تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
نویسنده: مِلیس بِسِری
مترجم: حمیده معدنی و نگار نباتی
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۱
پاریس، منطقهی چهاردهم، خیابان آلزیا، جنبِ پارکِ مونتسوریس، ساختمان سادهی سفید رنگ؛ اینجا آدرس مکانی است که «ساموئل بکت» خالق دهشتناکترین متون ادبی قرن بیستم روزهای آخر زندگیاش را در آن سپری کرد؛ آسایشگاه سالمندانِ «تییر-تام».
بکت بعد از مرگ همسرش (سوزان) بیشتر در انزوا فرو میرود و کهولت سن و بیماری مجال کمتری برای نوشتن باقی میگذارند. اما ذهن طوفانیاش آرام نمیگیرد و بدتر از آن کسی نمیداند او در آسایشگاه سالمندان «تییر-تام» به چه میاندیشید. مِلیس بِسِری در رمان «تییر-تام» سفری خیالی را در ذهنِ جستجوگر خالق «گودو» پیگرفته است.
رمان «تییر-تام» داستانی ساده دارد و
متشکل از بخشهای کوتاهیست که در آن نویسنده کوشیده است به ذهن بکت نقب
بزند و با مونولوگهایی از زبان وی وضعیت سالهای آخرش را به تصویر بکشد.
نثر رمان -همچون آثار بکت- آکنده از جملاتی کوتاه با پرشهای لحظهایست.
اگرچه -به گفتهی نویسنده- این کتاب بیوگرافی ساموئل بکت نیست «بلکه متشکل
از حقایقی واقعی و تصاویری خیالی از زندگی روبهپایانِ شخصیتی به نام بکت
است که بسیار شبیه شخصیتهای آثار خود نیز هست» (ص:١٨٠)
اما برای علاقمندان به زندگی و احساسات شخصی بکت خالی از لطف نیست چراکه
نویسنده توانسته با مدد از زندگی خصوصی وی -که اطلاعاتی اندکی دربارهی آن
موجود است- و نیز با توسل به خلاقیتِ ادبی خود تصورات روزهای پایانی زندگی
بکت را به تصویر بکشد؛ خلاقیتی که برای نویسندهی رمان، جایزهی ادبی
گنکور سال ٢٠٢٠ را به ارمغان آورد.
در خلال روایت داستان، جدای از واکاوی ذهن بکت، نویسنده به گزارشهای پزشکی و اظهارات پرستاران وی اشاره میکند و خواننده به خوبی میتواند در لفافهی آنها رفتار مؤدبانهای را که بکت به آن شهرت داشت مستفاد کند. بِسری با درهمآمیزی زندگی واقعی بکت و تصوراتی ادبی خود توانسته شمایی کلی از احساسات وی را به کسانی چون جیمز جویس و دخترش لوسیا -کسی که عاشق بکت شد اما او وی را از خود راند- سوزان (همدم و همسرش) و نیز روژه بلین (اولین کارگردان نمایش در انتظار گودو) نشان دهد.
شکل پرداخت رمان به شکلی است که در بسیاری موارد نویسنده صحنهای از رویدادی واقعی را در زندگی بکت در نظر میگیرد و آن را با خیالپردازیهای ادبی -بهطوریکه به اصل ماجرا لطمهای وارد نکند- بسط میدهد. به عنوان نمونه در یکی از صفحات میخوانیم: «لوسیا اتاق جویس را ترک میکند. من دوباره کتاب جویس را با ماشین تایپ میکنم. Work in Progress. موسیقی زبان؛ زبانها. انگلیسیِ پر از ایرلندیاش را تایپ میکنم.»(ص:٢٩) این تصویر اشاره به مقالهای از بکت دربارهی جویس دارد. بکت در مجموعه مقالاتی که در ستایش آثار جویس منتشر شد مقالهای دربارهی رمان «شبزندهداری فنیگنها» مینویسد که در آن رمان یادشده را «Work in Progress» یا «اثر پیش رونده» میخواند. (متاسفانه مترجمین کتاب به این مورد اشارهای ندارند و حتی در پانوشت این عبارت را به شکلی تحتالفظی «کار پیش میرود» ترجمه کردهاند. بنگرید به پانوشت ص:٢٩).
یا در جای دیگر از رمان اشاره به عضویت بکت در نهضت مقاومت فرانسه (در جنگ جهانی دوم) میشود که او نقش پررنگی را در میانهی التهاب و وحشت سیاسی آن نهضت بازی میکرد (ص:٨٠) موردی که کمتر در زندگی بکت بدان توجه شده است. در جایی دیگر از زبان بکت دربارهی همسرش سوزان مینویسد: «همهی این لذتها برای من بوده است -به لطف سوزان- شناخت ابدی. سوزان که پیش افتاد، وقتی من عقب ماندم. پایهگذار صحنهها شد و فروشندهی دستنویسها. کسی که زیر باران منتظر میماند، بستههای سنگین دستنوشتهها زیر بغل، به درها میکوبید، با قدمهای طنینانداز پلکان خانههای بزرگ را بالا و پایین میرفت. سوزان جاسوس نگهبانیها و سالنهای تئاتر بود.» (ص:١٢٤). این مورد اشارهای به تلاشهای سوزان دشوو-دومنیل برای چاپ و نشر نوشتههای بکت است؛ سوزان همچون همسری متعهد هیچگاه بکت را برای یافتن ناشری قابل اطمینان رها نکرد. در اوایلِ کار تقریباً تمام ناشرها از چاپ آثار بکت سرباز میزدند تا آخرسر پیگیریهای سوزان نتیجه داد و ژروم لیندون به ناشر اختصاصی کارهای وی بدل شد؛ افتخاری که لیندون تا آخر عمر بدان فخر میورزید.
بکتِ رمانِ ملیس بسری مانند بکتِ واقعی منزوی و گوشهگیر است، او حتی با پزشکان و پرستاران خیلی کم صحبت میکند و تقریباً رابطهای با دیگر سالمندان ندارد اما رفتاری همواره مؤدبانه و با نزاکت دارد. او خود را در یکی از اتاقهای ساده و بیآلایش تییر-تام حبس کرده و آخرین تقلاهایش را برای نوشتن و خواندن میکند. توصیف بِسری، توصیفی واقعی از رفتار بکت در آن دوران است.
مل گاسو در کتاب «گفتگوهایی با بکت و دربارهی او» در توصیف دیدار خود با بکت در تییر-تام مینویسد: «اتاقی بود تقریباً خالی مثل یک سلول، کوچک و بدون تزئین. هیچ تابلویی به دیوارها نبود، هیچ تسهیلات خاصی وجود نداشت، جز یک تخت خواب باریک که خیلی مصنوعی مرتب شده بود، یک میز تحریر، و یک میز که چند کتاب روی آن بود، از جمله یک دایرهالمعارف و نسخهای از کمدی الهی دانته متعلق به دوران دانشآموزیاش، همراه با یادداشتهایش. بکت سال آخر زندگیاش در حال مطالعهی مجدد دانته به زبان ایتالیایی بود.» (گاسو،٨٢:١٣٩٩)
در حقیقت ساموئل بکت -برخلاف بیشتر نویسندگان- از تعریف و تجمیدهای منتقدین، روزنامهنگاران و خوانندگانش هرگز احساس رضایت نمیکرد. معروف است تنها کتاب نقدی که بکت دربارهی آن نظر داده است -آنهم نظری خیلی کوتاه- کتاب هیو کنر با عنوان «ساموئل بکت» است و نیز هرگز دربارهی آثارش تن به مصاحبه نداد -جز در یک مورد (بنگرید به کتاب: بکت، آلفرد آلوارز.١٣٩٨). حتی مل گاسو در کتاب خود اشاره میکند (نقل به مضمون): بکت هرگز اجازه نداد در دیدارهایمان صدایش را ضبط کنم و یا یادداشتی بردارم.
این چنین رفتاری برای تمامی نزدیکان بکت امری عادی بود. وقتی ناشرش ژروم لیندون در سال ١٩٦٩، خبر جایزهی نوبل ادبیات بکت را از آکادمی سوئد دریافت میکند، در تلگرافی فوری به وی مینویسد: «به شما توصیه میکنم خود را مخفی کنید!» و بکت -که برای تعطیلات در تونس اقامت داشت- خود را برای مدتی در هتل مخفی میکند. لیندون به توصیهی بکت به جای او برای دریافت جایزه به استکهلم میرود و در سخنرانیاش از «پریشانی مطلق» نویسنده از دریافت جایزه میگوید. بکت میداند معروف شدن برایش گران تمام میشود چراکه او را در ورطه سرگیجهآور صنعت فرهنگسازی رها میکند، و آثارش را به درجهی تقلیل یافته از کالاهای سرمایهداری تنزل میدهد؛ موردی که متاسفانه حتی بکت هم نمیتواند با آن مقابله کند!
بکت برخلاف نویسندگان هم نسل خود -بهخصوص اورژن یونسکو- هرگز شرحی دربارهی آثارش نمیدهد و از جنجالهای رسانهای پرهیز میکند. از سوی دیگر برخلاف تصور عموم، وی به هیچرو اهل اظهارنظرهای فلسفهبافانه نیست چراکه آثارش را میتوان نقد و تخریب فلسفههای مطلقگرای رمانتیستی و شعارهای واهی رهاییبخشانهی اگزیستانسیالیستی برشمارد.
رمان «تییر-تام» نمیتواند بدون اطلاعاتی حداقلی از شیوهی زیست بکت و نیز فهمی کلی از آثارش، رمانی لذتبخش باشد. بسری، بکت را چون یکی از شخصیتهای رمانهایش به تصویر میکشد و همچون خود او از فضای خفه، چروکیده، و بدون رستگاری مینویسد. بسری غمها و شادیهای بکت، نوشتن میان دو زبان (فرانسوی و انگلیسی)، و زیستن توامان در پاریس و دابلین را در تصورات وی زنده میکند تا همچون کاراکترهایش «زمین بخورد» و در تنهایی به خاطراتش پناه ببرد.
فارغ از اینکه رمان «تییر-تام» تا چه حد توانسته افکار روزهای پایانی بکت را به تصویر بکشد اثری است درخور تامل چرا که سعی کرده «احساسی بکتی» را در سراسر رمان ایجاد کند. احساسی که میتوان از لابهلای آن میزان وابستگی بکت را به کسانی چون جیمز جویس -که در رمان او را مردِ قلم مینامد- و مادرش («مادرم همیشه وقتی نگران میشود، خشکش میزند») و نیز اندیشههای سراسر جزئینگرانهی بکت را دید. نویسندهی «تییر-تام» خواننده را به ذهن کسی فرامیخواند که تنها شنیدن نامش برای تاملی هرچند کوتاه کفایت میکند: «ساموئل بارکلی بکت».
منابع: