تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
نسخه چاپی/شهر کتاب
تاریخ : چهارشنبه 25 خرداد 1401 کد مطلب:29982
گروه: نشست‌ها

دست از این شاعری و شعر بدار

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «از شرع و شعر»

به‌تازگی کتاب «از شرع و شعر» یوهانس توماس پتر دِ بروین، استاد بازنشسته ادبیات فارسی در دانشگاه لیدن هلند، با ترجمه‌ی مهیار علوی‌مقدم و محمد‌جواد مهدوی به همت انتشارات هرمس منتشر شده است. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه  هفدهم خرداد به نقد و بررسی این کتاب  اختصاص داشت و با حضور محمدجعفر یاحقی، سیدمهدی زرقانی، مهیار علوی‌مقدم و محمد‌جواد مهدوی برگزار شد.

 

در دُکان آرام عطار اندیشه‌ور

محمدجواد مهدوی در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: عنوان کتاب برگرفته از بیت «ای سنایی چو شرع دادت بال، دست از این شاعری و شعر بدار» در «الحدیقه الحقیقه» است و ما آن را به صورت از «شرع و شعر» ترجمه کردیم. به جز سخن مترجمان و پیشگفتار، این کتاب سه بخش اصلی و پانزده فصل دارد. بخش اول زندگی حکیم سنایی، بخش دوم آثار سنایی: بررسی فقه‌اللغوی، بخش سوم سنایی: بین شعر مذهبی و غیر مذهبی، پیشه‌ی شاعری است. نویسنده در پیشگفتار، به اهمیت سنایی در تاریخ ادبیات فارسی و نقش او در تحول ادبی اشاره می‌کند و بعد به این نکته می‌پردازد که در غرب (برخلاف بسیاری از شاعران کلاسیک ایرانی) توجه زیادی به تحقیق درباره‌ی سنایی نشده است.

او افزود: از نظر او یکی از مهم‌ترین دلایل دشواری پژوهش درباره‌ی سنایی این است که ما در زندگی سنایی با تقابل بنیادین کفر و ایمان مواجهیم. به گفته‌ی دِ بروین «عرصه‌ی زندگی سنایی در دکان آرام عطاری اندیشه‌ور بود و نه جمع مریدانی مجذوب، بلکه او در محیط غیردینی ممدوحانی به‌سرمی‌برد که مناصب اجتماعی والایی داشتند. نشانه‌هایی از وابستگی شاعر به این ممدوحان در مهم‌ترین اشعار دینی او به اندازه‌ی اشعار غیر‌دینی‌اش دیده می‌شود. مفهوم این سخن آن است که علاوه بر اینکه باید نگرش سنتی و سنایی را به عنوان زاهدی منزوی اصلاح بکنیم، باید در مفهوم نقش او به مثابه شاعری اندرزی هم تجدیدنظر کنیم.»

او افزود: دِ بروین دشواری دیگر در حوزه‌ی پژوهش در آثار سنایی را این می‌داند که هنوز بررسی‌های دقیق و همه‌جانبه‌ای درباره‌ی آثار سنایی انجام نشده است. او ذکر می‌کند که بین مسائل و ابهامات موجود در تاریخ زندگی سنایی، تاریخ متنی آثار او و تحلیل ادبی این آثار ارتباط متقابلی وجود دارد و هیچ مجموعه‌ای از این مشکلات را نمی‌توان بدون توجه به مجموعه‌ی دیگر حل کرد. به همین دلیل، او کتاب خود را به سه بخش اصلی تقسیم می‌کند که در بخش اول به زندگی سنایی و بیان و نقد دیدگاه‌های سنتی و جدید درباره‌ی آن می‌پردازد؛ در بخش دوم مشکلات فقه‌اللغوی آثار سنایی را براساس نسخه‌های مختلف این آثار بررسی می‌کند و در بخش سوم به ابعاد ادبی این آثار، سنت شعری دربار غزنوی در اواخر قرن پنجم، ماهیت مذهبی اشعار سنایی و نقش سنایی در پیشبرد شعر تعلیمی فارسی در قالب مثنوی می‌پردازد.

او بیان داشت: نکته‌ی قابل‌توجه در بخش اول این است که دِ بروین زندگی سنایی را در سه دوره‌ با نام‌های «شاعری دون‌پایه در قزوین»، «شاعر اندرزگوی خراسان» و «اندرز به سلطان غزنین» تقسیم می‌کند. در بخش دوم، نویسنده به بررسی همه‌ی آثار سنایی و آثار چاپی می‌پردازد و نسخه‌های خطی زیادی را برسی می‌کند. این اثر زمانی تألیف شده است که دسترسی به نسخه‌های خطی به اندازه‌ی امروز آسان نبوده است و دِ بروین برای به دست آوردن این نسخه‌ها رنجی زیادی را متحمل شده است. دِ بروین در بخش دوم به برخی از دشواری‌های کار در زمینه‌ی آثار سنایی اشاره می‌کند و بخش سوم کتاب را به شاعری سنایی اختصاص می‌دهد و به آمد و رفت او بین شعر مذهبی و غیرمذهبی می‌پردازد. او در این بخش بر این باور است که با توجه به ابعاد اجتماعی زندگی سنایی نمی‌توان تمایز دقیقی میان فعالیت‌های او قائل شد و سنایی در موضع شاعری مذهبی نمی‌تواند از کمک‌های مادی و حمایت‌های اجتماعی اشراف و اعیان دولتی و روحانی دست بشوید. همچنین، او در پایان کتاب به این مساله اشاره می‌کند که فارغ از اثر محتوای غنایی آثار سنایی بر تاریخ اندیشه، اهمیت اصلی این آثار در جنبه‌های ادبی آنهاست و اینها می‌توانند در زمینه‌ی تاریخ متنی شعر فارسی سده‌ی میانه بسیار آموزنده باشند. همچنین، او اشاره می‌کند که باید به تأملات شاعر در مورد کاربرد شعر و به کارگیری آن در جهت تبلیغ اندیشه‌های مذهبی و اخلاقی هم توجه کرد.

او در پایان گفت: من و دوست و همکارم، علوی‌مقدم، همه‌ی تلاش خود را به‌کار بردیم که ترجمه‌ی دقیق و در عین حال خوانا و مفهومی از اثر دِ بروین ارائه بدهیم. تا حد امکان به منابع دِ بروین مراجعه کردیم تا بتوانیم متن را بهتر بفهمیم و ترجمه‌ی درستی از متن ارائه کنیم. اما به هیچ‌وجه مدعی نیستیم که ترجمه‌ی ما عاری از اشکال است و خوشحال می‌شویم که از رهنمودهای مشوقانه و منتقدانه‌ی خوانندگان عزیز بهره‌مند بشویم.

 

سنایی شاعری مظلوم است

مهیار علوی‌مقدم در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: حکیم سنایی غزنوی شاعر بزرگ و پرآوازه‌ی سده‌ی شش قمری است و بی‌گمان هیچ قله‌ای از شاعران بزرگ زبان فارسی به مانند او مقطع‌ساز و دوران‌ساز نبوده‌اند. می‌توان از دوران پیش و پس از سنایی سخن گفت، چنان‌که در مورد دوران پس و پیش از نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی. سنایی نقطه عطفی است در تاریخ ادبیات ایران. «حدیقه الحقیقه» او یکی از آثار ارزنده‌ی ادب عرفانی فارسی و سرآغاز نوعی خاص در شعر فارسی است. «غزلیات»  او حال‌و‌هوایی متفاوت با تمام غزل‌های پیش از خود دارد. شاید کمتر شاعری را بتوان یافت که مانند او در چندین زمینه‌ی شعری سرآغاز و دوران‌ساز باشد. بی‌دلیل نیست که مولانا جلال‌الدین، با همه‌ی بزرگی و عظمت خود، می‌گوید: «عطار روح بود و سنایی دو چشم او /ما از پی سنایی و عطار آمدیم».

او ادامه داد: سنایی زهد عرفان را به شکل مؤثر به‌منزله‌ی یک فلسفه‌ی زندگی وارد «مثنویات» خود می‌کند. او در ادبیات تعلیمی فارسی نقش به‌سزایی دارد و عناصر بسیاری از سنت‌های دوره‌ی اسلامی را با حکمت سنتی و حکمت باستانی دوره‌ی پهلوی ایران درهم‌می‌آمیزد و به ادبیات فارسی وارد می‌کند. کاربرد مفاهیم قرآنی و حدیثی و نیز نقل داستان‌هایی درباره‌ی پیامبران و اولیاء و مفاهیم اخلاقی طریقت صوفیان در اشعار حکیم سنایی، پدیده‌ای بی‌سابقه در ادبیات فارسی است که از روزگار او وارد عرصه‌ی شعر فارسی می‌شود. تأثیر سنایی از شاعران اندرزگرای پیشین به مانند ناصرخسرو و کسایی و تأثیر سنایی بر شاعران پس از خود نیز در خور توجه است. او اصول عرفانی را در کالبد داستان‌ها و تمثیل‌های دلپذیر به زیبایی بیان می‌کند، به‌گونه‌ای که سرودن این‌گونه داستان‌ها و روایت‌ها ملال را از خواننده می‌رباید و او را به درک مفاهیم ترغیب و در فهم پیچیده‌ترین و دقیق‌ترین مفاهیم عرفانی یاری می‌کند. این تحول را سنایی در ادبیات فارسی پدید آورد و بعد از او سرمشق شاعرانی چون عطار نیشابوری و مولانا جلال‌الدین شد.

او بیان داشت: سنایی در سه قالب شعری قصیده و غزل و مثنوی می‌سراید و شعر او آمیزه‌ای است از عرفان و شرع و اخلاق. آثار او عبارت است از «دیوان» و قصیده‌ها و غزل‌ها و رباعیات و قطعه‌ها با حدود چهارده هزار بیت. کتاب دیگر او به نام «حدیقةالحقیقه» یا «الهی‌نامه» یا «فخری‌نامه» با حدود پنج هزار تا دوازده هزار بیت و در قالب مثنوی است. منظومه رمزی و عرفانی او به نام «سیرالعباد الی‌المعاد»  نوعی معراج‌نامه/سفرنامه به عالم روحانیات است و حدود هشتصد بیت دارد. «کارنامه بلخ» او منظومه کوتاهی با حدود پانصد بیت است. «تحریمه‌ القلم» در قالب مثنوی، حدود صد بیت خطاب به قلم و بیان مسائل عرفانی است. «مکاتیب سنایی» هم مجموعه‌ای است از آثار منثور حکیم سنایی و شامل چندین نامه. این آثار شش‌گانه بی‌گمان سروده‌ی حکیم سنایی است و آثاری منسوب به او نیز هست که انتساب برخی از آنها رد شده در برخی هنوز تردید هست.

او افزود: اما حکیم سنایی را از ابعاد دیگری می‌توان نقد و تحلیل و بررسی کرد. گویا سنایی در «حدیقه الحقیقه» و دیگر منظومه‌‌های شعری خود در پی دست یافتن به اصول اندیشه‌ای آرمان‌شهری صوفیانه است، با نگاهی مبتنی بر آرمان‌شهر‌اندیشی و جان‌‌نگری صوفیانه. حتی او در اشعار خود برای نخستین‌بار به نقد اجتماعی روی می‌آورد و از زاهدان ریاکار و دوچهره و از صوفیان دکان‌دار و صاحب‌منصبان اهل زر و زور خرده‌گیری می‌کند و با شعار «بمیر ای حکیم از چنین زندگانی/ کزین زندگانی چو مردی بمانی» بر مبنای اندیشه‌ی جدید دینی راه چاره‌ای ارائه می‌کند. پیش از او هیچ اندیشمندی چنین چشم‌انداز گسترده‌ای (از دیگاه دینی، عرفانی و اجتماعی) به مقوله‌ی مرگ ارائه نکرده است. او در حقیقت حکمتی دینی را شکل می‌دهد و بنیان می‌گذارد و خودش در این زمینه  پیشگام می‌شود و در عرصه‌ی شعر فرآیند و تحولی را به وجود می‌آورد که آن در حوزه‌ی نقد اجتماعی است. او با شجاعت و جسارت خاص در برابر ستم‌های حاکمان روزگار می‌ایستد و از ریاکاران زمانه شکوه می‌کند.

او مظهر تحول در یک جریان جدید فرهنگی است. او روح مسلط در قرن شش قمری است و علیه مفاهیم نادرست روزگار خودش به ستیز برمی‌خیزد. تاریخ ایران در نیمه‌ی دوم قرن پنجم دچار بحران شده است و سنایی با روی‌آوردن به مضامین عرفانی و وارد کردن مضامین عرفانی به شعر فارسی، جامعه‌ی ایران را از بحرانی مهم نجات می‌دهد و با بن‌بستی فرهنگی به ستیز برمی‌خیزد که از چندین دهه پیش آغاز شده بود. او نخستین شاعری است که قلندر را در نقش بن‌مایه‌های اصلی در شعر خویش وارد می‌کند. همچنین، او نخستین شاعری است که خرابات را به یکی از عناصر اصلی تصویری در شعر فارسی تبدیل می‌کند. سنایی نخستین شاعری است که به صورت گسترده اسلام شریعت و اسلام طریقت را در شعر خودش در هم می‌آمیزد.

دِ بروین استاد بازنشسته بخش زبان های شرقی در دانشگاه لیدن هلند است. این بخش شامل زبان‌های عربی و فارسی و ترکی و زبان‌های سامی است. دِ بروین علاوه بر چندین اثر درباره‌ی  شعر عارفانه‌ی فارسی، وارد عرصه‌های گوناگونی در تبیین شعر فارسی شده است و کتابی به نام «شعر صوفیانه‌ی فارسی» از آثار ترجمه شده‌ی او به فارسی است.

او ضمن اشاره به اینکه پیش از این «شعر صوفیانه‌ی فارسی» نیز از دِ بروین به فارسی ترجمه شده است، اظهار داشت: این یک زندگی‌نامه‌نویسی معمولی یا متداول نیست. دِ بروین حتی در عرصه‌ی زندگینامه‌نویسی هم هنجارگریزی کرده و با دقت بسیار خاص و  تأمل بسیار ویژه‌ای وارد عرصه‌ی شخصیت و دوره‌های گوناگون زندگی حکیم سنایی شده است. کتاب «از شرع و شعر» از جهات گوناگون درخور توجه است. همان‌گونه‌ که از درون‌مایه و منابع و مآخذ این کتاب بر می‌آید، دِ بروین، برخلاف بسیاری از غربی‌ها، فقط به استفاده از پژوهش‌های دست دوم یا هم‌زبان‌ خودش بسنده نکرده و از منابع دست اول به‌خوبی استفاده کرده است و برای فراهم آوردن منابع از کشورهایی چون ایران، افغانستان، ترکیه، پاکستان و هندوستان تلاش کرده و متحمل رنج و صرف وقت فراوانی شده است. این کتاب از نظر گستردگی کار، نکته‌بینی، تازه‌جویی و شیوه‌ی پژوهش و گستردگی منابع و مآخذ بر بسیاری از کارهای همانند خودش در زمینه‌ی زبان و ادبیات فارسی، فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی و تاریخ فرهنگ ایران برتری دارد و نویسنده  به‌خوبی نقش حکیم سنایی را در دگرگونی نظام فکری و رشد و بالندگی تصوف در ایران مطرح کرده است.

او افزود: حتی در حوره‌ی نسخه‌شناسی و معرفی نسخه‌های اصیل و غیراصیل حکیم سنایی گام‌های بسیار ارزنده‌ای برداشته است. و این در حالی است که وقتی او این کتاب را نوشته و به عنوان رساله‌ی دکتری خود در دانشگاه لیدن هلند از آن دفاع کرده، هنوز تفسیر انتقادی چشمگیری درباره‌ی سنایی در دست نبود و مثنوی‌های واقعی این شاعر چندان شناخته نشده بود.

او در پایان گفت: نسخه‌یابی‌ها و نسخه‌شناسی‌های نویسنده به نوبه‌ی خود بسیار قابل‌توجه و یگانه است. از این نظر این کتاب بسیار ارزشمند و در خور توجه است و حوزه‌ی جدیدی را در مباحث سنایی‌پژوهی می‌گشاید و دیدگاه جدیدی را در این حوزه ارائه می‌کند. امیدوارم با این‌گونه کتاب‌ها سنایی و تأثیر او را در روند ادبیات عرفانی و حکمت دینی هر چه بیشتر معرفی بکند. به گمان من حکیم سنایی شاعر مظلومی است و آن گونه که باید و شاید نه در ایران نه در افغانستان نه در تاجیکستان، یعنی سه اقلیم زبان فارسی، شناخته نشده است. با بررسی تأثیر این شاعر بر شاعران پس از خود می‌توانیم بابی جدید بگشاییم و در جایگاه او بیشتر درنگ و تأمل کنیم.

 

در هر تصحیحی متن از صافی ذهن مصححی عبور می‌کند

سید مهدی زرقانی در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: بی‌تردید دِ بروین بزرگ‌ترین سنایی‌شناس در عرصه‌ی بین‌المللی است. «از شرع و شعر» او یکی از برجسته‌ترین آثار تک‌نگاری در حوزه‌ی ادبیات عرفانی است و من تک‌نگاری دیگری در زبان فارسی و انگلیسی سراغ ندارم که با این اثر قابل‌قیاس باشد. پس، گفت‌وگو درباره‌ی این کتاب افزون بر آنکه یکی از تحقیقات خیلی‌خوب و کمتر موردتوجه قرار گرفته را به مرکز توجه محققان حوزه‌ی ادبیات عرفانی به صورت عام و سنایی‌پژوهان به صورت خاص برمی‌گرداند، از آن رو مهم است که می‌تواند به منزله‌ی یکی از بهترین الگوهای تک‌نگاری موفق برای محققان ما مطرح شود. بررسی ترجمه‌ی این کتاب از حوزه‌ی تخصصی من بیرون است، اما نثر رویاروی خواننده سالم، روشن و به دور از سایه‌ی سنگین متن ترجمه‌ای است. در این جلسه فقط بر متدولوژی دِ بروین متمرکز می‌مانم.

او بیان داشت: این کتاب در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول به زندگی سنایی می‌پردازد، بخش دوم به آثار و بخش سوم به بیان وجه شاخص شخصیت‌ سنایی (در نظر دِ بروین). این از هوشمندی نویسنده است که آن لایه از شخصیت سنایی را که به نظر خودش وجه برجسته‌ی شعر و اندیشه و شخصیت او است، در لابه‌لای مباحث زندگی‌نامه‌ای و آثار سنایی نیاورده است. همچنین در پایان هر بخش یادداشت‌هایی هست که در آنها بحث‌های مختل‌کننده‌ی روایت مستقیم و منسجم و یکدست کتاب را جداگانه بیان کرده است. یادداشت در سنت نوشتاری در محیط دانشگاهی و پژوهشی ما خیلی جدی گرفته نمی‌شود. در حالی‌که این کتاب برای بخش یادداشت‌ها اهمیت و هویت مستقلی قائل شده است.

او ضمن بیان اینکه در این کتاب با دو دِ بروین روبه‌روییم، توضیح داد: چهره‌ی اول دِ بروین به مثابه یک مورخ ادبی و چهره‌ی دوم دِ بروین به مثابه متن‌پژوه یا نسخه‌پژوه است. در هر بخش از کتاب نویسنده با مهارت هر چه تمام‌تر به سراغ الزامات و اقتضائات آن شخصیت یا بُعد رفته است. در بخش سوم هم، وقتی به بافت می‌پردازد، بینابین است؛ یعنی گاهی مورخ ادبی و گاهی نسخه‌پژوه و متن‌پژوه می‌شود. دِ بروین به مثابه مورخ ادبی، بحث را با بیان دیدگاه‌های سنتی آغاز می‌کند و در فصل بعدی به سراغ تاریخ ادبیات سنایی می‌رود. به نظر می‌رسد در این بحث، او نظریه‌ی دریافت را اساس کار خودش قرار داده است؛ یعنی می‌خواهد سنایی را در آینه‌ی گفتار و تحقیقات دیگران نشان بدهد. او سیر شکل‌گیری تصویر سنایی را در خلال منابع قدیم و جدیدبررسی می‌کند. اینجا، تاریخ ادبیات دیگر تاریخ زندگی نویسنده نیست، بلکه تاریخ تفسیرهایی ارائه شده درباره‌ی سنایی است.

او توضیح داد: برای مورخی ادبی که می‌خواهد با دیدگاهی پدیدارشناسانه تصویری از موضوع پژوهش ارائه بدهد، منبع‌شناسی مساله‌ای بنیادی است. دو دسته منبع در این بخش مطرح است: یکی منابع دست اول و دیگری منابع تحقیقاتی متأخر. در منابع دست اول خیلی خوب گزینش کرده و به سرچشمه‌های سنایی‌شناسی رفته است؛ یعنی به سراغ تذکره‌ها، کتاب‌های تاریخ نوشته شده در نزدیک دوران زندگی سنایی و بعد از آن، منابع زندگی‌نامه‌ای صوفیانه، اشعار خود شاعر، آثار شاعران دیگری که به نحوی به زندگی و اشعار سنایی اشاره داشته‌اند. به این ترتیب، او در منبع شناسی این اثر چیزی را از قلم نینداخته است و  گاهی حتی به سراغ منابع جغرافیایی هم رفته است. اما دِ بروین وقتی منابع دست اول را بررسی می‌کند، تقریباً در تمام موارد به سراغ نسخه‌های خطی رفته است، حتی اگر نسخه‌ی چاپی آن اثر وجود داشته. این جزء سنت اروپایی است و از قرن اروپا رواج پیدا کرده است. من آن را در ادوارد براون، هرمان اته دیدم و امروز با مشاهده‌ی همین ویژگی در کتابی که در دست ترجمه دارم، متوجه شدم که جزو سنت تحقیقاتی پژوهشگران در حوزه‌ی تاریخ است که به سراغ نسخه‌های خطی آثار بروند، چون در هر تصحیحی متن از صافی ذهن مصححی عبور می‌کند و از دست اول بودن قدری فاصله می‌گیرد. 

او ادامه داد: در منابع تحقیقاتی متأخر پیشینه‌ی تحقیق به صورت انتقادی بررسی شده است؛ یعنی منابع تحقیقاتی متأخر برای او در مقام متونی بدون اشکال نیستند. نکته‌ی دیگر اینکه مواجهه‌ی او با منابع توصیفی، اخباری یا تلفیقی نیست، بلکه انتقادی است و این خیلی به عظمت و اصالت تحقیقی این کار افزوده است. برای دِ بروین حتی مطالبی که در منابع دست اول یا خطی آمده است آن حکمی نیست که بتواند پایه نتیجه‌گیری خودش قرار بدهد. او منابع دست اول و دوم را با هم تطابق می‌دهد و منابع دست اول را دوباره با هم تطبیق می‌دهد. کیفیت تدوین مطالب هم به صورتی است که نظر تذکره و تحلیل و انتقاد نویسنده کاملا از هم متمایز و مشخص‌ شده است.

او افزود: دِ بروین به دو دسته منابع نامتعارف مراجعه کرده است که این در سنت اروپاییان در قرن نوزدهم به بعد رایج است. یکی از اینها حکایت و دیگری شعر خود سوژه و دیگران است. او حکایت را به شیوه‌ی تحلیلی خاص خودش منبع زندگینامه‌نویسی قرار داده است و همین کار او را از نقل حکایت و سنت تذکره‌نویسی متمایز می‌کند. او در مواجهه با حکایت‌ها از آنها رمزگشایی می‌کند و با عبور از رویه‌ی افسانه‌ای آنها سعی می‌کند به پیام  و هسته‌ی حکایت‌ها دست پیدا بکند. او خودش متوجه شده است که باید تخیل را از امر تاریخی تفکیک کند. او حکایت را از منابع گوناگون و مختلف می‌آورد و با هم مقایسه و هر یک را تحلیل می‌کند. اما به همین‌ بسنده نمی‌کند و تبارشناسی حکایت‌ها (البته نه در معنای فوکویی آن) را نیز انجام می‌دهد و صورت اولیه، علل شکل‌گیری حکایت، چگونگی تغییرات آن را هم برمی‌رسد و باهم تطبیق می‌دهد و تحلیل و رمزگشایی می‌کند تا به تصویری برآمده از حکایات دست پیدا کنید. این برای ادبیات و تاریخ ادبیات ما روش پسندیده‌ای است. چراکه زندگی شخصیت‌های بزرگ ما غالباً آمیخته با حکایت است.

او افزود: یکی دیگر از منابع نامتعارف او شعر سنایی و دیگران به عنوان سند بررسی‌های زندگینامه‌ای است. او خیلی هوشمندانه، در تحلیل شعر به عنوان سند زندگینامه‌ای به سراغ ژانر قصیده و مثنوی‌ها رفته است، اما از غزلیات پرهیز کرده است. چون اقتضائات ژانر غزل طوری است که برای اطلاعات زندگینامه‌ای اصلاً سند مناسبی نیست.

او درباره‌ی افزوده‌ی دِ بروین بر تحقیقات ادبی ما در مورد زندگینامه سنایی گفت: او به طرز بسیار جسورانه‌ای به طرح تازه‌ای در مورد زندگی سنایی می‌رسد و در مقابل زندگینامه‌ی سنتی (قائل به دو دوره‌ در زندگی سنایی) زندگی سنایی را به سه دوره تقسیم‌ می‌کند. عظمت این کتاب در این است که از این ایده به این سوال بزرگ‌تر می‌رسیم که آیا می‌توان گفت همه شاعران و نویسندگان ما (آنها که برایشان زندگی دو دوره‌ای قائلیم) زندگی سه دوره‌ای داشته‌اند؟ من فکر می‌کنم پاسخ مثبت است و غالباً دوره‌ی گذار آنها دیده نمی‌شود. افزوده‌ی دیگر دِ بروین بر تحقیقات ادبی ما این است که در بررسی‌های زندگینامه‌ای او ما به تدریج با دو نوع زندگینامه یا بیوگرافی آشنا می‌شویم: یکی زندگینامه‌ی یا بیوگرافی بیرونی و دیگری زندگینامه‌ی درونی. این خودش خیلی قابل‌تأمل و قابل‌بحث است.

زرقانی تصویر دِ بروین متن‌پژوه و نسخه‌شناس را شگفت‌آور دانست و به اختصار درباره‌ی نکات مهم در تک‌نگاری دِ بروین گفت: در بخش متن‌پژوهی نسخه‌های خطی بنیاد هر توصیف و تحلیل او را تشکیل می‌دهند. او با بررسی انتقادی از چاپ‌هایی موجود سنایی؛ شناسایی نسخه‌های خطی آثار سنایی؛ طبقه‌بندی آثار از جهت اصالت و تاریخ نسخه (به واسطه مهارت‌های نسخه‌پژوهی خودش)؛  بررسی تاریخ متن یعنی بررسی سیر تاریخ تحول نسخه‌ از طریق روابط بینامتنی نسخه‌های خطی، بررسی انتساب آثار دیگران به سنایی یا سنایی به دیگران از طریق همین روابط بینامتنی نسخ خطی این کار را به انجام رسانده است و روی‌هم‌رفته در این بخش کتاب شبکه‌ای از نسخه‌ها را در ارتباط با هم قرار گرفته داده است و از طریق این شبکه سعی می‌کند نسخه‌های مادر و خویشاوند را در حد مقدورات خود شناسایی کند.

او در پایان گفت: در نقد سنایی دِ بروین هم باید بگویم که تمرکز دِ بروین در این اثر بر سنایی در «حدیقه» است که این میزان از تمرکز بر یک اثر برای یک تک‌نگاری مناسب نیست و دیگر جنبه‌های شخصیت سنایی را به حاشیه می‌راند و محققان با بررسی دقیق متمرکز بر غزلیات یا قصاید ممکن است به نتایج متفاوتی برسند. البته که دِ بروین هم ادعا ندارد که می‌خواهد همه‌ی وجوه و لایه‌های شخصیتی سنایی را به مخاطب نشان بدهد.

 

حدیقه: از پرنسخه‌ترین و آشفته‌ترین‌های زبان فارسی

محمدجعفر یاحقی در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: سنایی شاعر بزرگی است که در سرنوشت شعر فارسی تأثیر شگرفی بر جای گذاشته است و حق او بسیار بیش از آن است که پیش از این در نشست‌های شهر کتاب یا در همایشی در دهه‌ی هشتاد در دانشگاه تربیت معلم درباره‌ی او گزارده شده است. سال‌ها پیش در معرفی مختصری که از متن انگلیسی این اثر در نشر دانش نوشته بودم، عنوان آن را به «از شرع و شاعری» برگردانده بودم و این را ترجیح می‌‌دهم.

او در ادامه به آشنایی خود با کتاب «از شرع و شعر» در کمبریج و ملاقات دِ بروین در لیدن پرداخت و در بخشی از این سخنان گفت: در سفر کوتاهی به لیدن در تابستان ۱۳۶۵ خورشیدی سراغ او را در بخش فارسی دانشگاه لیدن گرفتم و او را در بخش فارسی و در اوج اعتلای استادی یافتم. او استاد کرسی مطالعات شرق‌شناسی و به ویژه ایران‌شناسی و مدیر بخش بود. ساعتی در دفتر کار او در مورد کتاب و کارهای او با هم صحبت کردیم و بعد با هم از موزه‌ای که مدیر آن بود دیدن کردیم. او خیلی به من لطف کرد. ارتباط من با او از همان سال برقرار بود و در کنفرانس‌های مختلف او را ملاقات کردم و حتی با همکاری مرکز فرهنگی شهرکتاب و همراهی علی‌اصغر محمدخانی برای تجلیل از او به لیدن رفتیم و در جلسه‌‌ی تجلیل از او در دانشگاه لیدن شرکت کردیم. در آن زمان او دیگر بازنشسته و تقریباً از کار افتاده ‌بود، اما در جلسه شرکت کرد و چند کلمه‌ای هم سخن گفت.

او ادامه داد: وقتی برای اولین‌بار دِ بروین را ملاقات کردم، او را با نشاط و علاقه‌مند و آگاه به مسائل زبان فارسی یافتم. او در حوزه‌های مختلف زبان فارسی کار کرده بود و در مباحث فنی زبان فارسی مثل عروض، صناعات و تاریخ ادبیات و انواع ادبی انسان صاحب‌نظری بود. راجع به این کتاب هم صحبت کردیم  و او توضیح داد که رساله دکتری او زیر نظر کارل یانگ بوده است. در آن سال، دِ بروین چند نکته و طرح برای خودش داشت که یکی مساله سنایی بود. او نسخه‌های سنایی را جمع کرده بود و می‌خواند و می‌خواست تحقیق مبسوط‌تری در مورد او انجام دهد. او می‌خواست درباره‌ی جامعه‌شناسی ادبیات و مسائل اجتماعی ادبیات فارسی تحقیق مبسوطی کند که سال‌ها طول می‌کشید. من هرگز ندیدم که این تحقیق به نتیجه رسیده باشد و گمان می‌کنم که او یادداشت‌هایی در این باره داشته باشد که اگر دوستان در دانشگاه لیدن بتوانند آنها را پیدا کنند حتماً اثر دیگری از دِ بروین خواهد بود. چراکه خود او آلزایمر گرفته و کسی را نمی‌شناسد و دیگر قادر به کار نیست.

یاحقی گفت: دِ بروین در کارهای متعددی مصاحبت و مشارکت داشته است و مقالات زیادی در دایره‌المعارف اسلام و در دانشنامه ایرانیکا نوشته است که بعضی از آنها چاپ شده است و شاید مقالات دیگری هم در راه داشته باشد. به نظر می‌رسد دِ بروین از سنایی در رساله دکتری خود، به عرفان منتقل می‌شود و کتاب دیگرش «شعر صوفیانه» یادگار همین آشنایی او با عرفان است که به فارسی هم ترجمه شده است. کارهای متفرقه و متعدد او در زمینه‌های متعدد در نشر دوره تاریخ ادبیات زیرنظر احسان یارشاطر در امریکا منتشر می‌شود. او مدتی در آنجا هم همکاری داشت و حتی ویراستار اصلی کتاب بود.

او بیان داشت: مطالعات دِ بروین در این کتاب بسیار دقیق و هوشیارانه است. به همه‌ی ابعاد این اثر نمی‌توانم برسم، ولی درباره‌ی موضوعی سخن می‌گویم که در سفر نخست به لیدن از او شنیدم. در آن زمان او نسخه‌های خطی سنایی را جمع‌آوری کرده بود و قرار بود حدیقه و در ادامه دیگر آثار سنایی را چاپ بکند. این همیشه در پس ذهن من بود و دائم منتظر بودم روزی حدیقه را به تصحیح او ببینم. چراکه او در کار مدرس رضوی اشکالاتی دیده بود و باور داشت تجدیدنظر و تجدیدچاپ این کتاب ضروری است. حتی وقتی بنا شد با همکاری سیدمهدی زرقانی به «حدیقه الحقیقه» بپردازیم، احتیاط می‌کردم. خبری نشد و من ایمیلی از دِ بروین پرسیدم و متوجه شدم بازنشسته شده است و نمی‌خواهد این کار را دنبال کند. بنابراین، تلویحاً از او اجازه گرفتم تا این کار را پی بگیرم. حتی او ما را راهنمایی کرد تا نسخه‌ای از دانشگاه لیدن بگیریم. در نهایت، در تصحیح تازه‌ی «حدیقه» کار دوبرین را در نسخه‌شناسی فوق‌العاده یافتم.

این مصحح توضیح داد: دِ بروین با دیدن نسخه‌های زیاد و بررسی دقیق آنها تکلیف یکی از پرنسخه‌ترین و آشفته‌ترین کتاب‌های زبان فارسی را روشن کرده و به نکته‌های شایان توجهی رسیده است که شاید برای ما نمونه باشد. به نظر می‌رسد این مرد هلندی زبان فارسی و در کنار آن زبان عربی و ترکی را یاد گرفته است تا بتواند در بررسی نسخه‌های خطی بسیار دقیق باشد. البته دِ بروین نمی‌تواند به فارسی سخن بگوید، فقط فارسی را می‌شناسد و به خوبی می‌خواند، اما به زبان انگلیسی ارتباط برقرار می‌کند. به هر روی، این از شگفتی‌ها است که کسی این‌قدر فارسی خواندنی را خوب یاد گرفته است که بتواند در نسخه‌های خطی این طور تحقیق بکند. من کار دِ بروین در این کتاب را نمونه‌ی خوبی از مطالعات نسخه‌شناسی یافتم. گردآوری، سروسامان دادن، دسته‌بندی کردن و ارزیابی این نسخه‌ها با این آشفتگی‌های خاص کار بسیار سترگی است. دِ بروین کار مصححان بعدی را برای مطالعات نسخه‌شناسی تسهیل کرده است.

او در پایان گفت: همه‌ی ما سنایی‌شناسان مدیون استاد دِ بروین هستیم. او در نقد آثار گذشته بسیار آدم منصفی است. کارهای استاد مدرس رضوی را با دقت بررسی کرده است و با احترام هر چه‌تمام‌تر نقص‌ها و اشکالات این کارها را بیان کرده است و حرمت پیشکسوتی را نگه داشته است و این درسی است که ما باید از چنین محققان دقیق و منصف در نقدی یاد بگیریم.

 

 

http://www.bookcity.org/detail/29982