بخواهیم، که خود خواهند یافت، باید پرسیده شود که شایسته‌ترین فرد برای اشغال مسئولیتی فرهنگی کیست؟ برای این‌که نخواهم مصداقی منحصر به فرد ارائه دهم، نمی‌گویم کسی که بتواند هفتصد جلسه‌ی فرهنگی برگزار کند، می‌گویم در روزگار فعلی، شایسته‌ترین افراد کسی است که لااقل در هفت جلسه فرهنگی پیش از گرفتن مسئولیت شرکت کرده باشد.
آن سوی دیگر
دکتر مجدالدین کیوانی ضمن قدرانی ویژه از کارکنان و مدیران شهر کتاب، پیشنهادی در چگونگی برقراری تعاملی موثر‌تر با مخاطبان مطرح کرد. وی تاکید کرد: جلسات ما مقداری یک‌سویه است، این سخنرانان هستند که غالب اوقات حرف می‌زنند و کمتر فرصتی در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد. البته در این خصوص همواره نقایصی مطرح است؛ از قبیل اینکه برخی سوالات ممکن است خارج از موضوع باشند و یا برخی از طرح سوال ممکن است به دنبال لحیه باشند و از این دست؛ یکی از حوزه‌هایی که جامعه‌ی ما باید در آن آموزش ببیند، ‌ چگونگی طرح سوال و حضور در محافل است. همان‌طور که سخنران‌ها باید احترام به دیگران را آموزش ببیند، باید فرصتی هم برای مستمعان فراهم شود تا ایشان نیز طرح سوال را فرا گیرند.
آن‌جا، در دل خصومت!
نجمه شبیری، در اشاره به رسمی غریبه گفت: با توجه به زندگی طولانی در خارج از کشور، همواره غبطه می‌خورم به زیبایی کاری که آن‌ها انجام می‌دهند. بزرگداشت افراد در زمان حیاتشان؛ در حین آن مراسم هم واره لبخند‌ها بر لب بود و نه اشک‌ها پشت سر رفتگان روان. از نفاقی صحبت شد که ما در این مرز پر گهر داریم. به هر روی این خیلی زیباست که در این‌جا برای چهره‌های دوست‌داشتنی مراسم گرفته می‌شود و من از این عشقی که در دل این خصومت جاری‌ست لذت می‌برم. داشتن افرادی که دغدغه‌های فرهنگی دارند و به دور از تعصبات و پر از عشق هستند، میمون و مبارک است. عشقتان مستدام، راه‌تان پر بار و همیشه سبز و خرم باشید.
بستری فراخ‌تر از دانشگاه
دکتر حسن بلخاری نیز قدردانی از مدیران شهر کتاب را ضروری دانست و گفت: باید عرض سپاس داشته باشم، چراکه ایشان این محفل گرم را در این وانفسا ایجاد کرده‌اند، تا بسیاری از بزرگان گرد آیند و مطالب خود را به سمع عاشقان حکمت و عرفان و شعر و ادبیات برسانند.
وی طرح محوریت مباحثی که تا کنون در شهر کتاب مطرح کرده را بی‌مناسبت ندانست و گفت: میرعماد رساله‌ای دارد به نام «آداب المشق» که جزو رسالات بسیار مهم تاریخ هنر ماست. به زعم او در این رساله، یک کاتب باید سه نوع مشق داشته باشد. مشق نظری، مشق عملی و مشق خیالی. مشق نظری آشنایی با سبک و مبانی نظری، مثلا الف، است؛ نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار. بعد آن‌چه اخوان الصفا در رسائل گفته‌اند و دیگران. مشق عملی رونویسی از سبک استادان بزرگ است. می‌رعماد درباره‌ی مشق خیالی که بسیار مهم است می‌گوید: آن‌که مشق خیالی کند، قوت طبعش افزون و مهم‌تر، قوت تصرف می‌یابد.
بلخاری افزود: این بحث بسیار عظیمی است که ابن عربی در فصوص الحکم نیز مطرح کرده است. او هم به صورت مطلق از تصرف می‌گوید. برای تمدن ما که تاریخ حکمت هنر و فلسفه هنر ندارد، کشف و واکاوی بنیان‌های نظری که آثار هنری و معماری عظیمی را ایجاد کرده است واجب است. من در قلمرو این مباحث، نسبت میان منابع مکنون و ایده‌های مکنون حکمت اسلامی و هم‌چنین تسری آن در جان هنر و معماری این مرز و بوم را بحث می‌کنم. این بحث در دانشگاه‌ها مطرح نشده است، اما این محفل این اجازه را به من داده است و بسیار خوشحالم که حکمت اسلامی را بر بنیاد سوال‌های فلسفه‌ی هنری بازخوانی می‌کنم.

http://www.bookcity.org/detail/2993