تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آرمان ملی: ع. پاشایی (۱۳۱۸ - ساری) یکی از چهرههای شناخته شده برای اهالی شعر و ادبیات است. تاکنون عناوین متعددی از این نویسنده، مترجم، شاعر و شرقشناس مطرح به انتشار رسیده است که از این میان، نتیجه فعالیتهای مستمر او در حوزه ترجمه و معرفی فرهنگ، هنر و شعر ژاپنی جایگاه ویژهای دارد. پاشایی همچنین، یکی از اصلیترین و قدیمیترین مترجمان هایکو به فارسی است که رد و نشان آن را میتوان در ترجمه «هایکو؛ شعر ژاپنی از آغاز تا امروز» با همراهی زندهیاد احمد شاملو از آغاز دهه ۵۰ و انتشار این اثر در سال ۱۳۶۱ جستوجو کرد. او در سالهای اخیر نیز به ترجمه آثار هایکوسُرایان ژاپنی همچون «ریوکان تایگو»، «ماتسوئو باشو»، «ماسائوکا شیکی»، «کوبایاشی ایسا» و... در قالب کتابهایی مستقل، به فعالیتهایش در شناساندن این قالب کهن که سابقه آن به قرن هفدهم میلادی بازمیگردد، ادامه داده است. پاشایی درباره راز ماندگاری و جهانی شدن این قالب میگوید: «بزرگترین حسن هایکو این است که نظر شما را به زندگی جلب میکند؛ به چیزهای کوچکی که شاید به چشم نیایند اما اساس زندگی ما را تشکیل میدهند.»
یکی از آخرین ترجمههای شما از شعر ژاپنی که اخیرا منتشر شده، صد شعر از صد شاعر است.
بله. «جُنگ شعر کهن ژاپنی؛ صد شاعر و صد شعر» گردآوری فوُجی وارا نو تیکا و با ترجمه من، سال گذشته از سوی انتشارات فرهنگان منتشر شد. این کتاب، یکی از متون مشهور قرن سیزدهم ژاپنی و دربردارنده شعرهای کلاسیک شاعران این کشور است.
تاریخ سرایش این شعرها، به پیش از شکلگیری قالب «هایکو» برمیگردد، درست است؟
درست است. هایکو مربوط به قرن هفدهم به بعد است. هایکو در واقع مطلع یک شعر بود که با کمی افزودن، به این قالب شهرت یافت. دلیل این هم که هایکو با «ماتسوئو باشو» شروع میشود، همین است. همینطورکه اطلاع دارید من پیشتر، از این شاعر ژاپنی، کتابهایی را ترجمه و در نشر کارگاه اتفاق منتشر کردهام.
بله. لطفا درباره این مجموعه کتابها توضیح دهید.
ما سعی کردیم در یک مجموعه و در قالب کتابهای کوچک -علاوه بر باشو- نامداران شعر ژاپن نظیر «یوسا بوسون»، «کوبایاشی ایسا»، «ریوکان تای گو» و... را به مخاطب ایرانی معرفی کنیم. من دو کتاب از باشو در قالب این مجموعه ترجمه کردهام؛ اولی «برگ موز در تندباد» که زندگی و شعر باشو است و دومی «باشو؛ شاعر بزرگ ژاپنی» که ۵۰۰- ۶۰۰ شعر در آن ترجمه شده. من سعی کردم حتی اسم کتابها هم با شاعرانشان و زندگی آنها همخوانی داشته باشد. مثلا میدانید که کوکو نام یک پرنده یا همان «فاخته» است و یکی از معانی ژاپنی آن «شیکی» که تخلص «ماسائوکا» - همان شاعری که عنوان «هایکو» را روی این قالب شعری گذاشت- هم بوده. ماجرا این است که بیش از ۱۸۰۰ سال پیش، ماسائوکا در ۳۲ سالگی دچار سل استخوانی شد، خون بالاآورد و مُرد. به همین خاطر من اسم کتابش را گذاشتم «کوکوی خونین گلو.» یا «شیفتهگونه بزرگ» اسمی است که برای مجموعه شعرهای «ریوکان تای گو» انتخاب کردم؛ چراکه رفتارهای شیفتهواری - بهمعنای دیوانهطور و خُلوچلگونه- داشت. البته ترجمه نام شاعر یعنی «ریوکان» هم میشود دیوانه بزرگ. همچنین برای کتاب دیگری هم که در نشر دیبایه منتشر کردهام با نام «تهیای چرخ و پرای درخت: انکو و موکوجیکی دو پیکرتراش بودایی» که با همین منطق اسمش را انتخاب کردم. «اِنکو» به ژاپنی یعنی دایره توخالی بزرگ؛ مثل چرخ ارابه. و «موکوجیکی» هم یعنی درختخوار؛ یعنی بودایی ریاضتکشی که گردو و بادام و سبزههای صحرایی خوراک اوست. من این کارها را کردهام اما از آنجا که در ایران کتابها نقد نمیشوند، به این موارد هم توجهی نشده است. یک کتاب دیگری که در همین نشر منتشر کردیم، کتابی است تحت عنوان «هایکو برای بچههای خلاق» که البته پیش از شیوع کرونا به بازار آمد. در این کتاب، درباره هایکو توضیح داده میشود؛ هرچند توضیح دادن آن کمی سخت است.
البته به لطف ترجمههای متعددی که در دهههای متوالی به بازار آمده، هایکو دیگر برای مخاطب ایرانی آشناست. هرچند که با اینهمه، هنوز سوالات زیادی درباره آن وجود دارد.
ببینید؛ هایکو از نظر ظاهری، یک شعر کوتای ۱۷ هجایی است: مثلا فرض کنید به اندازه یک مصرع از یک رباعی. ولی از نظر معنوی، بسیار حرف برای گفتن دارد؛ کما اینکه در جهان بهعنوان یک قالب شناختهشده و حتی مسلط، مطرح است. هایکو، در واقع یک عکس از یک رویداد واقعی است. مثلا به این شعر از باشو توجه کنید:
برکه کهن
جهیدن قورباغه
صدای آب
تمام بار این شعر، روی صدای آب است. این شعر بیش از ۳۰ ترجمه انگلیسی مشهور دارد که من تمام آنها را در کتاب «باشو»ام آوردهام. هایکو عینا خود واقعیت است و این خواننده است که به آن عمق میدهد. در واقع هیچ تخیلی در هایکو وجود ندارد؛ این درحالی است که خیالپردازی را بهعنوان اصلیترین عنصر شعر -سایر گونهها- میشناسیم. نکته دیگر این است که آیین و فرهنگ «ذن» در هایکو نقش دارد. میدانید؛ این یکی از اصول ذن است که: «چیزها چنانچه هستند»؛ یعنی همانچیزی که آنجا هست! در هایکو هم دقیقا این رویه وجود دارد: همانچیزی را بگو که در واقعیت هست و آن را دیدی و هیچ دخل و تصرفی در آن نداشته باش!
یعنی میشود گفت در هایکو، «عینیت» حرف اول را میزند، نه «ذهنیت».
بله؛ اما میشود گفت حتی ورای مفهوم عینیت است. همانطور که گفتم، یک رویداد است؛ حتی ممکن است به گذشته برگردد و از خاطره بیاید؛ اما واقعیت مطلق است و تخیل در آن نقشی ندارد. هایکو فقط حاصل یک نگاه است و استفاده از نماد و نمادگرایی معنایی ندارد. قورباغهای درون آب پریده است... همین! این یک تصویر کوچک از جهانی بزرگ است. مثلا این هایکو از «اونیتسورا» شاعر مشهور قرون ۱۷ و ۱۸ را ببینید:
بلبل
فضله میاندازد روی شاخه نازک آلو
یا مثلا این شعر از باشو را ببینید:
در کنار راه
گل سفید پنیرک را
اسبم خورد.
هیچ زیبایی خاص ظاهری وجود ندارد اما زیبایی در عمق آن است و عمیقاً زیباست. انگار یک زیبایی جادویی در آنها وجود دارد که توضیحی هم برایش وجود ندارد. تنها دلیل این زیبایی، واقعیت داشتن است.
بزرگترین حسن هایکو این است که نظر شما را به زندگی جلب میکند؛ به چیزهای کوچکی که شاید به چشم نیایند اما اساس زندگی ما را تشکیل میدهند. هایکو گفتن از یک نظر کار آسانی است و از یک نظر، بسیار سخت. یکجور ژرفنگری خاص میخواهد، دقتی ناب و البته کودکانه. خود «باشو» گفته است: اگر میخواهی هایکو بگویی، اول باید بچه بشوی! یعنی پیشداوری نداشته باشی، دانستههای دیگرت تاثیری در کارت نداشته باشد، فقط و فقط چشمهایت کار کند و فقط چیزی که هست را ببینی.
با این تفاسیر، چرا هایکو اینقدر به ذائقه جهانیان خوش آمد؟ بهطوری که شاعـــران مدرن هم به آن توجه نشان دادند و امروزه بهعنوان یکی قالب شعری بینالمللی در سراسر جهان رواج دارد .
در پاسخ به سوال شما؛ فکر میکنم دو ویژگی باعث شده این اتفاق بیفتد. اولی؛ کوتاه بودن هایکو است و دومی؛ ساده بودنش؛ یعنی بازیهای ادبی و زبانی در هایکو، کاربردی ندارند. البته در هایکوی کلاسیک ژاپن، صنایع هایکو وجود داشته است و به زبان هم پرداخته شده. ویژگی زبان ژاپنی اینطور است که کلمات همآوا در آن زیادند و میشود با آنها بازی کرد. ولی در هایکوی مدرن، خبری از بازیهای زبانی نیست:
زیبا
بعد از طوفان
فلفلهای قرمز
این هایکو از یوسا بوسان است؛ همینقدر ساده و کوتاه! اساسا کوتاهی، ویژگی شعر ژاپنی است. بزرگترین قالب شعری ژاپن تنها ۳۳ هجا دارد. البته میشود شعرهای بهم پیوستهای باشند؛ مثلا ۱۰۰ شعر ۳۳ هجایی که هرکدام در عین مستقل بودن، با یکدیگر ارتباط معنایی داشته باشند. بهجز دو موردی که گفتم؛ یعنی کوتاهی و سادگی، اصل «چیزها همانطور که هست» را هم نباید فراموش کنیم؛ یعنی فکر میکنم «واقعی بودن» هم یکی از ویژگی اصلی جهانی شدن هایکو است.
هایکو در عین حال که تصویر یک واقعیت است و بسیار ساده روایت میشود، قدرت تأویلپذیری زیادی دارد. بهنظر میرسد این ویژگی هم در جهانیشدنش نقش داشته است.
بله. برداشت و درک نهایی به مخاطب و خواننده هایکو بستگی دارد؛ هایکو در اختیار اوست. گرچه هایکو خواندن، به تکنیک و آگاهی خاصی نیاز دارد، اما خواننده حق دارد هرطور که خواست آن را تعبیر کند. من ترجیح میدهم بهجای تأویل، از اصطلاح «تعبیر» استفاده کنم، البته با ریشه «عبور کردن»؛ نه «عبارت.» یعنی مخاطب در برداشت خود، از مفهومی به مفهومی دیگر عبور میکند. این یک تعریف قدیمی است که در «انسان کامل» عزیزالدین نسفی هم به آن اشاره شده. بنابراین یک ایرانی، قطعا میتواند تعبیر خودش را از یک هایکوی ژاپنی داشته باشد؛ بهشرطی که آگاهی لازم را از این شعر داشته باشد و پیشینه آن را بداند.
یکی از ویژگیهای بارز دیگر در هایکو، نقش اساسی طبیعت و طبیعتگرایی است. این واقعیت در چه چیزی ریشه دارد؟
هایکو صددرصد طبیعت است؛ چون همان چیزی است که شاعر در طبیعت پیرامون خود میدیده. میدانید که طبیعت در تاریخ و فرهنگ ژاپن، جایگاه ویژهای داشته و دارد. اصلا فرهنگ و زیربنای اندیشه ژاپنی، «شینتو» است و شینتو یعنی طبیعت. بنابراین همهچیز طبیعت، محور هایکو قرار میگیرد: سادگی، زیبایی، پاکی و حتی خشموخروشی که ژاپنیها از رودها و امواج دریاها تجربه کردهاند. همچنین باشو گفته است: «طبیعت را ببینید و به طبیعت برگردید.»
در هایکوهای امروزی؛ با توجه بهاینکه در جهان امروز، مصادیق مدرنیته جای مظاهر طبیعت را گرفتهاند، وضعیت چگونه است؟ نسخه امروزی چه نسبتی با طبیعت دارد؟
طبیعتا سوژههای شعر مدرن با شعر کلاسیک فرق میکند. هرچند که هایکو در دوره کلاسیک ژاپن هم سوژه مشخصی نداشت:
باد صبا
چراغ موشی میلرزد
... همین!
هایکو به همه ابعاد زندگی ارتباط پیدا میکرده؛ کما اینکه امروزه هم همینطور است. هایکوی مدرن هم به هر رویداد واقعیای ارتباط پیدا میکند؛ هر رویدادی که بتواند نظر شاعر را به خودش جلب بکند. خوشبختانه چند کتاب مفید درباره هایکوی مدرن در ایران ترجمه شده است. درمجموع، نمیشود تفاوتی بین هایکوی مدرن و قدیم قائل شد. تنها نکتهاش این است که هایکوی کلاسیک، موضوعات قدیمی را بهفراخور سبک زندگیها موضوع قرار میداد، اما هایکوی جدید، طبیعتا به دلیل تحولاتی که در زندگی مدرن رخ داده، موضوعاتش هم جدید شده است. امروز که نمیشود همهاش درباره قورباغه و برکه شهر گفت! مثلا فرض کنید سوژه هایکو جدید میتواند به ایستگاه قطار مربوط باشد یا هر چیزی که در زندگی روزمره ما وجود دارد.
البته حالا که از تفاوت هایکوی مدرن و کلاسیک پرسیدید، این را هم بگویم که هایکوی جدید دیگر قالب ۱۷ هجایی هایکوی کلاسیک را دیگر رعایت نمیکند. هایکوی مدرن در ژاپن هم دیگر این قاعده را رعایت نمیکند؛ اما همچنان کوتاه است.
هایکو در ایران نیز طرفداران زیادی دارد و شاعرانی هم داریم که به هایکوسرایی علاقه نشان دادهاند. نظرتان درباره هایکوهای ایرانی چیست؟
ما در کشورمان شاعران خوبی داریم که هایکو میگویند. اتفاقا یک کودک ۱۰ ساله ایلامی به نام علی رضایی هست که هایکوهای فوقالعادهای دارد. اتفاقا هایکوهای شگفتانگیز این شاعر کم سنوسال هم شاهد مثال خوبی بر گفته باشو و اشارهاش به بچگی باشد. فکر میکنم بهزودی جهانی هم خواهد شد. پیشتر یک مسابقه هایکو بود در ژاپن که من او را بههمراه دو هایکوسرای ایرانی دیگر؛ یعنی مسیح طالبیان و علی بیک معرفی کردم. علی بیک که در دوره جنگ، عکاس بوده، مجموعهای دارد با نام «ماه بالای مجنون» که هایکوهای بینظیری در این مجموعه هست که خوب است به چندتایی از آنها اشاره کنم:
گُلکوچک بازی میکنیم
سوت داور است یا سوت خمپاره؟
و
عراقی است یا ایرانی؟
گنجشک آمده به این سو.
یا
دیوار خرابهی مدرسه
کودکی نوشته: صدام خر است.
مشخص است که از جلوی یک مدرسه که با موشک عراقیها تخریب شده، میگذشته و این جمله را روی دیوار و با دستخط یک کودک خوانده، و این، خود واقعیت است. علی بیک بیآنکه به شما اضطرابی بدهد، واقعیت جنگ را در هایکوهایش به تصویر میکشد. این هایکوها را من به ژاپنی ترجمه کردهام و دوستان ژاپنی و ایرانشناس من همه آنها را بلدند. بله... ما در ایران استعدادهای خوبی در هایکوسرایی داریم که اگر از آنها حمایت کنیم و رواجشان بدهیم، جهانی میشوند. باعث خوشحالی است که رشته زبان ژاپنی در ایران، شاگردان خوبی را تربیت کرده و مترجمان خوبی مانند قدرتا... ذاکری، آیت سیدحسینی را داریم که از ژاپنی هایکو ترجمه میکنند. همچنین افراد دیگری رضی هیرمندی، ابوالقاسم اسماعیلپور نیز کتابهای خوبی ترجمه کردهاند.
در صحبتهایتان، به اصل «بچگی» و نگاه کودکانه اشاره کردید. حتماً این اصل در کتاب «هایکو برای کودکان خلاق» هم مورد توجه بوده است.
بله. در این کتاب، به چگونه هایکو نوشتن هم پرداخته شده؛ مثلا در بخش: «هفت کلید نوشتن هایکو.» یکی از این موارد، دلالت به «فصل»ها است که یکی از قواعد هایکو بهشمار میآید. اشاره به فصل مهم است؛ هرچند غیرمستقیم. مثلا حتما لازم نیست در شعر بیاید «بهار.» همینکه بگوید «باد صبا» اشاره به این فصل شده است. این ویژگی کلاسیک و مدرن هم ندارد، شاعران امروزی؛ خصوصا بچهها هم باید یاد بگیرند. در این کتاب هایکوهای متعددی را هم از کودکان جهان ترجمه کردهام. اجازه بدهید برای خاتمه؛ چند هایکو از این مجموعه را همراه با ذکر سن شاعرانشان برایتان بخوانم:
بعد از اصلاح
به آینه نگاه میکنم
میخواهم مویم برگردد
(۱۰ ساله از ژاپن).
تار عنکبوت
تاری سیمین
بافته باد
(۱۵ ساله مکزیک)
برگها
روشن میشوند
از مهتاب رنگ پریده
(۹ ساله از ایالات متحده)
پشت تلماسهها
خورشید مودبانه از خجالت قرمز میشود
ماه میگذرد
(۱۰ ساله از عربستان سعودی)
بعد از یک باران سخت
روی گلبرگ سفید ثعلب
مورچه قرمزِ دردمند
(۱۱ ساله از فیلیپین)
علف بیدار میشود
مطمئن
شب داشت گریه میکرد
(۱۴ ساله از رومانی)
شب آمده
ستارهها به درخشاندگی میتابند
بدبیاری آقا دزده!
(۹ ساله از کنیا)
برای یک ثانیه
پروانهای روی صورتم مینشیند
نباید نفس بکشم
(۱۵ ساله از فرانسه)
یک هدیه دیگر روز تولد
شکوفهها پراکنده میشوند
همانطور که ما قایمباشک بازی میکنیم.
(۱۰ ساله از ژاپن)