تنظیمات | |
قلم چاپ | اندازه فونت |
آرمان ملی: دومین رمان الکس مایکلیدس، نویسنده و فیلمنامهنویس بریتانیایی قبرسی به نام «باکرهها» روایتی معمایی، جنایی، هیجانانگیز و البته کمی عاشقانه است که در محیط پرجنبوجوش دانشگاه رخ میدهد. داستانی با طرحی محکم که علاوه طرح جنایت، تحقیق، کشف و بررسی مدارک و مستندات برای رسیدن به قاتل، سعی دارد تا توصیفی روشنگرانه از طبیعت پیچیده انسان را ارائه دهد. سامان شهرکی که ترجمه فارسی رمان «باکرهها» را از سوی نشر آموت منتشر کرده است و پیش از این تجربه ترجمه آثاری از لورنس دویلرز، الکس مایکلیدس، دیوید کنستانتین و مایکل هریس را دارد، درباره این کتاب میگوید:«داستان در ظاهر حول محور زنی میانسال (ماریانا) است که رواندرمانگر گروهی به حساب میآید و البته پیش از بیمارانش، خود در اتفاقاتی از داستان نشان میدهد که به خوبی به روانش مسلط نیست. » در گپوگفتی با این مترجم از «باکرهها» و حالوهوای آثار الکس مایکلیدس پرسیدیم که در ادامه میآید.
رمان «باکرهها» دومین اثر داستانی الکس مایکلیدس، نویسنده و فیلمنامهنویس بریتانیایی-قبرسیست که به تازگی با ترجمه شما راهی بازار کتاب شد. با توجه به اینکه مایکلیدس نویسندهای نسبتا کمکار اما پرفروش در حوزه داستاننویسیست، ابتدا کمی درباره ویژگیها و مشخصههای آثار او توضیح دهید.
مایکلیدس از قبل تجربهای نسبی در نوشتن داشته و با فیلمنامهنویسی قلم به دست گرفت. اما ظاهراً خیلی خوب و بهموقع متوجه شد که با رمان، دست روانتری دارد. البته او قبل از شروع کار، مواد لازم را برای بهتر پیادهکردن افکار خود بر کاغذ، کسب کرد. آنهم بهواسطه کار و حضور در مراکز رواندرمانی محافظتشده و ارتباط نزدیک با افرادی که خود این ماجراها را از سر گذرانده یا هنوز درگیر آنها بودند. او همچنین در دو کتاب خود موفق شد ترکیبی هیجانانگیز از اساطیر یونانی و طرحهای معمایی- جنایی ایجاد کند که این به تبار قبرسیاش برمیگردد.
او بسیار دقیق است و برای نوشتن برنامهریزی طولانیمدت میکند. مکانهای مختلف را از نزدیک میبیند و البته پیش از همه مطالعه دارد. به خوبی با مسائل و نظریات روانشناسی آشناست و بدین طریق ایدههایش به هیچعنوان مصنوعی به نظر نمیرسند. ویژگی بارز دیگر هر دو کتابش غافلگیریهای عجیبیست که هر قدر جناییخوان و معماییپسند باشید، رکب میخورید.
«باکرهها»(The Maidens) رمانی کارآگاهی، جنایی، رازآلود و یک تریلر روانشناختیست. از درونمایه و روایت داستان بگویید.
داستان در ظاهر حول محور زنی میانسال (ماریانا) است که رواندرمانگر گروهی به حساب میآید و البته پیش از بیمارانش، خود در اتفاقاتی از داستان نشان میدهد که به خوبی به روانش مسلط نیست؛ که این برمیگردد به اتفاقات سختی که در زندگی بر سرش آمده و بدترین آنها مرگ تراژیک شوهرش در سفری است که قرار بود رابطهشان را بهبود ببخشد. داستان با یک تماس تلفنی شروع میشود که از طرف خواهرزاده همین خانم است؛ تماسی پر از ترس و دلهره که خبر قتل دختری جوان در کالج کمبریج را منتقل میکند. ماریانا به طرزی عجیب به دنبال یافتن حقیقت راهی کالج میشود و درمییابد که این قتل و اتفاقات ترسناک بعد از آن همه به یکی از اساتید به اسم فوسکا برمیگردد و البته گروهی از دختران جوان که زیر نظر او تحت عنوان باکرهها فعالیت میکنند.
مایکلیدس فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج است و مدتی به عنوان رواندرمانگر فعالیت داشته. ماریا آندروس نیز یک درمانگر باهوش است و داستان نیز در کمبریج اتفاق میافتد. ارزیابی شما درباره استفاده از موقعیتهای ملموس برای نویسنده در خلق فضا و موقعیتهای داستانی چیست؟
در توصیف اماکن و فضاها بار دیگر مشخص میشود که مایکلیدس چه انسان برنامهریز و دقیقی است. مشخصا او چنین فضایی را بارها از نزدیک دیده و در خصوص آن اطلاعات کسب کرده است. از درون داستان هم که ببینیم، این قضیه بر بار نوستالژیک روایتش میافزاید و شخصیت اصلی مدام به گذشته پردرد خود بازمیگردد.
رمان «باکرهها» تریلری روانشناختی در ژانر جناییست. این در حالیست که از یکسو مایکلیدس سالها در حوزه فیلمنامهنویسی فعالیت دارد و از سوی دیگر اقتباس سینمایی کتاب اول او با نام «بیمار خاموش» در شرکت تولید براد پیت در حال ساخت است. تجارب مایکلیدس به عنوان فیلمنامهنویس، چه نقشی در فضاسازی و تصویرسازی این رمان ایفا میکند؟
به نظر میرسد که تجربیات او پیرامون نوشتن در قالب فیلمنامه به شرح و توصیف فضاها و تصاویر ذهنی رمان بسیار کمک کرده است. اون جزئیات را به خوبی میبیند و به خوبی انتقال میدهد. تقریباً در بخشهایی از داستان، چنان تصاویر در ذهن جاگیر میشوند که مخاطب به تماشای یک فیلم خیالی مینشیند.
مایکلیدس در مصاحبهای عنوان کرد که کتاب «باکرهها» در زمان اپیدمی کرونا و در روزهای قرنطینه نوشته شده است. به نظر شما آیا این مساله تاثیری بر نوع روایت و طرز نگاه در این اثر داشته است؟
یکی از مسائلی که همیشه ذهن خودم را درگیر میکند همین است. بارها از خودم پرسیدهام و میپرسم که کرونا تاثیری بر ادبیات معاصر گذاشته؟ و اگر بله، این تاثیر تا چه حد ملموس است؟ شخصاً سعی میکنم در نوشتههای خودم تا حد امکان از این مساله دوری کنم. به نظر مایکلیدس هم حین نوشتن باکرهها موفق به ایجاد فضای آرامی برای خود شده و توانسته دنیا را همچنان بدون همهگیری تصور کند. کاری که برای خود من بسیار سخت بود. چون در طی روزهای ترجمه این کتاب بههمراه خانواده سلامی به کرونا گفتیم! اما در پسزمینه و با توجه به افزایش میزان مرگاندیشی انسان امروز بهواسطه پیدایش چنین بیماریای، احساساتی در داستان دیده میشود که شاید بتوان آنها را عمیقتر دانست و اینکه مرز بین زندگی و مرگ تا این حد باریک میشود، به همین امر برمیگردد.
همانطور که اشاره شد مایکلیدس، نویسندهای بریتانیایی-قبرسیست. برخی معتقدند در آثار او، رد و نشانهایی از اسطوره، خصوصا اسطورههای یونانی دیده میشود. در «باکرهها» چنین رگههایی وجود دارد؟
بله، قطعا. من این مساله را با تاکید عنوان میکنم و از این حیث مایکلیدس را نویسندهای باهوش میدانم. اغلب داستانهای معاصر با اطلاعات خاصی نوشته نمیشوند و در خصوص آنها تحقیق و مطالعه نمیشود. اما مایکلیدس از این دسته نیست و برای هر بخش کارش علاوه بر طرح و خیال، اطلاعات دارد.
مراحل انتخاب، ترجمه و انتشار «باکرهها» به چه صورتی بود؟
من رمان اول این نویسنده را با عنوان نقاش سکوت ترجمه کردم. شاید اولین نفری بودم که سراغش رفتم. اولین ترجمه من هم بود. ترجمه که تمام شد، بیمار خاموش یا همان نقاش سکوتِ ما در آنور سر و صدایی بلند کرد. اینور هم مترجمها دست به کار شدند. با وجود تمام ترجمههای دیگر، احساس میکنم در حق ترجمه من جفا شد. به همین خاطر به جای قبول این مساله پیگیر نویسنده شدم و این بار تلاش کردم با کتاب دومش خیلی بهتر و حسابشدهتر پیش بروم. این شد که مشغول شدم و در زمان کمی ترجمه را تمام کردم و تحویل نشر آموت دادم.
و در پایان از آثار در حال ترجمه و یا آماده انتشارتان بگویید.
پیش از باکرهها یک رمان دیگر ترجمه کرده بودم با عنوان سرگشتگی که فکر میکنم در مراحل آخرش باشد. غیر از آن مشغول ترجمه رمانی جذاب از آلمان هستم که البته ترجمه انگلیسیاش چند وقت پیش درآمد و این قضیه را دوباره به هم میریزد. اما مهم نیست. ترجمهاش را تمام میکنم و برای نشر آموت اگر افتخار بدهند، در نظر دارم.